ترجمه: رضا عباسپور
تا کنون خوانندگان عزیز موعود، در خلال شمارههای متعدد مجله که بحث مسیحیت صهیونیستی پرداخته است به تاریخچه و کلیاتی از اعتقادات و مبانی فکری این گروه آشنا شدهاند، از این پس تلاش خواهیم کرد که با تفصیل بیشتری مهمترین مبانی اعتقادی مسیحیان صهیونیست را مورد بررسی قرار دهیم تا خوانندگان عزیز به شناخت عمیقتری نسبت به جریان یادشده دست یابند.
یکی از مهمترین مبانی عقیدتی بنیادگرایان مسیحی، عصمت یا خطاناپذیری کتاب مقدس است، و بر همین اساس معتقدند، همه آنچه در کتاب مقدس آمده است، کلمه به کلمه، به همان صورتی که در این کتاب آمده و بدون هیچ تأویلی محقق خواهد شد.
مقاله حاضر به بررسی این موضوع پرداخته است.
«عصمت حرف به حرف متون کتاب مقدس» از جمله اعتقادات مهم و اساسی جنبش مسیحیان بنیادگرای آمریکایی است. آنها معتقدند: کتاب مقدس (عهد قدیم و عهد جدید) کلام خداوند است که از هر عیب و نقصی بهدور است و به هیچوجه تحریف یا نقد نشده است. این کتاب یکی از منابع عظیمی است که فرد را در تمام جنبههای زندگیاش یاری میکند. به این دلیل است که تفسیر حرف به حرف متون کتاب مقدس را بر خود لازم دانسته و اجازه نمیدهند کسی آنها را تأویل کند.
دکتر محمد عمّاره در کتاب خود به نام الأصولیه بین الغرب و الإسلام مینویسد:
نگرش فکری تفسیر حرف به حرف انجیل و هر متن دینی به ارث گذاشته شده، عامل تشخیص این جنبش بنیادگرا از دیگر جنبشها است. عدم پذیرش تأویلات گوناگون برای هر قسمتی از متون ـ اگر چه همانگونه که اکنون مرسوم است، آنان به عنوان موسیقیهای روحانی و اسرار صوفیگری تعبیر شده باشند ـ و از سرگیری بررسیها و مطالعات نقادانهای که بر انجیل و کتاب مقدس نگاشته شده است از دیگر مشخصههای این جنبش است۱.
مسیحیان بنیادگرا این متون را مقدس دانسته و آنها را دارای قدرت برتر میدانند، مطلبی را که به آن یقین داشته امّا مخالف متون کتاب مقدس است، نپذیرفته و ردّ میکنند. در این رابطه دکتر عبداللَّه برکات در کتاب خود به نام مفهوم الأصولیه الإسلامیه عند الغربیین مینویسد:
مسیحیان بنیادگرا متون انجیل را دارای قدرتی برتر میدانند و به عصمت حرف به حرف کتاب مقدس معتقدند… هر آنچه را که مخالف این متون باشد ـ اگر چه که واقعیت داشته باشد و برای آنها ایجاد علم و یقین کند ـ رد میکنند.۲
این اعتقادات با ظهور مذهب کاتولیک و سیطرهاش بر عقل اروپایی ـ که به تبع آن حق فهم، تفسیر و تأویل کتاب مقدس منحصر به کشیشهای کلیسا شد ـ بهوجود آمد. در این زمان است که جنبش اصلاحی پروتستان با این حرکت به مقابله برمیخیزد. ایجاد حق قرائت و تفسیر کتاب مقدس برای هر مؤمنی از مهمترین اصول آنان در این تقابل بود. به این معنی که:
حق هر فردی است که متون کتاب مقدس را بدون هیچ وسیلهای یا حتی وساطت کشیشی بخواند و بفهمد. از لحاظ دینی و اخلاقی قرائت، تفسیر و تأویل کتاب مقدس به هر صورتی که باشد جایز است. اگر چه که عقلها به حسب درجه فهم متون و درک آنها مختلف باشند، پس هیچ قید و بندی بر آزادی فرد در قرائت و فهم کتاب مقدس نیست و هر فردی دنبال چیزی است که عقلش به او دستور میدهد.۳
این بدان معناست که جنبش اصلاح انجیلی پروتستان و چیزی که«مارتین لوتر» و پیروانش به آن پرداخته بودند، کشیشهای مخصوصی را که واسطه عبادت هر فرد با خدا میشدند انکار کرد و این امر منجر به امکان اتصال و ایجاد ارتباط با خداوند بدون هیچ واسطهای گردید. به همین دلیل بنیادگرایانی همچون دکتر عماره میگویند:
ادعا میکنند بهطور مستقیم از خداوند باخبر میشوند.۴
دکتر فایز فارس در کتابش به نام أضواء علی الإصلاح الإنجیلی، این نگرش را چنین تبیین میکند.
