فرهنگ لغت خاورمیانه، آنتى سمیتیسم را تبعیض یا تعصب علیه یهودیان با پیشداورى معنى کرده است.«Prejudice»یعنى«احساس شدید خوب یا تنفر علیه چیزى یا کسى که بدون دلیل و علم باشد.» 5 برخى یهود ستیزى را نام یک بیمارى مىدانند که گریبانگیر بسیارى از اقوام غیر یهودى مىشود.صهیونیستها و یهودیان حامى این طرز تفکر، هیچگاه عامل این بیمارى را مورد توجه قرار نمىدهند بلکه به شرح بیمارى و پیامدهاى آن پرداختهاند.هرتصل ۶،بنیانگذار صهیونیسم مىگوید: مللى که یهودیان در میانشان زندگى مىکنند، بدون استثناء، یا آشکارا ضد یهودند، یا در نهان. ۷
مقدمه
یهودستیزى واقعیتى انکار ناپذیر است، در عین اینکه تاکنون هیچ مستمسکى بهتر از آن براى صهیونیسم یافت نشده است.یهود ستیزى واقعیت دارد ولى بدون دلیل نیست و دلایل آن به باورهاى یهودیت و به رفتار آنان باز مىگردد و اگر کسان دیگرى غیر از یهودیان نیز داراى این باورها بودند و یا رفتارى همگون با یهودیان داشتند، دشمنى و یا ستیز دیگران را به خود جلب مىکردند.
علت دیگر بر تداوم یهود ستیزى، خواست صهیونیستها است.آنان براى عملى کردن ایده جنبش ملى خود نیاز به مظلوم نمایى دارند تا از این طریق حضور نامشروع خود را در فلسطین مشروع جلوه داده، جهانیان را بفریبند و چه دستاویزى بهتر از آن که دیگران را متهم به دشمنى ذاتى با یهود کنند؟به همین دلیل افسانه قتل عام یهود یا واقعه هولوکاست باید به عنوان یکى از مظاهر مظلومیت یهودیان همواره در قالبها و زمانهاى مختلف به رخ جهانیان کشیده شود.
واژه شناسى
واژه فارسى یهودستیزى یا یهود آزارى به جاى واژه انگلیسىAntisemitismبکار گرفته شده است که البته برگردان صحیحى نیست.چرا که این واژه انگلیسى به معنى، ضدیت با نژاد سامى یا سامى ستیزى است.و نژاد سامى نیز به نوادگان فرزند بزرگ حضرت نوح علیه السلام بر مىگردد، که شامل اعراب، یهودیان و غیره مىشود.
شاید اگر واژه قدیمى یهودى منفور ۱ براى بیان این مفهوم مصطلح مىگشت، ۲ دیگر نیازى به دیگر نیاز به شرح وجه تسمیه واژه آنتى سمیتیسم نبود و کار محققین را نیز در به کار گیرى ترجمه صحیح آن آسان مىنمود چرا که در این خصوص دیگر مخیر به استفاده از معناى تحت اللفظى سامى ستیزى به جاى آنتى سمیتیسم و معناى مصطلح آن، یهود ستیزى یا یهود آزارى نمىشدند. ۳ واژه آنتى سمیتیسم اولین بار در سال ۱۸۷۹ توسط فردى به نام ویلهلم مار ۴ ابداع گردید.
منابع مختلف توصیفهاى متفاوتى از وى به دست دادهاند.بعضى از«وى به عنوان یک آشوبگر آلمانى یاد کردهاند که مبارزات یهود ستیزانه را در مرکز اروپا سازماندهى کرده است» 5،عده دیگر «وى را یک محقق آنتى سمیتیسم دانسته» 6 و«عدهاى از وى به عنوان یک تئوریسین نژادى یاد کردهاند». 7 عدهاى نیز او را یک روزنامه نگار آلمانى اهل هامبورگ مىدانند که این واژه را براى اولین بار در کتاب خود تحت عنوان«پیروزى یهودیت بر ژرمن گرایى»آورده است. ۸ پیش از آنکه به بررسى تعاریف هر یک از منابع، حول محور واژه یهود ستیزى بپردازیم.باید به این نکته توجه کنیم که اساسا دلیل به کارگیرى چنین واژهاى که اطلاق جزء به کل است، چه مىباشد.
بسیارى از محققین بر آنند که ریشه واژه قرن نوزدهمى آنتى سمیتیسم را باید در نظریه آلمانى ملت، جستجو کرد.نظریه پردازان اصلى در این نظریه چمبرلین، گوبینو و واگنر مىباشند.
این عده به ویژه گوبینو معتقدند که تنها نژاد خالص ژرمنها هستند. ۹ از سوى دیگر«واژه آنتى سمیتیسم داراى ریشههاى زبانشناسى است.اغلب زبانهاى اروپایى همچون انگلیسى، آلمانى، روسى، فرانسه، یونانى، اعضاء خانواده زبانى هستند که هندو- اروپایى نامیده مىشود.در گذشته کلمه آریایى براى توضیح زبان هندو-اروپایى بکار برده مىشد.متخصصین معتقدند که این زبانها، همگى از یک زبان مشتق گردیده است که هزاران سال پیش، تکلم مىشد.یکى دیگر از زبانهاى اصلى این خانواده که به محور هندو-اروپایى مرتبط نیست، زبان سامى است.شامل عبرى و عربى.در قرن نوزدهم بعضى از نویسندگان سیاسى به این مبحث پرداختند که مردمى که در دوران جدید به زبان هندو-اروپایى صحبت مىکنند، متعلق به نژاد آریایى هستند و یهودیان امروزى که ریشه عبرى زبانشان هندو-اروپایى نیست، از نژاد جداگانهاى به نام سامى، هستند.نویسندگان آنتى سمیت، عمدتا معتقدند مردمى که به زبان هندو-اروپایى تکلم مىکنند، از اعضاء یک نژاد برتر هستند». 1 و اینگونه ضدیت با نژاد سامى در قالب واژه آنتى سمیتیسم، شکل گرفت.
اما محققین تعابیر متفاوتى از این واژه به دست دادهاند.عدهاى آنتى سمیتیسم را بدخواهى یا بدرفتارى نسبت به یهودیان در دیاسپورا ۲ دانستهاند ۳ .یا«احساس غیر دوستانه آریایى نژادان نسبت به کلیمیان در عرصه اجتماع و دنیاى تجارت» 4،به عنوان مفهوم آنتى سمیتیسم بر شمرده شده است.
