اسماعیل شفیعی سروستانی
پیش از این، بهویژه در سرمقالههای «موعود»، متذکر این موضوع بودهایم که غرب استکباری به دلایل زیر، گفتوگو از موضوع قریبالوقوع بودن ظهور حضرت مسیح(ع)، و ضرورت ایجاد بستر مناسب برای این امر را در استراتژی ویژه فرهنگی خود وارد ساخته است:
۱. مبارزه با زیرساخت فرهنگی شرق اسلامیکه بهدلیل تعلق خاطر ویژه به مفهوم، موضوع و مصداق موعود آخرالزمان، از پذیرش تام و بیچون و چرای استراتژی سیاسی و فرهنگی غرب و قبول مدرنیته و نظام سرمایهداری، بهعنوان کاملترین و آخرین منزلگاه انسان در گستره تاریخ، سر باز میزند.
۲. ایجاد آمادگی و القای انگیزه مقابله با مسلمین در میان بافت عمومی جامعه غربی، در شرایطی که در سراسر جهان و از جمله سرزمینهای غربی، بروز نوعی رجعت به معنا و معنویت، و میل به قبول اسلام به عنوان «آیین رهاییبخش» دیده میشود. آنهم در عصری که «بحران بنبست ایدئولوژیک» عموم جوامع را در شرایطی انفعالی فرو برده است.
۳. جلوگیری از فروپاشی بافت عمومی و درونی جوامع غربی که در اثر بسط فساد اخلاقی، بحران هویت و از هم پاشیدگی خانوادهها، تمامی امکان فروپاشی از درون و سقوط را در آستانه «طلوع تاریخ جدید» حاصل آورده است.
۴. برقراری سلطه بلامنازع بنیاسرائیل بر «سیاست، اقتصاد و فرهنگ جهان» و تفوق بر تمامی امکانهای موجود در شرق بزرگ اسلامی از طریق محتوم جلوه دادن پارهای پیشگوییهای مجهول و مجعول.
جریانی که امروز با عنوان «اصولگرایی» یا «بنیادگرایی مسیحی» مطرح شده و بر همه ارکان سیاسی، نظامی و اقتصادی امریکا تسلط یافته است، دقیقاً مبتنی بر همین مبانی شکل گرفته است.
اصطلاح «اصولگرایی» برجریانی اطلاق میشود که دارای گرایشهای مذهبی افراطی در مسایل اعتقادی و اخلاقی و مؤمن به عصمت کامل کتاب مقدس، چه عهد قدیم (تورات) و چه عهد جدید (انجیل) هستند. آنها اعتقاد دارند، کتاب مقدس برای تمامی مسایل زندگی، از جمله امور سیاسی، به ویژه پیشگوییهایی که به حوادث آینده مربوط میشود و آنها را به سوی برانگیختگی اسرائیل و دومین ظهور حضرت مسیح راهنمایی میکند، دستوراتی داده است و «بشارت دادن» را در میان کسانیکه این اعتقادات را نپذیرفتهاند، وظیفه خود میدانند.۱
چنانکه ملاحظه میشود، این جنبش که امروزه بهعنوان جریان غالب و حاکم بر سیاستهای فرهنگی، سیاسی و نظامی امریکا قابل شناسایی است، بر چند امر پای میفشارد:
۱. عصمت «کتاب مقدس» (تقید به ظاهر عبارات کتاب مقدس و تحریم هرگونه تأویل و تفسیر مفهومی)؛
۲. کافی بودن این کتاب برای هدایت همه امور و مناسبات؛
۳. تکیه بر پیشگوییهای ارائه شده برای برنامهریزی و طراحی عمومی سیاستهای آینده (بهویژه برگزیده شناختن اسرائیل و منحصر شناختن آن در واقعه دومین ظهور حضرت مسیح در بیتالمقدس)؛
۴. قبول مسئولیت و تعهد برای نشر و تبلیغ این آموزه میان کسانی که این باور را منکر میشوند و یا از آن بیاطلاعند.
این موارد، «ایوانجلیست»های اصولگرا را بر این میدارد که تا همه همت خود را صرف خدمت به اسرائیل، تدارک مقدمات ظهور حضرت مسیح در بیتالمقدس و نشر این آئین در میان عموم مردم جهان و بالاخره مبارزه با مخالفان این آموزه محرف و مجعول نمایند. در واقع، تبلیغ این آموزه، تکلیف شرعی پیروان این جنبش به حساب میآید.
تأسیس شبکههای رادیویی و تلویزیونی و به عبارت دیگر «کلیساهای دیداری و شنیداری» برای ابلاغ سریع و همهگیر از سال ۱۹۶۰ در دستور کار جنبش «مسیحیان صهیونیست» و اصولگرا وارد شد.
در سال ۱۹۶۰، «پت رابرتسون» کشیش پروتستان و مبلغ این جنبش، اولین ایستگاه تلویزیونی را در «ویرجینیا» راهاندازی کرد۲ و طی کمتر از سیسال به تعداد ۵۰۰ تلیایوانجلیست و ۷۵۰ رادیوایوانجلیست رسید.
شایان ذکر است که تا سال ۱۹۸۹ میلادی، جمعاً ۹۸۴ مؤسسه پژوهشی و سازمان دینی وظیفه تدارک و تولید مواد و برنامههای این شبکه گسترده را عهدهدار بودند.۳
با آغاز دهه هشتاد، «پرستش اسرائیل»، در محور توجهات رهبران کلیسای پروتستانی اوانجیلی ایالات متحده قرار گرفت و باعث شد تا شبکههای تلویزیونی و رادیویی مذهبی یا «کلیساهای دیداری و شینداری»، اسرائیل را بهعنوان مهمترین موضوع و مسئله روز در برنامههای خود مطرح کنند.
«همچنین بنا بر اعتقادات رهبران و روحانیون پروتستانی، شکوفایی ملت یهود در وطن قومیاش و پیروزیهای نظامی معجزهآسایش به نزدیک شدن آخرالزمان و دومین ظهور مسیح و آغاز پیروزی نهایی بر نیروهای شرّ اشاره دارد.»4
این موضوع را نباید از نظر دور داشت که حسب نظرسنجی گالوپ، ۶۰ تا ۶۲ درصد جمعیت ایالات متحده امریکا را پروتستانها تشکیل میدهند. در حالیکه کاتولیکها تنها از جمعیتی بین ۲۵ تا ۲۷ درصد برخوردارند.۵ این جنبش، در اقدامی جدی و برونمرزی، و به قصد انجام تکلیف مذهبی، نشستها و برنامههای تبلیغی خود را از آمریکا و اروپا به آمریکای لاتین، شبه قاره هند، آفریقا و برخی کشورهای عربی کشانده و برنامههای گسترهای را برای مخاطبان خود در هندوستان، لبنان، ترکیه و … تدارک دیده تا آنجا که برنامههای کشیشان با نفوذ کلیساهای تلویزیونی، عیناً به زبان عربی، دوبله و پخش شدهاند و اخیراً نیز همین برنامهها بهزبان فارسی دوبله و از طریق یکی از شبکههای ماهوارهای پخش میشوند.
اجازه میخواهم عرض کنم:
اگر در قرن سیزدهم هجری قمری، «مسیونرهای مذهبی و فراماسونرها» دوش بهدوش شرقشناسان، جاده صافکن سیاستمداران و مردان نظامی غرب استعماری (انگلیس، هلند و …) در سرزمینهای شرقی و اسلامیبودند، در دوره جدید مبارزه، «مردان سیاسی و نظامی» جاده صاف کن «مبلغان مذهبی»اند.
اینان در سایه ماشین نظامی امریکایی و انگلیسی، سفره تبلیغات مذهبی خود را چنان میگسترند که مسلمانان ترک، عرب، فارس و هندو، خود برای بقای اسرائیل و استقرار حکومت یهود، دست به دعا بردارند، از مال خویش ببخشند، و علیه فرهنگ و حکومت ملی و مذهبی خویش قد علم کنند. و این همان «جنگ سرد فرهنگی» اما اصلی، در اولین دهه از هزاره جدید، علیه مسلمین است. اینانه شوالیههای این جنگ کثیف و نفرت برانگیزند.
