اسماعیل شفیعى سروستانى
سلمه بن مُحرِز مى گوید: شنیدم امام باقر (ع) مى فرمودند:
«از جمله علومى که به ما داده شده، علم تفسیر و احکام قرآن و علم تغییر زمان و حوادث آن است (مسائل روز و مقتضیات زمان). هرگاه خدا نسبت به مردمى خیرى خواهد، به آنها بشنواند و اگر به کسى که حاضر به شنیدن نیست، بشنواند، پشت مى کند و رو مى گرداند. مثل اینکه نشنیده است.»
زائر آل محمّد (ص) در وقت قرائت زیارت پر معنى و پر فیض «آل یاسین»، خطاب به امام و حجّت حى خداوند مى گوید:
«السَّلَامُ عَلَیْکَ یا تَالِىَ کِتَابِ اللهِ وَ تَرْجُمَانَه؛ ۱
سلام بر تو اى دنبال کننده و ترجمان و مفسّر کتاب خدا!»
آن روز که آیه مبارکه «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ» ۲ نازل شد، هر که جان و دلش به قرآن بود، دریافت آنکه اطاعتش، تالى تلوّ خداوند متعال و به اذن الله در عرض طاعت اوست، کلامش نیز تالى تلوّ کلام الله و سیره و سنّتش نیز تالى و دنباله روى بى کم و کاست سنّت ممدوح خداوند متعال است. گویى هر دو، یعنى کتاب الله و آل الله مصداق و ما به ازاى خارجى یک حقیقت واحدند که بر عرصه هستى مجال حضور و ظهور یافته اند. شاید از همین رو بود که رسول مکرّم اسلام (ص) در آخرین روزهاى زندگى پربرکتشان، درباره دو میراث گران بهاى خود فرمودند:
«إِنِّى تَارِکٌ فِیکُمُ الثَّقَلَیْنِ مَا إِنْ تَمَسَّکْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا کِتَابَ اللهِ وَ عِتْرَتِى أَهْلَ بَیْتِى – وَ إِنَّهُمَا لَنْ یفْتَرِقَا حَتَّى یرِدَا عَلَىَّ الْحَوْضَ؛ ۳
همانا من شما را ترک مى کنم و در میان شما، دو امانت نفیس مى گذارم که اگر بدانها تمسّک جویید، هرگز گمراه نمى شوید: کتاب خدا و اهل بیتم را. این دو هیچگاه از هم جدا نمى شوند تا آنکه سر حوض بر من وارد شوند ….»
رسول الله (ص) این ثقل را قرین و عدیل هم معرفى و جداناپذیرى آن دو را الى الأبد و همیشگى اعلام فرمود.
پر واضح است که به همان سان که قرآن نازل شده، معصوم و از هرگونه خطا و لغزش است، ضرورتاً عدیل و قرین آن نیز معصوم است. از این عبارت آسمانى، چند برداشت مى توان داشت:
۱. کسى قرآن را نمى داند، جز اهل بیت (ع)
امام باقر (ع) فرمودند:
«جز دروغگو هیچکس از مردم ادّعا نکند که تمام قرآن را چنانکه نازل شده، جمع کرده است و کسى جز على بنابى طالب (ع) و امامان پس از وى، آن را چنانکه خداى تعالى فرستاده، جمع و نگهدارى نکرده اند.» ۴
۲. ظاهر و باطن قرآن نزد اهل بیت (ع)
امام باقر (ع) فرمودند:
«جز اوصیاى پیغمبر، کسى را نرسد که ادّعا کند ظاهر و باطن تمام قرآن نزد اوست.» ۵
۳. علم تفسیر نزد اهل بیت (ع)
سلمه بن مُحرِز مى گوید: شنیدم امام باقر (ع) مى فرمودند:
«از جمله علومى که به ما داده شده، علم تفسیر و احکام قرآن و علم تغییر زمان و حوادث آن است (مسائل روز و مقتضیات زمان). هرگاه خدا نسبت به مردمى خیرى خواهد، به آنها بشنواند و اگر به کسى که حاضر به شنیدن نیست، بشنواند، پشت مى کند و رو مى گرداند. مثل اینکه نشنیده است.»
سپس اندکى سکوت نمودند و بعد فرمودند:
«اگر راز نگهداران یا مورد اطمینانى مى دیدیم، مى گفتیم و خداست که همه از او کمک مى خواهند.» ۶
۴. علم کتاب در سینه اهل بیت (ع)
عبدالرّحمن بن کثیر مى گوید: امام صادق (ع) آیه شریفه «کسى که دانشى به کتاب داشت (آصف بن برخیا به قول مشهور) گفت من آن تخت را نزد تو مى آورم، پیش از آنکه چشمت را به هم بزنى .» ۷ خواندند و آنگاه انگشتانشان را باز کردند و بر سینه اشان گذاشتند و سپس فرمودند:
«به خدا همه علم کتاب نزد ماست …» ۸
۵. امام، کتاب ناطق است
از امیرمؤمنان (ع) روایت شده است که فرمودند:
«این کتاب صامت خداوند است و من کتاب ناطق اویم.» ۹
همه برداشت هاى یادشده در دریافت آخر جمع مى شود.
امام، قرآن ناطق و لاجرم داناى همه بطون و ظواهر آیات کلام الله، مفسّر و مترجم آن و ظهور خارجى همه صفات عالى کمالى مندرج در آیات آن است. از هم ینرو، ایشان را واجب الإطاعه، باب الله، سبیل الله، حجّت الله و فصل الخطاب مى شناسیم. از همینجاست معنى آیه مبارکه:
«إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّکْرَ وَ إِنَّا لَهُ لَحافِظُونَ؛ ۱۰
همانا ما قرآن را نازل کردیم و خود براى آن نگهبانیم.»
«قرآن»، تنها صفحات کاغذى منقوشى نیست که در دست تندباد حوادث پراکنده و منتشر شود. قرآن، به نحو تامّ و اتمّ، در قول و فعل مردانى معصوم (به اذنالله) تجلّى یافته و هم ایشان حافظ و نگهبان آنند؛ به اذنالله. از اینرو تا زمانى که حجّت خداوند بر زمین پا برجا باشد، قرآن نیز بى کم و کاست و مصون از تحریف و دستبرد وجود خواهد داشت. اینان با قرآن و قرآن با اینان است؛ الى الأبد.
اصبغ بن نباته مى گوید: شنیدم از امیر المؤمنین (ع) که مى فرمودند:
«قرآن در سه بخش نازل شده: یک بخش آن درباره ما و دشمنان ما است و بخش دیگر در سنّت ها و امثال است و بخش سوم در واجبات و احکام است.» ۱۱
در زیارت بلند و رفیع «جامعه کبیره» که به حقیقت دفتر سترگ امام شناسى است، خطاب به اهل بیت (ع) اعلام مى شود:
«السَّلَامُ عَلَى الْأَئِمَّهِ الدُّعَاهِ وَ الْقَادَهِ الْهُدَاهِ وَ السَّادَهِ الْوُلَاهِ وَ الذَّادَهِ الْحُمَاهِ وَ أَهْلِ الذِّکْرِ وَ أُولِى الْأَمْرِ وَ بَقِیَّهِ اللهِ وَ خِیَرَتِهِ وَ عَیْبَهِ عِلْمِهِ؛
سلام بر امامان دعوت کننده [به سوى حق] و پیشوایان هدایت کننده و سروران سرپرست و مدافعان حمایت کننده و اهل ذکر و صاحبان امر و فرمان و باقیمانده خدا و برگزیدگان او و ظرف هاى دانش او.»
مصداق تمام عیار اهل ذکر، اهل بیت (ع) هستند.
خداوند متعال در آیه مبارکه:
«وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِکَ إِلَّا رِجالًا نُوحِی إِلَیْهِمْ فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّکْرِ إِنْ کُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ؛ ۱۲
و ما پیش از تو [براى مردم به عنوان پیامبر و رسول] نفرستادیم؛ مگر مردانى را که به آنها وحى مى کردیم. پس اگر نمى دانید از اهل ذکر بپرسید.»
روایت زیبایى از حضرت على بن موسى الرّضا (ع) درباره «اهل الذّکر» وارد شده است. ایشان فرمودند:
«ماییم اهل ذکر و ماییم پرسش شوندگان.»
راوى مى گوید: عرض کردم: شما پرسش شونده و ما پرسش کنندهایم؟
امام فرمودند: «آرى .» ۱۳
در روایت دیگرى از امام صادق (ع) در تفسیر «آیه ۴۳ سوره نحل» آمده است:
«ذکر قرآن است و اهل بیت پیامبر (ص) اهل ذکرند و از آنها باید سؤال کرد.» ۱۴
در بیست و یک روایت از طریق شیعه و بیست و سه حدیث از طریق عامّه رسیده است که مراد از اهل ذکر، اهل بیت (ع) هستند ۱۵ ومرحوم علّامه مجلسى شصت و چهار روایت در این
زمینه نقل کرده است. ۱۶
پى نوشتها:
__________________________________________________
(۱). طبرسى، احمد بن على، «الإحتجاج على أهل اللّجاج»، ج ۲، ص ۴۹۳.
(۲). سوره نساء، آیه ۵۹.
(۳). شیخ حرّ عاملى، محمّد بن حسن، «وسائل الشّیعه»، قم، مؤسّسه آل البیت (ع)، چاپ اوّل، ج ۲۷، ص ۳۴.
(۴). کلینى، محمّد بن یعقوب، «الکافى »، ج ۱، ص ۲۲۸.
(۵). همان
(۶). کلینى، محمّد بن یعقوب، همان، ج ۱، ص ۲۲۹.
(۷). سوره نمل، آیه ۴۰.
(۸). کلینى، محمّد بن یعقوب، «الکافى »، ج ۱، ص ۲۲۹.
(۹). حرّعاملى، محمّد بن حسن، «وسائل الشّیعه»، ج ۲۷، ص ۳۴.
(۱۰). سوره حجر، آیه ۹.
(۱۱). کلینى، محمّد بن یعقوب، «الکافى »، ج ۲، ص ۶۲۷.
(۱۲). سوره نحل، آیه ۴۳ و سوره انبیاء، آیه ۷.
(۱۳). کلینى، محمّد بن یعقوب، «الکافى »، ج ۱، ص ۲۱۰.
(۱۴). کلینى، محمّد بن یعقوب، «الکافى »، ج ۱، ص ۲۱۱.
(۱۵). بحرانى، هاشم بن سلیمان، «غایه المرام»، بیروت، مؤسّسه التاریخ العربى، ج ۴، ص ۱۴۴؛ به نقل از دانشنامه حوزوى ویکى فقه، ذیل عبارت «امامان، اهل الذّکر»، ri. hgefikiw. www
(۱۶). مجلسى، محمّد باقر، «بحارالأنوار»، ج ۲۳، صص ۱۷۲- ۱۸۸، باب ۹: «أنّهم (ع) الذّکر و أهل الذّکر و أنّهُم المسئولون و أنّه فرض على شیعتهم المسأله و لم یفرض علیهم الجواب.»