مسیح یهودى و فرجام جهان-۴
(مسیحیت سیاسى و اصولگرا در امریکا)
رضا هلال
مترجم: قبس زعفرانى
اشاره :
فصل دوم کتاب مسیح یهودى و فرجام جهان با عنوان »مسیح یهودى آمریکایى« به بررسى در موضوع مهم اختصاص دارد: ۱. یهودى شدن مسیحیت آمریکایى؛ ۲. مسیح یهودى امریکایى و صهیون.
نویسنده کتاب در قسمت پیشین موضوع اول را بررسى کرده و به تفصیل در این زمینه که »چگونه با ورود مهاجران پروتستان به دنیاى جدید؛ یعنى آمریکا، مسیح آمریکاییها، مسیحى یهودى گردید« سخن گفت.
او در این قسمت به بررسى موضوع دوم پرداخته و رابطه مسیحیت یهودى شده آمریکایى را با جنبش صهیونیسم و آرمان تأسیس دوباره دولت یهود تشریح مىکند.
2. مسیح یهودى آمریکایى… و صهیون
پروتستانتیسم پیورتانى، در آمریکاى قرن هفده وقتى صبغهاى عبرى – یهودى یافت که مسیح آمریکا را مسیح یهودى نمود. با فرا رسیدن قرن هجدهم، اعتقاد به برانگیختگى یهود در فلسطین تبدیل به جزئى اساسى و مهم از اعتقادات پروتستانهاى آمریکایى شد، بهگونهاى که اعتقاد به مسیح موعود و هزاره خوشبختى جایگاه بارز و مهمى را در اعتقادات ایشان اشغال کرد.
به این ترتیب و همانگونه که سلیچ آدلر مىگوید:
از سپیدهدم تاریخ آمریکا، تمایل بسیار زیادى جهت گرایش به این اعتقاد وجود داشت که ظهور مسیح موعود وابسته به بازگشت و تأسیس دوباره دولت یهود است. این نظر تمام روحانیون مسیحى نبود، به عبارت دیگر در این زمینه اتفاقنظرى میان روحانیون مسیحى وجود نداشت، اما بخشى از تاریخ تفکر و اندیشه آمریکا را تشکیل مىداد و همیشه آثارى از عصر هزاره خوشبختى در اندیشه مسیحیان آمریکا مشاهده مىشود.۱
از جمله مهمترین طوایفى که این میل در آنها یافت مىشد، طوایف لوترى، تعمیدیها و برخى از پیروان کلیساى ماشیحایى۲ بودند. بخش وسیعى از این طوایف به اصل عصمت و لغزش ناپذیرى پیشگوییهاى تورات در مورد یهود (یا اعتقاد به تفسیر ظاهرى کتاب مقدس) اعتقاد پیدا کردند، به همین دلیل تمام پیشگوییهاى به عمل آمده درباره یهود را، اشاراتى به »اسراییل طبیعى« (یا قلمرو جغرافیایى) یا »امت یهود« مقابل »اسراییل روحى و معنوى« یا »کلیساى مسیحى« تلقى کردند.
این اعتقاد وجود داشت که خداوند در طول »تاریخ« دو هدف اصلى را مدّنظر خویش داشته است: یکى مربوط به سرزمین و ملت و اهداف زمینىاش که یهودیت بود و دومى با آسمان و ساکنان و اهداف آسمانى که همان مسیحیت بود، ارتباط پیدا مىکرد.
و در آخر اینکه، »سرزمین وعده« داده شده به ابراهیم، قبل از ظهور مسیح و پایان تاریخ به او بازگردانده خواهد شد.
اعتقاد به ظهور مسیح و برانگیختگى یهود، یکى از مهمترین ارکان آیین یهودیت به شمار مىآید و این اعتقاد بهطور کامل در سفر دانیال و سفر حزقیال۳ قابل ملاحظه است.
