آنقدر در جاده رفتیم که حسابی خسته شدیم. تابلویی در کنار جاده نزدیک بودن روستایی را خبر میداد و معمولا روستا ها هم جایی برای اتراق چند ساعته کنار رود یا چشمه ای را دارند. اتفاقا خیلی زود به یک فضای سر سبز رسیدیم و بعد از چند ساعتی استراحت کردن و خوردن ناهار، بلند شدیم که راه بیفتیم. مقداری از زباله ها و پوست میوه ها را پای درخت ریختیم تا تبدیل به کود شوند و پلاستیک ها و بقیه آشغالها را هم گوشه ای گذاشتیم. داشتیم از محل اتراق دور میشدیم که دیدیم از دور کسی صدایمان می زند.