موضوع مهدویّت، به عنوان یکی از انقلابیترین اعتقادات اسلامی، جهان غرب را در مورد آینده، به وحشت انداخته است. این وحشت ناشی از عمق بحرانهایی است که غرب، آن را با تمام وجود احساس میکند و البتّه با یگانه هنر خود که «ظاهرآرایی» است، تلاش میکند نه تنها چهره یک ورشکسته را به خود نگیرد، در هیئت یک جهاندار غالب ظاهر شود و افراد سادهاندیش و سطحینگر را بفریبد. فروپاشی نظام خانواده و بحران اخلاقی ـ اجتماعی ناشی از آن، بروز بحران زیست محیطی، بحران اقتصادی که در شکل تبعیضهای وحشتناک خود را نشان میدهد، سیطره ظالمانه رسانهها و … بحرانهای امروز غرب است و اندیشمندان نظام سلطهگر غرب، به خوبی میدانند که اگر این وضع استمرار یابد، قطعاً آینده از آن اندیشهای خواهد بود که خلأ معنویت جهان را پر کند و اسلام و تشیّع با اعتقاد بزرگ خود به مهدویّت، به طور قطع یگانه مکتبی خواهد بود که به زودی ببرِ کاغذی غرب را در ساحت اندیشه و تفکّر مچاله خواهد کرد و خود چونان موهبتی آسمانی بر دل و جان مردم حاکم خواهد شد.
این خطری است کهاندیشمندان غربی آن را احساس کردهاند و راه گریز از این سرنوشت محتوم را در مقابله با اسلام و تشیّع و به ویژه مقابله با اعتقاد به مهدویّت دیدهاند، مقابلهای که هرگز با پاسخ درخوری از سوی مسلمانان همراه نشده است.
تبلیغات غرب، علیه مهدویّت
غرب به استناد احساس خطری که از ناحیه مهدویّت کرده، مدّتهاست که تبلیغات دامنهداری را در مقابله با آن آغاز نموده است. این تبلیغات با بهرهبرداری از آخرین تکنولوژیهای روز که در اختیار غرب قرار دارد، انجام میشود. دکتر سعیدی، جامعه شناس، در این مورد به نکات جالب توجّهای اشاره میکند:
امروزه مدرنترین ابزار تبلیغاتی غرب، هالیوود است. ابزاری مدرن، کارآمد و نفوذکننده که یکسره در خدمت اندیشههای تمامیت طلب غربی است. فیلمهای جدید هالیوود که در آنها، بهطور غیرمستقیم علیه مهدویّت شیعی تبلیغ میشود، بسیار است. فیلمهای ژانر علمی- تخیّلی، در این مقوله میگنجند. فیلمهایی پیشبینی آینده جهان را دستمایه سناریوی خود قرار داده و غرب را قبله نجات مردم از سرسام تکنولوژی آینده تبلیغ میکنند، متأسّفانه بدون دقّت، از سوی برخی از کشورهای اسلامی دوبله شده و به نمایش در میآیند. بعضی دیگر از فیلمهای هالیوود، بهطور مستقیم به مقابله با مهدویّت میپردازند که یکی از معروفترین آنها، فیلم «نوسترآداموس» است که با تبلیغات شدید، بارها در جهان به نمایش درآمده و میلیونها سی دی از آن در حال حاضر در دنیا توزیع شده است.
امّا تبلیغات غرب علیه مهدویّت، صرفاً در عرصه فیلمسازی خلاصه نمیشود. در همه عرصههای تبلیغاتی غرب، میتوان رگههایی از تبلیغ علیه مهدویّت را مشاهده کرد. در واقع نظریهپردازان غربی با تهیه خوراک تبلیغاتی برای سینما، کتاب، سخنرانی، تئاتر، تلویزیون و همه عرصههای هنری و فرهنگی، زمینههای تبلیغ علیه مهدویّت را فراهم میآورند. درحال حاضر سایتهای کامپیوتری زیادی وجود دارند که تبلیغات ضدّ مهدویّت را به عهده دارند و ذهن پاک جوانان را از این رهگذر، تحت تأثیر قرار میدهند. در میان این امواج توفنده تبلیغات سوء، ما مسلمانان برای تبلیغ مهدویّت در جهان امروز چه کنیم؟
متأسّفانه فقر تکنولوژیک مسلمانان، بسیاری از امکانات بالقوّه را در این مقوله سلب کرده، امّا موضوع این است که ما حتّی از داشتههای خود هم در این راه به درستی استفاده نمیکنیم و اگر به وظایف منتظران در عصر غیبت که تلاش در جهت آمادهسازی زمینه برای ظهور حضرت صاحب الامر(عج) است، دقّت کنیم، درخواهیم یافت که به سبب این رخوتها در راه تبلیغ برای فرهنگ مهدویّت، هریک به فراخور امکاناتی که در اختیار داریم، ضامن خواهیم بود و قطعاً مورد سؤال قرار خواهیم گرفت. بیاطّلاعی و کماطّلاعی جوانان جامعه ما از مقوله مهدویّت، گناهی است که بخش عمده آن بر دوش اندیشمندان، صاحب امکانات و مسئولان و دستاندرکاران جامعه ما سنگینی خواهدکرد. امروزه، جلوههای مظلومیّت را میتوان در موضوع مهدویّت به خوبی مشاهده کرد.
جوانان و مهدویّت
با همه اعتقادی که مردم ما به اسلام دارند، متأسّفانه به دلیل رخوتهایی که از آنها یاد شد، آشنایی جوانان ما با مقوله مهدویّت، در خور آنها نیست. با هم گشتی در گوشه و کنار برخی از اذهان جوان میزنیم:
برای پرسوجو درباره میزان اطّلاعات مردم در مورد حضور امام زمان(عج) وارد یک مرکز مشاوره میشوم. از یکی از مشاوران این مرکز میپرسم: به نظر شما حضور امام عصر(عج) در زندگی شما چقدر مشهود است؟
مثل کسی که سؤالم را نشنیده است، میگوید: چه گفتید؟!
پرسشم را تکرار میکنم. او به دیوار روبهرو خیره میشود. کمی فکر میکند و با استیصال میگوید: این یک مسئله بزرگ تربیتی است که خیلی میشود در رابطه با آن صحبت کرد! میگویم: خیلی خلاصه بگویید!
میگوید: ببخشید، فعلاً چیزی به نظرم نمیرسد!!
٭ ٭ ٭
در «پارک شهر»، عدّهای از دختران جوان با هم مشغول گپ و گفت وگویند … گاهی سرهایشان را به هم نزدیک میکنند و پس از آنکه حرف یکی از آنها، به پایان میرسد با هم بلندبلند میخندند. به هیچ وجه به اطراف خود توجّه ندارند. به آنها نزدیک میشوم و از یکی از آنها همین سؤال را میپرسم. او سراپای مرا ورانداز میکند و میگوید: شما؟!
میگویم خبرنگارم و برای یک گزارش این مطلب را از شما میپرسم.
میگوید: ممکن است سؤالتان را در حدّ دیپلم ترجمه کنید تا بفهمم چه میگویید؟!
میگویم: امام زمان(عج) چه نقشی در زندگی شما دارد؟
با تعجّب میگوید: آن حضرت که غایب است. خوب ما فقط او را دوست داریم. همین!
٭ ٭ ٭
کمکم به وقت نماز نزدیک میشوم. موذّن مؤمنان را به نماز فرا میخواند، خود را به دریای معنویت میرسانم. پس از نماز جماعت، جوان نورانی و خوش سیمایی توجّهم را جلب میکند. به سویش میروم و اسم و شغلش را میپرسم. میگوید سیفی هستم و مهندسی میخوانم. از او میپرسم: امام زمان(عج) در زندگی شما چه نقشی دارد؟
اوّل طفره میرود … امّا نمیتواند از سؤالهای من خلاص شود. میگوید: امام زمان(عج) الگوی من در زندگی است. البتّه من نمیتوانم ادّعا کنم که توانستهام در همه امور خود را آنچنان که او دوست دارد، بسازم، امّا به هر حال او به عنوان نقطه بزرگ و هدف اصلی آمال و آرزوهای من است.
٭ ٭ ٭
نزدیک میدان «ولیّ عصر(عج)» هستم. نگاهم به تعدادی جوان میافتد که در حال خارج شدن از یک مؤسّسه کامپیوتری هستند. موهای روغن زدهاشان زیر نور خورشید پاییزی، برق میزند.
با شور و حرارت خاصّی از استفادههایی که میشود از کامپیوتر کرد، حرف میزنند. خودم را به آنان میرسانم و از یکی از آنها که بزرگتر از بقیّه است، همین سؤال را میپرسم. رضا به دوستانش میگوید: بچّهها! ما هم آدم شدیم. بالأخره یکی هم نظر ما را خواست! بعد به من میگوید: آقا! عکس ما را هم در روزنامه چاپ میکنید؟
و در پاسخ سؤالم میگوید:
والله دراین باره فکر نکردهام، اینطوری چیزی به نظرم نمیرسد.
ـ باید فکرکنم.
