شب سهشنبه اى که مصادف بود با هفدهم ماه مبارک رمضان سال سیصد و نود و سه۱ هجرى قمرى در خانهام خوابیده بودم در حالى که شب از نیمه گذشته بود. ناگهان صداى عدهاى از مردم که در پشت در خانه گرد آمده و مرا صدا مىزدند به گوشم رسید. وقتى بیدار شدم خطاب به من گفتند: برخیز که حضرت مهدى(ع) تو را به نزد خود مىخواند.
میرصادق سیدنژاد
مسجد مقدس جمکران
از جمله اماکنى که همواره مورد توجه مخصوص امام زمان(ع) بوده و به برکت آن کرامات و عنایات ویژهاى در آن به وقوع پیوسته »مسجد مقدس جمکران« است. این مکان شریف را به جهت واقع شدن در کنار روستایى به نام جمکران، مسجد جمکران و به خاطر آن که به همت »حسن بن مثله« ساخته شده »مسجد حسن بن مثله« و به لحاظ آن که به امر مبارک حضرت امام زمان(ع) تأسیس شده است؛ »مسجد امام زمان(ع)« یا »مسجد صاحبالزمان« مىنامند. همانطور که گفته شد این مسجد در زمان حسن بن مثله بنا شد و پس از آن بارها در آن تعمیراتى انجام شده است. از جمله یک بار در زمان مرحوم صدوق و بعدها چندین مرتبه در دوره حکومت سلسله صفویه و یک بار هم در زمان مرجعیت حضرت آیهاللَّه عبدالکریم حائرى مؤسس محترم حوزه علمیه قم توسط مجاهد گرانقدر حجهالاسلام شیخ محمد تقى بافقى و بعد از ایشان تعمیراتى هم در آن به وسیله یکى از تجار معروف قم صورت گرفته. در سالهاى اخیر به ویژه بعد از پیروزى انقلاب شکوهمند اسلامى به علت استقبال بىنظیر مردم از سرتاسر ایران اسلامى به کمک امت اسلامى تحت نظارت هیأت امنا و مدیریت مسجد جمکران طرحهاى عمرانى بسیار مهم و در عین حال لازم و ضرورى نظیر: سالنهاى اجتماعات و کتابخانه عمومى و نمایشگاه کتاب و درمانگاه و محل اسکان براى نمازگزاران و… در کنار گسترش و توسعه ساختمان مسجد در دست اجراست.
امروزه این مکان مقدس به یکى از میعادگاههاى بزرگ عاشقان ولایت و امامت تبدیل شده است که هر هفته شبهاى سهشنبه و چهارشنبه بویژه در ایام مبارک نیمه شعبان هزاران نفر در آن گرد مىآیند و از طریق تشکیل مجالس دعا و نیایش ضمن تجدید عهد با امام زمان(ع) از خداوند تبارک و تعالى؛ تعجیل در فرج منجى عالم بشریت را درخواست مىنمایند.
چگونگى دستور بناى مسجد جمکران
یکى از علماى شیعه به نام حسن بن محمد بن حسن قمى در کتاب تاریخ قم در مورد چگونگى بناى مسجد مقدس جمکران از کتاب مونس الحزین فى معرفه الحق و الیقین اثر شیخ ابو جعفر محمد بن بابویه قمى (شیخ صدوق) چنین نقل مىکند: شیخ صالح و عفیف، حسن بن مثله جمکرانى گفت: شب سهشنبه اى که مصادف بود با هفدهم ماه مبارک رمضان سال سیصد و نود و سه۱ هجرى قمرى در خانهام خوابیده بودم در حالى که شب از نیمه گذشته بود. ناگهان صداى عدهاى از مردم که در پشت در خانه گرد آمده و مرا صدا مىزدند به گوشم رسید. وقتى بیدار شدم خطاب به من گفتند: برخیز که حضرت مهدى(ع) تو را به نزد خود مىخواند.