در سفر دانیال مىخوانیم:
هفتاد هفته براى ملت تو و اورشلیم نوشته شده که معصیت و گناه را مرتکب نشوند و ارتکاب خطا و اشتباه را پایان دهند و به تکفیر گناهان بپردازند و براى همیشه راه خیر و صلاح را در پیش گیرند و به ریا و دورویى پایان دهند و وقدس الاقداس (مقدسترین قدس) را تطهیر نمایند. بدان و آگاه باش، میان اداى سخنان یهوه که به مسیح، پیشواى یهود، دستور بازگشت ایشان را مىدهد و میان ساخت دوباره اورشلیم هفت هفته طى مىشود، پس از آن در آخرالزمان او بازمىگردد و بازار و بندرى مىسازد.
و در سفر حزقیال مىخوانیم:
خداوند متعال چنین فرمود: »الآن اسیران یعقوب را بازمىگردانم و به تمام خانههاى موجود در اسراییل رحم نموده و نام مقدسم را حفظ مىکنم. آنها تمام رسواییها و خیانتهاى خویش را وقتى در این سرزمین با اطمینان و طیب خاطر زندگى مىکردند و نسبت به من مرتکب شدند، برمىدارند و از این سرزمین خارج مىشوند، اما کسى به ایشان پناه نمىدهد.
رویاى دانیال و رویاى حزقیال پیرامون ظهور مسیح و برانگیختگى یهود را در عهد قدیم (یهودى) و رویاى یوحنا را که عهد جدید اعتقاد مسیحى ظهور دوباره مسیح و هزاره خوشبختى، بر »رویاى یوحنا« کتابى که در آخر عهد جدید آمده است، سایه افکنده است.
یوحنا در زمان سرکوب و قتل و کشتار مسیحیان در امپراتورى روم که بهدست »نرون« صورت گرفت، مىزیست. در این دوره مسیحیان در سراسر امپراتورى روم در معرض آزار و اذیت و شکنجه قرار داشتند. بسیارى از این مسیحیان به دلیل ایمان و اعتقاد خود به مسیحیت، داوطلبانه این مجازاتها را مىپذیرفتند و بدون هیچ گله و شکایتى پذیراى مرگ مىشدند، اما در میان مسیحیان، افرادى نیز دیده مىشدند که براى حفظ جان و مال و ثروت خویش حاضر بودند، دست از مسیحیت بردارند. همانگونه که مسیحیانى نیز بودند که از دین مسیحیت روى برگردانده و مرتد شدند. در آن سالها، این کتاب رفت تا دست به دست میان مسیحیان شهرهاى یونانى آسیاى صغیر بچرخد و بالطبع چون به زبان یونانى نوشته شده بود، بعدها نام یونانى »Apocalypse« به معنى رؤیا بر آن نهاده شد.{mospagebreak}
بهنظر مىرسد، کتاب با عبارت »اعلام یسوع مسیح که خداوند به او قدرتى بخشیده تا به بندگانش آنچه را که لازم است نشان دهد و میان او و خداوند فرشتهاى است که براى بندهاش یوحنا وحى الهى را نازل مىکند.« آغاز مىشود. یوحنا برادران خود را به ایمان خبر مىدهد و پاداش آن را عظیم مىخواند: »فردوس براى کسى است که بخواند و براى کسانى است که سخنان پیامبران را گوش دهند و هر آنچه را که در کتاب نوشته شده حفظ و از آن نگهدارى کنند؛ چرا که زمان موعود نزدیک است«.
یوحنا ملاحظه کرد، فرجام جهان نزدیک است، پس از آن، رنج و دردها پایان خواهد یافت، اما قبل از آن حوادث عجیب و وحشتناکى بهوقوع خواهد پیوست.
یوحنا به ما مىگوید: »او در جزیره »بتمفس« که جزیره کوچکى در دریاى »اژه« است، به سر مىبرد تا کلمه خداوند را بالا نگه دارد و یسوع مسیح را ببیند«. (9:1)«.
