على یعنى

على، یعنى…
على، یعنى طلوع عشق و مستى!
على، یعنى تمام حق پرستى

على، دروازه هاى فهم ناب است
على، تندیسى از ام الکتاب است

على، یعنى شب و آئینه کارى
على، یعنى تبى در لاله زارى

شب و اشک على و نخل صحرا
حسین و زینب و لالاى زهرا

شکایت از شب و نالیدن چاه
چکیدن اشک ها و دیدن چاه

على، شهر آشناى آسمان هاست
على راز بزرگ بیکران هاست

على، تغییر ناب آفتاب است
دل ما دجله و او روح آب است

على، مولود شب هاى رجب نیست
على بود و على بود و عجب نیست

تو روزى در کنار نوح بودى
تو همراه نگاه روح بودى

شبانگاهى که موسى آتشى دید
بیابانى که آن شب نور تابید

تو را دیدم که محو طور بودى
نه وادى، در حقیقت نور بودى

تو را سینا به خوبى مى شناسد
جبل از هیبت تو مى هراسد

تجلى در جبل بیداد مى کرد
على چون در سحر فریاد مى کرد

نیستان در نیستان ناله ها بود
بیابان بود و اشک لاله ها بود

چنین عشقى چرا تنها بماند؟
دل چاهى فقط رازش بداند

زمان مى رفت و غربت باز مى گشت
در هر غصه بر او باز مى گشت

چرا زانو در آغوشش بگیرد
صداى خطبه هاى او بمیرد؟

چرا مردم به خاموشى نشستند؛
در وحى خدایى را شکستند؟

چرا گنجینه را انکار کردند
بسان میثمى بردار کردند؟

چرا باید ابوذرها بمیرند
ز حیدر، یادگارى را بگیرند؟

چرا قرآن چنین مهجور ماند؟
حکومت از عدالت دور ماند؟

چرا پیمانه شد بیگانه با خم؟
چرا »أکملتف« رفت از یاد مردم؟
على رهبر

 

 موعود شماره ۳۶

همچنین ببینید

آقا شیخ مرتضی زاهد

محمد حسن سيف‌اللهي...

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *