نگاهی به تمام گفتارها و نوشتارهای زرقاوی ما را با این واقعیت آشنا میسازد که یکی از بزرگترین دغدغههای زرقاوی، تئوریپردازی برای جنگ با شیعیان است و اینکه چرا مبارزه با شیعیان در اسلام مشروع شده است. وی که پیشاپیش به سختی این کار واقف بود، بیشترین تلاش خود را در سالهای اخیر به همین امر اختصاص داد. او در این راستا شیعیان را مهمترین دشمن معرفی کرد و مقابله با آنان را بر مبارزه با «صلیبیها» ترجیح دارد.
کالبدشکافی تفکر وهابیت و القاعده،بخش سوم
دین و مبارزه در ایدئولوژی القاعده
دین و مبارزه در ایدئولوژی القاعده
از آنجا که القاعده جریانی اسلامگرا محسوب میشود، شناخت دینشناسی رهبران آن از اهمیت بالایی برخوردار است؛ به طوری که دینشناسی آنان میتواند بر معارف دیگر آنها تأثیر بگذارد. دین از نگاه القاعده، نظام ساده حقوقی است که از جانب خدا وضع شده تا انسانها با انجام اوامر این «مالک» «مَلکِ» «قهار» بتوانند علاوه بر نجات خود از عذاب اخروی، پاداش شایستهای نیز در بهشت کسب کنند. این رویکرد به دین، بیشتر یادآور رابطه دوران بردگی و ارباب و رعیتی است.
اگر انسانها به قوانین خداوند، با تفسیر سلفی و وهابیت، عمل کنند، در دنیا و آخرت در ازای کردار و رفتار خود میتوانند از آتش خشم الهی در امان بمانند و در غیر این صورت، عذاب ارباب جهان آنان را در برخواهد گرفت. از این منظر، دین علاوه بر تأمین خوشگذرانی در آن دنیا، بساط خوشی در این دنیا را نیز به ویژه برای مردان فراهم میآورد.
آنها معتقدند که ما در این دعوت مردم را، اگر اطاعت کنند، به بهشتی بشارت میدهیم که بر آسمان و زمین عرضه شده است؛ و اگر مخالفت کرده و در پی هواهای نفسانی خود برآیند به عذاب الهی هشدار میدهیم. (زرقاوی، ۱۴۲۷، ص، ۴)به گمان آنها، کسب رضایت خداوندی که «پادشاه جهان» است به سادگی به دست نمیآید و بسیاری مواقع رسیدن به این مرحله بدون جانفشانیها و خونفشانیها میسر نخواهد شد.
رهبران القاعده معتقدند :« برای یاری رساندن به دین پروردگارم و ارج نهادن به خون برادرانم، عزم کشتن امریکاییها و دشمنان دین را کردهام. سوگند به خدا، هرگز خون برادرانم را که در سرزمین فلسطین به دست یهودیان خائن و فرزندان خوک و میمون و با حمایت آشکار سردمدار کفر جهانی ریخته میشود، فراموش نکرده و نمیکنیم. دین پروردگارم جز با ریختن خونها و متلاشی شدن بدنها یاری نخواهد شد. بنابراین، من و برادرانم مانند شمشیری که از غلافش خارج شود به سوی مرگ رهسپار شدهایم. امت اسلامی در آینده خواهد فهمید که ما خانوادههای خود را ترک کردیم تا پیام خونبار خود را به جهان برسانیم… پیامیکه مفهومش این است: «بار خدایا، خونهای ما را بگیر تا راضی شوی؛ خدایا قرار مده برای اجساد ما قبری یا خاکی که اجسادمان را دربرگیرد و سنگ لحدی که آن را پنهان کند، تا اینکه در روز قیامت اجساد ما به بهشت بشارت داده شوند.» (پیام ماهواره ای، رهبران القاعده ۵/۲/۱۳۸۱)
