کوفه که در آن زمان پایگاه شیعیان بود، تبدیل به مرکزی جهت سرکوب شیعیان شده بود، شیعیان واقعی امام حسین(ع) در حادثه کربلا به شهادت نائل آمده بودند. آن عدهای هم که هنوز زنده بودند، تحت شرایطی که ابن زیاد بوجود آورده بود جرأت خودنمای نداشتند، شیعیان پس از واقعه کربلا و شهادت جمع زیادی از خاندان پیامبر(ص) در وضعیت روحی و فکری سختی به سر میبرند، دشمنان خیال می کردند، پس از رویداد واقعه عاشورا، دیگر در هیچ زمانی شیعه و رهبران آنها نمیتوانند قدرت پیدا کنند …
حجت الاسلام عباس جعفری
اشاره:
در خجسته روز پنجم ماه مبارک شعبان المعظّم سال ۳۸ هجری[۱] در مدینه منوره در خاندان وحی و امامت، کودکی چشم به جهان گشود که او را “علی” نام نهادند. پدر بزرگوارش امام حسین(ع) و مادر گرامی ایشان بنابر نقل بیشتر مورّخین «شهربانو»[۲] دختر یزدگرد(پادشاه ساسانی ایران) است. اگر چه بنابر تحقیق بعضی از محقّقین معاصر، این نقل قابل خدشه و تردید واقع شده است. امام چهارم شیعیان پس از ۳۴ سال رهبری و امامت شیعیان، در دوره ای سخت از تاریخ اسلام و تشیع در ۵۷ سالگی در سال ۹۴ یا ۹۵ هجری به دستور ولید بن عبدالملک مسموم و به شهادت رسید و پیکر پاک و مطهرش در قبرستان بقیع به خاک سپرده شد.[۳]
۱- شخصیت علمی، اخلاقی امام سجاد(ع)
امام چهارم، حضرت علی بن الحسین، ملقب به سجاد(ع) پس از شهادت پدر بزرگوارش، حضرت اباعبدالله الحسین(ع) در واقعه ی عاشورای سال ۶۱ هجری، امامت و ولایت مسلمانان و شیعیان را عهدهدار شدند.
ابو حازم(یکی از محدثین) میگوید: «ما رایت هاشمیّاً افضل من علی بن الحسین[ع] ولا افقه منه».[۴] یعنی؛ از میان بنی هاشم[اهل بیت پیامبر] هیچ کس را والاتر و داناتر از علیّ بن الحسین[ع] ندیدم.
زهری میگوید: «لم أدرک احداً من اهل هذا البیت ـ بیت النبی(ص) ـ افضل من علی بن الحسین(ع)». [۵]یعنی؛ از میان خاندان پیامبر(ص)، در این زمان هیچ کسی را عالمتر و با فضیلت تر از علی بن الحسین(ع) ندیدم.
پیرامون مقامات معنوی و عبادت حضرت، از امام محمد باقر(ع) روایتی نقل شده است که ذکر میشود: «کان قیام علیّ بن الحسین(ع) فی صلاته قیام العبد الذلیل بین یدی الملک الجلیل، کانت اعضاوه ترقعد من خشیۀ الله ـ وکان یصلّی صلاۀ مودع یری انه لا یصلّی بعدها ابداً».
یعنی؛ پدرم در نمازش همانند بنده ضعیف در مقابل خداوند بزرگ میایستاد و اعضای بدنش از خوف خداوند میلرزید، همانند کسی که آخرین نماز خود را می خواند، اقامه نماز میکرد.
در سایر صفات و کمالات اخلاقی امام زین العابدین(ع) نیز سخن به همین منوال است. ائمه ی معصومین(ع) به معنای واقعی کلمه، الگو و اسوه ی مردم زمان خود و تمامیبشر تا روز قیامت بوده و هستند. بر ما مسلمانان و شیعیان است که با سرمشق گرفتن از آنها و پای بندی عملی به گفتار و کردار آن بزرگواران بتوانیم وظایف خودمان را انجام دهیم، ان شاء الله.
