مادر مؤمنان، حضرت خدیجه که درود خدا بر او باد ثروتمندترین زن سرزمین خود بود و اعراب بر او بهخاطر ثروت و قدرتش نام “ملکه بطحاء” نهاده بودند اما این بانوی گرامی از شدت عشق به پیامبر اسلام(ص)، تمام ثروت خود را در راه ترویج دین خاتم خرج کرد و سرانجام در “عام الحزن” در تنگدستی و گرسنگی درگذشت.
حضرت خدیجه(س) پانزده سال قبل از عام الفیل و شصت وهشت سال قبل از هجرت نبوی در شهر مکه دیده به جهان گشود. نام او خدیجه و کنیهاش “ام هند” بود و نام پدرش “خویلد ابن اسد” و نام مادرش “فاطمه دختر زائده بن الاصم”. پدر و مادر خدیجه با چند واسطه به “لویّ بن غالب” می رسد که جدّ اعلای پیامبر خداست و مادر مادر خدیجه “هاله” دختر عبدمناف از اجداد پیامبر اسلام است. بنابراین خدیجه هم از طرف پدر و هم از سوی مادرش با پیامبر اسلام همنسب است.
***ماجرای ازدواج خدیجه
خدیجه به وسیله قرابت فامیلی با رسول خدا (صلی الله علیه و اله و سلم) از یک طرف و ملاحظه اخلاق حمیده او در بازرگانی از طرف دیگر، وشنیدن اخبار رسالت از علمای یهود و نصاری ازسوی سوم، عاشق دلباخته معنوی پیامبر بود و گاهی در این راه گریه میکرد و در شب هایی خواب به چشم او فرو نمی رفت. خدیجه(س) مشکل خود را با پسرعمویش که عالم برجسته نصارا بود در میان گذاشت؛ او دعایی نوشت و خدیجه آن را زیر بالشش نهاد و شبانه در عالم خواب پیامبر(ص) را دید و آینده برایش روشن شد. چون چشم برگشود دیگر به خواب نرفت و سرانجام کنیزش نفیسه، خواهرش را به سراغ محمد(ص) فرستاد و رسماً از او خواستگاری کرد.
خدیجه با تلاش پیگیر و تمهید مقدمات عاقلانه، به ویژه با تدبیر پسر عمویش، ورقه بن نوفل، سرانجام به مقصود خود رسید و فرزندان هاشم را که ستارگان حجاز بودند به خانه خود جذب کرد. آنان در حالی که رسول خدا را با تمام عزت و احترام در میان گرفته بودند، برای اجرای عقد به حضور خدیجه رسیدند، و خطبه عقد با یک برنامه جالب اجراشد و پس از مراسم، یادگار عبدالله در کنار عمویش ابوطالب عازم خانه پیشین گشت، ولی خدیجه همراه با مهر و محبت ویژه دامن محمد را گرفت و گفت “سیدی !إلی بیتک فبیتی بیتک و أنا جاریتک! ای مولایم! بیا به خانه خودت، خانه من خانه تواست، و من نیز کنیز تو هستم.”
***مقام خدیجه(س) در بهشت
از فضیلتهای حضرت خدیجه علیهاالسلام، مقامی است در بهشت که از سوی خداوند به ایشان وعده داده شده است. پیامبراکرم (ص) نیز بارها این مسئله را به خدیجه بشارت میداد و میفرمود: در بهشت، خانهای داری که در آن رنج و سختی نمیبینی. امام صادق علیه السلام نیز میفرماید: هنگامیکه خدیجه وفات یافت، فاطمه خردسال بیتابی میکرد و گرد پدرش میگشت و سراغ مادر را از او میگرفت. پیامبر از این حالت دخت کوچکش بیشتر محزون میشد و دنبال راهی بود تا او را آرام کند. فاطمه همچنان بیتابی میکرد تا اینکه جبرئیل بر پیامبر نازل شد و فرمود “به فاطمه سلام برسان و بگو مادرت در بهشت خانهای کنار آسیه، همسر فرعون و مریم، دختر عمران نشسته است.” هنگامیکه فاطمه این سخن را شنید، آرام گرفت و دیگر بیتابی نکرد.
