ای سفر کردهء دریا سفرت کـفشـت مرا الهی به حقّ ف زهرا(س) سفرت باد سلامت اما ای امید قلبم نگو دیدار تا قیامت دلم از دوری فتو غرقهء دریای ف غمه، دل سرگشتهء من اسیر درد و ماتمه عزیزم، محرم رازم،به خدا خسته شدم از این همه زخم زبون دیگه اینو هر کسی خوب میدونه تماشائی نداره جون کندن ف یه نیمه جون تو که از حال دلم آگاهی پس بیا محض خدا گهگاهی دعا کن که لااقل منم به رنگ تو بشم نه که دائم همه جا باعث ننگ تو بشم یه کاری کن باعث سرافرازی ف تو باشم روم بشه هر جا که رفتم به همه بگم من از این قماشم دیگه دارم غرق میشم تو منجلاب گناهام کمکم کن کمکم کن