آخرین خطبه امام حسین علیه السلام در برابر سپاه دشمن

روز عاشورا، امام حسین علیه السلام پیش از شروع جنگ، در برابر سپاه دشمن ایستاد و به عمر بن سعد که در میان اشراف کوفه ایستاده بود نگاه کرد
و خطاب به آنان فرمود:
خداوند را ستایش می‌کنم که دنیا را آفرید و آن را محل فنا و نیستی و اهل آن را در حالاتی گوناگون قرار داد. آن که فریب دنیا را بخورد بی‌خرد است و آن که فریفته دنیا گردد نگون‌بخت.
مبادا دنیا شما را فریب دهد؛ چرا که دنیا امید هر کس را که به آن دل ببندد ناامید، و کسی را که به آن طمع ورزد ناکام می‌کند. شما را می‌بینم که برای انجام کاری جمع شده‌اید که خدا را به خشم آورده است، او از شما روی برتافته، عقابش را بر شما نازل کرده و شما را از رحمت خویش دور ساخته است.
نیکو پروردگاری است پروردگار ما، و شما بد بندگانی هستید که به طاعت او اقرار کرده و به پیامبرش ایمان آورده اید، ولی بر خاندان و فرزندانش تاخته‌اید و تصمیم بر قتل آنها گرفته‌اید. شیطان بر شما غالب شده و خدای بزرگ را از یاد برده اید؛
هلاکت باد بر شما و بر آنچه اراده کرده اید! انالله و انا الیه راجعون.
اینان جماعتی هستند که بعد از ایمان آوردن کافر شده‌اند. رحمت خداوند از ستمگران دور باد!

در این هنگام عمر بن سعد رو به اشراف کرد و گفت:
وای بر شما! با او سخن نگویید! به خدا سوگند، این پسر پدرش، علی، است و اگر در برابر شما بایستد و یک روز تمام برایتان خطبه بخواند خسته نمی‌شود!

شمر پیش آمد و گفت:
ای حسین! این سخنان چیست که می‌گویی؟ ما که چیزی از آن نمی‌فهمیم!

امام فرمود:
می‌گویم از خدا بترسید و مرا نکشید؛ زیرا کشتن و هتک حرمت من جایز نیست. من فرزند دختر پیامبر شما هستم و جدّه من، خدیجه، همسر پیامبر شماست؛ و شاید سخن پیامبر به گوش شما رسیده باشد که فرمود:حسن و حسین سرور جوانان اهل بهشت اند.

منابع:
بحارالانوار، ج ۴۵، ص ۵.

همچنین ببینید

ماهنامه موعود شماره 280 و 281

شماره ۲۸۰ و ۲۸۱ مجله موعود منتشر شد

با امکان دسترسی سریع دیجیتال ؛ شماره ۲۸۰ و ۲۸۱ مجله موعود منتشر شد ماهنامه …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *