استیفن مانسفیلد در کتاب خود چنین مینویسد: ”مبدا تغییر بنیادی و دگرگونی ریشهی بوش به دیدار وی با یک کشیش مسیحی باز میگردد. او در ین دیدار که در سال ۱۹۸۴ و در کلیسی شهر میدلاند صورت گرفت کشیش آرتور بلیسیت که همیشه با صلیب ”دعوت و تبلیغ مسیحیت” به نقاط مختلف جهان سفر میکرد، ملاقات کرد.“
اخیرا استیون مانسفلد نویسنده آمریکیی کتابی زیر عنوان ”عقید و باورهی جرج دبلیو بوش“ به رشته تحریر درآمده و در آن به زندگی جرج دبلیو بوش رئیس جمهور آمریکا پرداخته است. نقش دین در شکلگیری شخصیت ین مقام آمریکیی، تاثیر آن بر تصمیمگیریهی سیاسی وی و هم چنین امیدها و آرزوهی راستگریان آمریکا به ویژه پس از حوادث یازده سپتامبر را میتوان از مهمترین محورهی ین کتاب دانست.
تاریخچه آشنایی بوش با دین
این کتاب با موضوع به تاریخچه آشنایی خانواده بوش با دین آغاز میشود. مولف در این قسمت مینویسد که بوش پدر هنگام جنگ با ژاپن پس از آن که هواپیمایش در حین ماموریت سقوط کرد، به طرز معجزه آسایی توسط زیردریاییهی آمریکا نجات یافت که این مسأله تاثیر زیادی بر وی گذاشت و تجربه دینی مهمیکسب کرد. ذکر این نکته ضروری است که بوش پدر خود از دوستان مبلغ مشهور مسیحی ”گری فالویل“ از مشهورترین رهبران راستگری افراطی آمریکاست.
به هر حال بوش پدر همیشه سیاست قاطعی در قبال دین داشت و مدام میگفت که دین مسالهی شخصی است و نباید آن را به حیات عمومی جامعه کشاند. این امر باعث ایجاد سدی میان وی و راستگرایان آمریکایی شد و در نهایت راستگرایان از حمایت بوش پدر در جریان انتخابات ریاست جمهوری در سال ۱۹۹۲ خودداری کردند. در آن دوره که به پیروزی بیل کلینتون انجامید، پت روبرتسون مبلغ مشهور مسیحی و بنیانگذار ”سازمان مسیحیان متحد“ کاندیدی مورد حمایت راستگریان افراطی بود.
نام کتاب: عقید و باورهی دینی بوش
نویسنده: استیوان مانسفیلد
تعداد صفحات: ۲۰۰
چاپ: اول سال 2004
ناشر: جا. بی. تاچر آمریکا
جالب توجه این که یک بار روزنامهنگاری از بوش پدر میپرسد که هنگام سقوط هواپیما در جنگ جهانی دوم چه احساسی داشتید و به چه چیزی فکر میکردید که او هم در جواب میگوید: ”به پدر، مادر، میهن و خداوند … و جدایی دین از دولت میاندیشیدم.“ این پاسخ در نوع خود رنجش خاطر محافظهکاران مسیحی آمریکا را به دنبال داشت.
پیوند دو فرهنگ گاوچرانی و نفت
بوش پدر در آغاز جوانی به یالت تگزاس رفت و در آنجا مستقل از پدرش که از سناتورها و بازرگانان ثروتمند نیویورک بود، زندگی خود را آغاز کرد. در سال ۱۹۴۶ یعنی پس از گذشت یک سال از پایان جنگ جهانی دوم جرج دبلیو بوش متولد شد.
زندگی در شهر میدلند ایالت تگزاس که در حقیقت مرکز تلاقی فرهنگ گاوچرانی و نفت بود، تاثیری شگرف بر تربیت وی داشت. میدلند در آن روزگار از یک شهر قدیمیبا بافت روستایی به یک شهر نفت خیز تبدیل شد و پذیرای هزاران کارگر و مهاجری بود که برای کار، در این شهر حضور مییافتند. از دیگر نکات شایان توجه همان پیوندهی گسترده اجتماعی در این شهر بود که تاثیر بسزایی بر افراد بر جای میگذاشت. در این میان نویسنده با ارائه تصویری روشن از این وضعیت مینویسد: ”در ین شهر گاوچرانی را میبینید که لباس رسمیکار را پوشیده و کلاه مخصوص خود را بر سر و کفش کار به پا دارد و سوار خودرو فاخرانه لیموزین میشود.“
گفتنی است که در این زمان بوش پدر در برخی از کمیتههی وابسته به کلیسای محل عضویت داشت و باربارا بوش نیز به توزیع غذا در کلیسا مشغول بود و به کودکان مسیحی مسائل دینی آموزش میداد و فرزندش جرج دبلیو بوش نیز به صورت منظم در این جلسات شرکت میکرد.
سالهای سردرگمی
بوش و خانوادهاش پس از بهبود وضع اقتصادیشان به شهر هیوستن در ایالت تگزاس نقل مکان کردند. با این کوچ مشکلات جرج دبلیو بوش به علت وابستگی شدید وی به شهر میلاند آغاز شد. تاثیر ین وابستگی روحی در ناکامیبوش در امتحان ورودی مدارس نمونه شهر هیوستن و ناسازگاری ایش با سیستم آموزشی نمود پیدا میکند. وی در زمانی رشد یافت که جامعه آمریکا دچار انحطاط اخلاقی شده و ناهنجاریها و رفتارهی ضد ارزشی چون طوفان ین کشور را فراگرفته بود. جرج دبلیو بوش از قبولی در دانشگاه تگزاس نیز باز ماند. او که دوست داشت در رشته حقوق تحصیل کند، اما موفق نشد و پس از ین ناکامی زندگی پر از آشوب و اضطراب را آغاز کرد و بعد از مدتی خانوادهاش را برای ادامه تحصیل در رشته بازرگانی در دانشگاه هاروارد ترک کرد، ولی تحقیقاتی که در دوره تحصیل انجام داد، مشخص کرد که پردرآمدترین شغلها در آمریکا صنعت نفت است، به همین منظور پس از اتمام تحصیلات دانشگاهی به تگزاس بازگشت.
در سال ۱۹۷۷ جرج دبلیو بوش با لورا آشنا شد و او را به همسری برگزید. دوستان و نزدیکان بوش امید زیادی داشتند که لورا بتواند به زندگی بوش پسر و آپارتمانش که به خاطر وجود تعداد زیادی بطریهای مواد الکلی به ”آشغالدونی“ مشهور بود، نظم خاصی ببخشد.
بوش پسر در سن سی و یک سالگی کاندیدی انتخابات کنگره و رقیب ”کینت هانس“ دموکرات شد. ضمنا دوستان وی با پخش اعلامیهی از مردم خواستند که در راهپیمایی که به منظور اعلام حمایت از بوش برگزار خواهد شد و با توزیع آب جوی مجانی همراه خواهد بود، شرکت کنند. ین مسأله باعث شد که هانس در رقابتهی تبلیغاتی خود از بوش چهرهی ضد اخلاقی و دینی ترسیم کند.
بوش پسر در انتخابات کنگره شکست خورد، ولی افسوس که از ین شکستها درس نگرفت و همان گونه که مولف میگوید: ”دوباره به سراغ تحقیقات خود در زمینه صنعت نفت رفت و شروع به حفر چاه کرد که در تمامی آنها ناکامی تنها رفیقش بود. ین وضع تا سن چهل سالگی ادامه داشت، ولی در ین مرحله تحول عظیم و شگرفی در زندگیش رخ داد.“ {mospagebreak}
سالهای تحول و دگرگونی ـ بوش و تولدی دوباره
استیفن مانسفیلد در کتاب خود چنین مینویسد: ”مبدا تغییر بنیادی و دگرگونی ریشهی بوش به دیدار وی با یک کشیش مسیحی باز میگردد. او در ین دیدار که در سال ۱۹۸۴ و در کلیسی شهر میدلاند صورت گرفت کشیش آرتور بلیسیت که همیشه با صلیب ”دعوت و تبلیغ مسیحیت” به نقاط مختلف جهان سفر میکرد، ملاقات کرد.“
ماجرای ین دیدار به شرح زیر است: هزاران تن از اهالی شهر میدلند در سخنرانی کشیش آرتور شرکت کردند و بعد از اتمام مراسم سخنرانی، بوش خواستار ملاقات با وی شد. در این دیدار، کشیش خطاب به بوش گفت:” نسبت به اخلاص شما به دین مسیح شک و تردید دارم.“ در پیان ملاقات، بوش پسر تمیل زیادی به توبه پیدا کرده بود و از کشیش خواست که برایش دعا کند.
بعد از گذشت مدتی از ین دیدار بوش پسر نماز خواندن را شروع کرد و همه روزه بخشی از انجیل را قرائت میکرد و به همراه برخی از دوستانش در جلسات آموزش انجیل شرکت و دیگر از خوردن شراب خودداری کرد؛ به گونهی که خیلیها عامل ین تغییر بنیادین در وجود بوش را آن ملاقات میدانند. در این دوره نیز جرج دبلیو بوش فعالیتهی خود را در زمینه استخراج نفت ادامه داد و شرکت “اربوستو” که مالکیت آن متعلق به بوش بود، رتبه ۹۹۳ را در میان شرکتهی فعال در زمینه کشف و استخراج نفت یالت تگزاس به خود اختصاص داد.
در سال ۱۹۸۴ شرکت اربوستو در شرکت دیگری به نام سبکتروم ۷ ادغام شد، ولی شرکت سهام سبکتروم نتوانست موفقیتی به دست آورد، از همین رو شرکت دیگری به نام ”هارگن انرژی“ شرکت سبکتروم را خرید و قرار شد که سالیانه مبلغ ۱۲۰ هزار دلار به بوش پسر داده شود و میزان سهم وی نیز از ین شرکت نیم میلیون دلار اعلام گردید.