حسن مىگوید: به آنها گفتم اجازه بدهید تا آماده شوم و لباسهایم را بپوشم وقتى خواستم پیراهنم را بپوشم صدایى از طرف در خانه به گوشم رسید که »آن پیراهن تو نیست« لذا از پوشیدن آن صرف نظر نمودم و بعد شلوارم را برداشتم تا بپوشم باز همان صدا بلند شد که: »آن شلوار مال تو نیست شلوار خودت را بردار«. آن را به زمین انداختم و شلوار دیگرى را که مال خودم بود پوشیدم و سپس به دنبال کلید در خانه مىگشتم تا آن را باز کنم باز از طرف در همان صدا به گوشم رسید که: »در خانه باز است« وقتى به نزدیک در آمدم با جماعتى از بزرگان مواجه شدم. به آنها سلام کردم آنها بعد از جواب سلام این پیشامد را به من تبریک گفتند. سپس مرا همراه خود به محلى که هماکنون مسجد در آن بنا شده است آوردند. در آنجا وقتى خوب دقت کردم تختى را دیدم که فرش زیبایى روى آن انداخته شده بود و جوانى در حدود سى ساله در روى آن به بالشى تکیه زده بود و پیرمردى مطلبى را از روى کتاب براى او مىخواند و بیش از شصت مرد که بعضى از آنها لباس سبز و بعضى دیگر لباس سفید به تن داشتند در گوشه و کنار آن محل مشغول خواندن نماز بودند. آن پیرمرد که حضرت خضر(ع) بود مرا در کنار خود جاى داد. آنگاه همان جوان نورانى که بعد معلوم شد حضرت مهدى(ع) هستند بعد از تفقد و احوالپرسى مرا به اسم خودم صدا زده فرمودند: »نزد حسن بن مسلم برو و به او بگو مدت پنج سال است که تو این زمین را آماده ساخته کشت مىکنى ولى ما آن را خراب مىکنیم و امسال هم قصد دارى در آن زراعت نمایى در حالى که تو چنین اجازهاى ندارى باید سود این چند سال کشت را ردّ کنى تا در اینجا مسجدى بنا شود«. سپس فرمودند: »به حسن به مسلم بگو: اینجا زمین شریفى است که خداوند آن را از بین سایر زمینها برگزیده است ولى تو آن را به زمین خود لاحق کردى و خداوند به خاطر این کار خلاف دو پسر جوان تو را از دست تو گرفت ولى باز متنبّه نشدى اگر باز هم بخواهى به این کار ادامه بدهى کیفر الهى دیگرى که نمىتوانى آن را تصور کنى بر تو متوجه خواهد شد.«
حسن بن مثله مىگوید: »به آن حضرت عرض کردم: مولاى من براى این که مردم سخن مرا بپذیرند، نشان و علامتى در این باره براى من تعیین بفرمائید«.
امام(ع) در پاسخ فرمودند: »ما در اینجا نشانهاى را قرار مىدهیم تا سخن شما را مردم تصدیق نمایند. تو آنچه را که بیان شد انجام بده به نزد »سید ابوالحسن« برو و به او بگو بیاید و حسن بن مسلم را حاضر کند و سود چند ساله زمین را از او بگیرد و آن را به مردم بدهد تا با آن بناى مسجد را شروع کنند و بقیه مخارج آن را از منافع قریه »رهق« که ملک ما در ناحیه »اردهال« است به اتمام برسانند ما نصف درآمد رهق را وقف این مسجد نمودهایم تا همه ساله درآمد آن را بیاورند به اینجا و صرف عمارت و آبادانى و سایر مخارج این مسجد بنمایند«.
سپس حضرت افزودند: »به مردم بگو تا به این مکان روى آورند و آن را عزیز و گرامى دارند و در آن چهار رکعت نماز به جاى آورند؛ دو رکعت اول را به نیت نماز تحیّت (به این ترتیب که در هر رکعت اول سوره حمد را یک بار و بعد سوره »قل هواللَّه احد« را هفت بار و در ادامه هر یک از ذکرهاى رکوع و سجود را هم هفت بار تکرار کنند و نماز را به پایان ببرند) و دو رکعت بعد را هم به نیّت نماز امام زمان(ع) به جاى مىآورند (به این ترتیب که در هر رکعت بعد از نیت وقتى سوره حمد را شروع کردند به »ایاک نعبد و ایاک نستعین« که رسیدند آن بخش را صد بار تکرار مىنمایند و بعد در ادامه سوره حمد را مىخوانند و آنگاه سوره توحید را یکبار و هر یک از ذکرهاى رکوع و سجود را هفت بار تکرار مىکنند و بعد نماز را تمام مىکنند.
سپس یک بار لااله الاّ اللَّه مىگویند و در ادامه هم تسبیحات حضرت زهرا(ع) را که عبارت از سى و چهار مرتبه »اللَّهاکبر« و سى و سه مرتبه »الحمدللَّه« و سى و سه مرتبه »سبحاناللَّه« است ذکر مىنمایند و آنگاه به سجده رفته صد بار بر پیامبر(ص) و آل پیامبر(ع) درود و صلوات مىفرستند)«.2
در ادامه حضرت اضافه کردند: »هر کس این نماز را بخواند مانند آن است که در کعبه نماز خوانده باشد.«
حسن بن مثله مىگوید: »وقتى این سخنان را شنیدم با خود گفتم: گویى آن مکان مورد نظر اینجاست که مسجد باشکوه امام زمان(ع) خواهد شد«. بعد حضرت به من اشاره فرمودند که: »برو.«
چون به راه افتادم و مقدارى رفتم دوباره آن حضرت مرا صدا زدند و فرمودند: »در گله جعفر کاشانى (که یک نفر چوپان بود) بزى هست که اگر مردم پول آن را دادند با پول آنها و اگر ندادند با پول خودت آن را خریدارى کن و آن را به اینجا بیاور و ذبح کن و در روز چهارشنبه که برابر با هجدهم ماه مبارک رمضان است گوشت آن را در شب آینده براى بیماران و کسانى که گرفتارى دارند انفاق کن خداوند [تبارک و تعالى] همه آنها را شفا مىدهد. نشانى و علامت آن بز این است که ابلق است و موى بسیار دارد و در ضمن هفت علامت سفید و سیاه در بدن آن بز هست که سه تاى از آنها در یک طرف بدن و چهار تا در طرف دیگر آن است که هر یک از آنها بهاندازه یک درهم هستند«.