۲- وضعیت شیعه و نقش امام سجاد(ع)
کوفه که در آن زمان پایگاه شیعیان بود، تبدیل به مرکزی جهت سرکوب شیعیان شده بود، شیعیان واقعی امام حسین(ع) در حادثه کربلا به شهادت نائل آمده بودند. آن عدهای هم که هنوز زنده بودند، تحت شرایطی که ابن زیاد بوجود آورده بود جرأت خودنمای نداشتند، شیعیان پس از واقعه کربلا و شهادت جمع زیادی از خاندان پیامبر(ص) در وضعیت روحی و فکری سختی به سر میبرند، دشمنان خیال می کردند، پس از رویداد واقعه عاشورا، دیگر در هیچ زمانی شیعه و رهبران آنها نمیتوانند قدرت پیدا کنند ولی این خیال باطلی بود، امام سجاد(ع) موفق شد در سایه تلاش های فراوان به شیعه حیاتی تازه ببخشد و زمینه را برای تجدید حیات واقعی در زمان امام باقر(ع) و امام صادق(ع) آماده سازد.
امام علی بن الحسین(ع) در طول مدت ۳۴ از امامت و هدایت مسلمانان موفق شد شیعیان را از یکی از سختترین دوران ها نجات دهد. دورانی که جز سرکوبی، فتنه، تحریف، قیام های باطل و کشتار شیعیان چیزی همراه نداشت.
۳- امام سجاد(ع) و شیعیان
امام زین العابدین علیه السلام بعد از ورود به مدینه مشاهده کرد که حادثه کربلا در میان مردم به خصوص شیعیان(عده ای که بنا بر عللی نتوانستند امام حسین علیه السلام را یاری دهند و یا نخواستند) اثر بدی گذاشته است. چنانچه عده ای گمان میکردند که دیگر شیعیان نخواهند توانست قد علم کنند و کار آن ها به پایان رسیده است و یا اینکه لا اقل در صحنه سیاسی جامعه و اداره آن نخواهند توانست کاری از پیش ببرند.
البته این درست است که جامعه مسلمین(به خصوص شیعیان) بعد از حادثه کربلا دیگر توان مقابله شدید با دستگاه اموی را نداشت اما آن ها دریافتند که امویان برای رسیدن به اغراض دنیا طلبی خود و حکومت بر مسلمین از انجام هر جنایتی ولو کشتن فزند پیامبر(ص) باشد دریغ نخواهند نمود!. لذا امام چهارم(ع) دست به فعالیت های سازندگی روحی و معنوی مردم مسلمان زد و مبارزات خود با ظلم و ستم اموی را به شکل دیگر(یعنی آماده سازی نیرو برای آینده) شروع نمود. گو اینکه از اعتراض به جنایات و ظلم های حکام اموی نیز غافل نمیشد.
در دروان امامت امام زین العابدین علیه السلام چند قیام و شورش اسلامی، شیعی در دفاع از مظلومیت ائمه ی معصومین(ع) و اظهار توبه از عدم حمایت اهلبیت پیامبر(ص) صورت گرفت. گرچه در بعضی از آن ها اغراض غیر الهی نیز دخالت داشت!.
یکی از این قیام ها، نهضت توابین در سال ۶۵ هجری بود که مردم کوفه به رهبری سلمان بن صرد خزاعی، به همراهی چندین هزار نفر از کوفیان در آن شرکت داشتند. ادعا شده است که رهبری توابین، امامت علی بن الحسین(ع) را پذیرفته بود. [۶] آنچه مهم است این است که آیا آن ها در صورت پیروزی، رهبری و امامت شیعیان را به اهل بیت پیامبر(ص) که مصداق آن در این زمان، حضرت سجاد(ع) بودند واگذار می نمودند؟!.
شروع این نهضت به طور پنهانی، پس از حادثه ی جانگذار کربلا آغاز شد، اما در سال ۶۵ به اوج خود رسید و به صورت تهدیدی جدی علیه ابن زیاد و دستگاه اموی درآمد. توابین میگفتند: ما از عدم حمایت از اهلبیت رسول خدا(ص) که به شهادت حضرت حسین بن علی(ع) انجامید سخت پشیمانیم و لذا برای پاک کردن دامان خود از این گناه، دست به شمشیر برده و بر قاتلین حضرت می تازیم.