لذا عنصر «جهاد» در ایدئولوژی القاعده از اهمیت بسیار بالایی برخوردار است و ابزاریترین و کلیدیترین مفهوم در آن ایدئولوژی به شمار میرود؛ به طوری که رهبران القاعده آن را از سایر عبادتهای دینی مانند نماز و روزه و حج مهمتر میدانند. آنها معتقدند مسلمانانی که در عمل و نظر به «جهاد» نپرداختهاند، اسلام را درک نکردهاند(رقاوی، پیشین، صص، ۲۱۴-۲۱۲)عبدالله عزام که از وی به عنوان یکی از مؤسسان و رهبران القاعده نام میبرند، برخی علل جهاد را به صورت زیر بیان کرده است:
۱. جلوگیری از تسلط کافران بر مسلمانان؛
۲. ترس از آتش جهنم؛
۳. عمل به فریضه جهاد و پاسخ به دعوت خدا؛
۴. ادامه دادن راه سلف صالح؛
۵. استقرار جامعه اسلامی؛
۶. حفاظت از مستضعفین زمین؛
۷. شهادت و کسب مقام والا در بهشت؛
۸. جلوگیری از بیحرمت شدن «امت» و سپر بلای آن شدن؛
۹. حفاظت از عزت «امت» و نقش بر آب شدن توطئه دشمنان؛
۱۰. حفاظت از سرزمین اسلامی و جلوگیری از فاسد شدن آن؛
۱۱. ایجاد امنیت برای مکانهای مقدس؛
۱۲. سعادت امت و افزایش ثروت آنها؛
۱۳. بهترین شکل عبادت
ایمن ظواهری در این باره معتقد است: «جوانان مسلمان نباید منتظر اجازه گرفتن از کسی باشند؛ زیرا جهاد با امریکاییها، یهودیان و متحدانشان، یعنی منافقان مرتد، واجب عینی است… هر مسلمانی که به پیروزی اسلام علاقهمند است نمیتواند هیچ ندایی را برای توقف جهاد بپذیرد و نمیتوان امت را از آن منصرف کرد»(ظواهری ۲۰۰۲، ص۲۸)
مطابق ایدئولوژی القاعده، مرز میان انسانها را اعتقاد یا عدم اعتقاد بهاندیشه آنان مشخص میکند و کسانی که از مکتب فکری آنان پیروی نکنند تحت عنوان «کافر، مشرک و منافق» مشمول قوانین وضعشده سختی قرار میگیرند. بر همین اساس «دوستی» و «دشمنی»، با محوریت اعتقادی تعریف میشوند؛ به این ترتیب که همفکران ایدئولوژیک ما «دوست» و کسانی کهاندیشه دیگری دارند «دشمن» تلقی میشوند.
ظواهری در جای دیگر می نویسد :« به اعتقاد ما، در حال حاضر مهمترین فتنهای که توحید و عقیده اسلامی را تهدید میکند، فتنه انحراف از دوستی با مؤمنان و دشمنی با کافران است. لذا با نگارش این مطالب سعی کردیم به امت اسلامی هشدار دهیم تا در بیداری مبارک و جهادی پیروزمند ـ انشاءاللهـ مراقب حملات صلیبیهای امریکایی و یهودی علیه امت اسلامیباشند… [زیرا مطابق هشدار] ابنتیمیه؛ باید دانست که محبت به مؤمن واجب است؛ حتی اگر به تو ظلم کند و دستدرازی کند و دشمنی با کافر واجب است؛ حتی اگر به تو خوبی کند. خداوند متعال پیامبران متعددی را با کتابهایی فرستاده تا همه به دین خدا بگروند، تا محبت فقط به دوستان خدا تعلق گیرد و نفرت به دشمنان خدا اختصاص یابد… ثواب مختص دوستان خدا باشد و عذاب مختص دشمنان خدا».(همان، صص، ۳و۱۲)
اما چنان که در ادامه نیز مشاهده خواهیم کرد، القاعده دایره «دوستان خدا» را بهاندازهای تنگ کرده است، که بیشتر شامل جنبشهای سلفی، به ویژه سلفی رادیکال میشود. آنان برای مبارزه و جهاد، اقدام به تعریف و تعیین دشمنان کردهاند که به طور عمده شامل سه گروه کافران، مشرکان و منافقان میشود و سپس تلاش کردهاند با تفسیرهای خاص از برخی مفاهیم دینی مانند «جهاد» و «شهادت»، ایدئولوژی خود را برای مبارزه کارامد کنند. مسیحیان و یهودیان که از آنها با عنوان «دشمنان صلیبی» یاد میشود، به اتفاقِ پیروان ادیان دیگر در گروه کافران قرار میگیرند؛ برخی پیروان اهل سنت از جمله منافقان هستند و شیعیان نیز گاه در گروه منافقان و گاه مشرکان میگنجند.