میگویم: خوب فکرکن! مدّتی ساکت میشود و …
٭ ٭ ٭
درمیدان میوه وتره بار، خانمی در حال خرید میوه است. پس از خرید، خودم را معرفی میکنم و میگویم اگر مایلید ضمن معرفی خود، بفرمایید که امام زمان(ع) در زندگی شما چه نقشی دارد؟
میگوید: شقایق نادری هستم و من چندین بار به آقا متوسّل شدهام و مشکلم حل شده است. از او بیشتر توضیح میخواهم میگوید: واقعاً آقا، مشکلگشا است. من نمیتوانم شرح مشکلاتم را بگویم. فقط همین را بگویم که هر وقت مشکلی داشتهام که هیچ کس نتوانسته است، آن را حل کند و واقعاً از همه کس ناامید شدهام و خالصانه دست به دامن آقا شدهام مشکلم حل شده است. فدای اسم آقا! قربان محبّت امام زمانم بروم…
قطرههای اشک به او اجازه سخن بیشتر را نمیدهد.
٭ ٭ ٭
وارد دانشگاه که میشوم، خاطرات دوران دانشجوییام زنده میشود…
به خودم که میآیم روبهروی دکترسودمند هستم. ایشان درباره نقش امام زمان(ع) در زندگیاش میگوید:
اصولاً من در هنگام گرفتاری به سراغ امام زمان میروم!
البتّه تا به حال چندین بار به مسجد جمکران رفتهام و اعمالی را انجام دادهام … امّا خوب ایشان مراد و مقتدای من هستند و من در مراحل مختلف زندگیام سعی کردهام که رضایت آقا را جلب کنم. با عمل به تکلیف با احسان و نیکوکاری، با خودسازی و مراقبه و محاسبه، چون طبق آیه قرآن و روایات، اعمال ما به امام زمان عرضه میشود، من نمیخواهم تا حدّ امکان، طوری عمل کنم که وقتی آقا به نامه عملم نگاه میکند، ناراحت شود.
٭ ٭ ٭
در حین برگشت به اداره، به راننده تاکسی که با او میآیم، میگویم: حال پاسخ دادن به یک سؤال را داری؟ نگاه عاقل اندر سفیهی میکند و آهی میکشد: چه سؤالی؟
نمیدانم چرا؟ ولی احساس میکنم که از سؤالم صرفنظر کنم… در همین فکر هستم که دوباره میپرسد: نگفتید.
میگویم: مثل اینکه خسته هستید … بگذریم …
قیافهای جدّی میگیرد و میگوید: خواهش میکنم آقا، بفرمایید …
میگویم: لطفاً با دقّت به سؤالم پاسخ دهید. امام زمان(ع) در زندگی شما چه نقشی دارد؟
اخمهای چهرهاش از هم گشوده میشود و میگوید: خدمت حضرت آقا که عرض کنم من یک فرزند دارم، او را هم از لطف آقا دارم.
میگویم: بیشتر توضیح بده. میگوید: من ۱۴ سال بچّهدار نمیشدم. به خیلی از دکترها مراجعه کردیم؛ ولی فایدهای نداشت. یکی از دوستانم به من پیشنهاد کرد که اگر متوسّل به امام زمان(عج) شوی، نتیجه خواهی گرفت … خلاصه الآن پسرم طلبه است. مهدی را میگویم من هرشب چهارشنبه به جمکران میروم … اگر مسافری بیا امشب با هم برویم؟!
یک استدلال منطقی
دنیای امروز، دنیای اندیشه و منطق و استدلال است. جوان امروز، ترجیح میدهد حقایق دینی را هم از طریق منطق و استدلال دریابد. اینجاست که بیگانگان، بیشتر بهره را برای منحرف کردن ذهن جوانان از حقایق دینی میبرند. آنها با زیرسؤال بردن این حقایق، جوان را در برابر پرسشهایی قرار میدهند که ذهن نوپای او، قادر به استدلال برای آنها نیست و همین امر باعث میشود که گاه اعتقادات او در پارهای مسائل دینی کمرنگ جلوه کند. یکی از پرسشهایی که مدّتهاست معاندان اسلام، در باب مهدویّت پیش روی جوانان قرار میدهند، این است که با وجود قدرتهای عظیم نظامی در جهان که مجهّز به عالیترین تکنولوژی تسلیحاتی هستند، امام عصر(عج) چگونه خواهد توانست، به عنوان یک نیروی نوپا، بر این قدرتهای عظیم غلبه کند و تمام جهان را زیر سیطره حکومت خویش قرار دهد؟ این پرسشی کاملاً انحرافی است. پرسشی که چونان سایر مسائلی که معاندان اسلام مطرح میکنند، پاسخ آن هزار و اندی سال پیش، در اقوال معصومان ما(ع) آمده است. اینجا وظیفهاندیشمندان دینی است که به سراغ احادیث و روایات و اخبار بروند و از بطن آنها، پاسخهای امروزین را به شبهههای معاندان استخراج کنند. متأسّفانه، روشنفکران دینی ما، به ویژه آنان که در این عصر و زمان زندگی میکنند، نه تنها این وظیفه الهی خویش را به انجام نمیرسانند، گاه با طرح مسائلی، آب به آسیاب دشمن هم میریزند و ذهن جوانان را با شبههها، دچار تشویش میکنند.