اینهمه، مقدمهای بود تا ضمن بیان اهمیت این واقعه شوم، نمونهای از این «شوالیهها» و نقشآفرینیاش در یکی از کشورهای اسلامی معرفی شود.
در اولین هفته از فروردین سال جدید، «بنیهین»، که بهعنوان یک کشیش ایوانجلیست، همه هفته بر صحنه حاضر شده و به تبشیر و وعظ و اندرز مشغول میشود و با شعبده کلام، هزاران مرد و زن را به گریه و خنده وامیدارد، در یک برنامه تلویزیونی، یکی از شوالیههای شاغل در عراق را معرفی کرد.
در این برنامه، بنی هین ابتدا از کشیش «اندرووایت»، رئیس دانشگاه آموزش مبلغان کلیسای انگلستان دعوت کرد تا بر سن و فراروی مردم قرار گیرد و در معرفی او عنوان کرد که او به ملکه انگیس بسیار نزدیک است.
اندرووایت به صحنه آمد و به شرح خدماتش پرداخت. آنچه از این پس میآید، گزارشی است از این برنامه تلویزیونی و توضیحاتی افزونتر که در قلاب[ ] آمده است:
اندرووایت: کارهایی که خداوند در کلیسای انجیلی انجام میدهد، شگفتآور است. کلیسای انجیلی به سرعت در حال رشد و نمو است بهویژه در آفریقا، در افریقا امروزه پیروان انجیلی بیشتر از پیروان انجیلی در آمریکا و انگلستان و تمام غرب هستند.
[این عبارت، نگارنده را بهیاد جمله زیبای جناب آقای خاتمی، رئیسجمهور، میاندازد که در آخرین ماههای ریاست خود وقتی که از سفر به کشورهای افریقایی بازمیگشتند فرمودند: در این سفر بود که متوجه شدم که چقدر دیر به افریقا رفتهام. شاید ایشان هم اطلاع نداشتند که مبلغان انجیل و هودار اسرائیل خیلی پیش از ما، فضای فرهنگی افریقا را اشغال کردهاند.]
بنیهین: آقای اندرووایت آیا در کنار شما کسانی هم هستند که از عراق آمده باشند؟
اندرووایت: بله، من درشش سال گذشته در عراق خدمت میکردم و دوست نزدیکم در تمام این مدت، معاون سابق نیروی هوایی عراق بود، او «جورجیس سعاده» نام دارد و اکنون در کنار من قرار دارد.
به این مرد، بهنام خداوند، خوش آمد میگوییم. امّا این مرد که دستیار من بود، اکنون رئیس ستاد نیروهای مسلح، سخنگوی رسمی نخست وزیر عراق است. خاصیت او شبیه «دانیال» است که در خدمت پادشاه بود، چون این مرد که سرپرستی کلیساهای انجیلی را برای چندین سال در عراق برعهده داشت، اکنون قدرتمندترین مرد در عراق است. اگر در تلویزیون به «ایاد علاوی»، نخست وزیر عراق نگاه کنید، پشت سر او همیشه این مرد را خواهید دید که در گوش نخستوزیر نجوا میکند، به او آنچه را که باید میگوید. بنابراین او صاحب قدرت واقعی است. او دانیال امروز است.
[اندرووایت، رئیس دانشگاه آموزش مبلغان کلیسای انگلستان، پیرو مذهب مسیحیان صهیونیست، سخنگو، رئیس ستاد نیروی مسلح کشوری مسلمان را دستیار، دوست و گمارده خویش میخواند در معرفیاش در برابر دوربین، او را دانیال نبی میخواند که در خدمت پادشاه طاغی خدمتگزار بود. مردی که نجواکنان فرامین ارباب خود را در گوش نخستوزیر به ظاهر شیعی عراق میخواند.]
