هادى دانشور
و در سومین شماره مجله موعود، پیرامون توقیع شریفى که در فرازى از آن آمده است:
«هر کس پیش از خروج سفیانى و صیحه آسمانى ادعاى مشاهده کند، دروغگو و تهمت پیشه است» (1)
سخن گفتیم و تلاش ما براى تصحیح سند آن به جایى نرسید و این روایت از حد «خبر واحد ضعیف» فراتر نرفت و «حسن بن احمد مکتب»تنها راوى آن، از حد «مجهول» و «مهمل» بودن خارج نشد.
و اینک گفتار ما در این شماره از مجله موعود، پیرامون این پرسش است که: «آیا مىتوان با دیگر احادیث مربوطبهغیبتحضرتبقیهالله، ارواحنا لهالفداء، مضمون توقیع شریف را تقویت کرد و ضعف سند آن را جبران نمود یا نه؟! »
ظاهرا پاسخ منفى است و این تلاش هم، ما را به نتیجه مورد نظر نمىرساند، زیرا به جز توقیع نامبرده، در هیچ یک از صدها حدیث موجود پیرامون غیبت آن حضرت، اشارهاى به تکذیب «مدعى مشاهده» نشده است. و مىتوان گامى فراتر نهاده و ادعا نمود که همه احادیث وارده از معصومین، علیهمالسلام، صریح هستند در این که حضرت مهدى، علیهالسلام، در زمان غیبت از دید عموم مخفى است و همگان او را مشاهده نمىکنند و در هیچکدام از این احادیث نیامده که هرگز احدى آن حضرت را نخواهد دید [دقتشود].
و اینک براى روشن شدن این مطلب از میان صدها حدیثى که پیرامون غیبت آن حضرت آمده، چهارده حدیث که صراحتبیشترى در این رابطه دارند برگزیدیم و فرازهایى از آنها را تبرکا در اینجا تقدیم مىداریم:
۱. «جابربن عبدالله انصارى» مىگوید: رسول اکرم،صلىاللهعلیه و آله، پیرامون حضرت مهدى، علیه السلام، سخن گفت و در فرازى از آن فرمود:
«ذلک الذى یفتحالله عزوجل علىیدیهمشارقالارضومغاربها یغیب عن اولیائه غیبه لا یثبت فیها الا منامتحنالله قلبه للایمان»
او همان شخص است که خداوند، شرق و غرب جهان را به دست او فتح مىکند، او از دوستانش آن چنان غیبت مىکند که در دوران غیبتش، به جز کسانى که خداوند دل آنان را آزموده است – در اعتقاد خود – پا برجا نمىمانند. (۲)
۲. حضرت «عبدالعظیم حسنى» از امام جواد، علیه السلام، از پدران بزرگوارش، از امیرمؤمنان، علیه السلام، روایت مىکند که فرمود:
«للقائم منا غیبه امدها طویل کانى بالشیعه یجولون جولانالنعم فى غیبته یطلبون المرعى فلایجدونه الا فمن ثبت منهم على دینه و لم یقس قلبه لطول غیبه امامه فهو معى فى درجتى یومالقیامه»
براى قائم ما غیبتى هست که مدت آن به درازا خواهد کشید، گویى شیعیان را با چشم خود مىبینم که همانند گله بىصاحبى که در دشت و صحرا پراکنده شده به دنبال چراگاه بگردند، در غیبت او به جستجوى او مىپردازند و او را نمىیابند. آگاه باشید که هر کس بر آیین خود استوار بماند و در اثر طول غیبت امامش دلش را قساوت نگیرد، روز قیامت در کنار من خواهد بود. (۳)
۳. امیرمؤمنان،علیهالسلام، در روایتى دیگر مىفرماید:
«انالقائم منا اذا قام لمیکن لاحد فى عنقه بیعه فلذلک تخفى ولادته و یغیب شخصه»
هنگامى که قائم ما، علیه السلام، قیام کند، بیعت کسى در گردن او نخواهد بود، از این رهگذر تولدش پنهانى انجام گیرد و خودش از دیدهها غایب شود. (۴)
۴. امام حسن مجتبى، علیه السلام، در فرازى از حدیث مفصلى که در آن از علل پذیرش صلح سخن گفته مىفرماید:
«اما علمتم انه ما منا احد الا و تقع فى عنقه بیعه لطاغیه زمانه الاالقائمالذى یصلى روحالله عیسىبنمریم خلفه فانالله عزوجل یخفى ولادته و یغیب شخصه لئلا یکون لاحد فى عنقه بیعه اذا خرج»
مگر نمىدانید که هر یک از ما برگردنش بیعت طاغوت زمانش خواهد بود به جز قائم ما، که حضرت عیسى در پشتسر او نماز مىخواند و لذا خداى تبارک و تعالى ولادتش را مخفى نگه مىدارد و خودش را در پشت پرده غیبت نهان مىسازد تا به هنگام ظهور، بیعت احدى در گردن او نباشد. (۵)
