مسیحیت صهیونیسم بر این باور است جهان در انتها شاهد جنگ عظیمى خواهد بود، که آن جنگ بخاطر پول و زمین نیست. جنگ فقر و غنا نیست. جنگ بخاطر رسوم کهن با دنیاى مدرن نیست، بلکه مسیحیت صهیونیسم جنگ آخرالزمان را جنگ بین الله (خداى مسلمانان) و یهوه خداى یهودى مسیحى مىداند
۴- مشخصههاى مسیحیت صهیونیسم
۱. آنچه براى مسیحیت صهیونیسم حائز اهمیت بوده و بر آن تاکید دارد، یهود و یهودیان است، تا جایى که موجودیت خدا را با این فرقه و آئین پیوند مىزند. حکایتى را که پت رابرتسون در ابتداى سخنرانى ۱۷ دسامبر ۲۰۰۳ خود نقل مىکند شنیدنى و در عین حال تکان دهنده است. او مىگوید: در اواخر قرن نوزدهم میلادى، ملکه ویکتوریا (ملکه انگلستان) از نخست وزیرش بنیامین دزائلى مىپرسد: چه دلیلى مىتواند براى اثبات وجود خدا به او ارائه کند؟ نخست وزیر بعد از تامل کوتاهى پاسخ مىدهد: یهود. او دلیل وجود خدا را یهود مىداند.
۲. مسیحیت صهیونیسم بر بقاى یهودیان، به ویژه یهودیان صهیونیست و بازگشت آنها به سرزمینهاى اشغالى فلسطین تاکید مىورزد. پیروزىهاى سربازان تا دندان مسلح یهودى، پیشرفت صنعتى اسرائیل و حتى حاصلخیزى خاک و فراوانى گل و میوه – را در سرزمینهاى اشغالى مورد توجه قرار مىدهد. تا جائى که همه این موارد را معجزه الهى مىداند.
۳. مسیحیت صهیونیسم، حمایت از اسرائیل را مستند به کلمات حضرت موسى و انبیاى بنى اسرائیل کرده و معتقد است که ظهور دولت یهود در سرزمینهاى اشغالى به فرمان خدا صورت گرفته است. به اعتقاد این گروه، طرح و نقشه خدا بر این تعلق گرفته که اسرائیل مایه برکت سایر ملتها باشد.
۴. مسیحیت صهیونیسم از اسرائیل حمایت مىکند؛ زیرا اولاً: اسرائیل را مهد دمکراسى و سرزمین آزادىهاى فردى و حاکمیت قانون مىداند؛ ثانیاً: اسرائیل را سرزمینى با حاکمیت مردم سالار مىشناسد. که اطراف آن را حکومتهاى دیکتاتور که مانع از آزادىهاى فردى هستند در بر گرفته است؛ حکومتهایى که تصمیم دارند به نظام فئودالى و ملوک الطوائفى قرن هشتم عربستان بازگردند.
۵. البته مسیحیان صهیونیست تنها بخاطر موارد مذکور در بالا از اسرائیل حمایت نمىکنند، بلکه آنان خدائى را که با موسىدر سینا سخن گفته است را خداى خود مىدانند. ابراهیم، اسحاق و یعقوب را روساى روحانى خود مىخوانند. ارمیاىنبى، حزقیل و دانیال را نیز پیامبران خود مىدانند. داوود را به عنوان پادشاه قهرمان خود به حساب مىآورند. اورشلیم را شهر مقدس و پایتخت معنوى خود قلمداد مىکنند. و استمرار حاکمیت یهود بر سرزمینهاى اشغالى را دفاع از منافع خود مىدانند.
۶. مسیحیت صهیونیسم، حزب الله و حماس را آدم کش و تروریست مىخواند و در مبارزه خود را طرف اسرائیل مىداند.
۷. مسیحیت صهیونیسم، متعهد شدن اسرائیل به تعهدات الزام آور جهانى را خودکشى و انتحار مىنامد. و از دوستان اسرائیلى خود توقع دارد که تن به هیچ تعهدى ندهند. به اعتقاد این فرقه، یاسرعرفات – رهبر حکومت خودگردان – حزب الله و جهاد اسلامى، صلح نمىخواهند، بلکه آنها ویرانى اسرائیل را خواستارند. به اعتقاد اینان اگر سرزمین فلسطینى با حاکمیت مقتدر در قلب اسرائیل محقق شود، راه ورود سلاحهاى مدرن با کمال رازپوشى و با پوشش دیپلماتیک هموار شده، دفاع اسرائیل از خود بشدت به خطر خواهد افتاد.
۸. مسیحیت صهیونیسم شعار زمین در مقابل صلح را یک توهم ستمگرانه دانسته و از خود مىپرسد: آیا از دست دادن صحراى سینا و نیز از دست دادن جنوب لبنان، براى اسرائیل صلح آورده است؟
۹. مسیحیت صهیونیسم بر این باور است جهان در انتها شاهد جنگ عظیمى خواهد بود، که آن جنگ بخاطر پول و زمین نیست. جنگ فقر و غنا نیست. جنگ بخاطر رسوم کهن با دنیاى مدرن نیست، بلکه مسیحیت صهیونیسم جنگ آخرالزمان را جنگ بین الله (خداى مسلمانان) و یهوه خداى یهودى مسیحى مىداند.(۵)
۵- خداشناسى مسیحیت صهیونیستى
الف: استقرار مجدد: خداشناسى مسیحیان صهیونیست بر اساس عقیده به بازگشت مجدد به سرزمین موعود است و این که وعده این سرزمین به ابراهیم، اسحاق، یعقوب و یوسف داده شده و ابدى مىباشد. بنابراین، آنها به دعا و تقویت یهودیان مىپردازند تا جایى که خدا به آنها عطا نموده، بازگردند و آن را اشغال نمایند، از آن رو آنها معتقدند: خداوندى که بنى اسرائیل را متفرق نمود، دوباره آنها را جمع مىکند. (۱ ۶ : ۴۰ کتاب دوم تورات) (۱۰: ۳۱ ارمیاى نبى، ۱۱ ۱۲ : ۱۱ اشعیا).
وظیفه کلیسا این است که راحتى و برکت اسرائیل را تأمین کند. اگر کلیسا در انجام این وظیفه درماند، برکت خداوند را از دست مىدهد. “و برکت دهم به آنانى که تو را مبارک خوانند و لعنت کنم به آنکه تو را ملعون خواند”. (۳ : ۱۲ سفر پیدایش).به عقیده مسیحیان صهیونیست، وظیفه کلیسا این است که به عملیات بازگردانى و استقرار مجدد یهودیان کمک نموده از آنها حمایت کند، راحتى آنها را تأمین کرده، بقاى مردم منتخب خداوند را متعهد شود.
ب: برگزیدگى: به عقیده مسیحیان صهیونیست، یهودیان، به عنوان مردم برگزیده خداوند باقى مىمانند و ارتباطىمنحصر به فرد و ناگسستنى با او دارند. با نگاه به تعلیمات کتاب عهد جدید درباره ملت خداوند، خدا هیچ گاه مردم یهود را رد، یا جایگزین نکرده است.”ولکن چنین نیست که کلام خدا ساقط شده باشد؛ زیرا همه کسانى که از اسرائیل اند، اسرائیلى نیستند و نه نسل ابراهیم تماما فرزند ابراهیم هستند”. (۶ ۷ : ۹ رومیان)
ج: دیدگاه مبتنى بر کتاب مکاشفات درباره آینده: اساس خداشناسى مسیحیت صهیونیستى، عقیده به بخشگرایى و وضع احکام دینى در هر دوره و عصر است. بر اساس این عقیده، خداوند جهان را از آغاز تا پایان، بر اساس جدولى تدبیر کرده که به هر دوره از آن یک بخش گفته مىشود. اسرائیل نقش مهمى را در آخرین دوره بازى مىکند و زمانى که مىخواهد دوباره به کشورى مستقل تبدیل شود، باید معبد را بازسازى کند و مقام کشیشى و طریقه و روش فداکارانه را بنیاد نماید.
معتقدان به بخش گرایى، اسرائیل و کلیسا را مجزا مىدانند و بر این باورند که خداوند تا آغاز جنگ “آرماگدون” با هر دو به صورت جداگانه کار مىکند. سپس عیسى مسیح(ع) به عنوان پادشاه یهودیان بازمى گردد و از تخت خود در معبد بازسازى شده در اورشلیم بر کل ملتها حکمرانى مىکند. در آخرین جنگ، اسرائیل نابود خواهد شد و صدها هزار یهودى خواهند مرد.