اندرووایت ادامه میدهد:
من رابطه کاری نزدیکی با «پل برایمر»، فرمانده غیرنظامیف آمریکا در عراق، داشتم «امّا اکنون از طریق«جورجیس» در اوج قدرت در عراق جدید بهسر میبریم.» [جمله را دوباره بخوانید.] جورجیس پس از انتصاب در این پست، مستقیماً نزد «کولین پاول» رفت و به او گفت: «این یسوع (مسیح) بود که مرا در این پست مشغول بهکار کرده است و به یسوع خدمت خواهد کرد…
… وقتی در یک نیمروز به خود گفتم باید به دیدار قبر «حزقیال» نبی بروم، چون حزقیال در عراق دفن شده است، به سمت نجف حرکت کردیم که یکی از خطرناکترین مناطق به شمار میآید. مزار حزقیال در آنجا قرار داشت، پشت مسجدی بسیار قدیمی. روی مزار او بخشی از سففر چهل و سوم حزقیال نوشته شده بود.
[قبر حزقیال نبی در وادیالسلام نجف قرار دارد. «کشیش اندرووایت» با شیطنت، منطقه نجف را بسیار خطرناک جلوه میدهد. منطقهای شیعهنشین که علیرغم شرایط بحرانی بغداد، نسبت به بسیاری شهرها از وضع بهتری برخوردار است. امّا نکته مهم و قابل توجه اینجاست که این کشیش اوانجلیست با زیرکی، دامنه و گستره حضور بنیاسرائیل را تا «وادیالسلام» پیش میآورد تا به مخاطبان مسیحی و یهودی اعلام کرده باشد که جغرافیای اسرائیل و مرز امنیتی آن به وادیالسلام نجف نیز میرسد چنانکه بهانههایی از این نوع تمامی فلسطین را اشغال نموده و حاضر به عقبنشینی از نوار غزه نیز نیستند. در واقع بنیاسرائیل کلیه نقاطی از عالم را که نامی و نشانی از آن در تورات محرف آمده، جزء ملک خود میشناسد.]
در حالیکه نجف به دو دلیل مهم قابل توجه و تاکید شیعیان است. یکی وجود قبر حضرت امیرالمؤمنین(ع)، و دیگری به عنوان یکی از مراکز مراجع عالیقدر جهان تشیع.
ادامه میدهد:
مسلمانی شیعی، نگهبان قبر حزقیال نبی بود، او به مانند یک دوست به ما خوش آمد گفت. در این مکان، حضور خدای قادر و توانا را به خوبی احساس میکردیم. پیرامون قبر، جاهای کوچکی [غرفه] برای خواندن نماز بود. به نگهبان گفتیم این اتاقهای کوچک چیست؟ گفت: مردم، هرشب، در اینجا و پیرامون قبر حزقیال برای خواندن نماز میآمدند. چون میدانستند او پیامبر بزرگی بود که از سوی خداوند برگزیده شده بود.
[زیرکانه از مخاطبان انجیلی خود میخواهد که شما به این منطقه و مزار بروید. شما در این غرفهها به عبادت مشغول شوید و در واقع چهره اسلامی وادیالسلام را مبدل به چهرهای یهودی و مسیحی کنید.]
در راه بازگشت از این سفر دلانگیز بودیم. از بابل عبور کردیم. هنگامیکه کاخ صدام، رئیسجمهور پیشین عراق را دیدیم که اینک کاملاً غارت شده، آشکارا شنیدیم که خداوند به من میگوید: «بابل سقوط کرد». و هنگامیکه بابل سقوط کند شکوه و عظمت خداوند، ظهور خواهد کرد.
و این در حالیست که اولاً بابل از گذشتههای دور تاکنون چندین مرتبه سقوط نموده است. چنانکه در زمان بختالنّصر ویران شد و چگونه است ویرانی امروز و سقوط دولت صدام به عنوان مصداق مذکور در کتاب مقدس بحساب آمده است؟ ضمناً، امروزه دیگر سرزمین عراق با نام بابل شناخته نمیشود و این خود برخلاف تفسیر و تأویل صحت حرفی کتاب مقدس مورد ادعای مسیحیان صهیونیست است.
[اندرووایت با جایگزین کردن نام «بابل» به جای «حلّه»، دیگر بار مخاطبان خود را متوجه و متذکر مباحث تورات، نقش و جایگاه بابل در تاریخ گذشته یهود و موضوع سقوط بابل به عنوان حادثهای ماقبل از ظهور میکند. چنانکه سلطه بر بابل را مسیحیان صهیونیست جزء لاینفک مجموعه پیشگوییها و تحقق مشیت و تدبیر خداوند میشناسند.]