این مطلب از میان اصول والایی بود که مارتین لوتر و پس از آن، رهبران جنبش اصلاح انجیلی به آن معتقد بودند: حق هر مؤمنی است که بدون واسطه با خدایش ارتباط برقرار کند، مسیح(ع) تمام مؤمنان را پادشاه و کشیشی برای خداوند قرار داد، هر کسی که توبه صادقانهای کند و در درگاه خداوندی به گناهانش اعتراف کند، خداوند او را خواهد بخشید بدون اینکه نیازی به واسطهای از جنس بشر داشته باشد، برای هر انسانی دستیابی به رحمت خداوندی توسط تنها واسطه و شفیع یعنی یسوع مسیح امکان خواهد داشت… و برترین راه برای اتصال به خدا نماز و رسیدن شخصی به اوست.۵
این آزادی در فهم متون منجر به ترک و انکار روشهای تفسیری سنتی که مذهب کاتولیک به آنها معتقد بود گردید.
فهم شخصی متون و تفسیر معانی آن به صورت روان و بدون واسطه، بی هیچ قید و بندی و یا تأویلی از طرف کشیشها در مذهب پروتستان شایع شد، «فهنری فنش» در کتاب خود به نام البعث العالمی العظیم در سال ۱۶۲۱ میلادی تفسیرهای دروغین قدیس آگوستین را به شکل قاطعانهای رد کرد، وی بر فهم ظاهری متون اصرار داشت، به همین دلیل است که به نظر او اسراییل جدید به معنای«کنیسه خداوند» نیست، بلکه همان اسراییلی است که از صلب یعقوب بهوجود آمده است. وی میگوید: واژههای«اسراییل» و«یهود»، «صهیون» و«قدس» در کتاب مقدس به معنای اسراییل روحانی یا کنیسه خداوندی نیست که مسیحیان یا یهود و یا هر دو، آن را پدید آورده باشند. بلکه این همان اسراییلی است که از صلب یعقوب تشکیل شده است، و این خود دلیل بازگشت قبیلهای و اجتماعی آنها به سرزمینهای قدیمیشان و پیروزی آنها بر دشمنانشان است. تفسیرهایی شبیه به این جایز نیست.۶
از آنچه گفته شد نتیجه میگیریم که:
۱. مسیحیان بنیادگرا معتقد به عصمت خطاناپذیری کتاب مقدس هستند و به این اعتبار، آن را تنها منبعی میدانند که میتوان در امور زندگی به آن مراجعه کرد. همچنین آن را مقدس شمرده و به هیچکس اجازه نمیدهند که آن را تحریف و یا نقد کند.