آن ها از ناحیه وجدان خود سخت در عذاب به سر میبردند و آرامش وجدان خود را شرکت در نهضت خونین و در نهایت کشته شدن می دانستند و فریاد می زدند: ما از زندگی در دنیا سخت بیزاریم و هرگز به خاطر آن دست به شورش نزده ایم. [۷] سرانجام، در جنگ خونین خود با سپاه اموی درگیر شدند و تمامی آن ها، به همراه فرمانده خودشان به کشته شدند.
پس از شکست توابین، «مختار بن ابی عبیده ثقفی» در سال ۶۶ هجری در کوفه حرکتی جدید علیه بنی امیه شروع کرد. هدف او اگرچه بیشتر رنگ سیاسی داشت، اما در آن موقعیت، نقش مهمی در سوزاندن پایه های ستم دستگاه اموی داشت و فکر میکرد اگر شورش و نهضتش به موفقیت برسد باید رهبری آن در دست یکی از آل محمّد(علیهم السلام) باشد. لذا نامه ای به حضرت امام سجاد(ع) نوشت و درخواست نمود تا فرماندهی و هدایت نهضت را به عهده بگیرند، ولی امام(ع) امتناع ورزید.
امام سجاد(ع) به خوبی مختار و اغراض خاص او را میشناخت و موقعیت جامعه آن روز را نیز آماده قیام نمی دیدند. مختار نامه ای به «جناب محمّد بن حنفیه» نگاشت که گفته میشود ایشان جواب منفی نداد!.
مختار کار خود را شروع نمود. او در مرحله اول، با جمع آوری لشکر فراوان، به دنبال قاتلان درجه اول شهدای کربلا رفت و سرهای ناپاک عبیدالله بن زیاد، عمر بن سعد، شمر، خولی و… را از بدن آن ها جدا کرده و نزد امام سجاد(ع) فرستاد و امام با دیدن آن ها، با انجام سجده شکر خدا را انجام داده و فرمودند: خدای مختار را جزای خیردهد….[۸]
البته قابل ذکر است که بعضی از تاریخ نویسان میگویند، مختار از محمد بن حنفیه سوء استفاده کرد و حتی او را مهدی موعود! نامید و از آن زمان [بیشتر از سوی ابوهاشم، پسر محمد بن حنفیه] عده ای به نام “کیسانیه”، فرقه جدیدی درست کردند و قائل به امامت محمد بن حنفیه شدند!. ولی بنا بر آنچه در منابع شیعه آمده است، محمد بن حنفیه از اصول اعتقادی تشیّع منحرف نبود و امام سجاد(ع) را به عنوان حجت خدا قبول داشت.
به هرحال قیام مختار نیز تا مدت زیادی دوام نیاورد و در سال ۶۷ هـ . ق توسط آل زبیر سرکوب شد. در مجموع می توان گفت: مختار گرچه خدماتی برای شیعه انجام داده است و در این جهت مورد رضایت و تایید ائمه بوده است[۹] ولی درست شدن فرقه کیسانیه و مطرح کردن محمد بن حنفیه به عنوان مهدی موعود(ع) [۱۰] و یا غرض های غیر الهی در سر داشتن و توجه زیاد به احساسات نمودن و حتی غافل کردن مردم از دشمن اصلی، هیچ گاه مورد تائید ائمه اطهار(ع) نبوده و حتی مورد مذمّت نیز واقع شد. [۱۱]
۴- امام چهارم(ع) و برخورد با امویان
اولین برخورد امام سجاد علیه السلام با امویان در زمان امامت خویش با نماینده آن ها، عبیدالله بن زیاد در شهر کوفه بود و همین طور با حاکم بنی امیه در آن زمان یعنی یزید بن معاویه در شام که حضرت با ایراد سخنان و خطبه ی غرّا و افشاگرایانه، مقام و منزلت اهلبیت رسول خدا(ص) و نگون بختی دشمنان به خصوص بنی امیه را ذکر میکند.
