خانواده آسمانی
- ضرورت آشنایی با خانواده آسمانی
ضرورت آشنایی انسان با وطن اصلی و خانواده آسمانیاش و اینکه انسان بداند اصل و ریشهاش چیست، چگونه به اینجا آمده، قبلاً کجا بوده و به کجا خواهد رفت، موضوع بسیار مهمّی است. اگر انسان شناختی از خانواده آسمانیاش نداشته و صرفاً با خانواده زمینیِاش زندگی کند، در بازگشت به نظام ابدی که به نزد خانواده آسمانیاش بر میگردد، نمیتواند با ایشان ارتباط برقرار کند و از وجودشان بهرهمند شود. در اسلام خوشبختی در نظام دنیایی و آخرتی بر مبنای فهم و کشف خانواده آسمانی و ارتباط با آنهاست و از طرفی هرچه ارتباط انسان با این خانواده بیشتر باشد، حجم شادی و آرامش او هم بیشتر میشود و هرکس بخواهد بداند که چرا در دلش غصّه، ناراحتی و اضطراب وجود دارد، یقیناً بهخاطر اینست که از اصل و خانواده آسمانی خودش دور افتاده است. زیرا خداوند تبارک و تعالی همه اسباب و علل را بهدست آنها قرار داده است. پس نزدیکی به این خانواده در واقع نزدیک شدن به اصل و حقیقت خودمان است و هر اندازه انسان خودش را در کهف آنها قرار دهد، در امانتر، آرامتر و شادتر خواهد بود. بنابراین میتوان نتیجه گرفت که منشأ همه بدبختیها و تحقیر و له شدنهای انسان به این برمیگرد? که ازخانواده اصلی و همین طور از حقیقتش فاصله گرفته است؛ یعنی دست آنها را از کمک به خودش کوتاه نموده و با اکتفا به تواناییهایش حرکت میکند.
- آثار ارتباط ضعیف با خانواده آسمانی
اگر انسان ارتباطش را با این خانواده ضعیف کند، در معرض انواع حملههای شیطان (حمله از جلو، عقب، راست و چپ) قرار میگیرد و به دنبال این ارتباط ضعیف، احساس انواع شکستها است؛ مانند کسی است که هم اکنون نمیداند خانوادهاش در کجا و چه کسانی هستند و اگر او را در جامعه که نه خانهای، نه پدر و مادری و نه حامیای دارد رهایش کنیم، دچار اضطراب و آسیب میشود و زمانی این فرد به آرامش میرسد که به خانواده خودش بازگردانده شود. در حرکت به سمت ابدّیت، بزرگترین اشتباه انسان این است که فکر میکند با داشتن پدر و مادر، همسر، فرزند و … به امنیّت و آرامش رسیده است؛ در حالی که هیچ کدام از اینها برای انسان آرامش و خوشبختی نمیآورد؛ بلکه باید آن را در جایی دیگر جستوجو کرد. امروزه اکثر قریب به اتّفاق طلاقها و کشمکشها از عدم شناخت صحیح انسان از خود و خانواده حقیقیاش ناشی میشود و برای انسان این حائز اهمیّت است که بداند حقیقت و روحی که ازآسمان به این دنیا آورده و در این دنیا با بدن مردانه یا زنانه یا بدنهای خنثی پیوند خورده، جزو حقیقت او نیستند و آن را باید به جایگاه اصلی و به خانواده حقیقی خودش پیوند دهد و اگر حواسش نباشد و پدر ? مادر اصلیاش را گم کند، باید منتظر هر بلا و آسیبی باشد.
- آثار عدم ارتباط با خانواده آسمانی
اگر انسان ارتباطش را با این خانواده قطع کند یا اصلاً نداند که کیست، نمیتواند تصمیمات خوبی یا تفکّرات صحیحی داشته باشد. به تعبیر امیرالمؤمنین(ع) که فرمودند: «من عرف نفسه عقله و من جهله ضلّه؛ هرکس خودش را بشناسد میتواند فکر خوبی داشته باشد و هر کس خودش را نشناسد، حتماً گمراه میشود.»1
- شناخت انسان و تفکّرات صحیح
انسان زمانی میتواند تفکّر درست و صحیحی داشته باشد که نگاه به خودش را از زمانی که پیش خداوند بوده تا زمانی که به این دنیا آمده و ابدیّتی که در پیش رویش قرار دارد، در نظر بگیرد و بر این اساس به تعقّل و تفکّر بپردازد؛ یعنی در انتخاب هر موردی مثل همسر، رشته تحصیلی، پوشیدنیها، لمس کردنیها و… همین نوع نگاه را مدّنظر داشته باشد و بعد از آن، دست به انتخاب بزند. در این صورت بیتردید انتخاب صحیحی خواهد داشت.