در یکى از روزهاى یکشنبه، که یوحنا در »خلسه« (حالت سرمستى و شیدایى) بود، آسمان مقابلش شکافته شد و هفت منبر طلایى را مقابل خود دید، در میان این منبرها »پسر آدم« (یسوع مسیح) را شناخت، سر و گیسوانش بهسان پشم انباشته و مثل برف سفید بود، چشمانش بهسان دو گوى آتشین، پاهایش شبیه مس ناب و خالصى بود که در کوره گداخته شده است، صدایش بهسان شرشر آب کوهساران و در دست راستش هفت ستاره و شمشیر تیز دولبه بود و صورتش چون خورشید به شدت مىدرخشید (۱۶-۱۳:۱)، هنگامى که یوحنا »پسر آدم« را دید، چون مردگان به پایش افتاد، اما او هیجان یوحنا را فرو نشاند: »نترس، من همان، اولین و آخرینم، من زنده هستم. مرده بودم، اما اکنون تا ابد زنده هستم و کلید مرگ و جهنم در دست من است. هر آنچه را دیدى بنویس، هر آنچه هست و هر آنچه مقرر است، بعد از این باشد« (19-17:1).
یوحنا در رویاى خویش عرشى را در آسمان مىبیند که خداوند برآن تکیه زده و در وسط عرش و پیرامون آن چهار نوع حیوان را مىبیند که هم در جلو و هم در پشت سر چشم داشتند، همچنین هر یک از آنها داراى شش بال بودند و شبانه روز این ورد را مىخواندند: »خداوند پاک و منزه است، خدایى که بر همه چیز تواناست، خدایى که بود و هست و خواهد بود.« پیرامون و گرداگرد عرش بیست و چهار مرد مسن بودند و مقابلش هفت چراغ آتشین که بیانگر هفت روح خداوند است و در دست راستش نامهاى که در آن مطالبى نوشته و از پشت با هفت مهر، ممهور شده بود، به چشم مىخورد.
در آن حین، یکى از آن مردان مسن به یوحنا گفت، یکى از این چهار حیوان که شیر است و از نوادگان یهودا، سلاله داوود به شمار مىآید، بر دیگر حیوانات غلبه کرده تا سفر را بگشاید و مهرهاى هفتگانه را باز کند. در اینجا یوحنا »گوسفندى را دید که بر پا ایستاده، مثل اینکه قربانى شده است، داراى هفت شاخ و هفت چشم که نمایانگر هفت روح خداوند بود که به زمین فرستاده شده است«. گوسفند در اینجا، تصویرى از یسوع مسیح بود که نزد مسیحیان بسیار محبوب است، اما شاخ نزد عبرانیها سمبل شکوه و قدرت است. گوسفند شروع به باز کردن مهرهاى هفتگانه مىنماید، هنگامى که به گشودن مهر چهارم مىرسد، چهار اسب ظاهر مىشوند که منادى مصایب و بلایاى بزرگى هستند که قبل از فرجام جهان به وقوع مىپیوندد و بدان وسیله نزدیک شدن آن نهایت و فرجام را خبر مىدهند.
هنگام باز کردن مهر پنجم، یوحنا مقابل قربانگاه، ارواح کسانى را مىبیند که به خاطر دین مسیح دست از جان کشیدند، آنها با صدایى بلند فریاد مىزدند، تا کى اى سرور پاکان و درستکاران، چه وقت اقتضا مىکنى که انتقام خون ما را از ساکنان روى زمین بگیرى؟ به هر یک از آنها لباس سفیدى داده و گفته شد، اندکى بیاسایند، تا دوستان دربند ایشان و برادرانشان که آمادهاند بهسان آنها کشته شوند به ایشان ملحق شوند. همین که مهر ششم گشوده شد، ناگهان »زلزلهاى عظیم بهوقوع پیوست و روى خورشید بهسان گیسوان سیاه، تیره و تار گردید. ماه چون خون شد و ستارگان آسمان بر زمین افتادند… و آسمان شکافته شد… تمام کوهها و جزایر از جاى خویش تکان خوردند و انتخاب ۱۴۴ هزار نفر یا ۱۲ هزار نفر از هر یک از سبطهاى دوازدهگانه اسراییل پایان یافت. یوحنا دید، کسانى که مرگ را به خاطر مسیح با آغوش باز پذیرفتند و از آن استقبال کردند، جلوى عرش ایستادهاند و حضرت مسیح اشکهاى آنها را پاک مىکند.
در آخر حضرت مسیح، مهر هفتم را باز مىکند و یوحنا هفت فرشته را مىبیند که هفت شیپور در دست آنهاست. در دست فرشته هشتم، مجمرى پر از آتش کشنده دیده مىشد که آن را بر روى زمین مىریخت، در این لحظه زلزله و رعد و برق در زمین بهوقوع مىپیوندد و ملائکه در شیپور خود مىدمند و بلایا و مصایب بر دنیا باریدن مىگیرد و ارتش بیگانه عظیمى که از طرف رود فرات مىآید، هجوم خود را آغاز مىکند. شهر مقدس اورشلیم به مشرکان داده مىشود تا مدت ۴۲ ماه دست آنها باشد، هنگامى که فرشته هفتم در شیپور خود بدمد، خبر مىدهد، تمام سرزمینهاى جهان از آن خداوند و مسیحش خواهد شد و نشانه عجیبى در آسمان ظاهر مىشود »زنى غرق در نور، لباسى از خورشید به تن کرده است و ماه زیر پاهاى او، بر سرش تاج مرصعى قرار دارد که دوازده ستاره نگینهاى آن را تشکیل مىدهند، او باردار و از درد زایمان بىقرار است تا فرزند خود را به دنیا آورد…« »فرزند ذکورى به دنیا مىآورد، که آماده شده تا با عصایى آهنین تمام ملل جهان را رهبرى کند«، »اژدهاى قرمز و بزرگى که داراى هفت سر و ده شاخ است، ظاهر مىشود« »مىخواهد کودک را ببلعد، اما کودک در پس خداوند و عرشش خود را مخفى مىکند و فرشته میکائیل در رأس ارتشى وارد جنگ با اژدها که ابلیس نام دارد، مىشود. یوحنا صدایى مىشنود که خبر از سقوط ابلیس و فرا رسیدن زمان نجات و رهایى و آغاز حکومت مسیح و اقتدار او مىدهد«.
اما مشرکان در »هارمجدون« تمام نیروهاى شر را علیه نیروهاى خیر بسیج خواهند کرد و گرد خواهند آورد. مسیح ظاهر مىشود »و از دهانش شمشیر برانى خارج مىشود تا با آن ملل را از دم تیغ بگذراند و آنها را با عصاى آهنین خویش هدایت کند… بر پیراهن و رانش نامى نوشته شده است: شاه شاهان و خداى خدایگان« (16-11:19) شیطان یاران و پیروان خویش و شاهان فرمانبردار اوامرش را گرد مىآورد، اما مسیح پیروز مىشود و فرشتهاى از آسمان فرود مىآید و اژدها – شیطان – را گرفته و به جهنم مىبرد و درب آن را بر رویش مىبندد تا براى هزار سال همانجا محبوس شود (۳-۱:۲۰) به این ترتیب مملکت خداوند براى هزار سال جاى آن را مىگیرد.
پس از گذشت هزار سال، شیطان آزاد و »خارج مىشود تا ملل ساکن در چهار گوشه زمین را گمراه سازد«، یأجوج و مأجوج شهر محبوب اورشلیم را محاصره مىکنند، اما آتشى از آسمان فرو خواهد ریخت و آنها را طعمه خود خواهد ساخت. در آن زمان حکومت آسایش و نعمت ابدى جاى آنها را مىگیرد و اورشلیم جدید از آسمان نازل مىشود که داراى دوازده دروازه است و بر روى آنها نام اسباط دوازدهگانه اسراییل نوشته شده است، هیچکس نمىتواند وارد شهر شود، مگر کسانى که به مسیح وفادار ماندهاند.{mospagebreak}
»او خارج مىشود تا مللى را که در چهار گوشه زمین بهسر مىبرند، گمراه سازد. یأجوج و مأجوج را براى جنگ با کسانى که تعداد ایشان بهاندازه ریگهاى دریاست، گرد مىآورد. آنها از عرض زمین بالا مىروند و قرارگاه قدیسیان و شهر محبوب را محاصره مىکنند، در این زمان آتشى از سوى خداوند از آسمان نازل مىشود و آنها را فرو مىبلعد و ابلیس که آنها را گمراه ساخته است به دریاى آتش و گوگرد که در آن وحوش و پیامبران دروغین قرار دارند، انداخته مىشود و شبانه روز تا ابد مورد عذاب شکنجه قرار خواهد گرفت« (رویا ۱۰-۷:۲۰).
