سایر

زانوی خسته

کمی انطرف تر از نیمه شب یک یلدای غریب ستارگان اشک ریزان به فراخور وظیفه نه از ته دل نور میدادند و کسی به گوشه های دیوار خانه نمیگریست.زانو ...

بیشتر بخوانید »

بهار می آیی

بر اسب پاك محبت سوار مي‌آييچه دلنشين و عجب باوقار مي‌آييميان برف دلم صد بنفشه روييده استاز آن زمان كه شنيدم بهار مي‌آيي تمام دلهره‌‌ها ...

بیشتر بخوانید »