ادبیات

مدرسه عشق

مجتبي كاشانيدر مجالي1 كه برايم باقيستباز همراه شما مدرسه‌اي مي‌سازيمكه در آن همواره اول صبحبه زباني سادهمهر تدريس كنند.و بگويند خداخالق ...

بیشتر بخوانید »

نسیم

خلوت خيالپروانة خيال به خالت نشانده‌امتا ساحل نجات تو خود را كشانده‌اماي ناجي تمامي افتادگان ز پابنگر چگونه دست به دستت رسانده‌امبا ياد ...

بیشتر بخوانید »

پیشانی‌بند

ريحانه مازندرانينمي‌دانم ديده‌اي آن پيشاني‌بند سبز رنگ را كه روي آن نام مقدس تو نوشته بود. آن بهترين هديه‌اي كه روز جشن تولدم گرفتم. وقتي ...

بیشتر بخوانید »

ماه

ـ الله اكبر، الله اكبر....آقاجان بود كه اذان مي‌گفت و صدايش هميشه بالاتر از كاج‌هاي هميشه سبز، مي‌شكفت، مي‌ايستاد، مي‌لرزيد و بر محله ...

بیشتر بخوانید »