فرهنگ لغت خاورمیانه، آنتى سمیتیسم را تبعیض یا تعصب علیه یهودیان با پیشداورى معنى کرده است.«Prejudice»یعنى«احساس شدید خوب یا تنفر علیه چیزى یا کسى که بدون دلیل و علم باشد.» 5 برخى یهود ستیزى را نام یک بیمارى مىدانند که گریبانگیر بسیارى از اقوام غیر یهودى مىشود.صهیونیستها و یهودیان حامى این طرز تفکر، هیچگاه عامل این بیمارى را مورد توجه قرار نمىدهند بلکه به شرح بیمارى و پیامدهاى آن پرداختهاند.هرتصل ۶،بنیانگذار صهیونیسم مىگوید: مللى که یهودیان در میانشان زندگى مىکنند، بدون استثناء، یا آشکارا ضد یهودند، یا در نهان. ۷
حییم وایزمن ۱ دومین رهبر صهیونیستها نیز معتقد است:«ضدیت با یهود میکروبى است که هر غیر یهودى هر جا باشد و هر چند منکر آن باشد، بدان آلوده است.» 2 به نظر لئو پینسکر ۳ : ضدیت با یهود و ترس از یهود یک بیمارى دماغى علاج ناپذیر است که به همین صورت موروثى گشته و در مقام یک بیمارى طى هزاران سال به نسلهاى متعدد به ارث رسیده و درمان ناپذیر گردیده است. ۴ یک چنین تفکرى در معناى لغوى واژه آنتى سمیتیسم و در بیان صهیونیستها، یک دشمنى بىدلیل را القاء مىکند که طى قرون متمادى در یک مسیر مشخص و با هدفى معین طرح ریزى شده است.هرتصل در همین معنا مىگوید: ما ملتى هستیم که در هر کجا، صادقانه کوشش کردیم خود را در بین جامعه حل کنیم و جزو آن جامعه بشویم و همرنگ جامعهایکه دور و بر ما بود شده همانند آن زندگى و سلوک کنیم و فقط ایمان و عقیده پدرانمان را نگاهداریم و آن را حفظ کنیم به ما اجازه ندادند این عمل را انجام دهیم/…همه/بىنتیجه و بلا اثر ماند./…/در کشورى که در آن زندگى مىکردیم ما را اجنبى و خارجى پنداشتند حتى کسانیکه کمتر از ما سابقه سکونت و اقامت داشتند، ما را غریبه و ناآشنا خواندند.تحت شکنجه و آزارمان قرار دادند.در تمام دنیا وضع بهمین حال باقى است. ۵ هیچ یک از رهبران یهودى هیچگاه به این سؤال جواب ندادهاند که دیگران به چه دلیل با دین و آئین آنها مخالف هستند؟در واقع صهیونیستها اقدام به ریشهیابى این وضع نکردهاند و یا نخواستهاند که ریشه این برخوردها معلوم شود و به همین دلیل تنها به ذکر بیمارى پرداختهاند و نه عامل بیمارى.در حالیکه مىبایست«میکروب بیمارى یهود ستیزى»در طى قرون بازشناسى شود تا دیگران هم به این نکته اساسى رهنمون شوند که چه دلیلى دارد که غیر یهودیان حتى حاضر به تحمل دین یهودى نیز نباشند، چه رسد به یهودى به عنوان یک قومیت و نژاد و بدون دلیل باعث آزار آنان شوند.
{mospagebreak}
پرداختن یکطرفه به یهود ستیزى، فارغ از توجه به ریشههاى آن در بسیارى از موارد گریبانگیر برخى از نظریه پردازان غیر یهودى نیز شده است.تاسیت ۱ از جمله این افراد است که «هوادار ضد سامیگرى بود و از گوشه و کنار آنچه را که مىتوانست از کلمات برخورنده و تحقیر آمیز علیه آنها جمع آورى مىکرد.وى آنها را با عبارتهایى مانند:اعقاب اسرائیل جذامى، پرستندگان سرخر، قوم نفرت انگیز و امثال اینها، و با بیان موجز و فشردهاى که از ویژگیهاى اوست یکى از کوتاهترین جملههاى ضد سامى را از خود باقى گذاشت: هر چه در نزد ما مقدس است، نزد آنها کفر آمیز و زشت است و هر چه نزد آنها محترم و مجاز است، نزد ما تنفرانگیز و نارواست. ۲ وى در کتاب خود«در جایى که سخن از تبعید ۴۰۰۰ برده آزاد شده (متهم به داشتن افکار خرافى مصرى و یهودى) به جزیره سارانى در میان است مىگوید:اگر آب و هواى ناسالم آن سرزمین موجب مرگ آنها شود، فقدان ناچیزى است.» 3 چنین برخوردى، نتایجى را در برداشته که بسیارى از غیر یهودیان نیز اسیر آن شدهاند و ناخود آگاه کلمه جهود و یهودى، در ذهنشان همسان با کلماتى ناخوشایند با بار منفى است.و در میان بزرگان تاریخ هم، کم نبودهاند کسانى که با این انگیزه خو کرده و متاثر از آن بودهاند؛ افرادى نظیر ناپلئون که در خصوص آنان مىگوید: این یهودىها مثل آفات موذى کشاورزى و کرمهاى صد پاى درختى هستند که بالاخره فرانسه مرا خواهند بلعید. ۴ باید صرف نظر از احساسات درست یا نادرست نسبت به یهود و یهودیت، علت یهود ستیزى که عمدتا توسط خود یهودیان در محاق تاریکى و غفلت نگه داشته شده است، بررسى و شناسایى شود.
ریشههاى یهود ستیزى
بسیارى از پژوهشگران یهودى و غیر یهودى از قبیل برنارد لازار ۵،آبا ابان ۶،هانا آرنت ۷،روژه گارودى ۱،فرانسوا دوفونتت ۲،ژول ایساک ۳،بلومن کرانتس ۴،ایکور پولیاکف ۵،لووسکى، ۶ ویل دورانت ۷،حمید عنایت و…به بازشناسى ریشهاى یهود ستیزى توجه داشتهاند.
آبا ابان سیاستمدار و نظریه پرداز معروف اسرائیلى در کتاب خود تحت عنوان«قوم من تاریخ بنى اسرائیل»بخشى را به یهود ستیزى اختصاص داده است.وى در آن مجموعه بر آن است که دو دلیل را به عنوان ریشههاى یهودستیزى معرفى نماید.دلیل و یا عامل اول، موضوعى تحت عنوان«خون براى فطیر مقدس» 8 است.و دومین دلیل مقاوله نامهها یا همان پروتکلهاى ۹ دانشوران صهیون است. ۱۰ برنارد لازار در کتاب معروف و مفصل خود تحت عنوان«یهود ستیزى، تاریخ و دلایل آن» 11 که بعد از جریانات مربوط به قضیه دریفوس ۱۲ در اواخر قرن نوزدهم به نگارش در آمد، معتقد است که سه نوع یهود ستیزى وجود دارد:یهود ستیزى مسیحى، یهود ستیزى اقتصادى، یهود ستیزى نژادى.و طبق همین الگو، دشمنى غیر یهودیان با یهودیان را به دشمنى مذهبى، دشمنى اجتماعى، دشمنى نژادى، دشمنى ملى، دشمنى فکرى و اخلاقى تقسیم بندى مىکند و کتاب خود را بر همین اساس با یک سیر تاریخى از دوره باستان تا انقلاب فرانسه به نگارش در آورده و دشمنىهاى مذکور را در این سیر تاریخى مورد توجه و بررسى و ریشهیابى قرار مىدهد. ۱۳ فرانسوا دوفونتت، دلایل یهود ستیزى را با خاستگاهى اروپایى در چهار سرفصل عمده بیان مىکند:اول مصلوب کردن حضرت عیسى علیه السلام با خیانت یهودیان.دوم منع زناشویى زن مسیحى با مرد یهودى و بالعکس و آن هم به دلیل بیم از پیدایش تمایلات روحانى علیه مسیحیت.سوم انجام مراسم دینى همچون رسم نواختن بر گوش یک یهودى در روز عید قیام مسیح در شهر تولوز.چهارم افتراى قتل ۱ طى مراسم دینى ۲ مرحوم دکتر عنایت نیز در کتاب«اسلام و سوسیالیسم در مصر و سه گفتار دیگر»، گفتارى را به یهود آزارى در ۲۲ صفحه اختصاص داده است.او ریشههاى یهود آزارى را ابتدا اتهام به یهودیان در مورد مصلوب کردن حضرت عیسى و سپس سرمایهپرستى آنها با در دست داشتن حربه ربا مىداند. ۳ دلایل یهود ستیزى از دید ویل دورانت در کتاب تاریخ تمدن از جامعیت بیشترى برخوردار است.وى هفت دلیل براى یهود ستیزى بر مىشمارد: ۱-دلایل و عقاید دینى (عقاید دینى یهودیان و غیر یهودیان)؛ ۲-دلایل نژادى؛ ۳-آئین قربانى مقدس و یا همان خون براى فطیر مقدس؛ ۴-رقابتهاى اقتصادى و رباخوارى یهودیان؛ ۵-ملى گرایى مسیحیان و مقاومت یهودیان؛ ۶-مرگ سیاه یا طاعون و نقش یهود در شیوع آن؛ ۷-انکیزیسیون یا تفتیش عقاید (عمدتا در اسپانیا) . ۴ حال با استفاده از نقطه نظرات مورخین و نظریه پردازان مذکور، دلایل و ریشههاى یهود ستیزى را مىتوان به سه دسته تقسیم کرد.
۱-دلایل اعتقادى 2-دلایل رفتارى یهودیان 3-دلایل سیاسى
دلایل اعتقادى
الف:مسیحیت و یهودیت
یهودیان با تفاخر به سابقه توحید و یکتاپرستى خود و بنا بر نظر کاپلان، خاخام معروف یهودى«تنها به علت مخالفتى که با شرک یونانیان از خود نشان دادند خویشتن را به گونهاى از دنیاى متمدن روزگار خویش خارج کردند» 1 بدین معنى که با ابراز عقاید خود و تاکید بر آن، مخالفت اقوام و ملل دیگر را علیه خود برانگیختند.
آبا ابان در این مورد معتقد است: یهودىها طى تاریخ طولانى خود بکرات طعم تلخ تعدى و بىمهرى ملل دنیا را چشیده بودند.براى چه؟براى اینکه از دیانت اجدادى خویش دست بر نمىداشتند.
دیده شده بود اغلب آنها تا پاى مرگ از ایمان خود چشم پوشى نکرده و مرگ را در مقابل حفظ ایمان خود بجان خریده بودند. ۲ و از همین روست که هانا آرنت، ریشهیابى در یهودیت ستیزى و نه یهود ستیزى را در اعتقادات موحدانه یهود در مقابل مشرکین، در تمام اعصار مىداند و این گونه نتیجه مىگیرد که چون اقوام معارض با دین یهود توانایى مقابله و یا همسویى با آن را نداشتند با پیروان یهودیت نیز به مخالفت پرداختند و یهود ستیزى نیز بوجود آمد. ۳ دایره المعارف بریتانیکا نیز در تکمیل این مفهوم مىنویسد: از گذشتههاى دور اختلافات مذهبى اولین اصل یهود ستیزى بوده است.در دوران رواج فرهنگ یونانى-یهودى، به طور مثال تفکیک اجتماعى یهودیان و امتناع آنان از پذیرش پرستش خدایان از سوى مردمان به خصوص در قرون قبل از میلاد، سبب بیزارى در میان بىدینان شد. ۴ در جاى دیگر فروید نیز به ریشه یابى یهود ستیزى با تأکید و توجه به تفکرات موحدانه یهود تاکید مىورزد. ۵ با مرور این اظهار نظرها، به ویژه از سوى معتقدین، این تصور ایجاد مىشود که این رویه یهودیت بسیار هم ممدوح و پسندیده است چرا که تکیه بر اعتقادات متضمن بقاى واقعى یک فرهنگ و یا تمدن است.
اما زمانى که حضرت مسیح علیه السلام از سوى خداوند به رسالت مبعوث شدند و علیرغم اینکه یهودیان به تکامل تدریجى ادیان و حتى وعده ظهور دینى کاملتر وقوف داشتند، ولى همان موضعى را اتخاذ کردند که در مقابل مشرکین.«از دیدگاه یهودیان اصیل، آیین مسیحیان همچون مرتدان و دین مسیح به منزله آیینى بود که از تحریف یهودیت به وجود آمده باشد.» 1 و به همین دلیل نه تنها از رسالت حضرت عیسى علیه السلام استقبال نکردند بلکه تا جایى که مىتوانستند، با توطئههاى متعدد، این دین جدید را براى اضمحلال قطعى مشایعت کردند.
جان ناس در کتاب معروف خود به نام«تاریخ جامع ادیان»نیز رابطه یهود و مسیحیت را از همان ابتدا خصمانه معرفى مىکند و به همین دلیل تمام کوششهاى به کار گرفته شده جهت تقریب آنان را بدون نتیجه مثبت ارزیابى مىنماید. ۲ یقینا این روابط خصمانه حاصل تنفرى بود که طى قرون متمادى میان این دو وجود داشته است.بنابر نقل دورانت: بىشک علت نافذ و دایمى این تنفر تضاد شدیدى بود که در میان عقاید دینى آنها وجود داشت.یهودیت براى اصول عقاید مسیحیت مدعى و محکى جاودانى بود. ۳ در واقع یهودیان با نفى تعالیم حضرت مسیح علیه السلام که بر پایه محبت و گذشت در میان تمام انسانهاى جهان بود، این تنفر ابدى را در میان پیروان دو نحله اعتقادى غرس کردند.و به همین دلیل هم«حضرت مسیح نیز آنها و کاهنانشان را در هیکل سلیمان و قدس سرزنش کرد و آنها را با صفاتى ننگآور مانند:فرزندان کشندگان پیامبران و مارهاى فرزندان افعى، توصیف نمود.» 4 به این علت، به اعتقاد مسحییان ضدیت یهودیان با حضرت مسیح علیه السلام نهایتا منجر به تصلیب حضرت عیسى علیه السلام گشت و داغ ننگ خیانتى از این رهگذر را تا ابد بر پیشانى یهودیان گذاشت.
مرحوم حمید عنایت نیز مهمترین عامل تخاصم میان یهودیان و مسیحیان را موضوع تصلیب حضرت عیسى علیه السلام مىداند و بنابر اعتقاد مسیحیان بیان مىدارد که: یهودیان در آزار عیسى[علیه السلام]با رومیان همداستان شدند و تصمیم به دستگیرى و تکفیر عیسى[علیه السلام]نیز از جانب سنهدرین ۵ یعنى شوراى ریش سفیدان اسرائیل گرفته شد و از روى همین تصمیم بود که پونطیوس پیلاطوس ۶ حاکم رومى فلسطین به کشتن عیسى[علیه السلام]فرمان داد ۱ در بعضى منابع از شور و اشتیاق فراوان یهودیان در تحریک پونطیوس پیلاطوس براى تصلیب حضرت عیسى علیه السلام سخن به میان آمده است. ۲ جالب اینجاست که اسرائیل شاهاک یهودى با استناد به تلمود بر محکوم شدن مسیح در یک دادگاه خاخامى حقیقى به جرم بت پرستى و تحریک یهودیان به بت پرستى و ناسزاگویى، صحه گذارده و نهایتا مصلوب شدن ایشان را تایید مىکند.در واقع همگى منابع یهودى کلاسیک که از اعدام او خبر مىدهند، مسئولیت آن را با غرور به عهده مىگیرند و از آن شادمانى مىکنند. ۳ اقدام یهودیان در فراهم نمودن زمینههاى تکفیر حضرت مسیح علیه السلام به اینجا ختم نشد و به خیانت آنها در ارائه اطلاعات از محل اختفاى ایشان منجر شد.این وظیفه، را فردى یهودى به نام یهودا اسخریوطى (جوداس اسکاریوت) ۴ برعهده گرفت.طبق روایات اناجیل وى«یکى از ۱۲ حوارى (شاگرد) عیسى مسیح[علیه السلام بود که…]به شوراى سنهدرین گزارش داد و نگهبانان معبد سلیمان که نیروى انتظامى و بازوى اجرایى سنهدرین بودند، عیسى علیه السلام را دستگیر کرده و به محل اجلاس کاهنان و حاخامهاى یهودى بردند.» 5 و این در حالى بود که حضرت مسیح از قبل نسبت به این خیانت اطلاع داشته و در هنگام آخرین شام، یهودا اسخریوطى را آشکارا متهم ساخت. ۶ شخصیت یهودا اسخریوطى با شخصیت نمونهوار«یهودى»در فرهنگ اروپایى انطباق دارد؛ او مسئول امور مالى مسیحیان است، به سرقت وجوه بیت المال دست مىزند و در ازاى ۳۰ سکه نقره عیسى[علیه السلام]را به روحانیون یهودى مىفروشد.[…]در متون پایهاى مسیحیت، یهودا اسخر یوطى، شخصیتى پلید شناخته مىشود و نمادى از یهودیت و نام او مترادف با یهودى (جودائیوس) است.در اساطیر دینى مسیحى، تثلیث شیطان-یهودى-یهودا اسخر یوطى، نماد شر به شمار مىرود. {mospagebreak}
چنانکه خواهیم دید تا سده نوزدهم میلادى و حتى در آثار مارکس یهودى تبار نیز واژه یهودى چنین معنایى دارد.به همین دلیل، یهودیان از زمان استقرار جدى در سرزمینهاى درون قاره اروپا خود را اسرائیلى یا عبرانى[و در ایران، کلیمى و نه یهودى]مىخواندند. ۱ جبهه گیرى یهودیت و مسیحیت علیه یکدیگر را مىتوان با مرور بر متون دینى آنان به دقت دریافت.آنها براى مصون ماندن از ضربه طرف مقابل همواره یکدیگر را متهم و چهره یکدیگر را مخدوش کردهاند.که البته بسیارى بر این عقیدهاند که تلمود در این مسیر گوى سبقت را از کتب مسیحى ربوده است.ویل دورانت در همین مورد خاطرنشان مىسازد: هر گونه تنظیم و تدوین قوانین یهود، مبتنى بر کتاب دینى تلمود بود[…]در قسمتى از تلمود، که بیشتر جنبه ادبى و روایتى داشت و به نام هگادا ۲ خوانده شده است، جملاتى یافت مىشدند که برخى از عقاید مسیحیان را مورد تمسخر قرار مىدادند. ۳ اسرائیل شاهاک نیز در کتاب خود بخشى را به تلمود و فرامین آن اختصاص مىدهد.وى مىنویسد:«چاپ نخست مقررات کامل قانون تلموذى-میشنه تورا از ابن میمون-بدون کوچکترین حذف، در رم در ۱۴۸۰ در دوره سیکست چهارم، پاپى که از نظر سیاسى بسیار فعال، اما دائما در مضیقه پولى بود، منتشر گردید، این اثر پر از توهین آمیزترین احکام در قبال همگى بیگانگان بود، و نیز حملات خشن بسیار روشن علیه مسیحیت و شخص عیسى مسیح[علیه السلام].» 4 و حتى در بعضى از فرازهاى آن«علاوه بر یک رشته اتهامات جنسى رکیک علیه عیسى مسیح[علیه السلام]، مىگوید که کیفر او در دوزخ اینست که در حمامى از مدفوع جوشان افکنده شود.» 5 در جاى دیگر«به یهودیان فرمان مىدهد که هر نسخه از عهد جدید را که به دست آنان مىافتد، بسوزانند و در صورت امکان به طور علنى.» 6 شاهاک مدعى تداوم این حکم تا حال حاضر است و ذکر مىکند: در روز ۲۳ مارس ۱۹۸۰ صدها نسخه از عهد جدید علنا و طى مراسمى در اورشلیم و تحت نظارت عالیه«یادلعاخیم»سوزانده شد؛ این سازمان مذهبى از کمک مالى وزیر مذاهب اسرائیل بهرهمند مىگردد. ۱ برنارد لویس ۲ پژوهشگر معاصر فرانسوى یهودى در کتاب«سامىها و ضد سامىها» 3 مىنویسد که آیزنمنجر ۴ پژوهشگر زبانهاى شرقى در آلمان نیز پس از مطالعه تلمود، در کتاب دو جلدى خود در همین راستا معتقد است که زیر بناى دشمنى با مسیحیت را مىتوان در همین کتاب یافت. ۵ در مقابل تلمود، کتاب مذهبى مسیحیان نیز جایگاهى نه چندان زیربنایى در خلق تفکر ضد یهودى از دیر باز تاکنون داشته است و در این میان عهد جدید از کتاب مقدس حائز اهمیت بیشترى است.
[این کتاب]تأثیرى فراوان در ایجاد نفرت از یهودیان در دیگر ملل بر جاى گذاشت چون کتاب مقدس، یکى از پرتیراژترین و موثرترین کتابها در جهان محسوب مىشود.در این کتاب مطالب فراوانى درباره مسئولیت یهودیان در به دار آویختن حضرت مسیح[علیه السلام]و نیز درباره گناهان و خطاها و دورى آنها از تعالیم استوار دینى و عدم توجهشان به پروردگار و احکام و قوانین او آمده است. ۶ پاپهاى مسیحى نیز با استناد به همین موارد با صدور احکام و خطابههاى آتشین مواضع ضد یهودى را در جوامع مسیحى، شدیدا تقویت مىکردند.از جمله: اینوسنت سوم ۷ (۱۲۱۶-۱۱۶۱) بود که مدت ۱۸ سال[…]مقام پاپى داشت[…]وى در سال ۱۲۱۵ چهارمین شوراى لاتران ۸ را تحت استیلاى خویش تشکیل داد و قطعنامههایى به تصویب رساند که طى یکى از آنها گفته مىشد:یهودیان باید به مرتبه پست بردگان تنزل داده شوند.زیرا به مسیح ایمان نیاوردهاند.نسبت به میزبانان خود بىحرمتند و کودکان مسیحى را در مراسم دینى خود مىکشند و از خون ایشان فطیر مىسازند. ۹در زمان کنستانتین در قرن چهارم اولین سیاست ضد یهودى در مقام حکومتى وضع گردید. ۱ و فعالیتهاى ضد یهودى گسترش وسیعترى یافت و نهایتا منجر به تهاجم به خانه یهودیان شد.و هزاران نسخه تلمود به دست مردم افتاد و در رم، بولونیا، راوانا، فرارا، پادوا، و نیز مانتوا، شعلههاى آتش از کتابهاى یهودیان به هوا برخاست. ۲ در واقع جایى که مسیحیت بخشى از هویت ملى تاریخى مردمى مىشد، یهود ستیزى زمینه رشد داشت.همچون جنوب آمریکا با حضور جنبشهاى دست راستى مثل جان پیرچ و کوکلوس کلانها ۳ و یا در بعضى از کشورهاى کاتولیک نشین اروپاى معاصر ۴ همچون«فرانسه که مىتوان نمونهاى از آنرا در بیان ناکه ۵ نماینده مجلس فرانسه در سال ۱۸۹۵ دریافت، که مىگوید: اگر ضد سامى بودن تنها عبارت از این باشد که عقاید اصولى و پندارهاى حاکم بر دین یهود مورد بحث و انکار قرار گیرد، من با کمال صراحت اعلام مىکنم که خود من یک ضد سامى هستم. ۶ یهودیت با این تصویر با سابقه از دشمنى صریح با دنیاى مسیحى که حداقل از حیث نفوس برتر از آن است، امکان حضور قوى نخواهد داشت فلذا رهبران و علماى متجدد یهودى، به همراه بعضى از سیاستمداران که اهداف خاصى از یهودیت منحرف از شریعت حضرت موسى علیه السلام را پى جویى مىکردند، به تکاپوى جدیدى دست یازیدند تا از آن طریق جونازیباى موجود را به نفع خود تغییر داده و اتهامات مطرح را موهوم و یا با قصد و غرض تلقى و تبلیغ نمایند.
مهمترین اتهام، تبانى و دست داشتن یهود در مصلوب نمودن حضرت عیسى علیه السلام بود که در بسیارى از موارد به عنوان ریشه اصلى ضدیت با یهودیان ارزیابى مىشد.و یهودیان به دو طریق در مقام توجیه و تحریف اصل اتهام بر آمدند.
نخست با طرح مباحث تاریخى و اثبات عدم دست داشتن یهودیان در تصلیب حضرت مسیح علیه السلام، اقدامات همه جانبهاى را انجام دادند، در حالى که نه ادله قوى داشتند و نه قادر به امحاء اسناد موجود در تلمود بودند.شیرین دخت دقیقیان با اشاره به کتاب«یهودا، خائن یا دوست عیسى»اثر پروفسور کلاسن، «چکیده نظریههاى»کلاسن را این گونه بازگو مىکند:
در مورد یهودا اسکاریوتى (با تلفظ عربى اسخریوتى) تاریخ جعلى درست شده است زیرا نام این حوارى عیسى از قضا نام کلى یهودیان را به یاد مىآورد و با تخریب این شخصیت از سوى رومیان، دشمنى یهود و مسیحیت اسطورهاى شده است.کلاسن بحث واژه شناسانه را کلید راهیابى به حقیقت رویدادها در انجیل قرار مىدهد.واژه یونانىPARADIDOMIبه معناى تسلیم کردن کلید شهر مغلوب است و تنها امروز خیانت معنا مىشود.کلاسن بر آن است که هیچ نمونهاى در متون یونانى کلاسیک و نیز یونانى به قلم یوسفوس ۱ و معاصر انجیلها وجود ندارد که در آن این واژه معناى خیانت بدهد.چهل و چهار بار این واژه در مورد یهودا تکرار شده است.در کتاب مقدسى که به دستور شاه جیمز ترجمه شد، این واژه همه جا غیر از چهار بار معادل BETRAYیا خیانت برگردان شده است.به گمان کلاسن این برگردان نادرست، این نظر را که یهودا خائن بود، تقویت کرده است. ۲ البته استدلالهاى دیگرى نیز براى تطهیر چهره یهود از این اتهام بافته شده که از حوصله این مقال خارج است.
روش دیگر که به همین منظور به کار گرفته شد، بحث و محاجه با علماى مسیحى و فشار بر آنها بود تا آنها با استفاده از موقعیت خود، یهودیان را از این اتهام مبرا جلوه داده حکم تبرئه آنها را صادر کنند و بالاخره هم به این موفقیت نائل آمدند به طورى که: در ۱۹۶۲ پاپ جان بیست و سوم پس از مناظره با پروفسور آبراهام هشل ۳ اعلام کرد که چون به صلیب کشیدن عیسى براى تکمیل نقشه خدا براى نجات بشر لازم بوده است، همه کسانى که از دیدگاه انجیلها در این کار مسئولند، هیچ جنایتى نکردهاند و خودشان، هم میهنان و هم مذهبانشان همگى وسیله مشیت الهى بودهاند. ۴ در سال ۱۹۹۶ در عین ناباورى و علیرغم دست داشتن یهودیان در آن تبانى به اصطلاح مشیت گونه، پاپ اعلام کرد:«یهودیان مسئول قتل حضرت عیسى[علیه السلام]نبودهاند. ۵
مرحوم حمید عنایت، جریان تبرئه و یا کمرنگ کردن نقش یهود در تصلیب حضرت عیسى علیه السلام را به گونهاى دیگر بیان مىکند: اروپائیانى که از تبهکارىهاى هیتلر به شرم آمدند و به فکر چاره جوئى براى پیشگیرى از نظائر آن افتادند، یکى از راههاى پایان دادن به مسلک دشمنى با یهود را تبرئه یهودیان از گناه همدستى در خدا کشىDEICIDEدانستند.در نتیجه چنین چاره جوئیهایى بود که در دومین شوراى واتیکان که در نوامبر سال ۱۹۶۴ براى اصلاح روش و بینش کلیساى کاتولیک و تعیین خطمشى آن در جهان امروز برگزار شد.معافیت یهودیان از مسئولیت جمعى در مصلوب کردن عیسى در ضمن اعلامیهاى ۱ راجع به رابطه کلیساى کاتولیک با مذاهب غیر مسیحى با ۱۶۵۱ رأى موافق و ۱۴۲ رأى موافق مشروط و ۹۹ رأى مخالف به تصویب رسید.بیشتر مخالفتها از جانب اعراب مسیحى صورت گرفت.و شدتش چنان بود که انتشار اعلامیه تا اکتبر سال بعد به تعویق افتاد. ۲
ب:تعالیم و اعتقادات تلمودى
تلمود به عنوان یکى از منابع مهم، تفسیرى از تعالیم، عقاید، آداب و احکام یهودیت است که همواره مرجع یهودیان در تمام اعصار بوده و هست.این کتاب از دو بخش میشناه (متن اصلى) و گمارا (شرح متن اصلى) تشکیل شده است.میشناه بین سالهاى ۱۹۰ تا ۲۰۰ پس از میلاد، یعنى حدود یک قرن پس از ویران شدن هیکل توسط تیتوس رومى بوسیله یهودا هاناسى جمع آورى شد.گمارا نیز دو نوع است گماراى اورشلیم که در سال ۴۰۰ و گماراى بابل که در سال ۵۰۰ جمع آورى و تدوین شد. ۳
صرفنظر از مباحثى که مربوط به شکل تلمود مىشود و اتفاقا اطلاع از آن هم ضرورى است، در این مقال مىخواهیم به محتواى تلمود به عنوان منبعى که عامل بسیارى از کینهتوزىها و نفرتها شده، نظرى هر چند مختصر بیافکنیم تا شاید ریشه مهم و اساسى یهود ستیزى در بعد اعتقادى آن را دریابیم. {mospagebreak}
در سال ۱۸۸۸ میلادى مطبوعات (مجله) مینروه ۱ روایت جالبى را از یک مطلب مربوط به نتایج حاصل از فعالیتهاى یک کمیته تحقیق که در سال ۱۲۴۰ میلادى به دستور سن لویى پادشاه فرانسه تشکیل شده بود چاپ کرد که هرگز مورد ابطال قرار نگرفت.پادشاه وقت فرانسه خواسته بود بداند که چرا یهودیان تا آن حد در فرانسه منفور هستند؟بدین منظور وى یک دادگاه سلطنتى به ریاست شخص خویش افتتاح کرد.کتاب تلمود، توسط یک نفر یهودى مسیحى شده که زبان عبرى را خوب سخن مىگفت، در معرض قضاوت دادگاه قرار گرفت.براى روشن شدن اصالت و اعتبار متون دینى تلمود، دادگاه از جچیل، خاخام پاریس به همراه دو خاخام دیگر به نامهاى یهودا سموئیل، و ژاکوب که دومى از خطباى مشهور فرانسه و اسپانیا بود، دعوت به عمل آورد تا در جلسات شرکت کنند.پادشاه منصف فرانسه سعى کرد تا بیشترى تمهیدات را تدارک ببیند که خاخامهاى نام برده بتوانند به راحتى از تلمود دفاع کنند و اصالت و اعتبار متون تلمودى را در محضر جلسه اثبات نمایند.على رغم همه اینها، دادگاه اجبارا به این نتیجه رسید که قوانین تلمودى مخالف و بلکه منافى و ناسازگار با هر گونه نظم اجتماعى است، و این مطلب منحصر به جوامع مسیحى نبود، بلکه در مورد هر اجتماع غیر یهودى مصداق داشت.در اثر همین تحقیقات بود که آن دادگاه بدین نتیجه رسید که تلمود نه تنها مکررا مریم مقدس را مورد اهانت قرار مىداد، بلکه حتى شک به وجود مىآورد که حضرت عیسى علیه السلام از یک مادر باکره به دنیا آمده است و جسارت را تا جایى پیش مىبرد که مىگفت عیسى علیه السلام فرزند سربازى به نام پاندارا و زنى بدکاره بود.مسیحیان وقتى شنیدند که خاخامهاى دعوت شده رأى بر صحت این سخنان ترجمه شده از روى تلمود مىدهند شگفت زده شدند.سن لویى، پادشاه فرانسه، در اثر رأى نهایى این دادگاه تحقیق و تفحص، فرمان داد که کتاب تلمود را به کلى بسوزانند. ۲
با شنیدن این روایت یقینا، کنجکاوى براى اطلاع از محتواى تلمود بیشتر خواهد شد و این که چطور ممکن است از متون دینى یک قوم همچون یهودیت، نفرت برون تراود و اقوام و امم دیگر را از خود براند.مسلما در ابتدا باید بدانیم که دیدگاه یهودیان در خصوص اقوام و ملل دیگر چیست و چطور شده است که غیر یهودیان نسبت به یهودیان داراى این تنفر شدید هستند.
جنتیل ۱ یا گوئیم ۲ واژگانى هستند که مىتوان معناى غیر یهودى و یا بیگانه را بدان اطلاق نمود و این واژه از لغات محورى در ایجاد این تنفر است.یهودیان در فرهنگ و عقیده منحرف از شریعت حضرت موسى علیه السلام، بجاى اینکه خود را معتقد به دین موسوى بدانند، خود را از نژاد و خون یهودى مىدانند.مقدم بودن نژاد بر دین و مذهب در این قوم باعث شده است که آنان هیچ کس را به دین خود دعوت نکنند، و کسى را یهودى بدانند که مادرى یهودى داشته باشد.از همین رو«در موارد متعددى واژههاى کلى از قبیل«همانند تو»، «بیگانه»، یا حتى«انسان»به معنایى انحصار طلبانه و قوم گرایانه گرفته شدهاند.» 3 در این دایره هر کسى که داراى نژادى غیر یهودى باشد به وى جنتیل یا گوئیم گفته مىشود و همین واژه کافى است تا کوهى از تبعیضات نژادى ناروا، در لفافهاى از احکام مذهبى علیه غیر یهودیان به عنوان حیوانات انسان نما بار شود.که در این فرصت کوتاه فهرستوار بدان نظرى مجمل خواهیم داشت.
۱-اسرائیل شاهاک مىگوید: مقامات هلاخایى بر سر این ملاحظه که واژه«بیگانگان» (GENTILS) در این دیدگاه به همگى غیر یهودیان اشاره دارد به توافق رسیدهاند. ۴ ۲-به نوشته کتاب هاتانیا، کتاب مقدس جنبش هابادى از شاخههاى قوى هاسیدیسم، غیر یهودیان مخلوقات شیطان هستند که مطلقا هیچ چیز نیکویى نزد آنان یافت نمىشود.تفاوت کیفى میان یهودیان و غیر یهودیان از مرحله جنینى وجود دارد. ۵ ۳-بنابر حکم تلمود نجات یک غیر یهودى افتاده در چاه جایز نمىباشد.و اما نیز او را در چاه بیشتر فرو بردن نیز نباید. ۶