۵ – از پیشواى مذهب، امام صادق، علیهالسلام، پرسیدند: مهدى فرزندان شما کیست؟ فرمود:
«الخامس من ولدالسابع یغیب عنکم شخصه و لایحل لکم تسمیته»
او پنجمین فرزند هفتمین امام است که شخص او از دیدهها غایب شود و بازگو کردن نامش بر شما روا نباشد. (۶)
۶.ازحضرتموسىبنجعفر، علیه السلام، پرسیدند: آیا در میان امامان کسى هست که از دیدهها مخفى گردد؟ فرمود:
«نعم یغیب عن ابصار الناس شخصه و لا یغیب عن قلوب المؤمنین ذکره و هو الثانى عشرمنا»
آرى، خودش از دیدگان ناپدید شود ولى یاد او هرگز از خاطر مؤمنین محو نشود، او دوازدهمین ما مىباشد. (۷)
۷. از محضر امام رضا، علیه السلام، پیرامون قائم، عجلالله تعالى فرجهالشریف، پرسیدند، فرمود:
«لایرى جسمه و لایسمى باسمه»
جسم او دیده نشود و نام او بازگو نگردد. (۸)
۸ .به محضر امام هشتم گفته شد: امیدواریم که صاحب این امر، شماباشید حضرتش توضیحاتى پیرامون امامان بیان کردند، آنگاه فرمودند:
«حتى یبعثالله عز و جل لهذا الامر غلاما منا خفى المولد والمنشا غیر خفى فى نسبه»
تا خداوند براى این امر جوانى را از ما بر انگیزد که ولادت و محل نشو و نمایش پنهان باشد ولى نقطه ابهامى در نسبش نباشد. (۹)
۹. امام هشتم در حدیث دیگرى بتفصیل از ویژگیهاى حضرت مهدى، علیه السلام، سخن گفته و در پایان مىافزاید:
«ذاک الرابع من ولدى یغیبه الله فى ستره ماشاء ثم یظهره فیملا به الارض قسطا وعدلا کما ملئت جورا و ظلما»
او چهارمین فرزند از تبار من است، خداوند به مقدارى که بخواهد او را در پشت پرده غیبت نگه مىدارد، سپس او را ظاهر مىسازد و به دست او زمین را پراز عدل و داد مىکند، آن چنانکه پر از ظلم و ستم شده باشد. (۱۰)
۱۰. امام جواد، علیه السلام، نیز در این رابطه فرمود:
«هوالذى یخفى على الناس ولادته و یغیب عنهم شخصه و یحرم علیهم تسمیته»
او همان شخصى است که ولادتش بر مردم پوشیده باشد و خودش از دیدهها پنهان باشد و بازگو کردن نامش بر آنها حرام باشد. (۱۱)
۱۱. امام هادى،علیهالسلام، روزى خطاب به یارانش فرمود: حجتخدا بعد از من فرزندم حسن عسکرى مىباشد ولى در مورد جانشین او چه وضعى خواهید داشت؟ راوى پرسید: چرا؟ فرمود:
«لانکم لاترون شخصه و لایحل لکم ذکره باسمه»
زیرا شما شخص او را نخواهید دید و بازگو کردن او با نام و نشان بر شما روا نخواهد بود. (۱۲)
۱۲. امام صادق، علیه السلام، در مورد حضور یافتن آن کعبه موعود در ایام حج و شرکت آن حضرت در مراسم حج فرمود:
«یفقد الناس امامهم یشهد الموسم یراهم ولایرونه»
مردم امام خود را گم مىکنند، در موسم شرکت مىکند، او مردم را مىبیند ولى مردم او را نمىبینند. (۱۳)
۱۳. و در حدیث دیگرى در همین زمینه فرمود:
«للقائم غیبتان یشهد فى احدهما المواسم یرى الناس و لا یرونه»
براى قائم، علیهالسلام، دو غیبت است که در یکى از آنها در موسمها حضور مىیابد، او مردم را مىبیند ولى مردمان او را نمىبینند. (۱۴)
۱۴. و نیز در حدیثى دیگر فرمود:
«ان للقائم غیبتین یرجع فى احداهما و فى الاخرى لایدرى این هو؟ یشهد المواسم یرى الناس و لایرونه»
براى قائم، علیهالسلام، دو غیبت هست، در یکى از آنها به او مراجعه مىشود و در دیگرى جایگاهش معلوم نباشد، در موسمها حضور یابد، او مردم را ببیند ولى مردمان او را نبینند. (۱۵)
در میان صدها روایتى که پیرامون غیبتحضرت بقیهالله ارواحناله الفداء، از محضر معصومین، علیهمالسلام، شرف صدور یافته، روایات فوق بیش از همه صراحت دارند که در عهد غیبت نمىتوان به خدمت آن کعبه مقصود رسید ولى در هیچ کدام از آنها اشارهاى به تکذیب مدعى رؤیت نشده است.
از این رو، این احادیث و دیگر احادیثى که به این مضامین از معصومین، علیهمالسلام، رسیده است، ضعف سند توقیع شریف را جبران نمىکند و مضمون آن را تقویت نمىکند، و توقیع شریف از حد خبر ضعیف و خبر واحد فراتر نمىرود.
مطلب دیگرى که لازم است در مورد مدلول احادیث فوق یادآور شویم این است که:ظاهر احادیثیاد شده این است که در عهد غیبت نمىتوان خورشید فروزان امامت را مشاهده کرد و اطلاق آن همه امت اسلامى را دربرمىگیرد ولى در هیچ یک از احادیث فوق تعبیرى نیامده که صریح در عموم باشد.
به عبارت دیگر، ما هیچ مدرک حدیثىنداریمکهمعصوم، علیهالسلام، فرموده باشد که در عهد غیبت هیچکس آن حضرت را نمىبیند، بلکه بر عکس روایاتى داریم که صراحت دارند در این که افرادى به محضر آن حضرت مىرسند و اینک به چند دسته از این روایات اشاره مىکنیم:
۱. امام رضا، علیه السلام، در فرازى از یک حدیث طولانى از حضور یافتن حضرت خضر، علیه السلام، همه ساله در موسم حجسخن مىگویند و در پایان مىفرمایند:
«و سیؤنس الله به وحشه قائمنا فى غیبته و یصل به وحدته»
خداوندمنان به وسیله ایشان (حضرت خضر) وحشت و غربت قائم ما را تبدیل به انس و تنهایى او را مبدل به رابطه و پیوند مىسازد. (۱۶)
این روایت صریح است در این که حضرت خضر، علیه السلام، همواره در محضر آن خورشید فروزان است و به وسیله ایشان رفع غربت از آن حضرت مىشود و در نتیجه این طور نیست که هرگز احدى به محضر آن حضرت نرسد.
۲. امام صادق، علیه السلام، در ضمن حدیثى که پیرامون مخفى بودن اقامتگاه آن کعبه مقصود سخن مىگویند، مىفرمایند:
«لا یطلع على موضعه احد من ولى و لاغیره الا المولى الذى یلى امره»
از دوست و غیر دوست کسى از جایگاه آن حضرت آگاه نمىشود، به جز خدمتکارى که متصدى خدمت آن حضرت مىباشد. (۱۷)
این حدیث نیز صریح است در اینکه علاوه بر حضرت خضر، علیهالسلام، خدمتکار و یا خدمتکارانى در محضر آن حضرت هستند، که از اقامتگاه آن خورشید فروزان آگاهاند و طبعا دیدگانشان از نور جمالش منور مىگردد.
۳. امام صادق،علیه السلام، در حدیث دیگرى در همین رابطه مىفرماید:
«للقائم غیبتان احداهما قصیره و الاخرى طویله الغیبه الاولى لا یعلم بمکانه فیها الا خاصه شیعته و الاخرى لایعلمبمکانه فیها الا خاصه موالیه»
براى قائم ما دو غیبت است: یکى کوتاه و دیگرى طولانى، در غیبت نخستین جز خواص شیعیان از جایگاه آن حضرت آگاه نمىباشند و در غیبت دومى تنها خواص موالیانش از جایگاه آن حضرت آگاهاند. (۱۸)
این حدیث نیز صریح است در این که گروهى از دوستان خاص آن حضرت از جایگاه آن خورشید تابان در عهده غیبت آگاهاند و طبعا افتخار ملازمت و سعادت دیدار آن کعبه مقصود را دارند.
