● میسیون
واژهی «میسیون» از کلمهی لاتین Mission-em مشتق شده است. این کلمه در دستور زبان لاتین ازمشتقات فعل Mitt ere است، به معنی فرستادن، روانه کردن، گسیل داشتن یا اعزام کردن.
پس کلمهی میسیون در زبان لاتین نقش فعل و اسم را ایفا میکند. ۱ در صورت فعل بودن به معنی:
– اعزام به مأموریت
– ادارهی یک هیئت مذهبی در بین مردم یا در یک ناحیه
میباشد و در صورت اسم بودن به مفهوم:
– اجازهای که از سوی خداوند یا کلیسا برای موعظه اعطاء میشود.
– گروهی که از سوی انجمن مذهبی برای تغییر کیش و آیین کفار به سرزمینهای دیگر اعزام میشوند.
– کوششهای سازمانیافتهای که مستلزم آمادهسازی و تجهیز گروهی است.
– سازمانی شامل کلیسا و مؤسسات نیمهمحلی برای تبلیغ و ترویج دین مسیح(ع) یا انجیل، تعالیم معنوی یهود و اصلاح اخلاق یا تعمید دادن عامهی مردم.
– واژهی میسیون به معنی یک طرح نظامی، گروه اعزامیبه کشورهای خارجی برای ایجاد مناسبات سیاسی یا اقتصادی نیز به کار رفته است.
از واژهی میسیون چند اسم فاعل مشتق میشوند که عبارتند از:
Missionaries
Missionary
Missioneer
Missioner
Missionist
miss ionizer
برای این اسمهای فاعل دو معنی میتوان در نظر گرفت:
۱- فردی که برای یک مأموریت مذهبی اعزام میشود.
۲- نماینده یا مأمور مخفی، خاصه فردی که برای مأموریت سیاسی اعزام میشود. ۲
در خصوص فعالیت مبلغان مسیحی در ایران هر دو معنی صادق بوده و به کار رفته است.
احتمالاً کلمهی میسیون و میسیونر از حدود قرن ۱۳ هـ. ق/۱۹م در زبان فارسی مورد استفاده قرار گرفته است. اما تا به حال معادل این کلمات در زبان فارسی مشخص نشده است و برای آنها معانی مختلفی وجود دارد. به طور مثال میسیون در زبان فارسی به معنی «تبلیغ و تبشیر» گروه، هیئت یا محل فعالیت نمایندگان مذهبی، مسیحی، سیاسی یا اقتصادی میباشد. همچنین برای واژهی میسیونر معادلهای متعددی متداول است که عبارتند از:
۱- پادری: مشتق از Father به معنی پدر یا پدر روحانی
۲- مُبَشِّر: صفت عربی مشتق از فعل بَشَرَ به معنی بشارت و مژدهدهنده
۳- مُبَلِّغ: صفت عربی مشتق از فعل بَلَغَ به معنی رساننده و کسی که امر، حکم، دین یا مذهبی را به دیگران رسانیده و ابلاغ میکند.
۴- مُرْسَل: اسم مفعول مشتق از فعل عربی رَسَلَ به معنی فرستاده شده و پیامآور.
آنچه معروف و مشهور است این است که؛ متداولترین معادل برای Missioner در زبان فارسی واژهی «مُبَلّغ» است و واژهی معادل برای Mission نیز «هیئت» و «انجمن» میباشد.
● سرچشمهی تبلیغ و تبشیر
در طول تاریخ بشریت به مصداق آیات شریفهی قرآن کریم در سورههای؛ حدید/ آیهی ۲۵، نساء/ آیهی ۱۶۵ و انعام/ آیهی ۴۸، پیامبران و رسولانی از سوی خداوند مبعوث گشته و در جوامع مختلف به پا خاستند و با تعیین احکام و دستورات الهی، ملل و اقوام گوناگون را به سوی توحید و پرستش خداوند متعال فرا خواندند. از این رو تبلیغ و تبشیر در ادیان الهی اهمیت فراون داشته و یکی از ارکان اصلی گسترش و انتقال ادیان مقدس الهی در جوامع بشری به شمار رفته است. «وما علی الرسول الا البلاغ»3 و بر پیامبر(ص) جز ابلاغ آشکار نیست.
به طور خلاصه:
کار تبشیر را پیامبران بر اساس مأموریت الهی که بر عهده داشتند شروع کردند و به دنبال آن اصحاب و شاگردان آنها راه آنان را ادامه دادهاند و هماکنون نیز کار تبلیغ و تبشیر به انحاء مختلف در همهی جای این کرهی خاکی توسط مبلغین و مبشرین ادامه دارد.