به عبارت دیگر، القاعده برای مبارزه با تک تک دشمنانی که تعریف کرده، در پی ارائه حجت شرعی خاصی برآمده است و با اطلاق هر کدام از آن عنوانها به گروههای یادشده زمینه را برای مبارزه فراهم کرده است. نگاهی به تمام گفتارها و نوشتارهای زرقاوی ما را با این واقعیت آشنا میسازد که یکی از بزرگترین دغدغههای زرقاوی، تئوریپردازی برای جنگ با شیعیان است و اینکه چرا مبارزه با شیعیان در اسلام مشروع شده است. وی که پیشاپیش به سختی این کار واقف بود، بیشترین تلاش خود را در سالهای اخیر به همین امر اختصاص داد. او در این راستا شیعیان را مهمترین دشمن معرفی کرد و مقابله با آنان را بر مبارزه با «صلیبیها» ترجیح دارد.
زرقاوی معتقد بود که :« دشمنان ما چهار گروه هستند: امریکاییها، کردها، وابستگان دولت عراق و شیعیان. از نظر ما، گروه اخیر کلید تحولات سیاسی [عراق] است؛ به این معنا که اگر ما مرکز و عمق دینی، سیاسی و نظامی آنها را هدف قرار دهیم، آنها نیز تحریک میشوند و خوی وحشیگری خود را به اهل سنت نشان میدهند. اگر در این طرح موفق شویم، میتوان گفت توانستهایم اهل سنتِ غافل را نسبت به این گروه آگاه و بیدار کنیم. در آن هنگام آنها به خطر و مرگی که به واسطه همین کافران بر بالای سرشان به پرواز درآمده، آگاه میشوند» (زرقاوی، پیشیین، ۷۳).
وی در جای دیگر میگوید :«(شیعیان) افعیهای خفته، عقربهای مکار خبیث، زهرهای کشنده و دشمنان در کمین نشسته هستند. ما در اینجا در دو جبهه در حال نبردیم. جبهه اول، در مصاف با دشمن آشکار است و جبهه دوم، جبهه و جنگی شدید با دشمنی مکار است که به لباس دوست درآمده و ابراز موافقت و پیوند میکند؛ در حالی که در درون شر و شرارت و کینه دارد و میراث تفرقه ذاتی را که در تاریخ اسلام شاهد آن بودهایم، به همراه میکشد… واقعیتهای تاریخی بیانگر این حقیقت است که تشیع با اسلام همخوانی ندارد؛ مانند یهود و نصارا که تحت شعار اهل کتاب با هم مشترکاند… این قوم بر محور کفر جمع شدهاند… جنگ با امریکا آسان است؛ زیرا دشمنی آشکار است و به دلیل ضعف سیستم اطلاعاتی، نسبت به منطقه و مجاهدان بیاطلاع است.
ما نیک میدانیم که نیروهای صلیبی بالاخره روزی این خاک را ترک خواهند کرد. به همین دلیل، آنها(امریکاییها) چنین ارتش و پلیسی تشکیل میدهند تا مأموریت خود را به آنها واگذار کنند… واقعاً شیخالاسلام «ابن تیمیه» راست میگفت، زمانی که در وصف حال شیعیان، پس از یادآوری تکفیرشان نسبت به اسلام، گفت: «به کفار علیه مسلمانان کمک میکنند، به تاتار یاری میرسانند و از اصلیترین دلایل طغیان چنگیز به شمار میآیند. آنان کافران را بر اسلام چیره گردانیدند و سبب ورود هولاکو به سرزمین عراق، تصرف حلب و… شدند…. قلوب شیعیان مملو از کینه و خشم نسبت به بزرگ و کوچک و صالح و غیرصالح مسلمانان است که در قلب هیچ قوم دیگری وجود ندارد. بزرگترین عبادت آنها بدگویی و دشنام به مسلمانان و اولیاءالله است».(همان، صص، ۶۱-۶۶)
اما گذشته از صلیبیها و شیعیان که القاعده اختلافات عقیدتی ـ کلامیبسیاری میان خود و آنان قائل است و به راحتی میتواند در ایدئولوژی خود برای جهاد علیه آنان فتوا صادر کند، در میان مسلمانان اهل سنت نیز گروههایی را برای مبارزه تشخیص داده و تفکیک کرده است. البته آنان نسبت به باقی مسلمانان، اولویت کمتری دارند و جهاد با آنان به مراحل بعدی واگذار شده است. علمای محافظهکار اهل سنت، حاکمان کشورهای اسلامی، جنبشهایی چون اخوانالمسلمین و حتی توده مردمیکه سرشان به زندگی خویش گرم است و در چکاچک مبارزات، القاعده را یاری نمیرسانند از جمله دشمنان، یا دستکم مسلمانان غیرحقیقی، تلقی میشوند.