بخشىگرایان، سالها به دنبال علائم و اجراى پیشگویىها بودهاند. اعلامیه کشور اسرائیل در سال (۱۹۴۸ م) و جنگ (۱۹۶۷ م) هر دو به عنوان اجراى این پیشگویىها با نادیده گرفتن وضع اعراب فلسطینى و به خصوص مسیحیان عرب فلسطینىملاحظه شدهاند. تمام حوادث جارى به عنوان تابلوهاى راهنماى بازگشت دوباره عیسى مسیح(ع) تعبیر مىشوند. جداول پیشگویى، سناریوى بازگشت دوباره عیسى مسیح(ع) را مجسم مىکنند. حوادث حتى حادثه همه سوزى توسط هیتلر همه به عنوان وسایل تدبیر شده خداوند براى داورى مورد توجه واقع شدهاند. بنابراین، هیتلر هم که معتقد به کتاب مقدس نبود با فرستادن مردم حفظ شده به سرزمین حفظ شده به اجراى یک پیشگویى برجسته کمک کرد.
بنابراین، کاملاً بدیهى است، که بدون اسرائیل، برنامههاى مبتنى بر پیشگویى مسیحیان صهیونیست و تمامى تئورىهاى جدایى طلبانه و اجزاى آنها، همگى از بین خواهند رفت و به همین علت است که مسیحیان صهیونیست، علاقه خاصىبه کشور اسرائیل دارند. براى آنها، این موضوع، جنگ بین دو قوم براى رسیدن به صلح نیست، بلکه به حقیقت پیوستن جدى پیگشویىها و بازگشت مسیح، با شکوه و افتخار و اجراى اراده کامل خداوند است. مسیحیان صهیونیست راغب نیستند، که به هیچ تفسیر دیگرى از کتاب مقدس و هیچ تعلیم ساده اى از آن با توجه به عدالت و صلح، توجه کنند.
۶- مسیحیان صهیونیست چگونه از اسرائیل حمایت مىکنند
به عقیده مسیحیان صهیونیست و جدایى طلبان، حمایت نکردن از اسرائیل قرار گرفتن در صف مخالفان با اهداف خداست، لذا حمایت از اسرائیل از طریق اشکال مختلفى صورت مىگیرد، که عبارتنداز:
۱. مالى؛
۲. نظامى؛
۳. تبلیغات؛
۴. خدمت در نیروى نظامى اسرائیل؛
۵. تکفل بازگرداندن جمعیت مهاجر یهود؛
۶. بشردوستى؛
۷. دعا براى اسرائیل؛
۸. اقدامات سیاسى؛
۹. حمایتهاى متفرقه.
در جهان امروز، مسیحیت به سه شاخه کاملاً جدا و مخالف یکدیگر؛ یعنى کلیساى کاتولیک، ارتدکس و پروتستان تقسیم شده است. کشورهاى جنوب اروپا و آمریکاى لاتین عمدتاً کاتولیک، کشورهاى شمال اروپا و ایالات متحده آمریکا پروتستان و پیروان کلیساى ارتدکس در اروپاى شرقى هستند.این سه کلیسا در اعتقادات دینى و نیز مراسم عبادى کاملاً از یکدیگر جدا هستند و مانند سه تیره مختلف عمل مىکنند.
اما در یک قرن گذشته پروتستانها به دو جریان لیبرال و محافظه کار تقسیم شدهاند: شاخه محافظه کار که خود را بنیادگرا مىداند، به برگزیدگى قوم یهود توسط خداوند معتقد است. آنها مىگویند: حکومت جهانى یهود مقدمه ظهور مسیح است و بزرگترین رسالت خود را کمک به یهودیان براى تحقق حاکمیت جهانى مىدانند.(۶)
۷- تحلیل افکار عمومى از حادثه ۱۱ سپتامبر
حال سؤال این است که ارتباط این اقدام جدید؛ یعنى قرآن سوزى با حادثه ۱۱ سپتامبر چیست؟ بسیارى از کارشناسان معتقدند که آمریکا حادثه ۱۱ سپتامبر را سازماندهى کرد تا بتواند از آن به عنوان دستاویزى براى لشگرکشى به عراق استفاده کند. با وجود تمامى تلاشهاى آمریکا باید گفت که این ایدهها نخستین ناکامى در مبارزه علیه تروریسم است؛ چرا که آنها در متقاعد کردن مردم خاورمیانه به این امر که آمریکا علیه تروریسم در نبرد است، نه این که در یک جنگ صلیبى علیه اسلام باشد ناکام بودهاند.