بعد وقتى مجدداً به راه افتادم براى سومین بار مرا صدا زده فرمودند: »اینجا هفت یا هفتاد روز اقامت مىکنى اگر هفت روز اقامت کنى آن مصادف با شب قدر؛ یعنى بیست و سوم رمضان خواهد بود و اگر هفتاد روز بمانى آن مطابق با شب بیست و پنجم ذیقعده است که هر دو شب بسیار گرانقدرى هستند«.
حسن بن مثله مىگوید: »سپس برگشته و به خانه آمدم و تمام شب را در اندیشه آنچه واقع شده بود به سر بردم وقتى صبح شد نماز را به جاى آوردم و بعد نزد »على بن منذر« آمده و ماجرا را به وى بازگو کردم بعد به همراه او به محلى که دیشب مرا به آنجا برده بودند رفتیم«. حسن بن مثله چنین ادامه مىدهد: »سوگند به خدا علامتهایى را که حضرت فرموده بودند که از جمله آنها میخها و زنجیرهایى بود که با آنها حدود مسجد را مشخص نموده بودند در آنجا مشاهده کردیم. سپس به همراه على بن منذر به طرف منزل سید بزرگوار ابوالحسن الرضا راه افتادیم وقتى به در منزل او رسیدیم خدمتکاران او را دیدیم که در کنار در خانه منتظر ما هستند وقتى ما را دیدند به ما گفتند: آیا شما از اهالى جمکران هستید. گفتیم: آرى. گفتند: سیدابوالحسن از اول صبح در انتظار شماست.
سپس وارد خانه شده ضمن اظهار تواضع، خدمت سید عرض سلام کردم و او به گرمى و با احترام کامل جواب سلام را داده و مرا در کنار خود جاى داد و پیش از آن که من سخنى بگویم خطاب به من گفت: اى حسن بن مثله من خوابیده بودم در خواب شخصى به من گفت: صبح زود مردى از اهالى جمکران که او را حسن بن مثله مىنامند نزد تو خواهد آمد. آنچه که او به تو گفت آن را تصدیق کن؛ چرا که سخن او سخن ماست مبادا گفتههاى او را ردّ کنى در این حال از خواب بیدار شدم و از آن وقت تا کنون منتظر آمدن تو بودم. در ادامه حسن بن مثله جریان شب گذشته را به طور مفصل بیان مىکند. سید ابوالحسن دستور مىدهد تا اسبها را آماده سازند بعد سوار مىشوند و به طرف آن محل حرکت مىکنند در نزدیکیهاى روستاى جمکران به گلّه جعفر کاشانى برخورد مىکنند؛ حسن بن مثله براى پیدا کردن آن بز ابلق که حضرت فرموده بودند وارد گله مىشود و مىبیند آن بز در عقب گله است. وقتى بز متوجه حسن بن مثله مىشود به سرعت خود را به او مىرساند و حسن آن را مىگیرد و نزد جعفر کاشانى مىآورد تا آن را از او بخرد. جعفر کاشانى سوگند یاد مىکند که من هرگز این بز را داخل گله ندیدهام ولى وقتى آن را در عقب گله امروز دیدم خواستم که آن را بگیرم ولى هر چه تلاش کردم نتوانستم اما حالا چون شما را دید به نزد شما آمد و این امر بسیار شگفتانگیزى است.
بعد آنها آن بز را به محل مسجد مىآورند و در آنجا ذبحش مىکنند و همانطور که حضرت دستور داده بود گوشت آن را بین مریضها تقسیم مىکنند.
سپس سید ابوالحسن حسن بن مسلم را احضار مىکند و سود چند ساله زمین را از او مىگیرد و سود حاصل از املاک روستاى رهق را هم مىآورند و مسجد جمکران را بنا مىکنند و سقف آن را با چوب مىپوشانند درضمن سید ابوالحسنالرضا زنجیرها و میخها را به منزل خود در قم مىبرد و از آن به بعد هر کس بیمار مىشد به آنجا مىرفت به آن زنجیرها تبرک مىجست و خداوند تبارک و تعالى تفضلى فرموده به واسطه آنها ایشان را شفا مىداد.
