مهدى از فرزندان حسین(ع) است و او با شمشیر بپا مىخیزد و مادرش بهترین کنیزان خواهد بود.»، زمانى که زید بن على بن حسین بن على بن ابىطالب قیام خود را علیه امویان آغاز کرد، گفتند: چون او از نسل حسین(ع) است و قیام به سیف علیه ظالمان کرده و از سویى فرزند اسیر است، پس او مهدى موعود مىباشد.
- عمربن عبدالعزیز:
سعیدبن مسیب قائل به مهدویت وى شده است.(۱) عمربن عبدالعزیز، هشتمین خلیفه امویان بود، که به مدت دو سال و ۵ ماه خلافت کرد؛ یعنى از صفر سال ۹۹ هـ تا رجب سال ۱۰۱ هـ(۲). روایت است که وى توسط مروانیان مسموم و با زهر از پاى درآمد. نسب وى از طرف مادر به عمربن خطاب مىرسد؛ یعنى مادرش دختر عاصمبن خطاب بوده است(۳) و برادرزاده عبدالملک مروان.
عمربن عبدالعزیز در مدینه میان مسلمانان پارسا و آشنا به سنت اسلام تربیت شده بود. وى در مدت کوتاه خلافت خود کوشید تا بدعتهایى را که پیشینیان او نهاده بودند، منسوخ کند. البته خدمات او را باید با توجه به اوضاع تاریخى بررسى کرد؛ که آیا در واقع نیت او نسبت به اهل بیت(ع) خیر بوده، یا نه؟ که این مقاله جاى بحث آن نیست.
سعیدبن مسیب در سال ۹۴ هـ / ۷۱۲م از دنیا رفته است.(۴) وى از امام سجاد(ع) روایت نقل کرده و در محضر حضرت درس آموخته است(۵). سعیدبن مسیب امام را والاترین فقیه زمان مىدانست و احترام خاصى براى او قائل بود.
منابع و مأخذ شیعه، سعید را یکى از پیروان امام سجاد(ع) مىدانند؛ ولى این موضوع نمىتواند درست باشد. در حقیقت گرچه سعید احترام خاصى به امام سجاد(ع) مىگذاشت و یکى از دوستان صمیمى آن حضرت نیز بود؛ ولى در مسائل حقوقى و شرعى نظریات مشترکى با آن حضرت نداشت؛ و حتى بعد از شهادت امام سجاد(ع) بر پیکر آن حضرت نماز نخواند.(۶)
وى همان گونه که بیان شد، مدعى مهدویت عمربن عبدالعزیز شده بود. در حالى که نشانههایى که از مهدى موعود در منابع روایى ذکر شده، هیچ کدام در عمربن عبدالعزیز وجود ندارد و چیزى دال بر اینکه خود عمربن عبدالعزیز هم مدعى مهدویت بوده، در منابع یافت نشد.
توجه به این نکته مناسب است که درگذشت سعیدبن مسیب سال ۹۴ هـ. بوده؛ ولى درگذشت عمربن عبدالعزیز سال ۱۰۱هـ. مىباشد.
گروه و یا فرقهاى که پیرو این ادعا باشند، یافت نشده است و کاملاً منقرض شدهاند همچنین در منابع چیزى درباره غرض سعید از چنین ادعایى یافت نشده است.