ظواهری در این باره معتقد است که: « حاکمان اسلامی هم به دستورات و شریعت الهی پشت پا زدهاند و هم با یهودیان و مسیحیان دوست شدهاند…. (آنها) به رغم ادعای مسلمان بودن، بیش از سایر گروهها از عقیده تولی و تبری دور افتادهاند. خطر این گروه برای امت اسلامیبه قدری وسعت یافته است که بزرگترین عامل انحراف امت اسلامی از عقیده خود به حساب میآیند… دشمنان اسلامیبه خصوص امریکاییها، یهودیان، فرانسویان و انگلیسیها توانستند با یک سلسله توطئه، قرارداد، روابط سری، امتیازات، حسابهای پنهانی، خرابکاری و جذب نیرو، این گروه از حاکمان را بر سرنوشت مسلمانان مسلط کنند… علمای درباری هم فتواهای دیکتهشده از بالا را امضا میکنند. طبق این فتواها، سیطره بیگانگان، غارت ثروت کشور، سلطهجویی صلیبیها و کشتار مسلمانان در عراق مباح خواهد شد. سپس مفتی اعظم عربستان مجوز صلح با اسرائیل را صادر میکند» (ظواهری، پیشین، ۲۲-۲۵).
(اهل سنت) نیز از منظر القاعده به چند گروه تقسیم شدهاند:
۱. عامه: آنها اکثریتی ساکت و حاضر، اما در اصل غایباند؛ اگرچه در مجموع از امریکا بیزارند و آرزوی نابودی آن را دارند، در عمل چشم به آیندهای پرآسایش و زندگی با رفاه دارند. آنها برای تبلیغات و بازیهای سیاسی طعمهای مناسب هستند.
۲. علما و نخبگان.
۳. اخوان: آنان دست به تجارت با خون شهدا زده و بزرگی خود را بر جمجمههای مخلصان بنا نهادهاند. دست از سلاح و زره برداشته، به جهاد جواب «نه» گفته… و دروغ بافتهاند. تمام تلاش آنها تسلط بر مناصب سیاسی به نمایندگی از اهل تسنن است تا سهمی در حکومتی که به زودی تقسیم میشود داشته باشند.
در درون طمع تسلط بر عموم مجاهدان را از طریق حمایت مالی… دارند… و اکنون نیز در تلاش برای تشکیل هیأت شورای اهل سنت و الجماعه هستند تا سخنگوی این گروه باشند. در واقع، عصا را از وسط گرفتهاند تا بر اوضاع سیاسی مسلط شوند. دین آنها دو رنگی است، پایبند اصول ثابتی نیستند و سخنانشان از پایگاه شریعت برخوردار نیست.
۴. مجاهدان: آنها مخلصان اهل سنت و عصاره بهترینهای این سرزمین هستند. در یک کلام میتوان آنان را منتسب به اصل عقاید اهل سنت و مذهب سلفی دانست. این گروه با دو ویژگی زیر از «مجاهدین مهاجر» متمایز میشوند: اول، بیشتر آنها دچار فقر تجربه و مهارت، به خصوص در زمینه کار گروهی و سازمانی هستند… دوم، با آنکه مینها کاشته، موشکها شلیک و خمپارهها پرتاب میشوند، آنها همچنان خواهان سلامت و بازگشت به آغوش همسران خود بدون کوچکترین خراشی هستند.
۵. مجاهدان مهاجر (همان سلفیان رادیکال): آنان مسلمانان واقعی هستند که تعدادشان بسیار اندک است(زرقاوی، پیشین، ص۶۹).
در ادبیات القاعده، واژه «کفر» علاوه بر آنکه شامل غیرمسلمانان میشود، دارای معنای وسیعتری است که بسیاری از مسلمانان را نیز دربرمیگیرد. ویژگی «تکفیری» القاعده به طور عمده برآمده از تفسیر آنان از دین و برخی مفاهیم کلیدی قرآن مانند «توحید» و «طاغوت» است. در واقع، بهرهگیری از این تفاسیر و مفاهیم، نیروی نهفته زیادی را برای مبارزه در میان آنها آزاد میکند.
زرقاوی معتقد است :«این قضاوت که ممکن است شما فکر کنید عبادت تنها نماز، روزه و زکات است و بگویید ما خدا را عبادت میکنیم، برای خدا نماز میخوانیم، سجده میکنیم، روزه میگیریم و قربانی میکنیم. (اما) من به شما میگویم عبادت آنگونه که شما درک محدودی از آن دارید نیست، بلکه گستردهتر و فراگیرتر از آن چیزی است که شما گمان میبرید. کلمه توحید، که خداوند خلق را برای آن آفرید، پیامبر فرستاد و کتابهایی برای آنان نازل کرد عبارت است از «لااله الاالله» که به دو بخش تقسیم میشود: بخش نفی که همان «لااله» و به این معناست که هیچ معبودی جز «الله» وجود ندارد. در این بخش الوهیت از غیرخدا نفی میشود و در روزه، نماز، حج و شرع کسی غیر از او عبادت نمیشود. (اما) بخش دیگر، بخش اثبات و همان «الاالله» است که الوهیت را تنها برای «الله» اثبات میکند و اینکه در تمام امور کوچک و بزرگ غیر از «او» اطاعت نشود… «طاغوت» در لغت یعنی هر چیزی که از حد خود گذشته باشد… و در اصطلاح، طاغوت یعنی هر آنچه غیر از خدا عبادت شود، در حالی که به عبادت راضی است. طاغوت شکلهای گوناگونی دارد؛ گاهی یک بت است و گاهی قبر، انسان یا قانون… شیخالاسلام ابنتیمیه میگوید: کسانی که راهبان و کشیشان خود را خدایانی در برابر الله گرفتند و در حلال کردن آنچه خدا حرام کرده بود و حرام گردانیدن آنچه خدا حلال کرده بود از آنها اطاعت کردند، اگر بدانند در دین خدا تغییر ایجاد کردهاند و از این تغییر دنبالهروی میکنند، مرتکب کفر شده و برای خدا و رسول او شریک قرار دادهاند. حتی اگر برای این شریکان نماز نخوانده و سجده نکرده باشند. او در جای دیگر میگوید: زمانی که شخصی دانشی را که از کتاب خدا و سنت رسول او فهمیده میشود، ترک کند و از حکم حاکمیکه مخالف حکم خدا و رسول اوست اطاعت کند، مرتد و کافر و در دنیا و آخرت مستحق مجازات است.»(همان، صص، ۵-۷)
گذشته از درستی یا نادرستی مطالب فوق، نکته بسیار مهم جنبه فقهی آن بیانات است که بار حقوقی خاصی در پی دارد و از این جهت قابل مقایسه با کفر عرفانی نیست.(قدردان، ۱۳۷۶، ش۴) از نگاه آنان، علاوه بر عوامل یادشده، موارد زیر نیز موجب «کفر» میشوند: کمک به کافر، ناسزاگویی به صحابه پیامبر به ویژه ابوبکر، عمر و عایشه، وضع قانون، گونههایی از احترام به علما، مردگان و شخصیتهای مورد احترام جامعه، ضعف یقین و بدگمانی نسبت به خدا، ترس و بیغیرتی درباره دین و تن دادن به حکومت کافران(زرقاوی، پیشین، ص۴۹۵) در نتیجه، با وجود این ایدئولوژی، مبارزه با گروههای مختلفی که مخالف اندیشه «سلفی رادیکال» هستند، مشروعیت مییابد.
اما مسأله بسیار مهمیکه ذهن بسیاری از رهبران القاعده را برای یافتن پاسخی رضایتبخش درباره عصرآن به خود مشغول داشته، کشته شدن بسیاری از انسانهای معمولی و غیرنظامی طی عملیاتهای تروریستی القاعده است که چگونه میتوان این کشتارها را توجیه کرد و مشروع جلوه داد.آنان برای یافتن این پاسخ که به تدریج برای القاعده به بحران تبدیل شده ـ زیرا بسیاری از دوستان و پیروان خود را در جهان اسلام از دست دادهاند ـ از مفهوم فقهی ـ سلفی «تترس» (سپر قرار گرفتن) بهره بردهاند. براساس این باب فقهی، قتل مسلمانان موجود در اماکن مورد هدف جایز است و اجر کشتهشدگان هم با خداست؛ آنها روز قیامت با توجه به نیتهایشان محشور میشوند(شحاده، العصر، ۱۰/۲/۲۰۰۶) در این باره، زرقاوی از سخنان فقهای پیشین اهل سنت، به ویژه سلفی نتایجی استنباط کرده است که در زیر به آنها میپردازیم:
۱. کلام فقها و ائمه پیشین درباره سلاحهای قدیمی و پیش از اکتشاف باروت بوده است. بدیهی است هنگام استفاده از سلاحهای قدیمی امکان جدا کردن افراد و جلوگیری از کشته شدن مسلمانان، بیش از سلاحهای جدید وجود داشته است.