۲. مسیحیان بنیادگرا معتقدند به ناچار باید حرف به حرف کتاب مقدس تفسیر شده و از هرگونه تأویل اجتناب شود. این نقطه را، نقطه آغاز پیدایش آرزوهای بزرگ صهیونیست در بازگشت به فلسطین و تملک آن سرزمین میدانم. به این دلیل که عصمت حرف به حرف ـ در اعتقادات بنیادگرایان ـ به معنای تأویل متون کتاب مقدس است و این مطلب منجر به قبول و پذیرش معانی ساده و ظاهری کتاب مقدس ـ که خواننده با آنها مواجه میگردد ـ میشود. برای مثال منظور از واژه«اسراییل» که در کتاب مقدس آمده است در یک تفسیر حرف به حرف، ساده و ظاهری، همان«اسراییلی» است که از صلب یعقوب تشکیل شد. در نتیجه این معنا به ذهن خواننده متبادر میشود که اسراییل جدید کنونی همان اسراییل قدیمی در کتاب مقدس است و این مطلب دلالت بر حق امت اسراییل برای بازگشت به سرزمین مقدس از نیل تا فرات و پیروزی بر دشمنانشان ـ آنگونه که در کتاب مقدس آمده است ـ میکند. اما تفسیر دروغین، چیزی است که مذهب کاتولیک بسیار به آن پرداخته است. به عنوان مثال، آنها میگویند که اسراییل در کتاب مقدس به معنای اسراییل روحانی و معنوی یا کنیسه خداوند است که مسیحیان یا یهود و یا هر دو با هم آن را تأسیس کردهاند.
از اینجاست که برای ما آشکار میشود که اعتقاد عصمت حرف به حرف به کتاب مقدس، شیرینیهای زیادی را برای صهیونیسم پدید میآورد.
۳. مسیحیان بنیادگرا قدرت برتر و تقدسی را که برای متون انجیلی قائلند به اشخاص نیز سرایت میدهند. آنها ادعا میکنند که بهطور مستقیم از خداوند آگاه میشوند. معنای آن این است که حتی به عصمت اشخاص نیز معتقدند.
دیدگاه اسلام درباره عصمت کتاب مقدس
کتابهایی که از طرف خداوند و به وسیله وحی به انبیا(ع) نازل شده است از خطا و اشتباه به دور است؛ چرا که کلام، کلام خداوند است و در کلام خداوندی خطا، اشتباه و یا تناقضی وجود ندارد، این کلام انسانهاست که در آن خطا و تناقض دیده میشود.
کتابهایی که خداوند بزرگ بر رسولانش نازل کرد و محمد(ص) امین مردم را به آن آگاهی داد. قرآن کریم، انجیل، تورات و زبور است، قرآن کریم خبر از تحریف کتابهای ادیان پیشین داده، میفرماید:
فبما نقضهم میثاقهم لعنّاهم و جعلنا قلوبهم قاسیه یحرّفون الکلم عن مواضعه و نسوا حظّاً ممّا ذکّروا به ولاتزال تطلّع علی خائنه منهم إلاّ قلیلاً منهم فاعف عنهم و اصفح إنّ الله یحبّ المحسنین.۷
پس به سزای پیمان شکستنشان لعنتشان کردیم و دلهایشان را سخت گرداندیم، به طوری که کلمات را از مواضع خود تحریف میکنند و بخشی از آنچه را بدان اندرز داده شده بودند به فراموشی سپردند و تو همواره بر خیانتی از آنان آگاه میشوی، مگر شماری اندک از ایشان که خیانتکار نیستند پس از آنان در گذر و چشمپوشی کن که خدا نیکوکاران را دوست میدارد.
برخی از آیات قرآن کریم اهل کتاب را در تمسک به کتاب مقدس مورد نکوهش قرار میدهد:
یا أهل الکتاب لم تلبسون الحقّ بالباطل و تکتمون الحقّ و أنتم تعلمون.۸
ای اهل کتاب چرا حق را به باطل درمیآمیزید و حقیقت را کتمان میکنید با اینکه خود میدانید.
اما چنانکه گفته شد، مسیحیان بنیادگرا معتقد به عصمت کتاب مقدس از خطا و اشتباهاند و به هیچکس اجازه نقد یا تحریف آن را نمیدهند.