سپس اندرووایت خطاب به «جورجیس» میگوید:
جای دارد که با او نماز بخوانیم. برای مرد بزرگی که در اینجا قرار دارد. او مرد بسیار بزرگی است همسر او نیز در اینجاست. او واقعاً یکی از مردان خداست.
بنیهین، روی به جمعیت که متعجب و شوقزده این داستان را گوش میدهند کرده میگوید: بنابراین باید برای این دو مرد خدا، نماز خواند. [اندرووایت و جورجیس]، باید در کنار آنها باشیم. عزیزانم، آنچه امروز، در جهان، به وقوع میپیوندد به یک دلیل است. و آن اینکه، انجیل در سراسر جهان منتشر شود و جانها مبارک گردند. ملت عراق، تشنه است. تشنه محبت خدا و این امری مقبول است. جهان عرب اکنون چون غنچهای زیبا در حال شکوفایی است و این مردان از جملهاندروواید به همین منظور اینجا هستند. میدانید او در مورد خطرهای بسیاری که با آن مواجه است اصلاً صحبت نمیکند…
اکنون وقت آن رسیده که ما و روحالقدس و یسوع برای این دو مرد نماز بخوانیم. برای خانوادههایشان.
خداوندا! از تو میخواهیم آنها را مبارک گردانی. خدایا! توکل به بشریت اشتباه است. تو تنها کسی هستی که از ما حمایت میکنی، امروز برای این نماز میخوانیم که این دو مرد را چون نوردیدگان خویش حفظ کنی و زیر بال حمایت خویش بگیری، آنها را در امنیت و سایه حمایت خویش حفظ کن، خدایا خواستههای خویش را از طریق آنها به انجام برسان، تا نام پسرت یسوع، شکوه و عظمت یابد، از طریق تمام این مردان خدایی که برای تو کار میکنند، خانواده و فرزندان و نوادگان آنها را حفظ کن به نام یسوع، خدایا! آنها را سلامت نگهدار، و به نام یسوع مسیح سلامتی همیشه همراه و همگام آنها باشد، آمین
خدا میداند که برای چه آمین میگویند. برای ویران ساختن وحشیانه شهرها و محلههای عراق و پایمال کردن خون هزاران زن و مرد که از آن بهعنوان شکوفایی عراق یاد میکنند؟ و یا چیز دیگری
سپس اندرووایت میگوید:
ـ دوستت دارم، من نیز تو را چون فرزندم دوست دارم. زمانی دوست داشتم به عراق بیایم. میدانی، اکنون به خواستهام رسیدهام، همه در عراق میگویند ایندو اینجا چه کار میکنند، چون ما را بر صفحه تلویزیون دیدهاند. مردم سؤال میکنند، آنها اینجا چه میخواهند، امّا ما به کمک نخستوزیر آمدهایم.
ـ یکبار که با هم صحبت کردیم، سؤالی از شما کردم، اکنون همین سؤال را میکنم، میخواهم بدانم آیا جواب شما تغییر کرده است؟
ـ بدون اینکه سؤال را بپرسی به تو خواهم گفت: نه، هیچ تغییری نکرده است، در اینجا بسیاری از فرشتگان به ما کمک میکنند، بسیار خوب، برای من نماز بخوانید.
این گفتوگو همراه با صحنهسازی زیرکانهای، اشغالگران و متجاوزان به عراق را فرستادگان خداوند و مأموران او معرفی میکند. اینان به امر خدا و بهخاطر عیسی مسیح(ع) به عراق آمدهاند و به استقبال خطر رفتهاند. بههمین منظور چونان قدیسان باید ثناگوی آنان شد.
موفقیت در گماردن مردانی صاحب نفوذ و مؤثر امّا مأمور در دستگاه سیاسی کشورهای اسلامی البته که برای کشیشان اوانجلیست و پیروان آنها جای شکر و سپاس و دعا دارد. در مقابل برای ساکنان سرزمینهای اسلامی جای گریه و زاری و انابه دارد.