ببینید زندهیاد دکتر علی شریعتی با چه زبان منطقی و استدلالی، پاسخ شبهه قدرت را از بطن روایات استخراج کرده است:
… انتظار، سنتز تضادّ میان دو اصل متناقض با هم است: یکی «حقیقت» و دیگری «واقعیت» … اگر وضع موجود؛ یعنی واقعیّتی که در عالم خارج واقع شده است، با حقیقتی که در اسلام، به آن معتقدیم، تناقص دارد، چه بکنیم؟ اسلام، انسان را نجات میدهد و عدالت و ترقّی را به وجود میآورد.
… چاره ای نیست جز اینکه پیروان دینی که مدّعی نجات و سیادت انسان و تودههای محروم و نابودی ظلم و جنایت و مدّعی استقرار یک نظام جهانی به نفع انسانند، معتقد باشند که این حقیقت در طول این هزار و چهارصد سال نتوانسته به شعارهای خودش جامه عمل بپوشاند، امّا خواهد پوشاند و قطعاً پیروز خواهد شد و عدالت، جبراً مستقر خواهد گشت. جبراً حقیقت محکوم بر واقعیت باطل، ولی حاکم، پیروز میشود و ما منتظر و مؤمن چنین روزی و چنین واقعهای هستیم و چون خداوند به صراحت وعده پیروزی اسلام را در قرآن داده: «لیظهره علی الدّین کلّه» و نوید داده که تودههای ضعیف و مردم جهان را پیشوایان بشریت خواهد کرد و زمین را به آنها خواهد بخشید و محرومان، وارث قدرتمندان و زرپرستان خواهند شد.
این تضادّ میان «واقعیت باطل حاکم» و «حقیقت نجات بخش محکوم» را جز «انتظار» به پیروزی جبری و قطعی حقیقت، نمیتواند حل کند …
… انتظار مثبت به معنای نفی وضع موجود در ذهن آدمی و در زندگی و ایمان انسان منتظر است و اگر این انتظار را ملّت محکوم از دست داد، محکومیت را به عنوان سرنوشت محتومش برای همیشه خواهد پذیرفت. اگر منتظر تغییر نباشیم، آنچه در حکومت علی(ع) صورت گرفته یا آنچه در «کربلا» اتّفاق افتاد، برایمان پایان داستان است و دیگر عکسالعملی در طبیعت و تاریخ و هستی و زندگی بشر نخواهد داشت، این اعتقاد، هم برخلاف ایمان به حقیقت و هم برخلاف مصلحت زندگی فرد در جامعه، انسان مسئول است.
ستمها، جنایتها و ظلمها، همه داستانی و حادثهای نیمه تمام در تاریخ بشر است، این داستان به سود عدالت و حقیقت و به زبان ستم و فساد و پلیدکاری پایان خواهد پذیرفت …
… انتظار، جبر تاریخ است. این مسئله برای روشنفکران که با مکتبها و فلسفههای علمی تاریخ آشنایی دارند، بینهایت شورانگیز است.
هرکس این سؤال به ذهنش می رسد که امام زمان(ع)، این رهبر نجاتبخش انتهای تاریخ، چگونه میتواند بر جهان پیروز شود؟ در اینجا امام صادق(ع) یک توجیه بسیار عمیق و کاملاً جامعهشناسانه و تاریخی دارد که: «قدرتهای ستمکار و قطبهای جنایت و ظلم به قدری با هم خواهند جنگید که در نیرو و قدرت فرسوده میشوند و به قدری از درون، رو به فساد خواهند رفت که مقاومتشان را از دست میدهند و آنگاه شما از بیهوشی و خواب خرگوشی بیدار شده و چون مسلّح به نیروی ایمان و آگاهی هستید بر آن قدرتهای از درون پوسیده و از برون فرسوده، پیروز میشوید.» و این پیروزی بر اساس منطق، عینیّت و سنّتهای اجتماعی است، سنّتهایی که در اسلام و قوانین خداوند است، نه قوانین ماتریالیستی.
وقتی خداوند کاری را بخواهد، اسبابش را فراهم میکند … من در اینجا معتقدم که تاریخ به طرف پیروزی جبری عدالت و نجات قطعی انسانها و تودههای ستمدیده و نابودی حتّی ظلم و ظالم میرود ….