در مقام رد این نظریه میگوییم: کتابی که به طریق وحی نازل میشود و ادعای عصمت آن از خطا و اشتباه میرود باید دارای دو شرط باشد. دلایل صحت سند کتاب و دلایل صحت متن آن، این دو شرط هم، جز در قرآن در کتاب دیگری وجود ندارد. پس عصمت کتاب مقدس امری بیدلیل است. برای اثبات این ادعا هر کدام از این دو دلیل را به صورت مشروح بیان میکنیم.
۱. دلایل صحت سند
این اولین امری است که عدم عصمت کتاب مقدس را از خطا و اشتباه ثابت میکند. دکتر عبداللَّه برکات دلایل صحت سند کتابی که از طرف خداوند وحی شده است را بهطور اجمال اینگونه بیان میکند:
۱. یقین به انتساب کتاب به رسول و دریافت آن از ناحیه خداوند متعال به وسیله وحی؛
۲. پذیرش آن توسط همه مردم؛
۳. وجود عوامل فراوانی بر حفظ آن؛
۴. وجود شروط فراوان نقل و تواتر در آن.۹
به ترتیب به شرح دلایل بالا میپردازیم:
دلیل اول: کتابی که به رسول خدا نازل میشود ناگزیر باید از ناحیه خداوند به وسیله وحی باشد: اصل در سند کتابی که از طریق وحی نازل میشود این است که رسول خدا آنچه را که به او وحی میشود به مردمان ابلاغ کند. یعنی حضرت موسی(ع) تورات، حضرت عیسی(ع) انجیل و حضرت محمد(ص) قرآن کریم را به مردم ابلاغ کند. این بدان معنی است که کتاب به یقین باید از ناحیه خداوند بر رسولش نازل شده باشد. وظیفه رسول هم رساندن پیام خدا است، بدون اینکه چیزی از آن را کم کرده و یا به آن بیفزاید. پس کتاب، تنها وحی صادق از طرف خداست نه الهام و یا رؤیا و یا هر چیز دیگر.
خداوند میفرماید:
قل إنّما أنا بشر مثلکم یوحی إلی أنّما إلهکم إله واحد فمن کان یرجو لقاء ربّه فلیعمل عملاً صالحاً ولا یشرک بعباده ربّه أحداً.۱۰
بگو: من هم مثل شما بشری هستم ولی به من وحی میشود که خدای شما خدای یگانه است. پس هر کس به لقای پروردگار خود امید دارد باید به کار شایسته بپردازد و هیچکس را در پرستش پروردگارش شریک نسازد.
و نیز میفرماید:
یا أیّها الرّسول بلّغ ما أنزل إلیک من ربّک وإن لم تفعل فما بلّغت رسالته و الله یعصمک من النّاس إنّ الله لا یهدی القوم الکافرین.۱۱
ای پیامبر! آنچه از جانب پروردگارت به سوی تو نازل شده ابلاغ کن و اگر نگفتی، پیامش را نرساندی و خدا تو را از گزند مردم نگاه دارد، آری، خدا گروه کافران را هدایت نمیکند.
و تنها وظیفه رسول رساندن پیام خداوند است.
ما علی الرسول إلاّ البلاغ والله یعلم ما تبدون و ما تکتمون.۱۲
بر پیامبر وظیفهای جز ابلاغ رسالت نیست وخداوند آنچه را آشکار و پوشیده میدارید میداند.