۴. امام باقر، علیه السلام، تعداد این موالیان را سى نفر بیان کرده مىفرماید:
«لابد لصاحب هذاالامر من عزله و لابد فى عزلته من قوه و ما بثلاثین من وحشه و نعمالمنزل طیبه»
براى صاحب این امر به ناگزیر دوران عزلتى هست، در دوران عزلت نیرویى لازماست، دیگر با وجود سى نفر وحشتى نیست، و چه جایگاه خوبى است مدینه. (۱۹)
از این حدیث استفاده مىشود که همواره تعداد سى نفر از اولیاء الهى در محضر آن تنها بازمانده از حجتهاى پروردگار شرف حضور دارند، که در این دوران عزلتبه وسیله آنها رفع غربت از وجود اقدس آن هادى امت و عصاره خلقت مىشود.
علامه مجلسى رحمهالله، در توضیح این حدیثشریفمىفرماید:
«عزلتبه معناى کنارهگیرى است، طیبه از اسامى مدینه طیبه است و این حدیث دلالت مىکند که آن حضرت غالبا در مدینه منوره و حوالى آن مىباشد و دلالت مىکند براین که همواره سى تن از دوستان و نزدیکان آن امام در محضرش مىباشند، که اگر عمر یکى از آنها سر آید دیگرى به جاى او جایگزین گردد.» (20)
۵.محمدبن عثمان عمرى، دومین وکیل خاص حضرت بقیهالله ارواحنا لهالفداء، قسم یاد کرده، مىفرماید:
«والله ان صاحب هذاالامر یحضر الموسم کل سنه فیرى الناس و یعرفهم و یرونه و لایعرفونه»
به خدا سوگند صاحب این امر همه ساله در موسم حجحضور مىیابد، او مردم را مىبیند و مىشناسد، مردم نیز او را مىبینند ولکن نمىشناسند. (۲۱)
این حدیث صریح است در این که دیدار حضرت منحصر به ملازمان رکاب و متصدیان خدمت نیست، بلکه علاوه بر حضرت خضر، علیهالسلام، خدمتگزاران، موالیان خاص و گروه سى نفرى ملتزمان، که همواره در خدمت آن حضرت هستند; همه ساله میهمانان خدا و زائران خانه خدا، در موسم حجبه دیدار آن کعبه مقصود نائل مىآیند، جز این که او را نمىشناسند.
پس آنچه در احادیث [شماره ۱۴-۱۲] آمده است که «او مردم را مىبیند ولى مردم او را نمىبینند» منظور این است که دیدار توام با شناخت انجام نمىگیرد، ولى دیدار به صورت ناشناس براى همه امکان پذیر است، و این منافات ندارد با اینکه بعدا از روى نشانههایى متوجه شوند که آن آقا، وجود اقدس آقاى دو جهان حضرت صاحب الزمان،علیهالسلام، بوده است و در هیچ روایتى از این منع نشده است.
۶. پیشواى مذهب ما حضرتامام صادق،علیهالسلام، در ضمن حدیثى که از غیبتحضرت مهدى، علیهالسلام، و شباهت آن به غیبتحضرت یوسف،علیهالسلام، بتفصیل بحث کردهاند مىفرمایند:
«فما تنکر هذهالامه ان یفعلالله جل و عز بحجته کما فعل بیوسف ان یمشى فىاسواقهم و یطابسطهم حتى یاذنالله فىذلکله کمااذنلیوسف»
چرا این امت نمىپذیرند که خداى تبارک و تعالى در مورد حجتخود همان کارى را انجام دهد که در حق حضرت یوسف انجام داد، بدین گونه که در بازارهاى آنها گام بسپارد و روى فرشهایشان قدم بگذارد، تا روزى که خداوند او را فرمان ظهور دهد، چنانکه به یوسف فرمان داد. (۲۲)
این روایت صریح است در این که دیدار به صورت ناشناس به موسم حج اختصاص ندارد، بلکه هر روز و شب امکان دارد که کعبه مقصود و قبله موعود در هر کوى و برزن گام بسپارد، در محافل و مجالس دوستان حضور یابد و سعادت دیدارش را به منتظران ظهور و راهیان کویش ارزانى دارد.
