پیشینه ابلیس قبل از تمرد

همیشه در دنیا دو نوع دعوت وجود دارد، از یک سو دعوت به خوبیها و صلاح توسط تمامی پیامبران، کتب آسمانی، عقل و فطرت آدمی و از طرف دیگر دعوت به شر و فساد توسط شیاطین و نفس اماره آدمی قرار دارند و هر دو جبهه انسان را به سوی خود می‌خوانند و انسان چون موجودی مختار است با اختیار خویش می‌تواند هر یک از این راهها را برگزیند.

اما یک سئوال اساسی وجود دارد و آن اینکه ما شناختی هر چند مختصر، از خدا داریم ولی شیطان کیست؟ آیا واقعیت دارد یا نه یک موجود خیالی است و هر کس شیطان خود می‌باشد و به بیان خیلی ساده‌تر اصلا موجودی به این نوع در دنیا وجود ندارد و اگر وجود دارد چرا از درگاه الهی رانده شد؟ قبل از رانده شدن کجا زندگی می‌کرد و چه مقامی داشت؟
نام وی
نام اصلی وی حارث (حرث) بوده که به خاطر عبادتهای طولانی مدتش، او را عزازیل یعنی عزیز خدا، می‌گفتند. اما پس از تکبر و خودبینی‌اش، ابلیس نامیده شد، یعنی کسی که از رحمت خدا مایوس گردید و پس از خودداری از سجده بر آدم و رانده شدنش از درگاه الهی، الشیطان یعنی دور شده از رحمت و خیر نام گرفت.
نصیحت گوی فرشتگان
اما در مورد پیشینه او چنین گفته‌اند که خداوند متعال قبل از آفرینش آدم، موجودات دیگری خلق نموده بود که حارث یکی از آنها بوده و در زمین حکومت می‌کرد که این مخلوقات به سرکشی، فساد، قتل و خونریزی پرداختند خداوند ملائکه را مامور قتل و از بین بردن آنها نمود. ملائکه چنین کردند و ابلیس را اسیر کرده و با خود به آسمان بردند.

اما برخی چنین بیان کردند که حارث (ابلیس) در حالی که خردسال بود به اسارت ملائکه در آمد و به همراه آنها به عبادت خدای تعالی مشغول شد. او در آسمان اول، مدتی بین ملائکه، خدا را عبادت کرد. بعد به آسمان دوم و سوم تا بالاخره به آسمان هفتم راه یافت. او در کنار عرش الهی منبری داشت، بالای آن رفته و ملائکه را اندرز می‌داد؛ چون به این رتبه و مقام رسید، با خود گفت: اگر روزی این امر تبلیغ به دیگری واگذار شود، من از او اطاعت نمی‌کنم چون خود را در علم و عمل یگانه روزگار و از همه برتر می‌دانست.
نتیجه غرور
روزی ملائکه در لوح دیدند که به زودی یکی از مقربان درگاه الهی به نفرین ابدی گرفتار خواهد شد پس از حارث با اصرار خواستند که آنها را دعا کند که هیچ یک از ایشان به این بلا مبتلا نشود. او نیز دعا کرد و گفت: خدایا! ایشان را ایمن گردان، ولی خودش را به سبب غروری که داشت، فراموش کرد.

روزی وی دید بر در بهشت نوشته‌اند: نزد ما بنده‌ای است که او را به انواع نعمتها، گرامی می‌داشتیم. اما اگر او را به کاری واداریم، سرپیچی می‌کند و به لعنت ابدی گرفتار خواهد شد. حارث سالها او را لعن می‌کرد ولی نمی‌دانست که در حقیقت دارد خود را لعن می‌کند!
نمک خورد و نمکدان شکست.
وی روزی دید در لوح نوشته است: “اعوذ بالله من الشیطان الرجیم” پرسید: خدایا! این ملعون رانده شده کیست؟ خدای تعالی فرمود: بنده‌ای است که او را به انواع نعمتها مخصوص می‌گرداندم ولی نافرمانی‌ام خواهد کرد و خوار و بدبخت خواهد شد. گفت: او را به من معرفی نما تا هلاکش کنم. فرمود: زود است او را بشناسی. هنوز او تمرد و سرکشی نکرده است، تا مستوجب مجازات باشد وقتی مامور شد به آدم سجده کند، قبول نکرد. گفت: خدایا! مرا از سجده بر آدم معاف دار تا تو را عبادتی کنم که کسی تا کنون چنین عبادتی نکرده است! خطاب شد: باید آنچه را به تو امر می‌کنم انجام دهی و من جز آن نمی‌خواهم و اینچنین بود که در اثر غرورش از بهشت رانده شده و مورد لعنت الهی قرار گرفت.
گفتگوی شیطان با پیامبر
روایت شده است که صبح آن شبی که پیامبر صلی الله علیه و آله به معراج تشریف بردند و همه جا را دیدند، شیطان خدمت پیامبر آمد و گفت: یا رسول الله! شب گذشته که به معراج تشریف بردید، در آسمان چهارم، طرف چپ “بیت المعمور” منبری بود، شکسته و سوخته و به رو افتاده، آیا آن منبر را شناختی؟ آیا می‌دانی آن منبر متعلق به کیست؟
حضرت فرمودند: خیر، آن منبر متعلق به کیست؟

شیطان عرض کرد: آن منبر من بود، بالای آن می‌نشستم و ملائکه پای منبرم نشسته و من آنها را موعظه می‌کردم، ملائکه از عبادت و بندگی من تعجب می‌کردند. وقتی که تسبیح از دستم می‌افتاد، چندین هزار ملک برخواسته تسبیح را می‌بوسیدند و به دست من می‌دادند. اعتقاد من این بود که خداوند مخلوقی برتر از من خلق نفرموده است. اما امر بر عکس شد و رانده درگاه الهی شدم و الان از من بدتر و ملعون‌تر در درگاه احدیت کسی نیست.

منابع
مرکز فرهنگ و معارف قرآن، دائره المعارف قرآن کریم، به نقل از بحارالانوار.
فخرالدین طریحی، مجمع البحرین.
رقیه یعقوبی، دنیای شگفت جن، ابلیس، شیطان.
نعمت الله صالحی حاجی آبادی، شیطان در کمین گاه.

همچنین ببینید

ماهنامه موعود شماره 280 و 281

شماره ۲۸۰ و ۲۸۱ مجله موعود منتشر شد

با امکان دسترسی سریع دیجیتال ؛ شماره ۲۸۰ و ۲۸۱ مجله موعود منتشر شد ماهنامه …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *