مهدى رضائى
در باورهاى اسطورهاى، جهان به عنوان یک مخلوق که ساخته و پرداخته دست خدایان است؛ آغازى دارد و انجامى. آغاز جهان، آفرینش آن است که در اساطیر مختلف به شیوههایى گوناگون شکل مىگیرد. حوادث پایانى جهان مرگ این دنیاست، و جهان مانند هر مخلوق دیگر، پس از چند صباحى حیات، ویران خواهد شد. اما در پس آن ویرانى شروعى دیگر نهفته است که چرخه حیات به صورت مطلوبتر دوباره به حرکت درخواهد آمد، همانند انسان که روزى بهوجود آمده و روزى مىمیرد و پس از مرگ دوباره زندگى خواهد کرد.
آنچه در پى خواهد نگاهى است اجمالى به باور اساطیرى اقوام و ملل مختلف جهان درباره پایان جهان.
در قسمت اول این سلسله مقالات، اساطیر یونان، اسکاندیناوى، هند و بومیان آمریکا بررسى شد و در این قسمت به بررسى اساطیر دیگر نقاط مىپردازیم.
ه’ – اساطیر ایرانى
اعتقاد به معاد، یکى از پایههاى اساسى باورهاى زرتشتیان و ایرانیان قبل از اسلام است که بدون آن، فلسفه اصلى این دین ناقص و ناتمام مىماند. با معاد و تن پسین۱ است که تعالیم این دین، کامل مىشود و اهداف آفرینش به کمال مىرسد؛ زیرا این جهان که آفریده اهورا مزدا است به ناگاه مورد تازش اهریمن واقع مىشود و همه آفرینش خوب او را مىآلاید. این داستان که مربوط به آغاز خلقت مىشود، اسطورهاى است توجیهى؛ توجیه این که چرا در این دنیا بدى و خوبى، نور و ظلمت درهم آمیختهاند. حال که چنین توجیهى براى وضعیت این جهان یافتند باید امیدى نیز به بهبودى آن وضعیت داشت. در باورهاى زرتشتى راهحلى که براى رهایى دنیا از این اختلاف نامبارک بدى و خوبى یافتند، یکى از پایههاى مهم اعتقادى بشر در ادوار بعدى شد. آنها اسطورهاى ساختند که طى آن مصلح جهانى به این نظم آمیخته با بىنظمى جهان، پایان مىدهد و پس از او جهان جز روى خوبى را نخواهد دید. ابتکار این اسطوره از ضروریات دین زرتشتى بوده است که بنا بر عقیده عدهاى، این عقیده در دیگر ادیان، همانند یهود و مسیح نیز نفوذ مىکند و امروزه این باور آنچنان پذیرفته شده است که تصور این جهان، بدون آن تحولات اصلاحى فرجامین، غیر قابل تصور است. »میرچا الیاده« درباره حوادث پایان جهان در دین مسیحیت مىگوید:
آتش ویرانساز یک بار در کتب عهد جدید در دومین نامه پطرس ذکر شده است، اما آن آتش عامل عمده و مهم است در غیبگوییهایى که در نزد قدما از طرف کاهنهها؛ همچون هاتف غیبى به عمل آمده و نیز در حکمت رواقیون و در ادبیات مسیحى متأخر و احتمالاً اصلى ایرانى دارد.۲
جان هنیلز نیز بر همین عقیده است که اصل باور به معاد از ایران است که در دیگر ملل رایج شده است او مىگوید:
معاد، یعنى تعلیمات مربوط به آخرین امور جهان، رکن اساسى و شناخته شدهاى در تعلیمات دین زرتشتى است. بسیارى بر این اندیشهاند که این تعلیمات، منبعى است که هم بر عقاید شرقى و هم بر عقاید غربى تأثیر گذاشته است. آیینهاى هندى و بودایى در شرق و آیین یهودى و مسیحى در غرب.۳
علت این نظرات نیز این مىباشد که در کتب اولیه عهد عتیق، سخنى از پایان جهان به میان نیامده است و بعد از برخورد ایرانیان و یهودیان پس از فتح بابل است که چنین روایات و پیشگوییهاى درباره پایان جهان در کتب یهودیان به چشم مىخورد.