تلاش بیگانگان مبتکر برای سلطه و چپاول، تنها یک طرف ماجراست. طرف دوم ماجرا، غفلت، ندانم کاری و ناسپاسی مسلمین است که حسب سنت لایتغیر، آنان را مستعد سلطه اجانب میسازد.
جای آن است تا درباره سد کردن طریق نفوذ عملههای استکبار و صهیونیسم و بستن رخنهها موارد زیر را متذکر شویم:
۱. مراکز علمی و فرهنگی و مخصوصاً حوزههای علمیه برای شناسایی لاهوت و نظام اعتقادی و فرهنگی ملل غیرمسلمان، اقدام عاجل بهعمل آورند و با بررسی آراء و اهوای فرق شبه مسلمان که در خود استعداد و زمینه مبدل شدن به عامل بیگانگان از (یهود و نصارا) را دارند امکان نقد، رد و جوابگویی به شبهات احتمالی را فراهم آورند.
۲. سازمانهای مسئول فرهنگی، ضمن شناسایی کلیه فرقههای مذهبی موجود در کشورهای همسایه، تجهیز کتابخانهها، امکانات خود را برای شناسایی شبهات و تربیت مبلغان مذهبی و گسیل آنها در اماکنی که امکان بهرهجستن از طبع لطیف و تأثیرپذیر جوانان میرود، امکان سوء استفاده را از بین ببرند.
۳. مراکز و مؤسسات مذهبی با تجدیدنظر در شیوه تبلیغات دینی و استفاده از افراد صاحبنظر، عالم و دردآگاه، امکان برقراری ارتباط صریح و سریع و همزبانی با جوانان و نوجوانان اولین دهه از هزاره جدید را فراهم سازند. (اینهمه تنها به شرط دوری از التقاط فرهنگی و شائبههای غربزدگی جاری و ساری، ممکن است).
۴. سازمانها و مؤسسات مسئول با درک شرایط و موقعیت حاضر و مترصد بودن خصم در جبهه جنگ سرد فرهنگی، با هوشیاری، امکان نشر احتمالی کتب مشکوک و شبهه افکن را سد نمایند. موضوع فضای باز فرهنگی، توسعه بیحد و حصر، و آزادی نشر هرگونه شبهه در میان مسلمین، خلاف قاعده حضور هوشمندانه در میدان مبارزه و خلاف نصّ صریح کتابالله و کلمات ائمه معصومین(ع) است.
۵. اشتغال مردان و زنان فرهیخته، اهل قلم و تحقیق و دینشناس در مناصب اجتماعی، سیاسی و اجرایی در شرایطی که امکان جایگزینی آنان با مردان و زنان مؤمن و دلسوز و کارشناس وجود دارد ظلم به نسل جوان و جامعه فرهنگی، در عصر حاضر است.
۶. لازم است دستگاههای مسئول با ترک پیستوپنج ساله کاهلی امکان فراغ بال اهل قلم و تحقیق را چنان فراهم آورند تا اینان بهدور از دغدغه معاش، و نیاز لیل و نهار، امکان حراست جدی از جغرافیای فرهنگی این سرزمین اسلامی را حاصل کنند. و البته این سخن به معنای ایجاد فضای بازتر از این برای شعبدهبازان عرصه قلم و ادب که بیمحابا به تمامی جغرافیای فرهنگی مسلمین و شیعیان یورش میآورند نیست. چنانکه طی سالهای اخیر و پس از سال ۱۳۶۸ تاکنون، از هر سو، ساحت مقدس اسلام و فرهنگ اسلامی، مورد هجمه حساب شده روشنکفران ملحد و در واقع «شوالیههای جنگ سرد» واقع شده است.
سردبیر
پینوشتها:
۱. رضا هلال، مسیح یهودی و فرجام جهان، ص ۲۲۴.
۲. همان، ص ۱۲۴.
۳. همان، ص ۱۲۴.
۴. همان، ص ۱۲۷.
۵. Rarna Research Groop Princeton Reseanch Gallouup.
ماهنامه موعود شماره ۵۳