رویاى دانیال و رویاى حزقیال نیز بهسان رویاى یوحنا و پیشگویى پیرامون فرجام جهان است. اوصاف یوحنا از مسیح نیز، همان اوصاف مسیح یهودى نزد دانیال و حزقیال است و حیوانات چهارگانه »چند چشم« که در اصحاح چهارم رویاى یوحنا ذکر آنها رفته است، با برخى تعدیلات و تغییرات در سفر حزقیال نیز آمده و یأجوج و مأجوج و هارمجدون در سفر حزقیال نیز ذکر شده است.
یوحنا بیش از تمام پیامبران با یهودیت در ارتباط بود، به عنوان مثال وى بر خلاف پولس پیامبر، که به مخالفت با برخى از آداب و رسوم مهم یهودیت مانند حفظ روز شنبه و ختنه برخاست و اعلام کرد، نزد او فرقى میان هلنى و یهودى و غیره وجود ندارد، یوحنا به کسانى که »یهودى مسیحى« نامیده مىشدند، نزدیکتر بود. به عبارت دیگر او »مسیحى یهودى« بود و بهدرستى که رؤیاى یوحنا اولین تغییر و تحول را در مسیحیت منعکس کرد. چون دیگرى اثرى از تثلیث مقدس را نمىبینیم و به جاى آن خداى یکتاى توانا و قادر بر همه چیز یا خداى یهود »یهوه« ظاهر مىشود و هنگام داورى در روز رستاخیز بزرگ، این خود خداوند است که بر عرش تکیه مىزند، نه مسیح؛ یسوع در اینجا از مقام پایینترى برخوردار است و اوست که بهسان گوسفندى براى تکفیر گناهان جهانیان »قربانى« مىشود.۴
به این ترتیب رویاى یوحنا، تبدیل به رکنى اساسى در اعتقادات یهودى شده پروتستانتیسم و مسیحیت صهیونیستى پیرامون ظهور مسیح و برانگیختگى یهود شد.
پایان قرن هجدهم و آغاز قرن نوزدهم شاهد، انتشار و گسترش عقیده ظهور مسیح و شروع عصر هزاره خوشبختى (عقیده هزاره) در آمریکا بود.
با پایان یافتن قرن هجدهم، سازمانهاى مذهبى آمریکا با ستیزهجوییهاى بزرگى مواجه شدند که نزدیک بود، اعتقادات اصلى مذهبى ایشان را ریشهکن سازد.
انقلاب آمریکا که منجر به صدور »اعلامیه استقلال« آمریکا شد، دولت تازه شکل گرفته را از ایفاى هرگونه نقش مؤثر مذهبى منع کرد. سالها بعد، وقتى انقلاب فرانسه بهوقوع پیوست، هجوم گستردهاى علیه کلیسا، روحانیت و قدرت آن انجام داد و باعث شد تا جلوى نفوذ کلیسا در تمام مسائل اجتماعى گرفته شود. در آمریکا جنبش عقلگرا و مخالف مذهبى به دست افرادى مانند »توماس پین« و »ایتان آلن« و »الیاهو پالمر« تشکیل شد که مؤسسات و مراکز مذهبى مسیحیان را تهدید نمود و به احیاى تورات حمله برد و مذهب سنتى را (به تعبیر پالمر) »امپراتورى خرافات« نامید. آمریکا در آن دوره روزانه شاهد امواج جدید مهاجرانى بود که تهدیدى علیه اعتقادات مذهبى و سنتى آمریکا به شمار مىآمدند. واکنش آمریکا در قبال این ستیزهجوییهاى لائیک، مدنى و بىپروا، این بود که عنوان کند، کشور وارد »دومین مرحله بیدارى بزرگ« (مذهبى) مىشود. در این دوره فعالیتهاى فردى در این زمینه افزایش یافت و مؤسسات و مراکز مذهبى جدیدى، مانند »جمعیت آمریکایى کتاب مقدس« (1816) و »اتحادیه مدارس یکشنبه آمریکا« (1824) جهت نشر و توزیع کتاب مقدس، ساخت کلیساها، مدارس، دانشگاههاى لاهوتى و مذهبى و ایراد موعظهها بهوجود آمدند.