***منزلت حضرت خدیجه(س) نزد پیامبر(ص)
پیامبر پس از خدیجه تا آخر عمر خدیجه را فراموش نکرد و هر از چند گاهی از او تقدیر و تمجید میکرد. عایشه گفته است: «رسول خدا (ص) از خانه بیرون نمیرفت مگر این که به نوعی از خدیجه یاد میکرد و از وی به نیکی ستایش مینمود. روزی او را به یاد آورد. رشک و حسد وجودم را فرا گرفت. گفتم آیا او بیش از یک پیرزن بود؟ خداوند زن بهتری به تو عطا فرموده است. پیغمبر خشمگین شد. آن گاه فرمود “سوگند به خدا، پروردگار بهتر از او را به من نداد. او به من ایمان آورد در هنگامیکه مردمان به من کفر میورزیدند. و از او به من فرزندانی عطا کرد در حالی که مرا از فرزندانِ دیگر زنان محروم نمود”. عایشه گفت “با خود گفتم دیگر هرگز خدیجه را به بدی یاد نخواهم کرد.”
***فرزندان خدیجه
از حضرت خدیجه چهار فرزند متولد شدند. پسرى به نام قاسم به دنیا آمد که طاهر و طیب لقب داشت، و کنیه “ابوالقاسم” براى پیامبر اسلام، از نام همین فرزند عزیز گرفته شده است. قاسم دوران نوزادى و شیرخوارگى را مدتى طى کرد و حتى تا مرحله پاگشودن و به راه افتادن هم زنده بود. اما هنوز از شیر گرفته نشده بود که بنا بر تقدیر الهى از دنیا چشم پوشید و به سراى باقى شتافت.
غیر از این فرزند پسر، خدیجه داراى سه دختر نیز شد که اسامى آنان زینب و امکلثوم و فاطمه علیهنالسلام بود. آرى شخصیت والایى همچون خدیجه است که در دامان پاکش، پاکدامنترین و پاکیزه گوهرترین بانوى جهان هستى، یعنى حضرت فاطمه زهرا سلام اللَّه علیها، پرورانده مىشود. آن خورشید تابانى که بنا بر اراده و مشیت الهى، از میان تمام فرزندان پیامبر، براى پدر بزرگوارش باقى میماند، تا براى مادرى انوار الهى و سادات جهان، انتخاب شود، و در دامان گهربارش فرزندان همچون ائمه معصومین علیهم السلام را پرورش دهد که خود، مشعلداران ارشاد و هدایت جهانیان باشند… آرى فاطمه سلام الله علیها این چنین مادرى داشت که «خدیجه» نامور گشته بود…
آرى، چون خدیجه علیهاالسلام به ازدواج رسول خدا صلى اللَّه علیه و آله درآمد زنان مکه رابطه خود را با خدیجه علیهاالسلام قطع کردند و دیگر به خانه او نمىآمدند. و در هنگام ملاقات به او سلام نمىکردند. رفت و آمد دیگران به خانه خدیجه علیهاالسلام را مراقبت کرده، مانع رفتن آنان به خانه او مىشدند. زنان مکه، خدیجه را تنها گذاردند، دیگر با او دوستى نمىکردند. خدیجه علیهاالسلام از این موضوع غمگین و ناراحت بوده و وحشت او را فراگرفته بود.
این ترک رفت و آمد و محاصره روحى خدیجه با مبعوث شدن پیامبر صلى اللَّه علیه و آله به رسالت شدیدتر شد. در این زمان چون رسول خدا صلى اللَّه علیه و آله را دشمن خود مىدانستند هرگونه ارتباطى را با خدیجه علیهاالسلام که حامى اصلى رسول خدا صلى اللَّه علیه و آله بود قطع کردند و خدیجه علیهاالسلام را در آن شرایط سخت تنهاى تنها گذاردند.
***سخنان دانشمندان درباره خدیجه(س)
دانشمند عرب (سنیه قراعد): تاریخ در مقابل عظمت ام المومنین خدیجه(ع) سر فرود می آورد، و در برابرش متواضعانه دست بسته می ایستد، نمی داند نام این بانو را در کدام شناسنامه بزرگان ثبت نماید.»
سلیمان کتانی، نویسنده عرب: خدیجه ثروتش را به محمد بخشید. ولی این احساس را نداشت که میبخشد، بلکه این احساس را داشت که از او هدایت را که بر همه گنجهای سراسر جهان برتری دارد، کسب می نماید، او احساس میکرد محبت و دوستی را به حضرت محمد (ص) اهدا میکند، ولی در عوض همه ابعاد سعادت را از او کسب میکند.»
عالم بزرگ شیخ حرعاملی: شیخ حرعاملی صاحب کتاب وسایل الشیعه شعری در وصف او سروده است:
زوجته خدیجه و فضلها
ابان عند قولها و فعلها
بنت خویلد الفتی المکرم
الماجد الموید المعظم
لها من الجنه بیت من قصب
لاصخب فیه ولالها نصب
و هذه موره لفظ الخبر
عن النبی المصطفی المطهر
“همسر پیامبر، خدیجه که فضل و برتری او از گفتار و رفتارش آشکار است، دختر خویلد آن جوانمرد بزرگوار، و ارجمند تأییدشده و بلندمقام برای خدیجه و در بهشت خانه ای از یک قطعه گوهر بلورین آماده شده است که در ناآرامی و رنج نیست. این موضوع عین سخن پیامبر برگزیده پاک خدا است که خدیجه در بهشت دارای چنین خانه ای است.”
بنت الشاملی نویسنده عرب: آیا دیگری غیر از خدیجه را میشناسید که با عشقی آتشین، و مهر و ایمانی استوار بی آن کهاندک تردیدی به دل راه دهد یا ذره ای از باورش به بزرگداشت همیشگی خدا و پیغمبر بکاهد، دعوت دین را از غار حرا پذیرا شود».(۳۳)
زبیر بن بکّار گفته است: خدیجه، در عصر جاهلیّت «طاهره» خوانده میشد.
هشام بن محمّد: رسول خدا خدیجه را دوست داشت و به او احترام میگذارد و در بعضی کارها با او مشورت میکرد. او وزیر صدق و راستی بود و نخستین زنی است که به پیامبر ایمان آورد و پیامبر تا وقتیکه خدیجه زنده بود، هرگز همسر دیگری برنگزید. تمام فرزندانش بجز ابراهیم از خدیجه بودند.
***غروب غمبار تنها غمگسار پیامبر صلى الله علیه وآله
۲۵ سال تمام حضرت خدیجه ستاره پرفروغ دودمان رسالت بود، نگاه هاى جاذب وغم زدایش تنها مایه تسلّى پیامبر رحمت در محیط خانه بود ولى هزار افسوس که با ارتحال جانگدازش غم و اندوه فراوانى به وسعت دریاها و سنگینى کوه ها بر دل پیامبر فرو ریخت. این حادثه جانگداز و فاجعه توان فرسا، در دهم رمضان دهمین سال بعثت، سه سال پیش از هجرت اتفاق افتاد. در حجون دفن شد، پیامبر اکرم صلى الله علیه وآله در قبر او وارد شد و به دست مبارک خود او را در قبر گذاشت. در آن هنگام هنوز نماز میّت تشریع نشده بود. وفات حضرت خدیجه سه ماه بعد از وفات حضرت ابوطالب اتفاق افتاد و پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله به شدت محزون شد. فاصله این دو حادثه غمبار را از سه روز تا سه ماه گفتهاند. پیامبر اکرم صلى الله علیه وآله آن سال را «عام الحُزن»؛ سال غم و اندوه نام نهاد و در واقع یک سال اعلام عزاى عمومى نمود.
***وصیتهاى حضرت خدیجه سلام الله علیها
حضرت خدیجه در آخرین لحظات زندگى وصایایى به شرح زیر به پیامبر اکرم نمود:
۱. براى او دعاى خیر کند.
۲. او را با دست خود در خاک قرار دهد.
۳. پیش از دفن در قبر او وارد شود.
۴. عبایى را که به هنگام نزول وحى بردوش داشت، روى کفن او قرار دهد.
*** ماجرای آوردن کفن از سوی خدا برای خدیجه(س)
در کتاب «الخصائص الفاطمیه» نقل شده طبق روایت مشهور هنگامیکه حضرت خدیجه رحلت کرد، فرشتگان رحمت از جانب خداوند کفن مخصوصی برای خدیجه نزد رسول خدا آوردند و این علاوه بر اینکه مایه برکت برای خدیجه بود، مایه تسلی خاطر رسول خدا گردید و به این ترتیب، تقدیر و تجلیل جالبی از طرف خداوند برای حضرت خدیجه به عمل آمد.
پیامبر اکرم پیکر مطهر حضرت خدیجه را با آن کفن پوشانید.سپس جنازه او را با همراهان به سوی قبرستان معلی بردند تا در کنار مادرش حضرت آمنه به خاک بسپارند. در آنجا قبری برای حضرت خدیجه آماده کردند، رسول خدا درمیان آن قبر رفت و خوابید، سپس بیرون آمد وآن گوهر پاک را در آنجا به خاک سپرد.
***کتابشناسی حضرت خدیجه سلام الله علیها
الف- کتب فارسی
نام : حضرت خدیجه اسطوره ایثار و مقاومت
درباره نویسنده : محمد محمدی اشتهاردی
درباره اثر : نبوی تهران ۱۳۷۷
***
نام : فروغ آسمان حجاز خدیجه
درباره نویسنده : علی کرمی فریدونی
درباره اثر : حاذق قم ۱۳۸۲
***
نام : جلوه هایی از فروغ آسمان حجاز حضرت خدیجه
درباره نویسنده علی کرمی فریدونی
درباره اثر : دلیل ما قم ۱۳۸۳
***
نام : فی رحاب رسول الله و اهل بیته (ع) – ام المومنین الکبری خدیجه بنت خویلد
درباره نویسنده هاشم الموسوی
درباره اثر : فرهنگ مشرق زمین تهران ۱۳۸۳
***
نام : خدیجه
درباره نویسنده علی محمد علی دخیل ترجمه فیروز حریرچی
درباره اثر : امیرکبیر تهران۱۳۶۳
ب- کتب عربی
نام : خدیجه ام المومنین
درباره نویسنده : عبدالحمید الزهراوی
درباره اثر : المکتب الاسلامیبیروت
***
نام : ام المومنین خدیجه بنت خویلد
درباره نویسنده : ابراهیم محمد حسن الجمل
درباره اثر : دار الفضیله قاهره
***
نام : دثرینی … یا خدیجه
درباره نویسنده : سلوی بالحاج صالح – العایب
درباره اثر : دار الطلیعه بیروت ۱۹۹۹
***
نام : خدیجه ام المومنین
درباره نویسنده : عبدالمنعم محمد عمر
درباره اثر : الهیئه المصریه العامه قاهره
***
نام : صحابیات حول الرسول – خدیجه ام المومنین
درباره نویسنده : زهیر مصطفی یازجی
درباره اثر : این کتاب در زمینه سیره نبوی است دارالقلم حلب
***
نام : خدیجه بنت خویلد
درباره نویسنده : علی محمد علی دخیل
درباره اثر : موسسه اهل البیت بیروت ۱۹۸۰