برخى چنین عنوان مىکنند که زرتشتیها در ادوار بعدى ضمن برخورد با یهودیان در بابل باور به معاد و رستاخیز مردگان را اقتباس و در نوشتههاى دینى خویش وارد کردهاند… اما در واقع این یهودیان بودند که ضمن برخورد و تماس با ایرانیان، اندیشه و باور به رستاخیز و معاد را از ایرانیان گرفته و در مسائل عقیدتى خویش وارد کردند«؛ ۴ زیرا سابقه این باور در بین زرتشتیان قدیمىتر است و در»گاهان« که از سرودههاى خود زرتشت است و از نظر زمانى بر تورات مقدم مىباشد، نقل شده است:
گاهان، هات ۳۲، بند ۸:
من به واپسین داورى تو درباره همه آنان بىگمانم.
گاهان هات ۳۰، بند ۹:
ما [خواستاریم که] از آن تو و در شمار اهوراییان باشیم که هستى را نو مىکنند.
و در همین هات، بند ۷ آمده است:
به راستى آنان که از آن تواند، از آزمون آهن پیروز برمىآیند.۵
باور به معاد و آخرت آنگونه در اعتقادات و دیگر زرتشتیان باورهاى جاى گرفته است که تصور این دین بدون این اعتقاد غیر ممکن و ناقص است.
همانطور که ذکر شد اعتقاد به معاد در دین زرتشتى پاسخى توجیهى به وضعیت نابسامان فعلى جهان است که به خاطر تازش اهریمن به جهان آفریده مزدا، بهوجود آمده است. در این دین به یک دوره دوازده هزار ساله براى عمر جهان قائلاند که شامل چهار مرحله سه هزار ساله است. در سه هزار سال اول، تمام آفریدگان مینویى بودند و شکل مادى نگرفته بودند. سه هزار سال دوم آنها صورت مادى گرفتند. سه هزار سال سوم که دوران ماست عصر آمیختگى مظاهر اهریمنى و مزدایى است و در آغاز هر هزاره از سه هزاره آخر، یکى از منجیان زرتشتى ظهور مىکنند و با پایان این دوازده هزار سال عمر اهریمن و بدى به پایان مىرسد و تمام انسانها در یک جهان آرمانى زندگى خواهند کرد.
در مورد حوادث اواخر جهان گفتهاند که دیوان خشم تبار ژولیده مو به ایران مىتازند که حاصل آن، نابودى کامل زندگى منظم این سرزمین است. زندگى خانوادگى و اجتماعى، پریشان مىشود و بزرگداشت راستى و عشق و دین بهى کاهش مىیابد. آشفتگى کیهانى نیز بهوجود مىآید. خورشید و ماه نور خدا را به کمال نمىافشانند. تاریکى و تیرگى، زمینلرزه، خشکسالى و قحطى در زمین بهوجود مىآید. در زمین جنگها درمىگیرد. این حمله شر، قرینه یورش او در آغاز تاریخ جهان است. سرانجام بارش ستارگان در آسمان پیدا مىشود که نشانه تولد شاهزاده پارسى است که بر لشکر شر پیروز مىشود و سرزمینهاى ایرانى و تحت دین بهى را، پیش از تولد نخستین منجى باز مىآراید. اولین منجى، او»شیدر« است که از دوشیزهاى باکره زاده مىشود. او از نطفه زرتشت که در دریاچه »کیانسه« نگهدارى مىشود، حامله مىگردد.
وقتى این منجى به سى سالگى مىرسد، خورشید ده روز یکسره در میان آسمان در هنگام ظهر مىایستد؛ در همانجایى که پیش از حمله اهریمن قرار داشت. با آمدن او وضعى همانند وضع بهشت به جهان باز مىگردد. به مدت سه سال مردمان با هماهنگى بیشتر و به دور از آفریدگان بد، زندگى مىکنند و بخشى از آفریدگان اهریمن؛ یعنى نوع گرگ نابود مىشود. به این صورت که همه انواع گرگها به صورت یک گرگ بزرگ درمىآیند و توسط مردم از بین مىروند. با این حال بدى هنوز هست و بار دیگر اظهار وجود خواهد کرد. شر به صورت زمستان هراسانگیزى با جادوگرى دیوى به نام »ملکوس« ظاهر مىگردد. برف و تگرگ بخش اعظم نوع بشر را از میان خواهد برد. با این وجود پیش از رسیدن دومین منجى، خیر دوباره پیروز خواهد شد؛ زیرا مردمان از »ور«ى که جمشید ساخته است بیرون خواهند آمد و زمین دوباره از آنان پر خواهد شد. »اوشیدر ماه«، دومین منجى، مانند اوشیدر از دختر باکره پانزده سالهاى، زاده مىشود که از نطفه زرتشت باردار شده است. در زمان سىسالگى او، خورشید بیست روز در میان آسمان در هنگام ظهر خواهد ایستاد و آفریدگان، شش سال در کامیابى خواهند بود. زمین به سوى وضع بهشتى بیشتر نزدیک مىشود. آدمى در این دوره از گوشتخوارى برمىگردد و گیاهخوار مىشود. آنها چون از گوشت خوارى باز ایستند، جز گیاه و شیر نخواهند خورد. پس از شیر خوردن باز خواهند ایستاد و از گیاهخوارى نیز دورى خواهند کرد و جز آب نخواهند خورد و ده سال پیش از رسیدن »سوشیانس« از آب خوردن نیز پرهیز مىکنند و بدون خوراک به سر مىبرند و با این همه نمىمیرند. در پایان این دوره، شر دوباره به صورت ضحاک، اظهار وجود خواهد کرد. وى از زندان فرار مىکند و با تاخت و تاز در جهان، به ارتکاب گناه دست خواهد زد و یک سوم نوع بشر و حیوان را خواهد بلعید و به عناصر خوب؛ یعنى آتش و آب و گیاه آزار خواهد رساند؛ اما »گرشاسب«، یکى از قهرمانان باستان، برانگیخته خواهد شد و جهان را از این موجود شریر، رهایى خواهد بخشید.
سوشیانس نیز همانند دو منجى پیشین، از نطفه زرتشت و دختر باکره پانزده سالهاى متولد مىشود. با آمدن او پیروزى نهایى خیر فرا خواهد رسید. آدمى تنها غذاى معنوى خواهد خورد. سوشیانس مردگان را در همان جایى که در گذشتهاند، برخواهد انگیخت. آنگاه همه مردمان به سوى داورى واپسین پیش خواهند رفت. در زمان ظهور او، خورشید سى روز در آسمان مىایستد و علتش آن است که اهریمن آن را نگه مىدارد تا زمان نابودى خویش را به تعویق اندازد. آنگاه همه مردمان، مورد داورى قرار مىگیرند و پس از آن به مدت سه روز، نیکان به بهشت و بدان به دوزخ مىروند که بهاندازه نه هزار سال عذاب مىکشند یا خوشى مىکنند. پس از آن، همه باید از رودى از فلز گداخته عبور کنند تا پالوده و لایق زندگى جاودانى شوند و در پاکى با هم برابر شوند. در آخر، سوشیانس در نقش موبد، گاوى را قربانى مىکند و از پیه آن و »هوم سفید«6، اکسیر جاودانگى تهیه خواهد کرد. در نبرد نهایى هر یک از موجودات اهورایى بر دیو همتاى خویش پیروز مىشود تا سرانجام اهریمن و آز باز مىمانند که از همان سوراخى که در آغاز آفرینش پدید آورده و به جهان تاخته بودند، بیرون مىروند و به دوزخ خواهند گریخت. سپس آن رود فلز گداخته در آن سوراخ ریخته خواهد شد و آن را مسدود خواهد کرد.
برانگیختن مردمان در زمان سوشیانس بدین صورت خواهد بود که در بندهش آمده است:
استخوان از مینوى زمین، خون از آب، موى از گیاه و جان از آتش بازخواسته مىشود. همچنان که در آغاز آفرینش آنها را پذیرفته بودند. نخست استخوانهاى کیومرث برانگیخته مىشود و بعد استخوانهاى مشى و مشیاله و بعد استخوانهاى دیگر مردمان. در مدت پنجاه و هفت سال دوران سوشیانس، همه مردگان برانگیخته خواهند شد. از نورى که با خورشید است نیمى براى کیومرث و نیمى براى مردمان دیگر بسنده خواهد شد. بعد از آن مردمان یکدیگر را مىشناسند. روان، روان را و تن، تن را مىشناسد که این پدر من و این برادر من و این همسر من است و اینان خویشان نزدیک منند.۷
شکل ظاهرى و سن و سال مردمان در آن جهان جاودانه آخرت، متفاوت است. آنانى که در این دنیا گوشت خورده باشند به سن چهل ساله و آنان که گوشت نخورده باشند به شکل جوان پانزده ساله، که سن آرمانى زرتشتیان است، ظاهر خواهند شد. مردانى که در این جهان ازدواج نکرده باشند سپندارمذ (ایزد بانوى زمین) به آنها رخ مىدهد و بانوانى که در این دنیا همسرى اختیار نکرده باشند اهورامزدا به آنها شوهر مىدهد ولى اینان هر دو دسته از داشتن فرزند، تا ابد بىبهره خواهند ماند۸.
میتراپرستان معتقد بودند هنگامى که جهان به پایان رسد، جسم نیز در سعادت ابدى سهیم است؛ همانگونه که روح از آن بهره مىبرد. به عقیده آنان پس از آن که زمان، دور خود را طى کرد، مهر، همه مردگان را برمىانگیزد؛ نیکان را بىمرگ و جاودان مىکند اما بدکاران به همراه اهریمن در آتش نابود مىشوند. پس فرق عمده این مذهب با دین زرتشتى در این است که در عقاید این دین، گنهکاران و بدان، نه تنها در آتش و عذاب جاودان نمىمانند بلکه نابود مىشوند و با اهریمن در نیستى و فنا مىافتند. به عقیده آنان، جاودانگى به عنوان بزرگترین پاداش فقط از آن نیکان است و بس.
در مذهب التقاطى »مانى«9 به رستاخیز و معاد، اهمیت زیادى داده شده است. به نظر مانویان، جریان پیوسته آزادسازى نور، همچنان تا پایان جهان ادامه دارد. انوار آزاد شده از راه »ستون روشنى« یا »راه شیرى« به ماه مىروند و از ماه به خورشید مىرسند. آنها بدر ماه را پر از پارههاى روشن نورهاى آزاد شده مىدانستند که از اول تا پانزدهم هر ماه، ادامه مىیابد و در نیمه دوم از ماه به خورشید مىرود و کمکم ماه باریک مىشود؛ زیرا انوار روشن از آن تخلیه مىشوند. آن انوار سپس از خورشید به »بهشت نو« یا »بهشت موقتى« مىروند و تا رستاخیز، در آنجا مىمانند. این کار تا هنگامى ادامه مىیابد که آخرین بازماندههاى ذرات نور آزاد شوند۱۰.
مانویان معتقدند که در روز رستاخیز، عیساى نورانى، چون داورى دادگر ظهور مىکند. دو فرشته که یکى حامل زمین و دیگرى حامل آسمان است بار خود رإ؛ مىافکنند و تشویش و هرج و مرج در ارکان عالم پدید مىآید که ۱۴۶۸ سال دوام مىیابد. برخى این تشویش و اضطراب را آتشسوزى عظیمى دانستهاند که همه ارکان گیتى را به کام خویش مىکشد. تمام ذرات نور که استخراج آن از ماه ممکن باشد، بیرون کشیده مىشوند و اجزاى نورى که قابل نجات هستند به شکل یک تندیس به آسمان مىروند و دیوان و گناهکاران، جدا جدا در یک کومه یا گلوله گرد آمده در ته یک خندق ژرف مدفون مىشوند. سپس سدى محکم میان دو عالم نور و ظلمت کشیده مىشود و عالم نور براى همیشه در آرامش و صلح خواهد ماند۱۱. همامه (Humama)، روح تاریکیها، که همان اهریمن است در ظلمت خواهد افتاد و نور و ظلمت که دو اصل ازلىاند به حال و وضع آغازین خود؛ یعنى انفکاک مطلق برمىگردند و جدایى هر دو براى همیشه قطعى خواهد شد. »بهشت جدید« به »بهشت اصلى« مىپیوندد و انوار نجات یافته به دیدار »پدر بزرگى«؛ یعنى »زروان« نائل مىشوند۱۲.
و) معاد در ادیان آسمانى
تصور ادیان آسمانى یهود، مسیح و اسلام بدون معاد امرى غیر ممکن است بهخصوص در دین اسلام که معاد یکى از سه رکن اساسى دین است و بدون اعتقاد بدان، دین کسى کامل نمىشود.
در اسفار نخستین عهد عتیق سخنى از رستاخیز نیست همانگونه که خبرى از جهان پس از مرگ نیست. اما در کتب متأخر مانند زکریا، میکاه و ملاکى که سومى آخرین کتاب از مجموعه کتب عهد عتیق است در مورد قیامت سخنانى به میان آمده است که پیشگویى این پیامبران است.
میکاه نبى در کتاب خویش که خطاب به قوم اسرائیل است، پایان جهان را بدینگونه بازگو مىکند:
و اما در روزهاى آخر، کوه خانه خداوند۱۳، مشهورترین کوه جهان خواهد شد و مردم از سراسر دنیا به آنجا آمده، خواهند گفت: »بیایید به دیدن کوه خدا برویم و خانه خداى اسرائیل را زیارت کنیم. او راههاى خود را به ما خواهد آموخت و ما مطابق آن عمل خواهیم کرد؛ چون شریعت و کلام خداوند از اورشلیم صادر مىشود«. خداوند در میان قومها داورى خواهد کرد و به اختلاف بین قدرتهاى بزرگ در سرزمینهاى دوردست پایان خواهد بخشید. ایشان شمشیرها و نیزههاى خود را درهم شکسته، از آنها گاوآهن و اره خواهند ساخت. دولتها، دیگر به جان هم نخواهند افتاد و خود را براى جنگ، آماده نخواهند کرد. هر کس در خانه خود در صلح و امنیت زندگى خواهد کرد، زیرا چیزى که باعث ترس شود وجود نخواهد داشت. این وعده را خداوند قادر متعال داده است.۱۴
ملاکى نبى از پیامبران بنىاسرائیل است که حدود چهارصد سال قبل از نبوت عیسى(ع)، قیامت را چنین توصیف مىکند و آمدن آن را به مردمان بشارت مىدهد:
خداوند قادر متعال مىفرماید روز داورى مثل تنورى شعلهور فرا مىرسد و همه اشخاص مغرور و بدکار رإ؛ ب سس مثل کاه مىسوزاند. آنان مانند درخت تا ریشه خواهند سوخت و خاکستر خواهند شد. اما براى شما که ترس مرا در دل دارید، آفتاب عدالت با پرتو شفابخش خود طلوع خواهد کرد و شما شاد و سبکبال مثل گوسالههایى که به چراگاه مىروند، جستوخیز خواهید نمود. در آن روزى که من یقین کردهام بدکاران را مثل خاکستر زیر پاى خود له خواهید کرد. پیش از فرا رسیدن روز بزرگ و هولناک داورى خداوند، من رسولى شبیه ایلیاى نبى براى شما مىفرستم، او دلهاى پدران و فرزندان را دوباره به هم نزدیک خواهد کرد و این باعث خواهد شد که من سرزمین شما را ویران نکنم.۱۵
بحث از قیامت در دین یهود به همین موارد نادر و سربسته محدود مىشود اما کتب مقدس دین مسیح از متى گرفته تا مکاشفه یوحنا، در موارد بسیارى به حادثه آخر جهان اشاره مىشود و آن را نوید و بشارتى براى پیروان راستین دین و مؤمنان مىداند. به عقیده پیروان این دین، در رستاخیز، مسیح بار دیگر رجعت مىکند و همه دشمنان خود و دین خدا را نابود مىکند. او مىآید تا با آتش جهانى، همه انسانها را پاک کند و غسل تعمیدى با این آتش دهد. در باور مسیحیان، حوادث پایان جهان که همراه با علائم رعبآور به وقوع مىپیوندد بیشتر به قصد اصلاح جهان و مردمان است، تا اینکه هدف از آن صرفاً ویرانى باشد. در این دین نیز همانند دین زرتشت، در پایان جهان یک منجى ظهور خواهد کرد اما فرق این منجى که مسیح است با سوشیانس در این است که سوشیانس قبل از حوادث پایان جهان ظهور خواهد کرد اما مسیح پس از آن ویرانى و آتشسوزى خواهد آمد. در دین مسیح خبر از آمدن موجودى منفى و ویرانگر به نام »دجال« است که مىتوان او را معادلى براى ضحاک دانست.
میرچا الیاده در مورد اعتقاد به دجال در آئین مسیح مىنویسد:
این دجال که به شکل اژدها یا دیو نمودار شده است یادآور اسطوره قدیمى پیکار میان خدا و اژدهاست که در آغاز پیش از آفرینش جهان روى داده است و باز در پایان جهان پیش خواهد آمد. از طرفى دیگر وقتى که دجال همچون مسیح دروغین پنداشته شود فرمانروایى او نمودار باژگونى کامل ارزشهاى اجتماعى، اخلاقى و مذهبى و به بیان دیگر معرف بازگشت به بىنظمى خواهد بود. در طول سدهها، شخصیتهاى گوناگون تاریخى را همان دجال دانستهاند؛ حتى پاپ، توسط لوتر، دجال خوانده شد. این امر بدان جهت مهم است که هنگامى که در دوران آشفته تاریخى شخصى را دجال مىنامیدند امید به ظهور منجى و مسیح در پس آن عقیده نهفته بود.۱۶
قبل از ظهور این منجى یا مسیح، آسمانها و زمین دوباره به هم مىریزد و آشوب و بىنظمى یا کائوس اولیه که جهان درگیر آن بود، دوباره تکرار مىشود که با آمدن مسیح بار دیگر به نظم و ترتیب و شکلى ایدهآل و طلایى باز مىگردد. اکنون بخشهایى از کتب مقدس عیسویان را براى نمونه در اینجا ذکر مىکنیم.
در کتب عهد جدید اولین بار در متى بخش هفتم آیه ۲۲ و ۲۳ سخن از قیامت از زبان عیسى آمده است هنگامى که مىگوید:
در روز قیامت، بسیارى نزد من آمده، خواهند گفت: خداوندا، خداوندا، ما پیغام ترا به مردم دادیم و با ذکر نام تو، ارواح ناپاک را از وجود افراد بیرون کردیم و معجزات بزرگ دیگر انجام دادیم، ولى من جواب خواهم داد: من اصلاً شما را نمىشناسم، از من دور شوید اى بدکاران.
در »نامه دوم پولس به تیموتانوس، رهبر کلیساى افسس« درباره حوادث قبل از قیامت یا به قول خودش زمانهاى آخر آمده است که:
این را نیز باید بدانى که در زمانهاى آخر، مسیحى بودن بسیار دشوار خواهد بود؛ زیرا مردم، خودپرست، پولدوست، مغرور و متکبر خواهند بود و خدا را مسخره کرده نسبت به والدین نامطیع خواهند شد و دست به هر عمل زشتى خواهند زد. مردم، سنگدل و بىرحم، تهمتزن، ناپرهیزگار، خشن و متنفر از خوبى خواهند بود و کسانى را که مىخواهند زندگى پاکى داشته باشند به باد تمسخر خواهند گرفت. در آن زمان، خیانت در دوستى، امرى عادى به نظر خواهد آمد. انسانها، خود رأى، مغرور و تندخو خواهند بود و عیش و عشرت را بیشتر از خدا دوست خواهند داشت. به ظاهر، افراد مؤمن اما در باطن بىایمان خواهند بود، فریب اینگونه اشخاص خوش ظاهر را نخورید.۱۷
در »نامه دوم پولس به مسیحیان تسالونیکیان« درباره حوادث رستاخیز آمده است که:
اما بدانید که تا این دو رویداد واقع نشود، آن روز هرگز نخواهد آمد. نخست شورشى بر ضد خدا برپا خواهد شد. دوم مردى جهنمى که عامل این شورش است ظهور خواهد کرد. او با هر چه مربوط به دین و خداست، مخالفت خواهد نمود، حتى وارد خانه خدا خواهد شد و در آنجا نشسته ادعا خواهد کرد که خداست.۱۸
مسیح درباره قیامت به یاران خویش مىگوید که:
سرانجام وقتى مژده انجیل به گوش همه مردم جهان رسید و همه از آن باخبر شدند آنگاه دنیا به آخر خواهد رسید. پس وقتى آن چیز وحشتناک را که دانیال نبى دربارهاش نوشته است، ببینید که در جاى مقدس برپا شده است، آنگاه کسانى که در یهودیه هستند به تپههاى اطراف فرار کنند و کسانى که بر پشت بام مىباشند به هنگام فرار حتى براى برداشتن چیزى داخل خانه نروند و همینطور کسانى که در مزرعه هستند براى برداشتن لباس به خانه برنگردند. واى به حال زنانى که در آن زمان آبستن باشند. یا طفل شیرخوار داشته باشند۱۹[…] »بعد از آن مصیبتها، خورشید، تیره و تار شده، ماه دیگر نور نخواهد داد. ستارگان فرو خواهند ریخت و نیروهایى که زمین را نگاه داشتهاند به لرزه در خواهند آمد. و سرانجام نشانه آمدن من در آسمان ظاهر خواهد شد. آنگاه مردم سراسر جهان عزا خواهند گرفت و تمام مردم دنیا مرا خواهند دید که در میان ابرهاى آسمانى با قدرت و شکوهى خیره کننده مىآیم. و من فرشتگان خود را با صداى بلند شیپور خواهم فرستاد تا برگزیدگان مرا از گوشه و کنار زمین و آسمان، گرد آورند.۲۰
در قرآن مجید نیز به کرات از این هول عظیم پایانى یاد شده است:
البته خداى تو همه خلایق را در قیامت محشور خواهد کرد که کار او از روى علم و حکمت است.۲۱
روزى که همه خلایق به عرصه محشر جمع آمده، گویا ساعتى از روز، بیش درنگ نکردهاند. در آن روز یکدیگر را کاملاً مىشناسند. آن روز آنانکه لقاى خدا را انکار کردند بسیار زیانکارند و هرگز به سرمنزل سعادت راه نمىیابند.«22 [در آن روز] هر شخصى، هر کار نیکو که کرده، همه را پیش روى خود حاضر بیند و آن که بد کرده آرزو کند که اى کاش میان عمل او و او به مسافتى دور، جدایى بود. خداوند، شما را از عقاب خود مىترساند که او در حق بندگان بسى مهربان است.۲۳
زمین را به غیر این زمین مبدل کنند و هم آسمانها را، و تمام خلق در پیشگاه حکم خداى یکتاى قادر قاهر حاضر شوند. در آن روز بدکاران و گردنکشان را زیر زنجیر قهر خدا مشاهده خواهى کرد و مىبینى که پیراهنهایى از مس گداخته آتشین بر تن دارند و در شعله آتش، چهره آنان پنهان است.۲۴
در سوره زمر آیه ۶۸ آمده است که:
و صیحه صوراسرافیل بدمند تا جز آن خدا بقاى او خواسته، دیگر هر که در آسمانها و زمین است، همه یکسر مدهوش مرگ شوند. آنگاه صیحه دیگر از آن دمیده شود که ناگاه خلایق، همه (از خواب مرگ) برخیزند و نظاره (واقعه
پىنوشتها :
1 . به حادثه پایان جهان در دین زرتشتى »تن پسین« یا»فرشکرد« گفته مىشود.
2 . الیاده، میرچا، چشماندازهاى اسطوره، ترجمه جلال ستارى، ص۷۳ .
3 . هینلز، جان (۱۳۶۸)، شناخت اساطیر ایران، ترجمه ژاله آموزگار و احمد تفضلى، تهران: نشر چشمه، ص۹۷.
4 . رضى، هاشم، »پایان جهان، معاد و رستاخیز، ظهور سوشیانت« ماهنامه فروهر، شماره ۷ و ۸، سال ۲۳.
5 . منظور از آزمون آهن، حادثهاى در فرشکرد است. در دوران سوشیانس پس از آن که همه مردگان برانگیخته شدند، باید از رودى از فلز مذاب بگذرند. سختى گذر از آن براى نیکان همانند عبور از جوى شیر گرم است ولى بدکاران در این آزمون بهاندازه نه هزار سال عذاب مىبینند.
6 . هوم سفید یا گوکرنه (Goakarna) درختى است در میان دریاى کیهانى، یعنى وروکشه (Vourukasha) که از ترکیب آن با پیهگاوى که سوشیانس آن را قربانى مىکند، اکسیر جاودانگى فراهم مىشود. درخت دیگرى نیز در کنار هوم سفید در این دریاى کیهانى مىباشد که »در بردارنده همه تخمها« مىباشد و تمام درختان از آن به وجود آمدهاند.