در سیلاب حوادث »دومین بیدارى بزرگ« مذهبى، »عقیده هزاره« منتشر شد و کلیساهاى جدیدى با فرقههاى مذهبى براساس »عقیده هزاره« پاى به عرصه وجود گذاشتند.
در سال ۱۸۳۵، اسقف »چارلز ونى« ادعا کرد، هزاره خوشبختى در آمریکا سه سال بعد یا در سال ۱۸۳۸ آغاز خواهد شد، پس از ونى، اسقف »ویلیام میلر« پیشگویى کرد، مسیح میان ۲۱ مارس ۱۸۴۳ تا ۱۲ مارس ۱۸۴۴ براى بار دوم ظهور خواهد کرد و در این زمینه به سفر دانیال استناد کرد، پیشگویى میلر توانست گروهى از تعمیدیها و مکتبىها و ماشیحایىها واسقفنشینها را جذب کند. اما »پیشگویى بزرگ« میلر وقتى به حقیقت نپیوست، تبدیل به »ناامیدى و ناکامى بزرگى« در میان آمریکاییها شد، تا اینکه اسقف »کریس اسکوفیلد« (1921-1846) ظاهر شد و عنوان کرد، زمانبندى تاریخ جهان توسط خداوند، هفت دوره را دربر مىگیرد و جهان در حال حاضر – منظور آن زمان بود – شاهد دوره آخر خود است که در آن مسیح به اورشلیم باز خواهد گشت تا هزاره خوشبختى شروع شود.۵
بنابر آنچه که پرفسور »هارولد بلوم« مىگوید، جنبش مردمى (هزاره) جنبشى اعتراضآمیز علیه تجددگرایى در جامعه آمریکا در ابتداى قرن بیستم بود، این جنبش به عقیده شنبه بودن روز هفتم۶ که اصولاً از اعتقادات یهودیت به شمار مىآید، استناد کرد و »آلن هارمون وایت« (1915-1827) به آن رنگ و بو و صبغهاى آمریکایى بخشید. وایت اعتقاد داشت، جهان در دوره داورى در روز رستاخیز که از سال ۱۸۴۴ (سال ناکامى بزرگ) شروع شد، قرار دارد و مسیح از آن تاریخ وارد قدس مقدس شد تا اشتباهات و گناهان ما را پاک نماید. او همچنین عقیده داشت، ریخته شدن خون یسوع از طریق به صلیب کشیده شدن او، کفاره کامل گناهان بشریت را پرداخت نکرده، بلکه لازم است زمانف دادن کفاره تا هر وقت که امکان تجربه و آزمایش بشر وجود دارد، ادامه یابد.