۷. امام زینالعابدین، علیهالسلام، در حدیثى به شمارش مشابهتهاى حضرت مهدى، علیهالسلام، با شش تن از پیامبران بزرگ مىپردازد و در فرازى از آن مىفرماید:
«و اما منابراهیم فخفاءالولاده و اعتزالالناس و امامنموسى فالخوف و الغیبه»
نشانه او از حضرت ابراهیم، تولد پنهانى و کنارهگیرىاش از میان مردم است; و نشانه او از حضرت موسى، ترس، وحشت و غیبت اوست. (۲۳)
تردیدى نیست که غیبتحضرت ابراهیم و حضرت موسى از همه مردمان نبود، بلکه غیبت ابراهیم، علیهالسلام، از نمرودیان و غیبت موسى، علیهالسلام، از فرعونیان بود.
۸. امام باقر، علیهالسلام، نیز در حدیث دیگرى به شمارش شباهتهاى آن حضرت با پنج تن از پیامبران بزرگ پرداخته، در فرازى از آن فرموده است.
«و اما شبهه من یوسف بن یعقوب علیهماالسلام، فالغیبه من خاصته و عامته و اختفاؤه من اخوته»
و اما شباهت او به حضرت یوسف فرزند حضرت یعقوب، علیهماالسلام، عبارت از غیبت آن حضرت از همگان و مخفى بودنش از برادرانش مىباشد. (۲۴)
تردیدى نیست که غیبتحضرت یوسف، علیهالسلام، نسبتبه ایل و تبار و برادران معاندش غیبتبود و گرنه در تمام مدت افرادى با او مراوده داشتند، چه در خانه عزیز مصر، چه در زندان و چه در هنگامى که بر اریکه حکومت تکیه داده بود.
۹. امام صادق، علیهالسلام، نیز مشابهتهاى آن حضرت را با چهار تن از پیامبران بیان مىکند و در فرازى از آن مىفرماید:
«و اما سنته من یوسف فالستر جعلالله بینه و بینالخلق حجابا یرونه و لا یعرفونه»
و اما نشانه آن حضرت از حضرت یوسف پرده نشینى اوست، خداوند بین او و بین مردمان حجابى قرار داده که او را مردمان مىبینند ولى نمىشناسد. (۲۵)
این حدیث نیز صریح است در اینکه غیبت آن حضرت از مردمان همانند غیبت پیامبران است که به هنگام بروز خطر مخفى مىشدند و اختفاى آنها به این صورت نبود که هرگز احدى آنها را نبیند، بلکه مردم با آنها دیدار و مراوده داشتند، جز این که آنها را نمىشناختند.
۱۰. امام صادق،علیهالسلام، در این رابطه مىفرماید:
«ان سننالانبیا بما وقع بهم منالغیبات حادثه فىالقائم منا اهلالبیتحذوالنعل بالنعل والقذه بالقذه»
سیره پیامبران،علیهمالسلام، در زمینه غیبتهایى که براى آنها رخ داده است عینا در مورد قائم ما اهلبیت نیز واقع خواهد شد، درست همانند مطابقت دو لنگه کفش و دو چوبه تیر. (۲۶)
در این حدیثبا صراحت تمام بیان شده است که غیبتحضرت بقیهالله، علیهالسلام، دقیقا همانند غیبت پیامبران عظیمالشانى چون: حضرت ادریس، حضرت نوح، حضرت صالح، حضرت ابراهیم، حضرت یوسف، حضرت موسى، علیهمالسلام، و حضرت رسول اکرم، صلىاللهعلیه و آله، است که تفصیل آنها را شیخ صدوق در کتاب گرانسنگ «کمالالدین وتمامالنعمه» از معصومین روایت کرده است. (۲۷)
از بررسى احادیث فوق به این نتیجه رسیدیم که دیدار حضرت بقیهاللهاروحنالهالفداء، نه تنها امکانپذیر است، بلکه واقع شده و براى گروهى به طور مداوم، سعادت دیدار آن حضرت میسر است، که از آن گروهاند: حضرت خضر، خدمتگزاران، موالیان خاص و یک گروه سى نفرى، که در متن احادیث از معصومین، علیهمالسلام، تصریح شده که همواره در محضر آن کعبه دلها هستند و به وسیله آنها رفع غربت از آن عصاره خلقت مىشود.
و دیدار آن حضرت به صورت ناشناس از هیچ کس نفى نشده، چنانکه در احادیثبصراحت آمده و از تشبیه غیبت آن حضرت به غیبت پیامبران نیز استفاده مىشود.