اما آنچه مسلم است کار تبلیغ و تبشیر و به مفهوم امروزی از زمان حضرت عیسی(ع) رواج یافت. چون در میان یهودیان به نقل از تورات میثاقی بسته شد مبنی بر اینکه همگی از یک خون باشند و یک واحد اجتماعی غیرقابل تجزیه را تشکیل دهند این تعهد در قرآن کریم در سورهی بقرهی آیهی ۴۰ و ۱۲۲ بیان شده است و بدین لحاظ بنیاسرائیل همواره خود را تنها وارث دین موسی(ع) میشناختند و هیچگاه سعی نکردند اقوام و ملل دیگررا بهآیین خود تبلیغ و تبشیر نمایند.
مهمترین و مشخصترین پیروان حضرت عیسی(ع) دوازده نفر بودند. این دوازده تن در زبان عربی به «حواریون» یا «سپیدجامگان» معروفند. واژهی حواریون (حواریان) احتمالاً از واژهی حبشی «حواریا» به معنی «بشارتدهنده» به زبان عربی راه یافته است. ۴ این حواریون نزد حضرت عیسی(ع) تعلیم دیدند و کار تبشیر، موعظه و تبلیغ آیین حضرت عیسی(ع) را در بین قوم بنیاسرائیل بر عهده گرفتند. ۵ پس از عروج حضرت عیسی(ع) به مرور ایام فعالیت حواریون از محدودهی جامعهی بنیاسرائیل خارج شده و در سطح وسیعی گسترش یافت به گونهای که در متون اناجیل چهارگانه و کتاب اعمال رسولان به طور غیرمستقیم به این امر اشاره شده است و چنین آمده است:
«پس رفته همهی امتها را شاگرد سازید و ایشان را به اسم اب و ابن و روحالقدس تعمید دهید و ایشان را تعلیم دهید که همهی اموری را که به شما حکم کردهام حفظ کنند.»6
«و از اورشلیم شروع کرده به موعظه به توبه و آمرزش گناهان در همهی امتها به نام او کرده شود و شما شاهد این امور هستید.»7
«لیکن روحالقدس بر شما میآید قوت خواهید یافت و شاهدان من خواهید بود، در اورشلیم و تمامییهودیه، سامره و تا اقصای جهان.»8
بدین ترتیب موعظه، تبشیر و تبلیغ آیین مسیحیت به یکی از اساسیترین عناصر لاینفک این آیین مبدل شد و به مرور زمان سازمان یافت و در ابتدا به صورت شفاهی مردم را به سوی اجرای احکام الهیات مسیحی دعوت میکردند کمکم با گسترش دامنهی کار «پولس» و «یوحنا» رسالاتی برای حل مشکلات «نومسیحیان»9 در مراکز تبلیغی- مسیحی تألیف کردند و گروهی کتابهایی دربارهی زندگی حضرت عیسی(ع) تألیف کردند و کلیسای مسیحی نیز چهار کتابی که توسط «متی»، «مرقس»، «لوقا» و «یوحنا» در حدود سالهای ۶۰ تا ۷۰ میلادی نگاشته شدهاند را معتبرتر دانست و هر یک از این کتب چهارگانه «انجیل» نامیده میشد. «انجیل» کلمهای است مشتق از واژهی یوانانی "Euaghelion" که از دو واژهی "EU" به معنی «خوب» و "Aggeleint" به معنی «اطلاع دادن یا آگاه کردن» ترکیب شده است۱۰ این کلمه مرکب به معنی «بشارت ملکوت»، «بشارت خوشی عظیم»، «بشارت فیض خدا» و «بشارت سلامتی» آمده است. چون معجزات، تعلیمات، قیام و صعود حضرت عیسی(ع) مژده و بشارتی بود برای عامهی مردم این چهار کتاب که شامل زندگانی و دستورات حضرت عیسی(ع) است را به نام انجیل شناختهاند، بدین ترتیب اناجیل چهارگانه به همراه کتاب رسولان و رسالاتی که برای راهنمایی مسیحیان تألیف شدند در طول قرون و اعصار متمادی به ابزاری برای تبشیر و تبلیغ مسیحیت مبدل گشتند.
● تاریخچهی ورود مسیحیت به ایران
تاریخ مسیحیت در ایران به سالهای آغازین بعثت حضرت عیسی(ع) برمیگردد به گونهای که در انجیل متی۱۱ مذکور است هنگام ولادت حضرت عیسی(ع) گروهی از دانشمندان مجوس [زرتشتیان] ایرانی که از اهالی آوه و ساوه بودند به راهنمایی ستارهای برای دیدار حضرت عیسی(ع) یا پادشاه یهود به اورشلیم آمده بودند و انتظار ظهور او را میکشیدند آنها در بیت لحم حضرت مریم و حضرت عیسی(ع) را یافتند و به او ایمان آوردند و پس از پیشکش کردن هدایا و گرفتن یک سری تعالیم به سرزمین خود بازگشتند.