در واقعه حره که شورشی کوچک به رهبری عبدالله بن حنظله، غسیل الملائکه و… در سال ۶۳ هجری در اعتراض به دستگاه اموی و یزید بود، امام(ع) موضع بی طرفی گرفت و از شهر مدینه بیرون رفت و حتی برای جلوگیری از ریخته شدن خون ها، عده ای زیاد از مسلمانان مدینه را پناه داد. [۱۲]
یکی از دلائل عدم خالفت صریح و موضع انقلابی(قیام با شمشیر) توسط حضرت، مسئله “تقیّه” بود که حضرت از آن به عنوان سپری برای حفظ اصل دین استفاده کردند که در فقه سیاسی اسلام، جایگاه آن و مواردش روشن شده و یکی از مسلمات فقه شیعه است.
لذا امام چهارم(ع) از آنجایی که می دیدند اگر قیام نمایند، قطعا کشته خواهند شد و خوف از بین رفتن بقیه السیف و اصل دین میباشد و چه بسا، از نسل پیامبر(ص) کسی زنده نماند و به هدفی هم نرسند، از این کار خودداری نمودند و آن را به مصلحت اسلام ندانستند و مقصد خود را صرف تربیت انسانهای فداکار و آگاه به مبانی دین و معارف الهی در ابعاد اخلاقی، تربیتی، علمی، فرهنگی و سیاسی کردند تا در وقت لازم، از آن ها در راه نشر دین و مبارزه با دشمنان استفاده کافی شود.
۵- صحیفه ی سجادیه
یکی از خدمات ارزشمند و تاثیرگذار حضرت امام سجاد(ع) به اسلام و مسلمین صحیفه ی سجادیه است که مجموعه ای از ادعیه در باب تهذیب نفس، رابطه بنده با خداوند، توجه به آخرت و اعراض از دنیا، اخلاق پسندیده، دعا در هنگام مشکلات، دعا درباره پدر و مادر، فرزندان، همسایگان، مرزداران مملکت اسلامی، طلب روزی از خداوند و دعا در اعیاد، خوف خدا و تواضع و دهها مورد دیگر است.
امام سجاد(ع) با بصیرت تمام می دید که بزرگ ترین نیاز مردم در آن زمان، همین مسائل است. در زمانی که توجه به دنیا و زخارف آن زیاد شده بود و اعراض از عبادت و مسائل اسلامی نیز فراوان مشاهده میشد، بهترین دارو برای درمان این مشکل(سرطان)، همانا برقراری ارتباط با خدا [صحیفه ی سجّادیه] که دریائی از معارف الهی در آن نهفته بود.
عظمت این کتاب علاوه بر شیعیان، در بین اهل سنت نیز پذیرفته شده است.[۱۳] و این خود حاکی از این است که دعاهای امام سجاد(ع) در درون جامعه آن روز، نفوذ کرده و همه مسلمانان(شیعیان و اهل سنت)، از آن به عنوان راهی به سوی خدا و معنویت استفاده میکردند. زمانی که حتی نام گذاری اشخاص به نام “علی” مجازات دارد و کار حاکمان بنی امیه با سبّ علی علیه السلام شروع و ختم میشد!، به کارگیری این تعبیر “اللّهم صلّ علی محمّد وآل محمّد”، ارزش خود را به خوبی نشان می دهد.
از مسائل دیگری که صریحا در لابلای دعاهای امام زین العابدین(ع) به چشم می خورد همانا مسئله امامت و حقانیت اهلبیت پیامبر(ع) در احراز آن و رهبری جامعه مسلمین است. کسانی که علاوه بر پاک دامنی و تقوا از مقام عصمت هم برخوردارند. برای روشن تر شدن جایگاه اهلبیت(ع) در بین مردم مشاهده میکنیم تعبیری که بیش از همه تکرار شده همانا صلوات بر حضرت محمّد و آل محمّد(صلوات الله و سلام علیهم) است.
