معصومه نجفى مطیعى
نگاه تو با ماست، هر جا که باشیم
و ماه تو پیداست، تنها که باشیم
شود شهر دلها پر از شور باران
به سمت شعاع تو، دریا که باشیم
تو آن دلربایى که یوسف ترینى
به پابوس عشقت، زلیخا که باشیم
حجاب از دو چشم جهان مى گشایى
خریدار آن روى زیبا که باشیم
تو گفتى زمین زنده گردد به نامت
در امید دیدار فردا که باشیم
و گفتى به سر مى رسد این جدایى
سراپا نیاز و تمنا که باشیم
یقیناً صدایت به گل مى نشیند
غزلخوان فصل تماشا که باشیم
یقیناً بهارت همین جمعه از ره
خدا مى رساند، مهیا که باشیم
ماهنامه موعود ـ شماره ۳۸