ادبیات

شعر

در یقینم که صاحب زمان خواهدآمد روشنی بخش هر دو جهان خواهدآمد گر چه سوزیم ز هجران آن ماه تابان با مسیحا دمی بی گمان خواهد آمد از جفا ...

Read More »

شعر

ای نور دو چشمان ترم چرا نمی آیی ای خاک رهت تاج سرم چرا نمی آیی از خیل گدایان توام نگر گدایت را ای صاحب هر جود وکرم چرا نمی آیی من خسته این راه ...

Read More »

آن روز تابستان

واپسين روزهاي تابستان است. هنوز هُرم٭ گرما نشكسته، نيم‌روز كه مي‌شود بادي گرم چهره‌ات را آزار مي‌دهد. خسته از كاري طاقت‌فرسا در شهري ...

Read More »