شهید احمد یاسین با خشم و اندوه به حال امتش چنین گفته است :
ای عربها آیا نمی خواهید بدانید چه بر سر شما آمده است؟!!
من پیرمردی هستم که نمی توانم با دو دست فلج خود نه مداد و نه سلاحی بردارم!!
من سخنرانی نیستم که همه جا را با صدایم به لرزه درآورم!!
نمی توانم به هیچ جایی بروم مگر آنکه کسی مرا حرکت دهد!!
موهایم سفید شده است و اکنون در انتهای عمر خود به سر میبرم!!
من همانم که بیماریها تهدیدش کردهاند و طوفان امتحانات زمانه بر او وزیدهاند!!
هدف من تنها این بود که کسانی که در اطراف من هستند و به ظاهر پیکری دارند درباره علت سستی و تنبلی عربها بنویسند!!
من می خواستم آنها بنویسند که ای عربها چرا ساکت و ناتوان نشسته اید، آیا مرده اید؟!
آیا دیدن فجایع دردآوری که بر ما میگذرد، دلهاتان را بیدار نکرده است؟ چرا هیچ گروهی به خاطر خدا خشمگین نمیشود و به خاطر ناموس این امت تظاهرات نمیکند؟ چرا هیچ گروهی به دشمنان خدا که جنگی بین المللی بر ضد ما آغاز کردهاند و ما را که مبارزانی شریف و ستمدیده هستیم، تروریست و جنایتکار نامیدهاند و سوگند خوردهاند که ما را نابود میکنند، حمله نمیکند؟!!
آیا این امت که خود را شریف می خواند از خود خجالت نمیکشد؟!
آیا سران کشورهای این امت با نادیده گرفتن جنایتهایی که صهیونیستهای وحشی و همپیمانان بین المللی آنان بدون اندک ترحمیبه ما بر ضد ما مرتکب میشوند، خجالت نمیکشند؟!
چرا حکومتها و نهادها و گروه ها و احزاب و هیأتها و شخصیتهای این امت به خاطر خدا خشمگین نمیشوند و فریاد بر نمی آورند که یا الله شکستگیهای ما را ترمیم کن، به ناتوانی ما رحم کن و بندگان مؤمنت را یاری ده؟!!
آیا از این کار هم عاجزند که برای ما دعا کنند؟!
به زودی خبر کشته شدن تعداد زیادی از ما را خواهید شنید، زیرا بر پیشانیهای ما نوشته شده است که ما در حالی که رو به سوی دشمن حرکت و مقاومت میکردیم، کشته شدیم و کودکان و زنان و سالخوردگان و جوانان ما نیز با ما مردند!! از کشته های ما آتشی برای این امت بی تحرک و نادان روشن میشود!!
منتظر نمانید که ما تسلیم میشویم یا پرچم سفید بالا میبریم، زیرا آموخته ایم که اگر هم چنین کاری بکنیم باز حتماً خواهیم مرد، پس بگذارید با نام مجاهد بمیریم و به شرف مجاهد نایل شویم!!
اگر خواستید، با امکانات خود با ما باشید، زیرا انتقام از خون ما بر عهده همه شما خواهد بود و اگر هم نخواستید می توانید فقط شاهد مرگ ما باشید و برای ما دعای رحمت بخوانید (این دیگر بر عهده شماست) ناراحتی ما از این است که خداوند عز و جل از همه کسانی که از ادای مسئولیتی که بر عهده شان نهاده است، انتقام میگیرد.
امیدواریم که بر ضد ما نباشید، ای رهبران امت و ای ملتهای مسلمان، شما را به خدا سوگند! که بر ضد ما نباشید!!
خداوند به تو شکایت میکنیم، به تو شکایت میکنیم، به تو شکایت میکنیم. ناتوانی و سستی خود را به تو میگوییم. از ناتوانی ما در برابر مردم به تو شکایت میکنیم. تو پروردگار مستضعفان و ستمدیدگانی. تو پروردگار مایی. ما را به چه کسی وا میگذاری؟ به آینده ای که از ما دور است؟ یا دشمنی که کار ما را به دستش سپرده ای؟
خداوندا از خونهایی که ریخته شده است به تو شکایت میکنیم، از هتک حرمت ناموسها به تو شکایت میکنیم. از کودکانی که یتیم شدند. از زنانی که بیوه شدند و مادرانی که فرزندانشان را از دست دادند و خانه هایی که ویران و مزارعی که تلف شدند به تو شکایت میکنیم. جمع ما پراکنده شده است. همراهان ما متفرق شدهاند. هر کس به راهی رفته است. اختلاف در بین ما ادامه دارد. از ناتوانی ملت و سستی امتمان و غلبه دشمنان بر ما، به تو شکایت میکنیم.