ابوالحسن محمد بن حیدر مىگوید: شنیدم که سید ابوالحسن الرضا وقتى وفات یافت او را در محلهاى که »موسویان« نامیده مىشود دفن کردند بعدها وقتى یکى از فرزندان او مریض مىشود به سراغ صندوقى که زنجیرها و میخها در آن نگهدارى مىشد مىرود ولى هنگامى که در صندوق را باز مىکند اثرى از زنجیرها و میخها در آن نمىبیند.۳
فضیلت و آداب مسجد جمکران
به طور کلى در مجموعه سخنان و سفارشات منسوب به حضرات معصومین(ع) درباره مسجد مقدس جمکران به دو قسم از فضائل اشاره شده است.
1. اهمیت تکوینى: در سخنانى که حضرت على(ع) به پسر یمانى فرمودهاند اینگونه آمده است:
… اى پسر یمانى اینجا (جمکران) زمینى مقدس و پاک از همه آلودگیهاست.
… بر این زمین اثر نور حق ساطع شود و از این زمین مردم رایحه و بوى مشک استشمام کنند… منازل و مواضع و زمینهاى اینجا عالى و گرانبها گردد.
علاوه بر این در ضمن فرمودههاى حضرت حجه بن الحسن (ع) به حسن بن مثله آمده بود به حسن مسلم بگو: »اینجا زمینى شریف است خداى تعالى این زمین را از زمینهاى دیگر برگزیده است و به آن فضیلت و برترى داده است«. از این قبیل تعابیر استفاده مىشود که زمین جمکران نظیر زمینهاى مکه و مدینه داراى ارزش تکوینى خاصى است.
2. همانطور که در حکایت بناى مسجد جمکران بیان شد در بخشى از فرمودههاى حضرت امام زمان(ع) آمده بود که ثواب اعمال عبادى نظیر اقامه نماز در این مکان شریف بسیار زیاد است تعبیر آن حضرت این بود که: »هر کس آن دو رکعت نماز را (با شرایط خاصش) در این مکان شریف به جاى آورد مثل آن است که در کعبه این نماز را خوانده است«. این امر نشان مىدهد که از نظر معنوى این مسجد از جایگاه ویژهاى برخوردار است.
آداب این مسجد نیز ابتدا خواندن دو رکعت نماز تحیت و سپس دو رکعت نماز امام زمان(ع) با شرایطى است که گفته شد.
در بعضى از اقوال نیز آمده است که پس از این نماز دعاى »الهى عظم البلاء« را تا آخر قرائت کنند.
علاوه بر این امور، خواندن دعاهاى مخصوص امام زمان نظیر دعاى »ندبه« و دیگر دعاهایى که خواندن آنها در دوره غیبت کبرى سفارش شده، در این مکان مناسب است.
پىنوشتها :
1 . محدث نورى بعد از نقل حکایت بناى مسجد جمکران مىنویسند: »عالم جلیل آقا محمد على کرمانشاهى تاریخ این قصه را در سال ۳۹۳ ق. نقل کرده است ولى ظاهراً در نوشتن اشتباه شده و در اصل سال ۳۷۳ ق. بوده است؛ زیرا وفات شیخ صدوق قبل از سال ۳۹۰ ق. مىباشد.
2 . این دو رکعت نماز به صورتهاى دیگرى هم در کتابهاى معروف ذکر شده است از جمله ۱. مرحوم شیخ طبرسى (صاحب تفسیر) در کنوز النجاح بعد از ذکر اصل نماز دعائى را براى بعد از نماز نقل مىکند ولى از تهلیل (صد بار لاالهالااللَّه) و تسبیحات حضرت زهرا(ع) ذکرى به میان نمىآورد؛ ۲. مرحوم سید فضلاللَّه راوندى در کتاب دعوات درضمن نمازهاى معصومین(ع) مىفرماید: نماز امام مهدى(ع) دو رکعت است در هر رکعتى حمد یک مرتبه و صد مرتبه »ایاک نعبد و ایاک نستعین« بعد از نماز صد مرتبه صلوات بر پیامبر(ص) و آل او؛ ۳. مرحوم سیدبن طاووس در جمالالاسبوع ذکر صد مرتبه صلوات را ذکر نمىکند ولى فرموده است که دعاى »الهى عظم البلاء و برح الخفاء وانکشف الغطاء …« تا آخر بعد از نماز خوانده شود و…
3 . اقتباس از حکایت هشتم کتاب جنهالمأوى میرزا حسین نورى که در جلد ۵۳ بحار الانوار، ص۲۳۰ به بعد آورده شده است
موعود شماره ۴۰