شیعه یا سنی بودن ابوعلی سینا
اگر چه اهمیت شیخ ابو علی سینا از جهات مذهبی او نیست، چه این که دین او اسلام است و از مفاخر مسلمانان بلکه همه جهانیان و انسانیت است اما می توان گفت که مدارک موجود شیعی بودن او را تأیید میکنند. دلایل عمده بر شیعی بودن وی عبارتند از:
۱. در برخی منابع اهل سنت صریحا گفته شده است که پدر ابن سینا به اسماعیلیان علاقه مند بوده و در محافل و مجالس آنها حضور مییافت و پسرش را نیز با خود میبرد.[۱]
و بعید می نماید که پدر و پسری شیعی نباشد ولی به طور مداوم به مجالس شیعیان رفت و آمد داشته باشند.
۲. اینکه علاوه بر مقالات و نوشته های فردی در مورد ابو علی سینا و مذهب وی، شیخ علی بن فضل الله جیلانی فومنی در تشیع اثنا عشری ابو علی سینا کتابی نوشته و اسم آن را «فی اثبات ان الشیخ الرئیس من المسلمین و من اکابر علماء الامامیه الاثنی عشریه» گذاشته است. که در تاریخ ۱۰۶۲ هجری قمری تألیف شده و نسخه خطی آن در کتابخانه ملک به شماره ۴۶۵۵۵ موجود است.
۳. خود شیخ در کتاب شفاء می نویسد: جانشین برگزیدن این مدبر (پیامبر) (ص) یا به نص است یا به اجماع و لیکن این کار به نص صواب تر است.[۲] واضح است که این قول با عقیده شیعه و موقعیت مذهبی و سیاسی تشیع سازگار است؛ زیرا اهل سنت در این باب، به بیعت و اختیار و انتخاب رفتهاند.اما ابن سینا به نظرامامیه تاکید دارد؛این دلیل خوبی به شیعه ی امامیبودن وی است؛
بنابراین در شیعه بودن ابن سینا تردیدی نیست بلکه بحث در این است که آیا وی شیعه ی اسماعیلی یا امامی و یا زیدی بوده است؟
۴. آنچه در منابع رجالی وتاریخی شیعه واهل سنت گزارش شده، حاکی ازاین است که ابن سینا را به عنوان یک دانشمند شیعی اسماعیلی شناختهاند؛ چنانچه علامه سید محسن امین، ابن سینا را به عنوان شیعی اسماعیلی شناخته است.[۳] اما در جای دیگر بامولف مجالس المومنین،قاضی نورالله شوشتری هم رأی شده و ابن سینا را یک عالم شیعی امامی معرفی کرده است به این دلیل که : ابن سینا در مباحث امامت و خلافت و جانشینی پیامبر (ص) قائل به انتخاب از سوی پیامبر(نص) است.[۴]
۵. نتیجه اینکه،علی بن فضل الله جیلانی درباره عقیده ابن سینا کتابی نوشته و در آن کوشیده با توجه و تامل درآثارش به عقاید و تفکرات ابن سینا ابن سینا یک شیعی داوزده امامی است نه اسماعیلی و….، دلیل عمده او نیزهمان نظر ابن سینا در باب نص در امامت امام علی ـ علیه السلام ـ میباشد.[۵]
جیلانی پس از تحقیقات به ذکر شواهدی از کلمات ابن سینا دست مییازد تا خواننده را آگاه کند.[۶] که عقیده شیخ الرئیس موافق عقیده امامیه است، هم در نص و انتخاب توسط پیامبر (ص) و هم در عصمت امام. که هیچ یک از فرقه های اسلامی از این نظر موافق شیعه نیستند؛ و چون ابن سینا به این امور اعتقاد دارد و آنها را در آثار خود منعکس داده است؛ پس حکم به شیعه بودن قطعی وامامیبودنش احتمالی است.[۷]
ایرانی یا افغانی بودن ابوعلی سینا
در طول تاریخ برخی از انسانها از لحاظ نبوغ علمی و خدمت به بشریت به جایی رسیدهاند که به تمام ملتها تعلق دارند. چنین شخصیتهایی در واقع فراملیتی محسوب میشوند. اکثر دانشمندان خدمتگزار و مخترعین از چنین جایگاهی برخوردارند، لذا وابستگی به سرزمین خاصی چندان نقشی در درخشندگی آنها ندارد، فرهیختگان جهان، چونان خورشیدند که از نور آنها همه بهرهمند هستند. لذا هرگز نمیشود این گونه انسانها را در یک نقطه خاص محدود کرد، بلکه برای تمام بشریت تعلق دارند. ابوعلی سینا نیز یکی از فرهیختگان بشری است که از لحاظ علمی در تمام دنیا شهرت دارد و از علم او تمام دنیا بهره جستهاند.
ابوعلی حسین بن عبدالله بن سینا در روستای افشنه واقع در حوالی بخارا در حدود ماه صفر ۳۷۰ هجری مطابق اوت ۹۸۰ میلادی به دنیا آمد، پدرش از کارمندان عالی رتبه حکومت ساسانیان بود.
او طفلی بود که به طور خارق العاده زودرس شد و مجموعه کامل علوم و فنون زمان را که عبارت بود از صرف و نحو و هندسه و طبیعیات و طب و قضا و علوم دینی فراگرفت. در هفده سالگی بهاندازهای شهرت داشت که از طرف شاهزاده سامانی، نوح بن منصور فراخوانده شد. در سن هجده سالگی تقریبا به همه علوم زمان آشنا شده بود و در تمام آنها مهارت داشت و مطالعات عمیق مینمود. مسافرت میکرد، امّا هیچ وقت این ایرانی ماوراء النهری از حدود اقلیم ایران پای بیرون ننهاد، در اوایل عمر مدتی در گرگان اقامت گزید و در آن دیار با همکاری و دوستی شاهزاده ابومحمد شیرازی قانون را نوشت، مدتی در ری اقامت گزید. سپس به قزوین، همدان و اصفهان رفت و از آنجا دوباره به همدان بازگشت و به سال ۴۲۸، در ۵۸ سالگی و در حوالی همدان درگذشت.[۸]
چنان که گذشت محل تولد ابن سینا روستای افشنه در نزدیکی بخارا بوده است، مادرش از اهالی آن روستا بوده و پدرش از بلخ به بخارا آمده بود. شهر بخارا یکی از شهرهای مهم ماوراء النهر قدیم و سرزمین بزرگ سغذ بوده[۹] که قسمتی از خاک ایران محسوب میشد. شهر بلخ مرکز برخی از حکومتهای ایران و مرکز نشر علوم و معارف ایرانی و اسلامی و پایتخت دولت سامانی به شمار میرفت، در عصر حاضر این شهر قسمتی از خاک جمهوری ازبکستان محسوب میشود.[۱۰] بنابراین هرگز نمیتوان گفت ابن سینا افغانی بوده است، بلکه ابن سینا بر اساس تصریح و اجماع مورخین، ایرانی میباشد، اگر چه آن روز افغانستانی وجود نداشت که ما او را افغانی بدانیم، بلکه تمام این مناطق و اغلب جمهوریهای آسیای میانه قسمتی از خاک ایران محسوب میشدند که اکثر آنها در دوره ی قاجار از ایران به زور استعمارگران جدا شدند[۱۱] و مدت زمان زیادی نمیشود که ایران تجزیه شده است.
لذا هرگز نمیتوان ابن سینا را غیر ایرانی دانست، خصوصاً افغانی، چون بخارا فعلا قسمتی از خاک ازبکستان است نه افغانستان، و ابن سینا در دورهای زندگی میکرد که ایران بزرگ، شامل تمام این جمهوریها میشد.
چه از نگاه عقلی و عرفی و چه از نظر منابع تاریخی و نیز از نظر دانشمندان و فلاسفه بزرگ، ایرانی بودن او امری مسلم و بدون تردید است. مدفن ابوعلی سینا نیز در مرکز ایران و در شهر همدان واقع شده است.
———————————————————————————-
[۱]. دایره المعارف تشیع، ج۱، مدخل ابن سینا؛ ذهبی، سیراعلام النبلاء، بیروت، موسسه الرساله، ۱۴۱۳ق، ج۱۷، ص۵۳۱.
[۲]. ابوعلی سینا، کتاب الشفاء، الالهیات، تهران، ۱۳۰۳ق، ص۴۵۴.
[۳]. امین، سید محسن، اعیان الشیعه، بیروت، دارالتعارف، ۱۴۰۶ق، ج۱، ص۱۲۴.
[۴]. همان، ج۱، ص۱۵۹ و ج۶، ص۷۲.
[۵]. حسینی، جلالی، سید محمد حسین، فهرس التراث، قم، دلیل ما، ۱۴۲۲هـ ج۱، ص۴۸۸.
[۶]. ر.ک جیلانی، علی بن فضل الله، توفیق التطبیق، داراحیاء الکتب العربیه، ۱۳۷۳ش، ص۵۳ ـ ۵۸.
[۷]. همان، ص۹۶ و ۹۷.
[۸] . کربن، هانری، تاریخ فلسفه اسلامی، ترجمه اسدالله بشیری، تهران، امیرکبیر، چاپ چهارم، ۱۳۷۱، ص ۲۲۸.
[۹] . لستریخ، جغرافیای تاریخی، ترجمه محمود عرفان، تهران، علمی فرهنگی، چاپ چهارم، ۱۳۷۳، ص۴۸۹، و فرهنگ معین، بخش اعلام؛ و رزاقی، ابوالقاسم، شناسایی علمای اسلام، تهران، انتشارات اوج، ۶۳، ص ۲۶۴.
[۱۰] . محمدی، مینا، جغرافیای کامل کشورهای جهان، تهران، چاپ اول، ۱۳۷۲، ص۸.
[۱۱] . چنان که میدانید در دوره قاجار و پهلوی عهدنامههای ننگین بین ایران و کشورهای استعماری بسته شد مانند عهدنامه گلستان و ترکمانچای که طی آن قسمتهایی از خاک ایران جدا شد و در قلمرو خاک روسیه در آمد و هم چنین افغانستان نیز قسمتی از خاک ایران بود که در این دوره از ایران جدا شد. همچنان که در زمان رضاشاه بخشی از بلوچستان و…..از ایران جدا شد.
مرکز مطالعات و پاسخ گویی به شبهات