7 . کریستن سن، آرتور (۱۳۶۳)، نمونههاى نخستین انسان و نخستین شهریار در تاریخ افسانهاى ایرانیان، جلد اول، ترجمه احمد تفضلى و ژاله آموزگار، تهران: نشرنو، ص ۲۶ .
8 . باقرى، مهرى (۱۳۷۶)، دینهاى ایرانى پیش از اسلام، تبریز: انتشارات دانشگاه تبریز، ص ۶۲ .
9 . مانى، پسر پاتک از نجیبزادگان ایرانى و اصلاً همدانى بود. پدرش پاتک در بابل اقامت گزید و پسرى از او به دنیا آمد و به نیت آن که براى او ماندگار شود، او را مانى نامید. تحصیلات مانى در جوانى در بابل بود. این شهر بزرگترین و متمدنترین شهر دنیاى قدیم در خاورمیانه بود و نزدیک فرات، حوالى کربلاى امروز قرار داشت، مرکز علم و معرفت بهشمار مىرفت. مانى در آن شهر با ادیان مختلف و فلسفههاى آنان آشنا شد. او و پدرش در آغاز به دین مندائیان یا مغتسله بودند که از فرقههاى معروف گنوسى بهشمار مىرفت. مانى در سال ۲۲۸ میلادى آن مذهب را ترک گفت و خود را مأمور هدایت بشر و رسول روشنایى خواند. پس از مسافرتى به هند در سال ۲۴۳ میلادى به تیسفون بازگشت و هنگام تاجگذارى شاپور ساسانى به بارگاه او راه یافت و ضمن تقدیم کتاب خویش، یعنى شاپورگان، او را به دین خود فرا خواند و تحت حمایت او درآمد. عاقبت بر اثر سخنچینى کرتیر، موبد موبدان زرتشتى، مورد خشم بهرام اول ساسانى قرار گرفت و در روز دوشنبه، بیست و ششم فوریه سال ۲۷۷ میلادى به فرمان آن پادشاه کشته شد و پوست او را کندند و پر از کاه کرده بر دروازه جندىشاپور آویختند. (محمد جواد مشکور، »مانودین او« هوخت، دوره سى و یکم، سال ۱۳۵۹، شماره ۲).
10. اسماعیلپور، ابوالقاسم (۱۳۷۷)، اسطوره، بیان نمادین، تهران: انتشارات سروش، ص۲۰۹ .
11. مشکور، محمدجواد (۱۳۵۹)، »مانى و دین او« هوخت، دوره سى و یکم، شماره ۲ و ۳، سال ۱۳۵۹، صص۲۱-۲۶.
12. باقرى، مهرى، همان، ص۱۰۹.
13. منظور کوه صهیون است که بیتالمقدس بر آن بنا شده است.
14. کتاب مقدس، میکاه، بخش چهارم، آیات ۱ تا ۴.
15. همان، ملاکى، بخش چهارم، آیات ۱ تا ۴.
16. این تفسیر، ذیل ترجمه آیه ۸۲ سوره نحل در ترجمه مهدى الهى قمشهاى از قرآن آمده است.
17. الیاده، میرچا، همان، ص۷۴.
18. کتاب مقدس، نامه دوم پولس به تیموتائوس، بخش سوم، آیات ۱ تا ۵.
19. همان، نامه دوم پولس به مسیحیان تسالو نیکایان، بخش دوم، آیات ۳ و ۴.
20. همان، متى، بخش بیست و چهارم، آیات ۱۴ تا ۲۰.
21. همان، آیات ۲۹ تا ۳۱.
22. قرآن مجید، سوره حجر(۱۵)، آیه ۵.
23. سوره آل عمران(۳)، آیه ۳۰.
24. سوره ابراهیم(۱۴)، آیات ۴۸ تا ۸۰.
25. الیاده، میرچا، همان، ص۶۲.
26. همان، ص۶۴.
27. همان.
28. همان.
29. پاریندر، جئوفرى (۱۳۷۴)، اساطیر آفریقا، ترجمه باجلان فرخى، تهران: انتشارات اساطیر، ص۳۰.