باقریه: این فرقه معتقد بودند که امام باقر (شهادت ۱۱۴هـ.) زنده است و مهدى موعود واقعى ایشان مىباشد و ظهور خواهد کرد و جهان را پر از عدل و داد خواهد نمود. پیروان این فرقه آن حضرت را امام مىدانستند؛ ولى رحلت او را قبول نداشتند و منتظر رجعت (بازگشت) او بودند.(۷)
به نظر مىرسد این گروه همان کیسانیه سابق باشند؛ که ابوهاشم را ترک کرده و به پیروى امام باقر(ع) گردن نهاده بودند.(۸) این گروه هم، چه زیر مجموع کیسانیه و غیر آن باشند یا نباشند، منقرض شدهاند و کسى چنین ادعایى ندارد. از خود امام محمدباقر(ع) هم در هیچ منبعى، حتى غیر معتبر، چنین ادعایى ثبت نشده؛ بلکه طبق روایت ابوبصیر نقل شده، که امام باقر(ع) فرمودند: «بعد از حسین(ع) نُه امام مىآیند، نُهم از آنان قائم ایشان است.»(9)
در روایت دیگر، ابراهیمبن عمرکناسى مىگوید: از امام باقر(ع) شنیدم که مىفرمود: «همانا براى صاحب این امر دو غیبت خواهد بود؛ و قائم، قیام مىکند، در حالى که بیعت کسى بر گردنش نیست.»(10)
- زیدیه:
مهدى از فرزندان حسین(ع) است و او با شمشیر بپا مىخیزد و مادرش بهترین کنیزان خواهد بود.»، زمانى که زید بن على بن حسین بن على بن ابىطالب قیام خود را علیه امویان آغاز کرد، گفتند: چون او از نسل حسین(ع) است و قیام به سیف علیه ظالمان کرده و از سویى فرزند اسیر است، پس او مهدى موعود مىباشد. کنیه زید ابوالحسن و مادرش کنیزى بود که مختار بن ابى عبیده او را به علىبن الحسین(ع) بخشیده بود.(۱۱)
اما این گروه به روایت دیگر پیامبر(ص) توجهى نکردند، که فرمودند:
«الائمه بعدى اثنا عشر؛ تسعه من صلب الحسین؛ تاسعهم قائمهم.»(12)
شخص زیدبن على(ع) از بزرگان بود و خلفاى اموى را به حق نمىدانست. او بر علیه آنان قیام کرد و به طرف کوفه رفت و با همراهى چهار هزار نفر، با حاکم عراق؛ یعنى یوسفبن عمر، به جنگ برخاست. کار زید در کوفه ده ماه طول کشید؛ تا این که در سال ۱۲۲هـ / ۷۴۰م به دست هشامبن عبدالملک اموى به دار آویخته شد و سرش را به دمشق نزد هشام و از آنجا به مدینه بردند.
زید از سوى امام باقر(ع) نیز تأیید شده بود و امام(ع) مىفرمودند: «خدایا! پشت مرا به زید محکم فرما.» و با مشاهده زید، آیه «یا ایهاالذین آمنوا کونوا قوامین بالقسط شهداءللّه.»(13) را تلاوت مىکردند و مىفرمودند: «اى زید! تو نمونه عمل به این آیه هستى.»(14)
پیروان زید اطراف یحیى و فرزندش را گرفتند. یحیى در خراسان قیام کرد (۱۲۵ ق) و در جوزجان کشته شد. پیروان او به فِرق مختلف تقسیم شدند؛ مثل: رافضیه، جارودیه، عجلیه، تبریه، صالحیه و زیدیه، که قائل به مهدویت زید و منتظر ظهور او شدند.(۱۵)
زید از حیث علم، زهد، ورع، شجاعت و دین، از بزرگان اهل بیت به شمار مىرود و این که خود زید ادعاى امامت یا مهدویت داشته باشد، در منابع یافت نشده است بلکه روایتى از زیدبن على(ع) رسیده است، که مؤید عقیده صحیح او در امر مهدویت است. ایشان مىفرمایند: پدرم علىبن حسین(ع) از پدرش حسینبن على(ع) برایم روایت کرد، که فرمود: «رسولالله(ص) فرمودند: اى حسین! تو امامى و نُه تن از فرزندان تو امینان معصومند و نهمین ایشان، مهدى ایشان است.»(16) از شیخ بهائى، علامه امینى و محسن امین نقل شده است: ما گروه شیعه امامیه در باب زیدبن على سخنى جز خوبى و خیر نمىگوییم. درالغدیر این سخن، نظر جمیع شیعیان تلقى گردیده است.(۱۷)
احمدبن سعید مستند از ابوالجارود نقل کرده، که مىگوید: به مدینه رفتم و از هر که احوال زیدبن على را پرسیدم، گفتند: او حَلیف قرآن است؛ یعنى هیچگاه از قرآن و تلاوت آن جدا نمىشود.(۱۸)
پس از شهادت زید و یحیى، گروهى از شیعیان و طرفداران خاندان پیامبر(ص)، که از ستمگرى حکام و خلفاى اموى به ستوه آمده بودند؛ مخالفت با خاندان اموى را تنها در مبارزه مسلحانه دیدند؛ از این رو، راه زید و یحیى را مفید دانسته، آنان را امام و رهبر تلقى کردند و به همین سبب به زیدیه معروف شدند. زیدیه بعدها تفکر و اعتقادات خاصى یافتند و با دیگر طرفداران خاندان پیامبر(ص) بویژه شیعه امامیه، اختلافهاى اعتقادى پیدا کردند.