عقیده شنبه بودن روز هفتم، بر این اصل استوار است که مسیح هنگام ظهورش، دادن کفاره را با غلبه بر تمام شیاطین و کافران تکمیل مىکند و نجات و رهایى شامل ۱۴۴ هزار نفر خواهد شد که آنها نیز از یاران و پیروان روز شنبه هستند.۷
و بهسان شنبه بودن روز هفتم، »کلیساى پنجاهه« (Penteastalism) نیز صبغه و رنگ و بویى یهودى پیدا کرد. پنجاههگراها به عید پنجاهم یا هفته اول نزول روحالقدس نزد مسیحیان اعتقاد دارند و آن مطابق عید برداشت نزد یهودیان است و شنبه بعد از عید پاک (عید فصح) را جشن مىگیرند. این روز از این جهت از یهودیان گرفته شد که »روحالقدس« بر حواریان مسیح به شکل چندین زبان آتشین ظاهر شد و بر روى هر یک از آنها نشست، آنها کاملاً از روحالقدس پر شدند و شروع به سخن گفتن به زبانهاى دیگر نمودند (اعمال الرسل ۱-۱:۲). عقیده پنجاهه را »چارلز فوکس بارهام« در سال ۱۹۰۱ در »توبیکاى« ایالت نبراسکا مطرح کرد، اندکى نگذشت که »ویلیام سیمور« در سال ۱۹۰۶ از لوسآنجلس (سالى که شاهد زلزله سان فرانسیسکو بود) با او همراه شد، پس از آن و در سال ۱۹۱۴ شاهد تأسیس کلیساى پنجاهه هستیم.{mospagebreak}
بعدها ملاحظه مىکنیم، پنجاههگرایى، مکتبى مسیحى اما مسیحیتى یهودى شده مىشود، که بهوسیله اسقف »جیمز سوگرت« تأثیر بسیار زیادى بر آمریکائیان مىگذارد. (در این باره در صفحات آینده به تفصیل سخن خواهیم گفت).۸
بهنظر مىرسد، عقیده رویت یهوه، به عنوان جنبشى افراطگراتر از جنبش مردمى (شنبه بودن روز هفتم) از آن جدا شده و در ایالات متحده ظهور مىکند. مىتوان گفت، این عقیده و یاران و پیروان آن به شکلى از پنجاههگراهاى افراطى و تندرو بودند.
عقیده رویت یهوه را »چارلز تاز راسل« (1916-1852) در ایالات پنسیلوانیا مطرح کرد. راسل در سال ۱۸۸۶ کتاب خویش عوالم سهگانه یا برنامه فداکارى را منتشر و در آن عنوان کرد، سال ۱۹۱۴، سال پایان جهان است، در این سال، فرصت ملل (فرجام تاریخ) به پایان مىرسد و خداوند از یهود خشمگین شده و بدین ترتیب بر آنها لازم مىشود، براى تأسیس دولتى یهودى به فلسطین بازگردند؛ چرا که هیچ راهى براى برپایى حکومت خداوند وجود ندارد، مگر اینکه ملت یهود به وطن خویش بازگردند.
بر خلاف آنچه که راسل پیشگویى کرده بود، جهان در سال ۱۹۱۴ به پایان خود نرسیده است، بلکه در این سال جنگ جهانى اول آغاز شد. هنگامى که راسل در سال ۱۹۱۶ چشم از دنیا فرو بست، رهبرى جنبش را یارش »ژوزف رزرفورد« طى سالهاى ۱۹۱۷ تا ۱۹۳۸ بهدست گرفت و نام »رویت یهوه« را بر آن نهاد. این نام از عبارت »یهوه مىگوید، شما مرا مىبینید« که در سفر اشعیا ذکر آن رفته است، گرفته شده بود. پس از فورد، »ناتان هومر« رهبرى جنبش را بهدست گرفت.
یاران و پیروان »رویت یهوه« اعتقاد دارند، یهوه (خداى یهود) مشعل حقیقت را بهدست راسل روشن ساخت، چون او و پیروان و یارانش به رسالت راستین یهوه، جهت نشر آن میان انسانهاى شر و نادرست ایمان آورده بودند.
با وجود اینکه کلسیاى رویت یهوه، مسیحى به شمار مىآید، اما آنها لاهوت مسیح و عقیده تثلیث و برانگیختگى جسمى مسیح را انکار مىکنند و به جاى آن اعتقاد دارند، یسوع پسر یهوه است و رسالتش پاک نمودن و تطهیر بشریت نیست، بلکه بزرگداشت قدرت یهوه و تأکید بر حاکیمت اوست و مرگ مسیح را مرگى ابدى مىداند.
