پشت سر گذاشتن دو دهه از فعّالیت فرهنگی و مهدوی، زیر چتر سبز و نام مبارک «موعود مقدّس»، و ورود به سومین دهه، دیگربار، زنگ هشدار و بیدار باش را برایمان به صدا درآورد. «هشدار! فرصتها درگذرند.»…
هُشدار! که به قول علاء الدّوله سمنانی:
صفت شیطان، گول زدن و گمران کردن است و حظّ او از بنیآدم آنکه، او را به شرّ مطلق دعوت کند. اگر در این کار عاجز ماند، از خیرش بازدارد و اگر آن نیز دستش ندهد، از چیزی بزرگتر به چیزی [که] کوچکتر از آن باشد، دعوتش کند. اگر از این نیز عاجز آید، حالیا از چیزی نقد که به خاطر شخص آمده است با وعده نسیه در آینده، بازش دارد.۱
بنفشه با شقایق در مناجات
همی میگفت: فی التّأخیر آفات
چرخشی دیگر، ناتوانی و کهولت را چنان به رخ آدمی میکشد که دیگر مجالی برای گفت و شنود باقی نمیگذارد. در آن روز، برگشت به عقب ناممکن و دیدار گذشته، شجاعت و جرئتی بزرگ میطلبد. شجاعت برای رویاروشدن با واقعیتهایی عریان در تنهایی. دورافتاده از هر امر اعتباری و جرئت برای اقرار و اعتراف درباره همه آنچه که ندامت به بار آورده است.
اقرار درباره آنچه میبایست میگفتیم، امّا ملاحظه ملاحظات، فرصت گفتارش را از ما ربود.
اقرار درباره آنچه نمیبایست میگفتیم، امّا غرور و خودمداری ما را به گفتارش تحریک و ترغیب داشت. اقرار درباره فرصتی که از طریق ابتلاء و امتحان، به دستمان آمد، امّا خامی و غلیان هواجس و حوادث، آن همه را از ما ربود.
اقرار درباره همه اغراض و مقاصدی که بدانها صورت درد دین دادیم و دانسته و ندانسته، خلق عالم را بدان فریفتیم.
اقرار به مشارکت خواسته و ناخواسته در اندیشه و عمل مردان و زنانی که سودای قدرت، آنان را به ارتکاب جرم و جنایت واداشته بود و سرانجام اقرار به ارائه بدترین بازی بر بهترین صحنه حیات خدادادی، در جایی نوشته بودم که همه ما برای ارائه عالیترین ایفای نقش، در غفلت تمام، به بازیچهها خود را مشغول میسازیم.
همه امور اعتباری این جهانی، بازیچههایی هستند که همه مجال تجربه بلوغ را از آدمی میربایند تا در خامیکودکی بماند. شاید حکمت آمد و شد ایّام و آناتی نشان شده، همچون رمضان، قدر، عاشورا و غدیر که پررنگتر از همه قرون و ازمنه بر صفحه تاریخ و صحنه حیات ماندهاند، برای این باشد تا آدمی، همه صفت تردید میش بر کناره جویبار را به کنار نهد و با پرش یکباره از جوی تردید، خود را به چراگاه امن برساند.
برای آنکه همه صفت حیله روباه بر پهنه دشت را از سر به در کند و با ترکِ دغلی، در صافی تمام، با خلق روزگار و با خدای شاهد روبهرو شود.
گویا این ایّام و آنات که پررنگتر از همه قرون و اعصار بر پیشانی تاریخ ماندهاند، فرزندان آدمی را متذکّر میشوند:
«برای ماندگاری همیشه، راهی جز پیوستگی به ماندگار اِلیالابد و مردانی که نانی مدام را فراچنگ آوردند، نیست؛ هم آنان که در جمع قبیله ایمان و رستگاری، ماندگاری را از آن خود ساختند.»
آنکه در صفت سَبُعیّت گرگ بر مرغزار، در میان گلّه بندگان خدا میافتد و از پس و پیش، آنان را میدرد تا جای خویش را وسیع و نام خویش را بلند سازد، در چشم بر هم زدنی، همه خواری را به تجربه خواهد نشست.
لاجرم هرکس که بالاتر نشست
استخوانش زودتر خواهد شکست
اگر جانی بیدار در ما بود، از آیت «یَوْمَ تُبْلَی السَّرائِر ٭ فَمالَهُ مِنْ قُوَّهٍ وَ لاناصِر»۲ به یکباره پیر میشدیم.
روزی که رازها آشکار میشود. او [انسان] را نه نیرویی است و نه یاوری. قسم به آسمان پرباران، قسم به زمین رویان شکاف خورده، که این قرآن حق را از باطل جدا میکند و سخن هزل نیست. آنان پیوسته حیله میکنند و من هم حیلهای میاندیشم. [حال که چنین است] کافران را مهلت ده. اندکی مهلت ده [تا سزای اعمالشان را ببینند.]در اوصاف و القاب امام غایب از نظر، میتوان آن حضرت را از وجهی منتظَر و از وجهی دیگر منتظِر دانست؛ آنکه همگان انتظارش را میکشند و او خود نیز منتظر است.
راز ابتلای خلق عالم به غیبت، آنجا که به خداوند برمیگردد، حکمت پوشیدهای است که در صورت «سنّتی ثابت» رخ مینماید و آنجا که به بندگان برمیگردد، ابتلاء و امتحان آنان است تا هرکه خود را بنماید و هر آنچه در کولهبار اندوخته است، برملا سازد؛ تا سیهروی شود هر که در او غش باشد؛ تا معلوم شود کدامین یک از جمع آدمیان، درمییابند برای چه آمده و در کدامین لحظه بر صحنه، به ایفای بهترین نقش مقدّر شده، مشغول میشوند.
خدای رحمان به پیامبرش(ص) فرمود:
مردم را بترسان و آنان را انذار ده از روز حسرت.
«وَ أَنْذِرْهُمْ یَوْمَ الْحَسْرَهِ إِذْ قُضِیَ الْأَمْرُ وَ هُمْ فی غَفْلَهٍ وَ هُمْ لایُؤْمِنُون؛ ۳
آنان را از روز حسرت بترسان. در آن هنگام که همه چیز پایان مییابد و آنها در غفلتند و ایمان نمیآورند. روز حسرت، روز برطرف شدن پردهها و بیرون افتادن رازهاست، روز ندامت درباره آنچه که در تکلیف داشتیم و آنچه که بر زمین ماند.»
در آستانه سومین دهه از زندگی در زیر چتر سبز «مؤسّسه فرهنگی موعود عصر(عج)»، از خداوند رحمان و امام رحمت، درباره آنچه که کردیم و مرضیّ رضایشان نبود، عذر میخواهیم و درباره آنچه که در تکلیفمان است، طلب توفیق انجام میکنیم. باشد تا دعایمان مستجاب شود.
انشاء الله الرّحمن
پانوشتها:
۱. علاء الدوله سمنانی، مصنفات، به اهتمام نجیب مایل هروی، ص ۹۸.
۲. سوره طارق، آیات ۱۰ ـ ۹.
۳. سوره مریم، آیه ۳۹.