علامه طباطبایى درباره عقاید زید و فَرق میان زیدیه و امامیه مىفرماید:
زیدیه در اصول اسلام مذاق معتزله و در فروع فقه ابىحنیفه، رئیس یکى از چهار مذاهب اهل سنت، را دارند. فَرق کلى میان شیعه دوازده امامى و شیعه زیدى این است، که شیعه زیدى اغلب امامت را مختص به اهل بیت نمىدانند وعده ائمه را به دوازده منحصر نمىبینند و از فقه اهل بیت پیروى نمىکنند؛ بر خلاف شیعه دوازده امامى.(۱۹)
زیدیه امامت را خاص خاندان پیامبر(ص) و فرزندان فاطمه(س) دانسته، قیام به سیف را از شرایط امامت عنوان کردهاند و فرزندان امام حسن(ع) و امام حسین(ع) را در امامت یکسان مىدانند.
زیدیه بعدها به مناسبت رهبرانى که پیدا کردند، به گروههاى مختلف تقسیم شدند و هر گروه عقاید ویژهاى را برگزیدند.
این فرقه اکنون بیشتر در کشورهاى یمن و سوریه و برخى از کشورهاى دیگر زندگى مىکنند. اینان عقاید و اعتقادات خاص خودشان را دارا هستند؛ البته اینکه مدعى باشند زید همان مهدى است و روزى ظهور خواهد کرد، را قائل نیستند.
پینوشت ها:
۱. المهدیه فى الاسلام، سعد محمد حسن، ص ۱۸۲.
۲. تاریخ سیاسى اسلام، حسن ابراهیم حسن، ج ۱، ص ۴۰۲.
۳. همان، ص ۴۰۳.
۴. معجم رجال الحدیث، آیتالله العظمى خویى(ره)، ج ۸، ص ۱۳۷، چاپ سوم، بیروت، ۱۴۰۳ هـ / ۱۹۸۳م.
۵. همان، ص ۱۳۳-۱۳۲.
۶. همان، ص ۱۳۵.
۷. ملل و النحل، ج ۱، ص ۱۶۶.
۸. تشیع در مسیر تاریخ، دکتر جعفرى، ص ۲۹۸.
۹. الغیبه، شیخ طوسى، ص ۱۴۰.
۱۰. الغیبه، نعمانى، ص ۱۱۳، تحقیق: علىاکبر غفارى، تهران، مکتبه الصدوق.
۱۱. مقاتل الطالبین، ابوالفرج اصفهانى، ترجمه: سید هاشم رسولى محلاتى، ص ۱۲۹، تحقیق: على اکبر غفارى، کتاب فروشى صدوق، تهران.
۱۲. الغیبه، شیخ طوسى، ص ۱۴۰.
۱۳. نساء، ۱۳۵.
۱۴. الغدیر، علامه امینى، ج ۳، ص ۱۷۰.
۱۵. ملل و النحل، شهرستانى، ج ۱، ص ۱۵۴ و المهدیه فى الاسلام، سعد محمد حسن، ص ۱۰۷.
۱۶. کفایه الاثر فى النصوص على الائمه الاثنى عشر، علىبن محمدبن على الخزاز الرازى القمى، ص ۳۲۷، دارالطباعه نایب ابراهیم، ۱۳۰۵ ق.
۱۷. سیره و قیام زیدبن على، حسین کریمان، ص ۸۳، شرکت انتشارات علمى و فرهنگى وابسته به وزارت فرهنگ و آموزش عالى، ۱۳۶۴.
۱۸. مقاتل الطالبیین، ابوالفرج اصفهانى، ترجمه: سید هاشم رسولى محلاتى، ص ۱۳۱، تحقیق: علىاکبر غفارى، کتاب فروشى صدوق، تهران.
۱۹. شیعه در اسلام، محمدحسین علامه طباطبائى، ص ۳۹-۳۴، تهران، ۱۳۴۸.