یاران و پیروان »رویت یهوه« اعتقاد دارند، پایان داورى در روز رستاخیز از سال ۱۹۱۴ (سالى که راسل آن را سال پایان و فرجام جهان به شمار آورده بود)، پس از پایان یافتن موجودیت شش هزار ساله بشریت آغاز شد و جهان همچنان در انتظار ظهور مسیح است. اما او، مسیح پسر مریم نیست، بلکه مسیح موعود آنهاست که ظهور مىکند تا حکومتش را در اورشلیم برپا دارد. این عقیده بر آنچه که در سفر دانیال پیرامون عصر و زمانه آمده، استوار است. در سفر دانیال مىخوانیم که بر ملت و اورشلیم پایان یافتن گناهان و معصیت و صدور فرمان از سوى یهوه به مسیح منتظر جهت ساخت درباره اورشلیم و نجات یاران و پیروان یهوه مقدر شده است(!!).
براساس تفسیر پروتستانتى که »جان نلسون داربى« (1882-1800) ارائه داد، الوهیت و اندیشه آمریکایى در قرن نوزدهم، حماسهاى براى نظریه هزاره »مردمى« خلق کرد. داربى عنوان کرد، جهان قبل از هزاره محکوم به تدبیرات مرحلهاى خداوندى است؛ چون خداوند تاریخ بشریت را تا پایان آن هدایت مىکند، او در این گفتهها بر آنچه که در سفر دانیال (اصحاح نهم ۲۷-۲۴) پیرامون هفتاد هفته آمده تکیه کرد و از آنچه که در سفر حزقیال (اصحاح چهارم: ۱۶) ذکر شده بود، استفاده کرد. در این سفر مىخوانیم که هر روز مساوى یک سال است. به این ترتیب و با این محاسبه هفتاد هفته، ۴۹۰ سال مىشود، پس از آن فرجام تاریخ فرإ؛ مىرسد. دار
پىنوشتها :
.Sp.1972 ,American Historical Quartely :American And The HolylandIn ,Selig Adler .1
2 . یاران و پیروان هر دو آیین مسیحیت و یهودیت به ظهور یک منجى اعتقاد دارند، مسیحیان به ظهور حضرت مسیح(ع) و یهودیان به ظهور »ماشیحاه« معتقد هستند و منظور از ماشیحاییان در اینجا یاران و پیروان »ماشیحاه« همان موعود یهودیان است.(مترجم)
3 . دانیال و حزقیال از پیامبران عهد قدیماند و زندگى و سفر خویش را طى دوره اسارت بابلى در قرن ششم قبل از میلاد گذراندند. هر دو سفر به جا مانده از پیامبران مذکور یهود را به تکفیر گناهان و خطاهایشان و بازگشت به اورشلیم دعوت مىکند.
4 . در کتاب مقدس گوسفند سمبل قربانى کردن است. در انجیل یوحنا، مسیح، بره خداوند نامیده مىشود؛ »فردا یوحنا به یسوع نگاه کرد که به سوى او مىآمد، گفت: این همان بره خداست که گناه جهانیان را برطرف مىکند« (یوحنا ۲۹:۱).
.Op.cit ,Harold Bloom .5
6 . پیروان هر یک از آیینهاى اسلام، مسیحیت و یهودیت اعتقاد دارند، روز هفتم هفته همان روزى است که دین آنها اظهار کرده است، مثلاً ما مسلمانان اعتقاد داریم، این روز جمعه است، در حالىکه مسیحیان آن روز یکشنبه و یهودیان آن روز شنبه مىدانند (مترجم).
.Op.cit ,Harold Bloom .7,8
9 . یدیشى: زبان آلمانى آمیخته به لغات عبرى(مترجم).
ThePenguin ,London ,David S.Katz And Richard H.Popkin,Messianic Revolution .10,11
.Press.1999
.p.198-9 .op.cit ,Henry Feingold .12
موعود شماره ۴۴