اما یهود و نصارا بنا را بر الهام و رؤیا و سوگندهای دروغین گذاشته و ادعا میکنند بهطور مستقیم و بدون واسطه با خدای متعال در ارتباطند. و این خود یک ادعای باطل است. حتی برخی از متونشان نیز تحریف، بطلان و دروغین بودن این ادعا را تأیید میکنند. برای مثال در«سفر ارمیا» آمده است:
یهوه چنین میگوید: سخنان پیامبرانی را که برای شما نبوت میکنند گوش ندهید؛ چرا که شما را به بطالت تعلیم میدهند. آنها از زبان خدا سخن نمیگویند، بلکه رؤیای دل خود را بیان میکنند.۱۳
در همین قسمت آمده است:
به همین دلیل است که خداوند میگوید من مخالف پیامبرانی هستم که کلام مرا از یکدیگر میدزدند، خداوند میگوید: اینک مخالف پیامبرانی هستم که کلام خود را به کار برده میگویند: او گفته است. خداوند میگوید: هم اکنون من مخالف پیامبرانی هستم که به وسیله خوابهای دروغین نبوت میکنند، آنها را برای قوم من بیان کرده و باعث گمراهی قوم من میشوند، من آنها را نفرستاده و مأمور نکردهام. سپس خداوند میگوید که به این قوم هیچ نفعی نخواهد رسید.۱۴
«ابو عبید خزرجی» برخی از تحریفات اناجیل را بیان میکند. وی میگوید:
با اینکه افراد بسیاری بعد از حضرت مسیح(ع) به مدت سیصد سال به گمراهی کشیده شدند اما در درک و فهم این متون دروغین مهارت پیدا کرده بودند و همچنان به انجیل متمسک میشدند، ادعا میکردند که حضرت مسیح(ع) در ابرهای آسمان و خوابهای پریشان، آنها را مورد خطاب قرار میداده و با ایشان صحبت میکرده است. آنها به این جمله در انجیل استدلال میکنند:«ایمان به عیسی، بعد از او کامل میشود». اما اصل این جمله چنین است که حضرت عیسی(ع) به پیروانش میفرماید:«ایمان به عیسی جز به کسی که بعد از عیسی خواهد آمد کامل نمیشود»، و در دیگر جاهای بسیاری به سرور پیامبران و رسولان، حضرت محمد(ص) اشاره فرمودهاند.
تحریفات اناجیل مدتی پس از وفات حواریین (پیروان حضرت مسیح(ع)) آغاز شد. تحریفاتی که ناشی از تأویلات متون کتاب مقدس و احکامیبود که خود وضع میکردند.۱۵
نویسنده کتاب الإعلام بما فی دین النصاری من الفساد و الأوهام چنین مینویسد:
ای عاقل! بدان که نصارا … چیزهایی را که نسبت به خدا محال است قبول میکنند و ضروریات دین را منکر میشوند، احکامشان خرافاتی بیش نیست. گاهی اوقات ادعاهایشان را به خوابهایی که دیده و خرافاتی که شنیدهاند مستند میکنند و گاهی افراد بیخبر را مورد تحکّم قرار میدهند. بدون اینکه برای انجام کارهای خود از تورات و انجیل دلیلی داشته باشند، به آن دو رجوع کرده و معانی متون را به نفع خویش تأویل میکنند. هنگامیکه حوادث ناگواری به آنها روی میآورد از روی هوای نفس برای آنها دلایلی میچینند، حلال خدا را حرام و حرام خدا را حلال میکنند.«إفتراء علی اللَّه قد ضلّوا و ما کانوا مهتدین»16 و برای تأثیرگذاری بر عامه مردم بیسوادی که از کتاب مقدس چیزی نمیدانند لطائف الحیلی به کار میبرند که برخی از آنها در اندلس مشهور است. برای مثال میگویند: دست خداوند ـ مسیح ـ در یک روز از سال از پشت پردههای غیبت ظاهر میشود و صلیب را بین آسمان و زمین در دست میگیرد.۱۷
از آنچه گفته شد نتیجه میگیریم که:
تحریف کتاب مقدس امری است حقیقی و ادعای اهل کتاب دروغی بیش نیست. آیا هنوز مسیحیان بنیادگرا بر عصمت حرف به حرف کتاب مقدس معتقدند. این عصمت فقط و فقط در کتاب قرآن ثابت میشود، قرآنی که خداوند خود محافظت از آن را تا روز قیامت به عهده گرفته است.
دلیل دوم: پذیرش کتاب توسط مردم: یکی از دلایل عصمت کتاب وحیانی از خطا و اشتباه این است که از طرف تمام انسانها مورد پذیرش واقع شده و اختلافی بین ایشان نباشد؛ چرا که این اختلاف منجر به تعارض در متن کتاب شده و در نتیجه، گروهی آن را تصدیق و برخی آن را تکذیب میکنند، در این صورت دیگر عصمتی در کار نخواهد بود.
امام ابن حزم معتقد است آنچه که در دستان یهود است نمیتواند یک کتاب وحیانی باشد؛ چرا که در آن تعارضهای زیادی مشاهده میشود. در حالی که در وحی خداوند تعارضی وجود ندارد. وی میگوید:
توراتی که در دست سامریه وجود دارد چیزی غیر از توراتی است که نزد یهود است، سامریه گمان میکند کتابی که پیش آنهاست همان است که از طرف خداوند نازل شده است و نیز به تحریف تورات یهود یقین دارند. یهود نیز توراتی را که نزد سامریه است، تحریف شده میدانند.۱۸
دکتر عبدالله برکات در این رابطه مینویسد:
هر دو اشتباه میکنند. آپوکریفا ـ اسفار دروغین و تحریف شده ـ نزد یهود و نصارا و تصمیماتی که درباره آنها گرفته شده است چیزی جز دلیل عدم صحت آنها نیست. گروهی حکم به تقدس آن داده و برخی تقدس آن را انکار کردهاند.
این دلیل تنها برای قرآن کریم ثابت شده است. قرآنی که معجزه رسول و حفظ شده از طرف خداوند بزرگ مرتبه است. قرآنی که مخالفانش را در آوردن یک سوره کوچک آن به تحدی خوانده است. قرآنی که اولین سوره آن«فاتحه» و آخرین آن«ناس» است. اینگونه است که اصحاب عادل از زمان رسول الله(ص) تا امروز بر صدق قرآن کریم توافق کردهاند و انشاءالله تا روز قیامت اینگونه خواهد بود. این یک قاعده کلی است که هر کتابی که مردم در زمان ابلاغ آن توسط رسول، برسر آن توافق نکرده و آن را نپذیرفتهاند بعد از آن دیگر مورد اتفاق و اجماع همه نخواهد شد. سندی بر عدم وحیانیت قرآن کریم وجود ندارد.۱۹
علاوه بر آن به عنوان مثال امروزه انجیلهای مختلفی را در دست اهل کتاب مشاهده میکنیم: انجیل روم کاتولیک، انجیل سکوفلید مقدس، انجیل ملک جیمس و اناجیل دیگری که اصلاح شده انجیل سکوفیلد هستند که هشتاد تن از علمای مسیحی آن را به رشته تحریر درآوردهاند و دیگر اناجیل معتبری که نزد آنها یافت میشود. حال کدامیک از این انجیلها را میتوان کلام خدا دانست که از خطا و اشتباه به دور است؟
علامه احمد دیدات در یکی از مناظراتش با«استانلی شوبیرج» ـ که یکی از کشیشهای معروف سوئدی است ـ این مسئله را به روشنی بیان کرده است، موضوع این مناظره این سؤال بود که آیا انجیل کلام خداست؟
شیخ دیدات میگوید:
آن هنگام که در مورد موضوعی در زمینه علم حقوق و یا زمینشناسی به وسیله مطالعات و بررسیهای علمیبه نتیجهای میرسیم اولین کاری که میکنیم این است که صحت مقدمات موضوع بحثمان را آزمایش میکنیم و همچنین نظریات دیگران در مورد هر آنچه که ما را به هدف میرساند و اعتماد به آنها میرود را مورد بررسی و مطالعه قرار میدهیم.
هماکنون که در مورد موضوع مهمی چون انجیل صحبت میکنیم باید عرض کنم که نسخههای مختلفی از انجیل را به همراه خود آوردهام (علامه پنج جلد از نسخههای مختلف انجیل را که در دستانش است نشان میدهد و سپس با صدای بلند میگوید): درباره کدامیک از این انجیلها بحث کنیم؟
عامه مردم معتقدند که یک انجیل وجود دارد. اما با چشمان خودتان ببینید و با دستانتان لمس کنید که بیش از یک انجیل موجود است. این انجیل را ببینید، این انجیل روم کاتولیک است. برادر (استانلی)! آیا این انجیل را به عنوان کلام حقیقی خداوند میپذیری. این نکته اول.
اما نکته دوم: یکی از انجیلهای دیگری که با خود دارم، انجیل سکوفیلد مقدس است. علامت سکوفیلد مقدس آن است که هشتاد تن از علمای مسیحی آن را تقریر و تصحیح کردهاند. وقتی که از انجیل صحبت میکنیم، از شما میپرسم از این انجیل صحبت میکنیم (یکی از انجیلها را بلند میکند) انجیل روم کاتولیک؟ یا از این انجیل پروتستان یا از ملک جیمس یا از انجیلی صحبت میکنیم که اصلاح شده انجیل ملک جیمس است؟
سپس علامه دیدات نکته سوم را بیان میکند. وی میگوید:
اما نکته سوم: دو نسخه از انجیل را با خود آوردهام که در نام، شکل و نوع جلد متحدالشکل هستند. نام هر دو نسخه«نوع اصلاح شده انجیل»20 است. ولی محتوای هر یک از دو نسخه در مسائل مهم و بدیهی با دیگری کاملاً متفاوت است. کدام یک از این دو کلام خداست. دوست دارم به من بگویید: من نسخه اصلاح شده انجیل را میپذیرم. یا بگویید: من نسخه ملک جیمس را میپذیرم، یا بگویید من نسخه روم کاتولیک را میپذیرم. دوست دارم بدانم کدامیک را قبول دارید تا بتوانیم در مورد آن بحث کنیم. مطالب این انجیلها با هم متفاوتند، به خدا قسم آنها محتوای واحدی ندارند.۲۱
بعد از اینکه مقداری از این مناظره را آوردیم، حال میپرسیم: آیا واقعاً انجیل کلام خداست؟
میگویم: اگر پروتستان معتقد به عصمت انجیل ملک جیمس از خطا و اشتباه هستند پس به چه دلیل بنیادگرایان، سکوفیلد را ـ که اصلاح شده انجیل ملک جیمس است ـ نوشتند و انجیل دیگری از درون انجیل ملک جیمس درآوردند و نام آن را انجیل سکوفیلد مقدس نامیدند.
آیا اصلاح کلام خداوند توسط بشر امری عقلانی است؟. این کلام بشر است که جای اصلاح دارد. اگر انجیل ملک جیمس کلام خداوند است، دیگر اصلاح آن چه معنایی میتواند داشته باشد.
از آنچه که گفتیم نتیجه میگیریم که:
کتاب مقدسی که در دست اهل کتاب است مورد پذیش همه آنان نیست. بلکه اختلافات زیادی در پذیرش آن وجود دارد. پس چگونه معتقد به عصمت کتاب مقدس هستند.
دلیل سوم: وجود عوامل حفظ کتاب: اگر کتابی از خطا و اشتباه به دور باشد ناگزیر باید عوامل حفظ یک کتاب را دارا باشد.
۱. قطعی الصدور باشد؛
۲. قطعی الدلاله باشد.
و این دو عامل در کتاب مقدس وجود ندارد. سموئیل میگوید:
حتی یکی از علما و بزرگان یهود معتقد به وحیانی بودن توراتشان و نازل شدن آن بر حضرت موسی(ع) نیستند، به این دلیل که حضرت موسی(ع) تورات را در میان بنیاسراییل گسترش نداد بلکه آن را از دستبرد آنها در امان نگه داشت. او تورات را در میان خویشاوندان خویش گستراند، حضرت موسی(ع) فقط یک سوره از تورات را برای بنیاسراییل تلاوت کرد. در نتیجه بسیاری از کسانی که تورات را با خود داشتند در روز فتح بیتالمقدس توسط بختالنصر کشته شدند.۲۲
به همین خاطر سندهای اناجیل اربعه صحیح و معتبر نیست. این چیزی است که لوقا در ابتدای انجیلش به آن تصریح کرده است:
از آنجایی که کنترل کنندگان و خادمان کلام ما به ما رسانیدهاند افراد بسیاری تلاش کردهاند تا آن اموری را که نزد ما به یقین رسیده است، تألیف و تصحیح کنند، من نیز اینچنین مصلحت دی
ماهنامه موعود شماره ۵۳
پینوشتها:
۱ . محمدعماره، الأصولیه بین الغرب و الاسلام، ص۶ .
۲ . عبداللَّه برکات، مفهوم الاصولیه اسلامیه عندالغربیین، بینا، ص۵۱.
۳ . الأصولیه المسیحیه، ص۳۶.
۴ . الأصولیه بین الغرب و الاسلام، ص۷.
۵ . فایزفارس، أضواء علی الإصلاح الإنجیلی، دارالثقافه، قاهره، بدون تاریخ، ص۵۶.
۶ . الأصولیه المسیحیه، ص۳۶.
۷ . سوره مائده(۵)، آیه ۱۳.
۸ . سوره آل عمران(۳)، آیه ۷۱.
۹ . عبداللَّه برکات، مدخل لدراسه الادیان، ریاض، دار عالم الکتب، ۱۴۲۱ق، ۲۰۰۰م، ص۹۷.
۱۰. سوره کهف(۱۸)، آیه ۱۱۰.
۱۱. سوره مائده(۵)، آیه ۶۷.
۱۲. همان، آیه ۹۹.
۱۳. ارمیا (۱۶/۲۳).
۱۴. همان (۳۲ـ۳۰ـ/۲۳).
۱۵. ابو عبیدالخزرجی، بین الإسلام و المسیحیه، به تحقیق، محمد شامه، قاهره، کتابخانه وهبه، ص۱۷۳ و ۱۷۴.
۱۶. سوره انعام(۶)، آیه ۱۴۰.
۱۷. امام قرطبی، الإعلام بما فی دین النصاری من الفساد و الأوهام، تحقیق احمد حجازی السقا، قاهره، دارالتراث العربی، ص۳۹۳ و ۳۹۴.
۱۸. امام إبن حزم اندلسی، الفصل فی الملل والأهواء والنحل، بیروت، دارالکتب العلمیه، ۱۴۲۰ق، ۱۹۹۹م، ص۱۳۹.
۱۹. مدخل لدراسه الادیان، ص۱۰۲.
۲۰. Revised Standard Version. R.S.V.
۲۱. شیخ احمد دیدات، مناظرتان فی استکهولم، ترجمه علی جوهری، دارالفضیله، قاهره، ص۱۸ و ۱۹.
۲۲. سموئیل بن یحیی بن عباس مغربی، بذل المهجود فی افهام الیهود، دمشق، دارالقلم، ۱۴۱۰ق، ۱۹۸۹م، ص۱۲۹ ۱۲۵.
۲۳. لوقا (۴ـ۱/۱).
۲۴. متی ۱۴/۱۵.
۲۵. متی ۱۶ـ۱۳ / ۲۳.
۲۶. مقدمه ابن الصلاح فی علوم الحدیث، تحقیق نورالدین عتر، بیروت، مکتبه العلمیه، ۱۴۰۱ق، ص۲۴۱.
۲۷. جلال الدین سیوطی، تدریب الراوی فی شرح تقریب النواوی، دارالکتب العلمیه، بیروت ۱۳۹۹ه، ص۱۴۶.
۲۸. محمد جمالالدین قاسمی، قواعدالتحدیث من فنون مصطلح الحدیث، بیروت، دارالکتب العلمیه، ۱۳۹۹ق، ص۱۴۶.
۲۹. ابوالفیض محمد مرتضی الزبیدی، لفظ اللآلی المتناثره فیالأحادیث المتواتره، تحقیق محمد عبدالقادر عطا، بیروت، دارالکتب العلمیه، ۱۴۰۵ق، ص۲۰.
۳۰. ابن حزم، الفصل، ص۳۴۶.
۳۱. قرطبی، الإعلام بما فی دین النصاری من الفساد والأوهام، ص۹۴.