در تحقیقاتی که انجام شده و طبق آمار جهانی که بهدست آمده، وقتی از افراد درباره انتخابها، ارتباطها، رفتارها و افکارشان سؤال شده که اگر به گذشته خود برمیگشتید، آیا باز هم همین نوع را انتخاب میکردید یا نه؟ اکثر قریب به اتّفاق گفتند: ما اشتباه کردیم و حاضر نیستیم همین نوع انتخاب را داشته باشیم. به نظر شما چرا چنین اتّفاقی میافتد؟ چون متوجّه شدهاند هر چیزی را که انتخاب کردهاند، اشتباه بوده است. پس طبق فرمایش امیرالمؤمنین(ع) کسی که خودش را بد تفسیرکند، همه ساختار وجودیاش را نمیتواند ببیند و اساساً به و?ات، برزخ وآن عظمتی که میلیاردها برابر جذّابتر و شیرینتر از اینجاست، نمیتواند فکرکند و این مانند جنینی میماند که خودش را برای یک عالمیکه بینهایت بزرگتر از رحم مادر است، آماده نکند؛ پس درک درستی نمیتواند از آن داشته و در نتیجه نمیتواند تولّد سالمی هم داشته باشد. بنابراین اگر انسان هم نداند که بعد از مرگ، چه عالمی منتظر اوست، همه افکار، تصمیمات و رفتارهای او اشتباه از کار در میآید. بنابراین به جای اینکه به کسی بگوییم که خوب باشد، باید به او بگویید که خودت را ببین؛ یعنی باید بخشهای وجودیاش را ببین? تا بتواند خوب باشد. در فرمایش دیگری از امیرالمؤمنین(ع) که میفرماید:«لا تجهل بنفسک فإنّ الجاهل معرفه نفسه جاهل بکل شیء؛ نسبت به خودت جاهل نباش؛ چون کسی که خودش را نمیشناسد، هیچ چیز را نمیشناسد.»3
داستان زندگی بشر امروزه اینست که با پیشرفت علم در بدترین وضعیّت و شرایط روحی و روانی قرار گرفته است؛ زیرا اساساً پیشرفت علمی مبتنی بر شناخت صحیحی نیست. بنابراین نمیتواند شادی و آرامش حقیقی را به دست آورده و آن منِ حقیقی انسان را پیدا کند و اگر این منِ حقیقی در انسان زنده نشود و انسان نتواند با خودش آشتی کند، باید هرلحظه منتظرهر نوع خطر و گناهی باشد.
در راستای همین بحث، تعبیردیگری از حضرت است که میفرمایند: «من لم یعرف نفسه بعد عن سبیل النجاه وخبط فی الضلال و الجهلات؛ هرکس خودش را نمیشناسد، از راه نجات دور میشود و قدم در گمراهی و جهالتها میگذارد.»4
طبق فرمایش حضرت، نگاه اشتباه به خود میتواند، سرمنشأ تصمیمات نادرست باشد و هرکس در هر مقام و منصبی اعمّ از شغل، تحصیل، ازدواج و… باشد، اگر توجّه به نوع تصمیماتش نداشته باشد، همه به ضرر او خواهد بود؛ یعنی انسان هر چه از خودش فاصله کمتری داشته باشد، سطح اضطرابها و نگرانیهایش کمتر میشود.
- راه دستیابی به خوشبختی
قاعده اساسی و مهمّی که در اینجا وجود دارد اینست که اگر بخواهید خود، خانواده و اطرافیانتان را خوشبخت کنید، باید به خود حقیقیتان نزدیک شوید و با آن آشتی کنید و اگر این خودِ حقیقی قدرت پیدا کند، نیازمند به عاطفه و توجّه کسی نخواهید شد و با از دست دادن اطرافیانتان، اضطراب و نگرانی به سراغ شما نخواهد آمد و این خودِ حقیقی آنقدر ارزش دارد که قرآن کریم به آن اشاره کرده و میفرماید: «هُوَ الَّذِی خَلَقَ لَکُم مَّا فِی الأَرْضِ جَمِیعاً؛ همه آنچه در زمین است برای توخلق کردم»5 یا در زیارت عاشورا خطاب به امام حسین(ع) میگوییم: «أسئل الله أن یبلّغنی المقام المحمود لکم عندالله؛ من به آن مقامیکه تو داری میخواهم برسم.»؛ یعنی وقتی آن خودِحقیقی قدرت پیدا کند، به مقام کمتر از مقام امام حسین(ع) راضی نمیشود. بنابراین احساس پوچی داشتن ناشی از اینست که با خود قیمتدار رابطه پیدا نکردید. مثلاً اگر کسی بداند هر یکبار عصبانیت حجم زیادی فشار قبر برای او دارد و این را بهعنوان یک حقیقت بپذیرد، حتماً تلا ش میکند که با آن خود حقیقیاش و خانواده حقیقی انس پیدا کند.
استاد محمد شجاعی
ماهنامه موعود شماره ۱۲۳
پینوشتها:
۱. غررالحکم؛ ص۵۲.
۲. سوره ملک (۶۷)، آیه۱۰.
۳. غررالحکم، ص۲۳۳.
۴. غررالحکم، ص۲۳۳.
۵. سوره بقره(۲)، آیه ۲۹.