***
نام : مثلهن الاعلی السیده خدیجه
درباره نویسنده : عبدالله العلایلی
درباره اثر : این کتاب در زمینه سیره نبوی است دارالجدید قاهره ۱۹۹۲
***
نام : سیره ام المومنین السیده خدیجه
درباره نویسنده : واصف احمد فاضل کابلی
درباره اثر : دار الکابلی جده ۱۹۹۸
***
نام : السیده خدیجه
درباره نویسنده : عبدالحمید محمود طهماز
درباره اثر : دارالقلم دمشق ۱۴۱۰
شعر وفات حضرت خدیجه (س) – غلامرضا سازگار
من کیستم یگانه امید محمّدم
ناموس وحی و همسر والای احمدم
امالائمه مادر امالائمهام
یعنی خدیجه دختر پاک خویلدم
روح بزرگ خواجه اسراست در تنم
گلخانـه بهشت رسول است دامنم
من بین دشمنان زره مصطفی شدم
بر بانوان معلم درس وفا شدم
گشتم چو پیش روی رسول خدا سپر
از چارسو نشانه سنگ جفا شدم
بـر پیکـرم بـه شوق دفاع پیامبر
سنگ جفا ز شاخه گل بود خوبتر
من پاسدار اشرف خلق دو عالمم
اسلام متکی شده بر عزم محکمم
همچون علی کنار محمّد ستادهام
در سایه رسول خدا فوق مریمم
مریم حضـور مریم من میکند قیام
عیسی به یازده پسرم میدهد سلام
شخص رسول برده به تجلیل نام من
گیرد ز اعتبار و شرف احترام من
خلقت اگر سلام دهندم عجیب نیست
حتی خدا رسانده به احمد سلام من
سرتا قدم اگر چه وجودم مقدس است
بر من مقام مادر زهرا شدن بس است
پیش از نزول وحی خدا خواندهام نماز
بردم رخ نیاز به درگاه بینیاز
قرآن فرود نامده گفتم شهادتین
اسلام شد ز من، من از اسلام سرفراز
روز ازل کـه یـار رسـول خـدا شدم
سر تا قدم خدایی و از خود جدا شدم
پیغمبر است شاهد پاکی و عصمتم
بر سر نهاده خواجه کل تاج عزّتم
روزی که خاک حضرت آدم نبود گل
شد همسری خواجه لولاک، قسمتم
تنها نه از نساء رسول خدا سرم
جز دخترم ز کلّ زنان نیز برترم
زنهای مکه یکسره از من بریدهاند
دیگر ز خانهام ز حسد پا کشیدهاند
بر قلب من ز نیش زبانها زدند نیش
هرگز مقام و منزلتم را ندیدهاند
هر جا به غیر خانه من پا گذاشتند
حتی به وضع حملم تنها گذاشتند
تنها به حجره مانده و مأیوس از همه
دائم لبم به ذکر خدا داشت زمزمه
دیدم یکی ز مهر مرا میزند صدا
مادر منم که هم سخنم با تو، فاطمه!
مادر چرا غریبی من یاور توام
ریحانه رسول خدا دختر توام
مادر ز بی وفایی زنها مکن گله
قابل نییَند تا به تو گردند قابله
با نصِّ «لایمسه الا المطهرون»
بین زنان مکه و ما هست فاصله
لبخند زن که دست خداوند، یار توست
مریم صفیّه آسیـه هاجـر کنـار توست
این بود قدر و منزلت و اقتدار من
تا مادریِ فاطمه شد افتخار من
ممنونم از رسول خدا و خدای او
بر فاطمه سلام خداوندگار من
«میثم» قصیده تو قبول رسول باد
زیبا سرودهای صلهات با بتول باد