از بررسى احادیث مربوط به غیبت، که ۱۴ نمونه آن در این گفتار، به عنوان صریحترین احادیث غیبت آورده شد، نیز به این نتیجه رسیدیم که این احادیث اگر چه ظهور در عدم امکان رؤیت دارند، ولى هیچ کدام صریح در آن نیستند و در هیچ کدام اشارهاى به تکذیب مدعى رؤیت نشده است.
در نتیجه توقیع شریفى که در آن آمده است: «هر کس پیش از خروج سفیانى وصیحه آسمانى ادعاى مشاهده کند، دروغگو و تهمت پیشه است» از حد خبر واحد ضعیف فراتر نمىرود و دیگر احادیث مربوط به غیبت، ضعف سند آن را جبران نمىکند.
در شماره اول مجله موعود، متن توقیع شریف را با منابع و مصادرش آوردیم، در شماره سوم سند آن را بررسى کردیم، در این شماره توضیح دادیم که روایات دیگر ضعف سند آن را جبران نمىکند، در شماره بعدى به فضل الهى دلالت آن را بر امکان یا عدم امکان تشرف در عصر غیبت، بررسى خواهیم نمود.
ماهنامه موعود شماره ۵
پىنوشتها:
۱.صدوق، محمدبن على بن بابویه، کمالالدین و تمامالنعمه، ج ۲، ص516، چاپ جامعه مدرسین، قم.
۲. شیخ بهائى، الاربعون، ص206، چاپ نویداسلام، قم.
۳. صدوق، محمدبن على بن بابویه، همان،ج ۱، ص303.
۴. علامه مجلسى، محمدباقربحارالانوار، ج ۵۱، ص109، چاپ مؤسسه وفا، بیروت.
۵. امینالاسلام طبرسى، اعلامالورى باعلام الهدى، ج ۲، ص ۲۳۰، چاپ مؤسسه آل البیت، قم.
۶. صدوق، محمدبنعلىبنبابویه، همان، ج ۲، ص ۴۱۱.
۷. علامه مجلسى، محمدباقر، همان، ص ۱۵۰.
۸. کلینى، محمدبن یعقوب، اصول کافى، ج ۱، ص333، چاپ دارالاضواء، بیروت.
۹. نعمانى، محمدبنابراهیم،کتابالغیبه، ص ۱۶۸، چاپ مکتبه صندوق، تهران.
۱۰. صدوق، محمدبنعلىبنبابویه، همان، ص376.
۱۱. ابن خزازقمى، کفایهالاثر فىالنص علىالائمهالاثنى عشر، ص ۲۷۸، انتشارات بیدار، قم.
۱۲. طوسى، محمدبن حسن، کتابالغیبه، ص ۲۰۲، چاپ معارف اسلامیه، قم.
۱۳. طبرى امامى، دلائلالامامه، ص ۴۸۲، چاپ بنیاد بعثت، قم.
۱۴. کلینى، محمدبن یعقوب، همان، ص339.
۱۵. نعمانى، همان، ص ۱۷۵.
۱۶. صدوق، محمدبنعلىبنبابویه، همان، ص ۳۹۱.
۱۷. نعمانى، محمدبن ابراهیم، همان، ص ۱۷۲.
۱۸. کلینى، محمدبن یعقوب، همان، ص ۳۴۰.
۱۹. طوسى، محمدبن حسن، همان، ص ۱۶۲.
۲۰. علامه مجلسى، محمدباقر، همان، ج ۵۲، ص ۱۵۸.
۲۱. طوسى، محمدبن حسن، همان، ص ۳۶۴.
۲۲. کلینى، محمدبن یعقوب، همان، ص337.
۲۳. فیض کاشانى، المحجهالبیضاء، ج ۴، ص ۳۳۸، چاپ جامعه مدرسین، قم.
۲۴.صدوق، محمدبن على بن بابویه، همان، ج ۱، ص327.
۲۵. علامه مجلسى، محمدباقر، همان، ص ۲۲۴.
۲۶. صدوق، محمدبن على بن بابویه، همان، ج ۲، ص ۳۴۵.
۲۷. کتاب «کمالالدین» به طورى که شیخ صدوق، قدسسره، در مقدمه آن بیان کرده، به فرمان حضرت بقیهالله ارواحنا فداءو به منظور تشریح غیبت پیامبران تالیف شده است; کمالالدین، مقدمه، ص3.