امّا، حسین
گویی همه راهها به حرم حسین(ع)، ختم میشود.
بگذار سخنی بگویم حتّی اگر کفر بپنداری
حسین(ع)، معشوق خداست
حسین(ع)، عاشق خداست
امّا، حسین
گویی همه راهها به حرم حسین(ع)، ختم میشود.
بگذار سخنی بگویم حتّی اگر کفر بپنداری
حسین(ع)، معشوق خداست
حسین(ع)، عاشق خداست
خدا از خلقت آدم و حوا دنبال حسین(ع)، میگشت.
میخواست که حسین(ع)، را از گنجخانه خود نمودار سازد.
به حسین(ع)، ببالد، او را به همه خلق عالم بنماید.
و آنگاه خود زبان به تحسین بگشاید که:
فتبارکالله احسنالخالقین!
حسین(ع)، همه چیز را داد، همه را.
حسین(ع)، قیمتی به سنگینی کل عالم داشت؛
از اینرو هیچکس قادر به خریداریش نبود.
قیمت حسین(ع)، بهشت نبود،
حور و قصور نبود،
قیمت حسین خود خدا بود.
حسین(ع)، ایستاد تا نشان دهد کسی را دوست دارد که میارزد.
او در صحن کربلا حاضر شد؛
تمامی رنج عالم،
تمامی مظلومیت،
و تمامی سوز و داغ و درد فراق را، تاب آورد و ثارالله شد.
حسین(ع)، برای ثارالله شدن تا به بینهایت در میدان ماند.
حسین(ع)، با شأن ثاراللهی ماندگار شد؛
ابدی شد.
مگر خون خدا میمیرد؟!
از اینرو،
خانه حسین، (ع)، خانه خدا شد،
خاک حسین(ع)، شرافت یافت و زیارتش همسنگ زیارت خانه خدا شد.
چرا که:
اگر پای در صحن و سرای خدا گذاشتی؛
اگر به صحن مسجدالحرام رفتی؛
اگر چه مسافری، اما، مقیمی،
اهل حرمی،
خودی هستی،
پس، نمازت را کامل به جای آور!
که تو در خانه خدایی.
تو در خانه خودی، در وطن خودی
خانه خدا وطن توست و تو بیهوده ملک دیگری را برگزیدهای
به همینسان؛
وقتی در حریم امن حسین(ع)، وارد آمدی از خودی
اهل خانهای؛
مسافر نیستی؛
پس نمازت را کامل کن!
خانه حسین(ع)، خانه خدا و خانه توست. در آن با امنیت تمام بمان. در حریمیکه هیچکس نمیتواند متعرض تو شود، تو را بیازارد و یا براند.
خانه حسین(ع)، خانه عشق است!
خانه دلدادگی است!
خاک حسین(ع)، شفاست!
شرف یافته از گنج خدا،
و سجدهگاه آدمی در وقت خواندن خدا.
حرم حسین(ع)، بوی عشق میدهد،
طعم دلدادگی،
مزه یکی شدن با حضرت دوست
در خانه و حریم امن حسین(ع)، هر که میخواهی باش؛ هر چه میخواهی باش؛
بمان، روزی بخور و مطمئن باش که هر که تو را براند حسین، (ع)، آغوش میگشاید.
از هر چه ماندی و از هر که رانده شدی؛
در خانه حسین(ع)، گشوده است.
نیم نگاهی بدو کن! با سر به استقبالت میآید؛
نوازشت میکند؛
آرامشت میدهد؛
و همه حُسن حسینی را بدرقه راهت مینماید.
حریم حسین(ع)، بویی دارد که هیچ کجا ندارد.
همه، پروانهوار، دیوانه حرم حسیناند.
همه، تشنه کام جرعهای از دستان حسیناند.
همه حسینیاند
اگر سخیاند؛
اگر جوانمردند؛
اگر بخشندهاند؛
و اگر مردند.
همه حسینیاند.
همه میخواهند که حسینی باشند.
چرا که همگان به صرافت طبع دریافتهاند که شرط ماندگاری در عرصه هستی، شرط بیمرگی،
شرط درهم شکستن دیوار زمان و مکان،
حسینی شدن است.
و حسین(ع)، تمامی عزت را از آن خود کرد و ماند!
و همگان از حسین(ع)، عزت میستانند تا بمانند
حتی اگر نام حسین را هم نشنیده باشند.
چه،
همه جوانمردی و سخا،
همه شجاعت و وفا،
به نام حسین(ع)، و برای حسین(ع)، رقم خورده و همگان طفیلی هستی حسیناند.
در ازل پرتو حسنت ز تجلی دم زد
عشق پیدا شد و آتش به همه عالم زد۱
پس از حسین، (ع)، همه آنچه مانده، به نام او مانده؛
برای او مانده؛
وگرنه،
با حضور حسین(ع)، در صحنه کربلا همه منظور خدا برآورده شد.
کنتُ کنزاً مخفیا و أحببتُ أن اُعرَف.۲
و حسین(ع)، گنج نهان خدا بود که در ظهری داغ سر از میانه خاک برآورد و آشکارا بر آسمان لبخند زد.
پس از حسین(ع)، همه آنچه ماند به نام او ماند؛
همه نیکی، اسمی و رنگی و بویی از او گرفت
و همه سلحشوری و جوانمردی.
تا آنگاه که فرزند حسین(ع)،
با پرچم یا لثارات الحسین(ع)،
پای در میدان نهد
و طلب خون حسین(ع)، کند
گام در طریق او نهد و تمامیت حسین و حسینی بودن در عرصه خاک را نمودار سازد.
أللّهم ارزقنا طلب ثاره مع امام منصور من ولد الحسین.۳
پینوشتها:
۱. لسانالغیب حافظ شیرازی.
۲. حدیث قدسی: من گنج مخفیای بودم که دوست داشتم شناخته شوم.
۳. خداوندا! روزی ما قرار بده خونخواهی حسین(ع)، و همراهی با امام منصور از فرزندان حسین(ع).