۲. شرعاً موظف هستیم برای مقابله با دشمنان خدا از قویترین سلاحها استفاده کنیم؛ البته اگر این کار امکانپذیر باشد.
۳. شرعاً وظیفه داریم پیش از پیروزی و اعتلای کلمه «الله» بر روی زمین، دشمن را سرکوب و ضربهای اساسی بر آن وارد سازیم تا هیبت و شکوه خود را از دست دهد و زمینگیر شود.
۴. کلام فقهای پیشین (در این باره) به جهادهایی اشاره دارد که هنگام حمله مسلمانان به بلاد کفر و فتح آن سرزمینها به منظور تحت حکم اسلام درآوردن آنها صورت میگرفت. بدیهی است جواز این مسأله به طریق اولی در مورد جهادی که از باب دفع دشمن و برای مقابله با کفار حربی که قصد استیلا بر سرزمین مسلمین را دارند بیشتر صدق میکند، تا چه رسد به زمانی که دشمن دست به استیلا بر مسلمانان زده و سالها نیز از آن زمان گذشته باشد، به گونهای که حکم صلیبیها بر آنان تثبیت شده باشد.
۵. همانطور که «قرطبی» گفته بود: اگر مسلمانان برای دستیابی به کفار، سپر را هدف قرار ندهند، کفار سپر را میکشند و بر جامعه اسلامی نیز تسلط مییابند. وضعیت امروز ما به این صورت است که اگر شما سپر را هدف قرار ندهید، کفار سپر را دچار فتنه کفر و رویگردانی از دین میکنند تا بتوانند حکم صلیبیان را روی زمین پیاده کنند و اختیار همه چیز را به دست بگیرند.
آنجاست که دیگر حرمت دین اسلام و پیروان آن را از بین میبرند و پس از آن نیز همه مسلمانان را به سمت جدایی از دین میکشانند. آنها این عمل را از طریق شرع و حکم ضدخداییشان انجام میدهند. شیخالاسلام (ابنتیمیه) معتقد است: «قتل سپر، ضررش از شیوع کفر کمتر است»(زرقاوی، پیشین، ۲۵۵) در ایدئولوژی القاعده تنها وجود یکی از شرایط زیر موجب کشتار نظامیان و غیرنظامیان مسلمان و غیرمسلمان میشود:
۱. مقابله به مثل؛
۲. ناتوانی در تمییزگذاری میان شهروندان و نظامیان؛
۳. مشارکت و همراهی شهروندان در عمل، حرف یا ذهن با دشمنان؛
۴. ضرورت جنگ؛
۵. کاربرد تسلیحاتی که نمیتوانند تمییزی میان انسانها بگذارند؛
۶. پیمانشکنی؛
۷. سپر انسانی.(مهدی بخشی، ش۳۹، ص۲۰۶)
براساس همین نگرش، بنلادن درباره سلاح هستهای معتقد است: «این حق مسلمانان است که مالک اینگونه سلاحها باشند»(بن لادن، ۱۳۸۴، ص۱۴)
منابع:
پیام ماهواره ای رهبران القاعده، ۵/۲/۱۳۸۱؛
وصیت نامه احمد الخدنوی الغامدی، عضو القاعده ۵/۲/۱۳۸۱؛
بن لادن، کارمن (۱۳۸۴)، «پشت پرده بن لادن ها، در بطن پادشاهی، ترجمه اسماعیل قهرمانی پور، تهران: نشر روزگار؛
زرقاوی، ابی مصعب (۱۴۲۷ )، «کلمات مضیئه، الکتاب الجامع لخطب و کلمات الشیخ المعتز بدینه»،شبکه البراق الاسلامیه،
قدر دان قراملکی، محمد حسن(۱۳۷۶)، «کافر مسلمان و مسلمان کافر»، کتاب نقد، س۱، ش۴؛
ظواهری، ایمن(۱۴۲۳)، «الولاء و البراء، عقیده منقوله و واقع مفقود»بیجا بینا .
مهدی بخشی، شیخ احمد، «جهاد از ابن تیمیه تا بن لادن».
حسام افشار
منبع:مرکز اسناد انقلاب اسلامی
ادامه دارد…………