۴-در جنگ زمانى که لشکریان ما به یک یورش نهایى دست مىزنند.«هلاخا به آنها اجازه و فرمان مىدهد که حتى از غیر نظامیان خوب کشتار کنند، یعنى غیر نظامیانى که خود را چنین جلوه مىدهند» 1 5-«یک یهودى تعبدگرا از همان اوان جوانى در چهارچوب مطالعات مقدس خویش مىآموزد که بیگانگان با سگان قابل مقایسه هستند، که از آنها به نیکى یاد کردن گناه است.» 2 6-«نکته پذیرفته شده این است که در فریب بیگانگان به جاى مداواى آنان هیچ چیز قابل سرزنش نیست، اگر این کار خصومتى را بر نمىانگیزد» 3 7-دکتر مجاز نیست که یک روز سبت ۴ [براى نجات یک بیگانه]با درشکه جابجا شود.مگر اینکه آوردن عذر و بهانه غیر ممکن گردد.» 5 8-«حتى در برابر دستمزد نباید به یک زن غیر یهودى که روز سبت در حال زایمان است یارى رساند.از خصومت نیز نباید بیمى به دل راه داد.حتى زمانى که با چنین کمکى بىحرمتى به سبت در کار نباشد.» 6 9-«اگر دیده شود که یک کشتى که یهودیانى را حمل مىکند، در خطر است، وظیفه هر کسى است که سبت را بخاطر نجات او نقض نماید.با این وجود بنابر تفسیرى از خاخام عاکیوا ایگر (متوفى به سال ۱۸۷۳)،این قاعده فقط زمانى اعتبار دارد که بدانند که یهودیان در عرشه کشتى هستند.اما اگر از هویت مسافران چیزى دانسته نباشد، [سبت]نباید نقض گردد.زیرا که بیشتر آدمهاى دنیا از زمره بیگانگان و غیر یهودیان هستند.بدین ترتیب از آنجا که احتمال بسیار کمى وجود دارد که کسى از مسافران یهودى باشد، باید گذاشت که غرق شوند.» 7 10-یک طبیب یهودى نباید یک بیمار غیر یهودى را مداوا نماید.ابن میمون که خود یک طبیب مشهور بود، در این زمینه بسیار صراحت دارد و مىگوید:«پس بدانید و آگاه باشید که مداواى یک بیگانه حتى در برابر دستمزد ممنوع است.[…]با این وجود اگر از او هراس دارید یا این که از خصومت او مىترسید او را در برابر دستمزد مداوا کنید. ۱ اما ممنوع است که این کار بىاجرت انجام گیرد» 2 11-یک یهودى نباید از شرابى بنوشد که یک بیگانه-سهمى-هر چه باشد-در ساختن آن داشته است.از آن مهمتر، شراب در یک بطرى باز، حتى اگر کاملا توسط یهودیان ساخته شده باشد، به محض آن که بیگانهاى بطرى را لمس کند یا دستش را از فراز سر آن بگذراند به یکى از محرمات بدل مىگردد.» 3 12-«همچنین مجموعهاى از قواعد وجود دارند که ستایش بیگانگان ۴ و اعمالشان را به هر نحو ممنوع مىسازند.» 5 13-«یهودى مومن که از برابر گورستانى مىگذرد، باید ورد لعنت بر زبان آورد اگر مردگان بیگانهاند.و ورد رحمت اگر گورستان یهودیان در میان است» 6 14-«تلموذ بر یهودیى که از نزدیک مسکنى که غیر یهودیان در آن سکونت دارند مىگذرد مقرر مىدارد که از خداوند ویرانى آن خانه را طلب نماید و اگر این خانه ویران است، خداوند را به خاطر انتقامجوییش شکرگزارى کند.» 7 15-«تلموذ و تمامى مقامات خاخامى قدیمى نه تنها صاحب شىء گمشده یک بیگانه را مجاز مىشمارند، بلکه قاطعانه باز گرداندن آن را ممنوع مىنمایند» 8 .
۱۶-«بنابر دانشنامه تلموذى آن کس که با زن یک بیگانه روابط جسمانى دارد، مستوجب مجازات مرگ نیست.» 9 17-«نمىتوان روابط جنسى میان یک مرد یهودى و یک زن غیر یهودى را زنا توصیف کرد.بنا بر تلموذ، چنین روابطى از گناه حیوانیت ناشى مىگردند. (به همین دلیل، در کل فرض مىشود که بیگانگان پدرشان معلوم نیست» 1 18-«بیگانگان که (طبق هلاخا) دروغگویان مادرزاد هستند، گواهىشان در برابر یک دادگاه خاخامى هیچ ارزشى ندارد.در این زمینه موقعیت آنان همانند زنان، بردگان و صغیران یهودى است؛ در عمل حتى بدتر است.» 2 19-«تلموذ هر نوع هبهاى را به یک بیگانه اکیدا ممنوع مىنماید.» 3 20-«شولهان عاروخ به صراحت بسیار مىگوید.دزدى کیفى (همراه با خشونت) اکیدا ممنوع است اگر قربانى یهودى باشد.اما همان عمل چون به دست یک یهودى، به زیان بیگانهاى انجام گردد به راستى ممنوع نیست.مگر در اوضاع و احوال خاصى، مثلا زمانى که بیگانگان تحت فرمانروایى ما نیستند»؛ اما مجاز است«وقتى که آنان تحت فرمانروایى ما هستند». 4 با رویت ۲۰ بند مذکور که بنا بر نظر افرادى همچون پوپر، به یک تجدید نظر صادقانه در فکر یهودى نسبت به غیر یهودى نیاز است. ۵ تصویرى از چهره یهود در ذهن متبادر مىشود که ممکن است در بعضى از موارد با واقعیات تطابق نداشته باشد.اسرائیل شاهاک یهودى در کتاب خود به این استثنائات نیز توجه مىدهد و خاطرنشان مىسازد که رعایت همین استثناء در بسیارى از موارد ضامن بقاى یهودیت در تمام اعصار بوده است و آن هم به دو دلیل: ۱-احکام سخت علیه غیر یهودیان تنها در صورتى معلق مىماند که سودى بیشتر از اعمال احکام، نصیب یهودیان شود.این اصل را مىتوان در کتاب«تاریخ یهود، مذهب یهود»به عینه مشاهده کرد.
لوئیس مارشالکو در تأیید نظر مذکور در کتاب«فاتحین جهانى»مىگوید: یکى دیگر از حربههاى بىنهایت موثر یک نفر یهودى، توانمندى وى، مانند یک فرد دمدمى مزاج و متلون، در پذیرش رنگ محیط پیرامون خویش است.نام برده در فرانسه، مجارستان، انگلستان و یا هر جاى دیگرى که باشد، در زمینه محیط بومى آنجا ادغام مىشود.اما علیرغم این که وى در انگلستان همانند یک جنتلمن (آقاى) انگلیسى و در آمریکا نیز مانند یک یانکى واقعى به نظر مىآید، این مطلب صرفا نقاب دروغینى بیش نیست و کارى حساب شده براى دفاع از منافع خویش و همچنین کسب پیروزى است. ۱ ۲-در صورتى که خطرى متوجه یهودیان شود و خصومت غیر یهودیان را علیه یهودیان برانگیزد، حکم تلمودى معلق مىماند.
و به همین دلایل و با رعایت همین استثنائات است که مثلا در آمریکا شاهد، حمایت عدهاى یهودى سرشناس همچون آبراهام هشل از نهضت مارتین لوتر کینگ هستیم.در حالیکه چگونه مىتوان با حمایت از سیاهان از حقوق فلسطینیان حتى حقوق فردى اولیهشان به این سادگى گذشت. ۲ در واقع«منافع خاص یهودیان[به عنوان تنها انگیزه]به همان گونه که براى کمونیستهایى که همین سیاهان را حمایت مىکردند، هدف یک«بهره بردارى»سیاسى از جماعت آفریقایى-آمریکایى بود، در مورد یهودیان، بنابر این بود که حمایت کور از اصل سیاست اسرائیل در خاورمیانه به دست آورند.» 3
ج:نظریه قوم یا نژاد برگزیده
شاید بتوان جواب تمام سؤالاتى که احیانا با خواندن عقاید تلمودى ایجاد مىشود و چرایى چنین تفکرى را علیه غیر یهودیان، در یک جمله خلاصه کرد.و آن اینکه«یهودیان خود را قوم برگزیده مىدانند»و به همین دلیل دیگران را نژاد پست قلمداد نموده، رفتارى متناسب با حیوانات با آنها دارند.
نژاد یا قوم برگزیده یکى دیگر از عوامل اصلى تضاد و تنفر غیر یهودیان از یهودیان است که همواره در متون اعتقادى آنان یافت مىشود.
یهودیان خویشتن را بازماندگان طوایفى مىدانند که در آغاز هزاره دوم پیش از میلاد در جنوب بین النهرین سکنى داشتند و سپس به سرزمین کنعان مهاجرت کردند.
نسلهاى بعد به مصر کوچیدند.در مصر مقهور ستم فراعنه شدند و زندگى مشقت بارى یافتند.در حوالى سال ۱۳۵۰ پیش از میلاد، موسى علیه السلام دین خود را اعلام کرد که برخلاف ادیان بین النهرین و مصر و کنعان بر بنیاد پرستش خداى یگانه استوار بود؛ و در مهاجرتى معروف، ایشان را به سرزمین کنعان انتقال داد.بطور کامل در کنعان استقرار یافتند و در سالهاى پایانى هزاره دوم پیش از میلاد نخستین دولت خویش را در این منطقه به پا کردند.[…]در آغاز عبرانى نامیده مىشدند و سپس بنى اسرائیل، تنها از دوران تبعید گروهى از بزرگانشان در بابل (۵۳۹-۵۹۸ پیش از میلاد) به یهودى شهرت یافتند زیرا تبعیدیان از قبیله یهودا بودند. ۱ آقاى عبد الله شهبازى در ادامه تاریخچه قوم یهود مىگوید: یهودا نماد دورویى و خدعه در میان پسران یعقوب است.از سویى در ماجراى توطئه برادران علیه جان یوسف نقش اصلى را به دست دارد.و از سوى دیگر در نزد یعقوب، سایر برادران را مقصر و خود را دوستدار یوسف و عامل نجات جان او جلوه مىدهد.
او با این خدعه، سرانجام جانشین یوسف و فرمانرواى قوم بنى اسرائیل مىشود. ۲ شاید تبیین تفاوت و تمایز میان بنى اسرائیل و یهودا، ظاهرا در راستاى هدف این مقال نگنجد، ولى براى بحث نژادگرایى یهودیان و تأثیرات ارثى متعاقب آن بسیار لازم است.شاید هم بسیار لازم باشد که بدانیم«در قرآن کریم نیز، میان واژههاى بنى اسرائیل و یهود تفاوتى محسوس مىتوان دید.در قرآن، بنى اسرائیل به قوم پیامبرانى چون موسى علیه السلام اطلاق مىشود.» 3 بدین معنا که رنگ و صبغه دینى در معرفى این قوم بسیار محسوس است و در مقابل«یهودیان به شدت ناسپاس و حریص بر دنیا، ربطى به ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب و فرزندان یعقوب ندارند» 4 .که لعن و نفرین خداوند بواسطه طغیانشان نصیب مىگردد و عاقبت به عنوان حزب شیطان معرفى مىشوند ۵ در واقع همین یهودیان بودند که«هفتاد پیغمبر در اول روز بکشتند و چندین زاهد برخاستند تا امر معروف کنند و ایشان را از قتل بازدارند و در آخر روز ایشان را نیز بکشتند.» 6 یهودیان آغازگر انحراف به سمت دنیا و تمنیات دنیوى در رسالت راستین حضرت موسى بودند و به همین دلیل قومیت را به جاى دین و اعتقاد، محوریت بخشیدند.و پیامبران راستین خداوند را نه به عنوان هدایتگر بلکه به عنوان پادشاهان و نماد قدرت و شوکت خویش مىشمردند. ۷ و یقینا محدوده حکومتى یک پادشاه علیرغم یک پیامبر که امتى را در بردارد، به یک ملت و به معناى دقیق آن در یهودیت به قوم محدود مىشود.و آنچه اصالت مىیابد قوم یهود است و نه دین یهودى؛ و یهودى آن است که مادرش، یهودى باشد و نه اعتقادى لزوما به دین یهودیت داشته باشد.و طبق نظر جاکوب کلاتکین ۱ «براى اینکه کسى جزء ملت یهود به شمار آید، لازم نیست به دین یهودیت یا مفاهیم معنوى آن معتقد باشد» 2 و اتفاقا اگر زمانى متوجه شدیم که چرا یهودیان به تبلیغ دین خود نمىپردازند، باید به نکتهاى که گذشت، توجه نمود. ۳ و اما این مسیر انحرافى از کجا شروع مىشود و مایه تقویت فکرى آن از کجاست؟در این مورد بسیارى از محققین، متون اعتقادى را مستمسک بسیار خوبى براى تحقق این نیات مىدانند که فهرستوار بعضى از آنها را در عهد عتیق مرور مىکنیم.تا دریابیم که چگونهاندیشه قوم و یا ملت برگزیده مسیر عملى خود را پیموده است. {mospagebreak}
۱-«شما منحصرا به خداوند، خدایتان تعلق دارید و او شما را از میان قومهاى روى زمین برگزیده است تا قوم خاص او باشید.» 4 2-«خداوند امروز طبق وعدهاش اعلام فرموده است که شما قوم خاص او هستید و باید تمامى قوانین او را اطاعت کنید» 5 3-«او از بین تمام مردم روى زمین شما را انتخاب کرده است تا برگزیدگان او باشید.شما کوچکترین قوم روى زمین بودید.پس او شما را بسبب اینکه قومى بزرگتر از سایر قومها بودید برنگزید و محبت نکرد.بلکه به این دلیل که شما را دوست داشت و مىخواست عهد خود را که با پدرانتان بسته بود بجا آورد.به همین دلیل است که او را شما را با چنین قدرت و معجزات عجیب و بزرگى از بردگى در مصر رهانید» 6 4-«از میان همه اقوام، شما قوم خاص من خواهید بود، هر چند سراسر جهان مال من است.اما شما براى من ملتى مقدس خواهید بود و چون کاهنان مرا خدمت خواهید کرد.» 7 فرازهاى مذکور از عهد عتیق دست آویزهاى مناسبى براى یهودیان بود تا برگزیدگى نژادى را بر برگزیدگى ایمانى اولویت داده، اهداف دنیوى خود را پیجویى نمایند.و بدین وسیله ملىگرایى در دین یهودیت را پىریزى کرده نژاد را مایه تفاخر بر دیگران بدانند.و با استفاده از دستمایههاى توراتى نظریات صریح و آشکارى از برگزیدگى این قوم عنوان نمایند که نمونههاى آن را مىتوان در اندیشه ناهوم سوکولف ۱ دید که در این مورد مىگوید:«در میان ملل متمدن، یهودیان بىگمان خالصترین نژادند» 2 و یا در کلام الى ویزل ۳ به این نیت درونى یهودیان پى برد که یهودى را از هر کس دیگرى به انسانیت نزدیکتر مىداند ۴ و یا در لسان خاخام آیزنبرگ ۵ :«انسان هر چه یهودیتر باشد انسانتر است.» 6 همین مفهوم و تعبیر را مىتوان در اثر موسى هس ۷ با ایدههاى نژاد یهودى خالص دریافت. ۸ موشه دایان ۹ نیز با این مفهوم، سخنى دارد که شنیدنى است.وى مىگوید: اگر کتاب کتابها یعنى توراتټ/