همچنین به نقل از کتاب اعمال رسولان۱۲ مدتی پس از مصلوب شدن [عروج] حضرت عیسی(ع) در روز عید «پنطیکاست»13در جمع شاگردان حضرت عیسی(ع)، نومسیحیان و برخی یهودیانی که برای برگزاری عید در اورشلیم گرد آمده بودند گروهی از اهالی پارت، ماد و عیلام و ساکنان جزیره (سرزمین بینالنهرین) نیز حضور داشند و در این هنگام ناگهان از آسمان بانگی فرود آمد همچون بادی سرکش که میوزد و همه جا را پُر کرد و حواریون زبانهای جدا از یکدیگر دیدند که مانند آتش بود و این زبانها بر هر کدام از حواریون فرود آمدند و همه از روحالقُدُس پُر شدند و روح ایشان را به سخن گفتن به زبانهای مختلف وا میداشت. وقتی که بانگ و صدا فروکش کرد مردم دیدند که حواریون به زبانهای مختلف سخن میگویند من جمله زبان عیلامیان و مادها و پارتیان که سه طایفه از مردم ایران بودند. از سوی دیگر دو تن از رسولان حضرت عیسی(ع) به نامهای «شمعون» و «یهودا»، برای موعظهی انجیل به ایران آمدند و موبدان زرتشتی آنها را شهید کردند. البته شمعون، مذکور «شمعون پطرس» نیست، گویند «یهودا» که «توما» هم خوانده شده تا هندوستان هم رفته است. ۱۴
آنچه از این دو عبارت به خصوص عبارت کتاب رسولان نتیجه گرفته میشود این است که:
۱- نخستین گروندگان به حضرت مسیح(ع) در آعاز رسالت مردمی از نژادهای مختلف بودند منجمله ایرانیان.
۲- مسیحیت از آغاز کار خود به درون کشورهای مختلف منجمله ایران راه یافته است. ۱۵ که حواریون به زبان آنها سخن گفتهاند.
هر کدام از این دو توجیه را بپذیریم نتیجهی این میشود که: ایرانیان {پارتها، مادها و عیلامیان} از نخستین مردمیبودند که دین مسیح را پذیرفتهاند.
اما اینکه از چه زمانی دین مسیح در ایران رسوخ کرده و شیوع پیدا کرده به طور دقیق مشخص نیست، «تیموته اول» «بطریق نسطوری» در بینالنهرین در نامهی مفصلی که به کشیشان مارونی نوشته است آورده که:
«مسیحیت پانصدسال پیش از نسطور و بیست سال پس ازمعراج حضرت عیسی(ع) در میان ما برقرار شده است.»16
آنچه مسلم است و دانشمندان تاریخ در آن اختلاف ندارند این است که آزادی ادیان، مذاهب، عقاید و آداب و رسوم ارمغانی است که ایرانیان به جهان آوردهاند پیش از هخامنشیان پادشاهان «کلده» و «آشور» با ملل مغلوب و زیردستان خود با کمال بیدادگری و زورگویی رفتار میکردند و مللی را که شکست میدادند مجبورمیکردند به آداب و رسوم و اخلاق آنها بگروند و دین و زبان فاتحان را بپذیرند و هیچگونه استقلال فردی و اجتماعی و آزادی شخصی به کسی داده نمیشد.
«هخامنشیان» نخستین پادشاهانی بودند که این سد و قانون را شکستند و ملل مغلوب را در دین و آیین و رسم زندگی آزاد و مختار گذاشتند.
شاهنشاهان «اشکانی» نیز که هم زمان باظهور حضرتعیسی(ع) حکومت میکردند این برنامهی هخامنشیان را رعایت کردند بطوریکه تمدن یونانی در آسیا ریشه گرفته بود و عده مهاجران یونانی در ایران زیاد شده بود و برای خود سکهی یونانی ضرب میکردند و تاج یونانی بر سر میگذاشتند.
بنابراین پیشینه هیچ مانعی وجود نداشته که مسیحیت وارد سرزمین ایران شود و به همین دلیل بیشتر تاریخنویسان آغاز مسیحیت را در ایران از دورهی اشکانیان و در نیمهی دوم قرن اول میلادی میدانند.
روایات آسوری گوید که در قرن اول میلادی یکی از اشخاصی که مسیح را به چشم خود دیده بود به نام «مارعدای» به «ادسا» رفته و مسیحیت را به آنجا برد، شاگرد او «ماری» خبر مسیحیت را به ایران برد و حتی به فارس هم رفت و او در آنجا خبر «تومای حواری» رسول معروف هندوستان را شنید. ۱۷
نویسنده: داود میرزایی مقدم، مرتضی میرزایی
منبع: باشگاهاندیشه