هرچند مردم خاورمیانه با چیدن معادلات در کنار هم به این نتیجه رسیدهاند، که سیاستهاى واشنگتن بعد از حملات ۱۱ سپتامبر، به خصوص حمله به عراق نشان داد که آمریکا و رژیم صهیونیستى نقابى بر چهره زده و در پشت پرده، حادثه ۱۱ سپتامبر را کارگردانى کردهاند؛ چرا که اولین سؤال این است که چرا یهودیان در آن روز در ساختمان تجارت جهانى حضور نداشتند.این که چگونه به یهودىها گفته شد تا در خانه بمانند و این امر را از همکاران خود پنهان نگهدارند، سؤالى است که در میان مردم به خاطر این اعتقاد بروز مىکند، که صهیونیستها در پس بسیارى از دردسرهایى قرار دارند که آنها با آن مواجه هستند.
بنابراین، بسیار واضح و روشن است که صهیونیستها، همچنان براى انحراف افکار عمومى از اقدامات جنایتکارانه خود به هر اقدام غیراخلاقى و ضد اسلامى چنگ مىزنند، اما غافل از این هستند که اعمالى از این نوع، نه تنها مانع رشد اسلامگرایى و به انزوا کشاندن مسلمانان نشده، بلکه زمینه تحقیق در خصوص دین اسلام را براى نخبگان و حتى مردم عادى آن جوامع فراهم مىکند و به دنبال آن، دین گرایى و بیدارى دینى در بین سایر ادیان الهى زنده و تشدید مىشود؛ زیرا فراموش نکردهایم که دستگاههاى تبلیغاتى آمریکا با مظلوم نمایى درباره حادثه ۱۱ سپتامبر، که در آن تروریستها دو هواپیماىغول پیکر مسافربرى را به ساختمانهاى دوقلوى مرکز تجارت جهانى کوبیده و موجى از ترس، همراه با واکنشهاى عاطفى در جامعه جهانى را با هدف پىگیرى سیاستهاى پلید خود به وجود آوردند.
اما موج جدید اسلام هراسى در غرب با توجه به رشد غیر منتظره گرایش به اسلام قابل پیش بینى بود. مضاف بر آن، خبرها حاکى از آن است که به تازگى فرزند رییس بنگاه خبرپراکنى بى.بى.سى نیز به دین اسلام مشرف شده و مفهوم این خبر، نفوذ شعاع روشنگر دین مبین اسلام تا عمق استراتژیک ابزارهاى رسانهاى غرب است و این، دلیل واهمه کلیسا و کشیشهاى افراطىمسیحى از اسلام مىباشد؛ ترسى که روز به روز در حال افزون است.
سوزاندن کتابهاى مقدس، حرکتى ضد حقوق بشرى به شمار مىرود؛ چرا که حقوق بشر در تعارض با اهانت به انسانهاى دیگر، پیروان ادیان و ارزشهاى الهى است. به نظر مىرسد آنها که اکنون توان گفت و گو و استدلال در مقابل مبانى قرآن کریم را ندارند، به سوزاندن این کتاب مقدس روىمىآورند.
امروز که گفتمان و خواست جهانیان و ملتها، احترام به ادیان، فرهنگها و استفاده از نقاط مشترک آنها است، اقدامات افرادى؛ همچون ترى جونز را مىتوان مخالف خواست جهانى ملتها و نوعى گفتمان جنگطلبى ارزیابى کرد.در حالى که امروز جهان نیاز به آرامش و مشارکت جمعى ملتها دارد، نگاههاى افراط گرایانه، غیر منطقى و غیر عقلایى صهیونیستى سعى دارد تا با به آشوب کشیدن جهان و درگیر کردن پیروان ادیان الهى به منافع نامشروع خود برسد.(۷)
۸ – راهکارهاى پیشنهادى
نگاه به پایان تاریخ از سوى مسیحیان افراطى، اصل را بر دشمنى و توطئه با مسلمانان نهاده و در واقع، موعود مورد نظر “مسیحیان افراطى” بر اساس انگیزههاى سیاسى و با هدف حمایت از صهیونیسم ساخته شده، که مبتنى بر تحریف آموزههاى ادیان الهى و مروج جنگ است. در این ارتباط، براى مقابله با این جریان انحرافى و در مسیر تبدیل تهدید “اسلام ستیزى” به یک فرصت براى افشاى نیات جنگ طلبانه صهیونیسم مسیحى، اقداماتى به شرح زیر مىتواند در دستور کار مسئولین فرهنگى و سیاسى کشور قرار گیرد.
۱. با توجه به اختلاف اکثر گروههاى فکرى مسیحیت با نگرش مسیحیان صهیونیست به پایان جهان و ظهور مسیح، مىتوان با انجام گفتوگوهاى مستمر با رهبران کاتولیک، ارتدکس و حتى پروتستانهاى منطقى، خطرات اشاعه تفکر مسیحیان صهیونیست را براى صلح جهانى و حتى پیروان مسیح براى آنان تشریح کرد.
۲. در عرصه فعال سازى دیپلماسى فرهنگى، استفاده از تریبونهاى بینالمللى براى افشاى نقاط منفى تفکر جنگ طلبانه “اونجلیک”هاى بنیادگرا ضرورت دارد و مىتوان با استفاده از ظرفیتهاى سازمان ملل متحد، سازمان کنفرانس اسلامى، جنبش عدم تعهد و نهادهاى بینالمللى صلح طلب و طرفدار حقوق بشر در جهت مقابله با تفکر جنگ طلبانه مسیحیان افراطىفعالیت نمود.
۳. در حال حاضر، تئورىهاى نویسندگانى؛ از قبیل هانتینگتون و فوکویاما در جهت تفکر صهیونیسم مسیحى، مشوق جنگ و منازعه میان فرهنگها و تمدنهاى غربى با تمدنهاى اسلامى و آسیائى است. اجتناب از وقوع جنگ بین تمدنها، نیازمند اشاعه تفکر صلحجویانه و عدالتخواهانه مهدویت است، چرا که دکترین مهدویت با تکیه بر مکتب غنى و کامل اسلام و با آرمان صلح طلبى و عدالت خواهى، آینده اى امیدبخش را به انسانها نوید مىدهد، اشاعه این فرهنگ، به خصوص در آسیا، غیر از خنثى سازى اقدامات اسلام ستیزانه، نقش مهمى در تحکیم روابط فرهنگى ایران با این قاره داشته و قطعا مناسبات فىمابین را هم تقویت خواهد نمود.
۴. جهان اسلام نیز براى مقابله با ترفند غرب، باید نقش اصلى خود را با افشاى ابعاد تفکر انحرافى مسیحیان افراطى و انگیزههاى سیاسى آنها ایفا نموده و در همایشهاى بینالمللى، تفکر مبتنى بر »ایجاد جنگ و ناامنى در جهان، به عنوان مقدمه ظهور مسیح«، را نقد و افشا کند. متفکرین ادیان ابراهیمى، از جمله اسلام و مسیحیت، با انجام گفتوگوهاى مستمر با یکدیگر، نگاه صلح جویانه خود در مورد آینده جهان را مطرح و با خطرات اشاعه تفکر مسیحیان افراطى براى صلح جهانى به طور مشترک مقابله کنند.
واقعیت این است که هیچ یک از ادیان الهى، کشتار، خشونت و جنگى را که منجر به قتل میلیونها انسان مىشود مقدمه ظهور منجى ندانسته و برعکس، علت و انگیزه ظهور منجى را برقرارى صلح، آرامش و عدل در جهان عنوان نمودهاند.بر این اساس، در شرایطى که جهان غرب، تحریف و تضعیف مبانى اعتقادى اسلام رإ؛ دنبال مىکند و تمام توان تبلیغاتى خود را از قبیل رسانه، فیلم، ماهواره، بازىهاى رایانهاى و قلم و بیان در این مسیر به کار گرفته است، ضرورت دارد تا کشورها و علماى اسلامى نیز به دفاع یک پارچه از اعتقادات اسلامى به خصوص اندیشه پایان جهان از نگاه اسلام، بپردازند و در این مسیر، ایران اسلامى مىتواند با ابتکارات و طراحىهاى خود، هدایتکننده و پیش قراول گفتوگوها و دفاعیهها باشد.
پی نوشت:
.htm .atm.parsiblog.com/Archive41 21//http .5
۶-اواد، پیشارا، مسیحیت صهیونیسم، پایگاه حوزه، آذر و دى ۱۳۸۲، شماره ۴۰.
۷- خبرگزارى جمهورى اسلامى ایران، ۸۹۵/۲۵.