۶- زمینه سازی تدوین حدیث و فقه شیعه
در زمانی که گروه های مختلف با ایدهها و افکار التقاطی، در پی اهداف خود بودند و هر کدام برداشتی خاص از اسلام و قرآن میکردند، به خصوص با فاصله گرفتن از عصر نبوی، خوف این می رفت که سنت واقعی نبوی و معارف ناب اسلامی از بین برود، امام سجاد علیه السلام که وارث و خزانه دار علم الهی بود، دست به تربیت دانشمندان زیادی زد تا از این طریق قرآن و سنت واقعی پیامبر(ص) بر مردم بیان شود و فرقه های منحرف نتوانند به اغراض و اهداف شیطانی خود برسند. به ویژه اینکه حاکمان ستمگر اموی و وابستگان آنان، تمام سعی خود را در دور نگه داشتن مسلمانان از معارف حقیقی قرآن و سنت واقعی نبوی(ص) گذاشته بودند.
روی این هدف بسیاری از طالبان علم و دانش، در سلک راویان حدیث و شاگردان حضرت در آمدند تا از سرچشمه زلال دانش او بهره ها گرفته و به حقایق قرآن و معارف دینی اسلام ناب دست بیابند.
مرحوم شیخ طوسی(ره) تعداد، ۱۷۰ نفر از اصحاب امام سجاد(ع) و یا کسانی که از آن حضرت روایت نقل کردهاند[۱۴] را ذکر کرده است که از مشهورترین اصحاب و شاگردان حضرتش: ابو حمزه ثمالی، سعید بن مسیّب، محمد بن جبیر، ابو خالد کابلی، سعید بن جبیر و … هستند.
از طرف دیگر عالمان اهل سنت مانند ابن شهاب زهری، محمد بن سعد، یحیی بن سعید، ابوحازم و جاحظ در باره مقام علمی و زهد و کمالات امام سجاد(ع) سخن ها گفتهاند و همگی او را به بزرگی یاد کردهاند.
در نتیجه سنگ بنای فقه و زمینه سازی آن از زمان امام سجاد(ع) و توسط آن حضرت شروع شد و در عصر امام باقر و امام صادق “علیهما السلام” با توجه به موقعیت و شرایط پیش آمده(تغییر و جابجائی خلافت از بنی امیه به بنی عباس) به اوج خود رسید و فقه و مذهب جعفری تکمیل و تدوین شد.
در ضمن از حضرت زین العابدین(ع) رساله ای در حقوق نیز به جای مانده که در کتب محدثین شیعه مانند تحف العقول، کتاب من لایحضره الفقیه، خصال و امالی ذکر گردیده است.
“فسلام علیه یوم ولد ویوم استشهد و یوم یبعث حیّا”
پی نوشت ها:
[۱] اربلّی، کشف الغمه فی معرفه الائمه(ع)، ج۲ ص۲۸۵؛ مفید، الارشاد فی معرفه حجج الله علی العباد ص۲۵۳؛ طبرسی، اعلام الوری باعلام الهدی ص۲۵۱. [۲] شهیدی، زندگانی علیّ بن الحسین(ع) ص۱۰؛ مقرّم، الامام زین العابدین(ع) ص۱۴. [۳] یوسفی غروی، مجله رساله الحسین(ع) ص۱۰؛ مقرّم، الامام زین العابدین(ع) ص۱۴. [۴] اربلّی، کشف الغمه فی معرفۀ الائمه(ع)، ج۲ ص۸۶؛ ابن عبد ربّه، عقد الفرید ج۳ ص۹۷. [۵] جعفری، تشیّع در مسیر تاریخ ص۲۸۶. [۶] طبری، تاریخ الامم و الملوک ج۲ ص۴۵۵ . [۷] کشّی، معرفۀ الرجال ص۸۴؛ المختار الثقفی ص۱۲۴. [۸] پیشین ص۸۴؛ طوسی، رجال ص۱۲۵. [۱۰- ۹] ابن سعد، الطبقات، ج۵ ص۲۱۳ و۲۸۵. [۱۱] طبری، تاریخ الامم والملوک ج۵ ص۲۴۵. [۱۲] ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۱۱ ص۱۹۲ و ج۶ ص۱۸۶ و ج۵ ص۱۱۳. [۱۳] شیخ طوسی، رجال، ص۸۱ . [۱۴] سبط ابن الجوزی، تذکره الخواص، ص۱۸۶، اربلی، کشف الغمۀ… ج۲ ص۸۰.منبع:ابنا