بوش پسر در دیدار خود با کشیش رابینسون اظهار داشت: ”خدا از من خواسته است که نامزد انتخابات ریاست جمهوری شوم.“
در سال ۱۹۸۸ جرج دبلیو بوش به منظور مساعدت و یاری پدرش در تبلیغات انتخاباتی ریاست جمهوری وارد واشنگتن شد و توانست تجاربی ارزنده کسب کند و نقش بارزی را در ایجاد پیوند و ارتباط عمیق میان گروههی دینی مسیحی و پدرش که خود نیز یکی از اعضی فعال آنها بود، ایفا کند. بعد از آن که بوش پدر توانست در انتخابات پیروز شود، بوش پسر به تگزاس بازگشت و باشگاه محلی بیس بال را خریداری کرد. در سال ۱۹۹۳ جرج دبلیو بوش تصمیم گرفت که نامزد انتخابات فرمانداری یالت تگزاس شود که ین مساله با مخالفت همه اعضا و دوستان خانوادهاش روبهرو شد؛ چرا که نمیخواستند بعد از شکست بوش پدر در مقابل رقیب خود در انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۹۹۲ شکست دیگری در پرونده خانواده بوش به ثبت برسد، ولی بوش پسر بدون هیچ توجهی کاندیدی انتخابات شد و در نهایت نیز توانست پیروزی را از آن خود کند.
مولف کتاب عقید و باورهی دینی بوش مینویسد: چهره دینیی که بوش از خود ارائه داده بود، عامل اصلی پیروزی وی در برابر رقیب دموکراتش یعنی ”آن ریچاردز“ بود. آن ریچاردز رقیب انتخاباتی بوش در تبلیغات خود قصد داشت، چهرهی منفی از طرف مقابل بسازد و بوش را فردی ثروتمند، مرفه و لاابالی معرفی کند که ین مساله باعث شد بوش با ارائه تصویری مذهبی از خود با انتقادات رقیب دموکراتش مقابله کند.
خداوند از من خواسته است که نامزد انتخابات ریاست جمهوری شوم
استیون مانسفیلد در ادامه خاطر نشان میکند که ایده کاندیداتوری بوش در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا در هنگام مشارکت در مراسم نماز در یکی از کلیساهی تگزاس به فکر وی خطور کرد. کشیش مارک کریج در آن مراسم داستان موسی را تعریف میکند و میگوید:”حضرت موسی در پذیرش دعوت الهی مبنی بر رهبری و پیشویی مردم تردید به خرج می داد. در حالی که مردم آرزو داشتند مردی به شجاعت، ایمان و اخلاق حضرت موسی سکان دار کشتی رهبری شود.“
بوش در طول مراسم و پیش از آن که مادرش به او بگوید:” گویی کشیش در ارتباط با تو صحبت میکند.“ احساس میکرد که مخاطب این آیات و عبارات کسی جز او نیست. بعد از مدتی کوتاه از این مساله جرج دبلیو در دیدار خود با جیمز روبینسون اظهار داشت: “احساس میکنم خداوند از من میخواهد که نامزد انتخابات ریاست جمهوری شوم.”
در قسمت دیگر کتاب باورهای دینی بوش آمده است که مذهب محوری در کابینه بوش تنها محدود به وی نیست. به عنوان نمونه کوندالیزا ریس مشاور امنیت ملی آمریکا دختر یک کشیش، جان اشکرافت وزیر دادگستری از اعضی فعال انجمن های مشهور دینی و مذهبی و اندرو کارد از مقامات بلندپیه کاخ سفید با یک زن راهبه ازدواج کرده و دون یوانز وزیر بازرگانی همدرس بوش در کلاسهی آموزشی انجیل در تگزاس بوده است.
از نکات شیان توجه ین که اعضی کابینه جرج بوش هر روز در کاخ سفید نماز به جای میآورد و بوش خود هر روز انجیل را قرائت میکند و همیشه نماز به جای میآورد؛ به گونه ی که حتی در هنگام سفر با هواپیما نیز نمازش را ادا میکند.
سیاستهی بوش نیز رنگ و بویی دینی و مذهبی دارد و این ویژگی چه در سخنانش، چه در تنظیم قوانین نمود پیدا میکند.
یازده سپتامبر و موضع بوش در قبال اسلام
بوش پس از یازده سپتامبر موضعی خصمانه علیه اسلام اتخاذ کرد و در یک سخنرانی از شروع جنگ صلیبی خبر داد. از رهبران راستگرای آمریکا و دوستان بوش که موضعگیری تندی در قبال اسلام و مسلمانان دارند میتوان به فرانکلین گرام اشاره کرد. وی در دیداری که در شانزده نوامبر سال ۲۰۰۱ با شبکه NBC آمریکا داشت: طی سخنانی درباره اسلام اعلام کرد:” من معتقدم که دین اسلام، دین جالب و صلح دوستی نیست. وقتی که شما قرآن را میخوانید همه جا حرف از کشتن کفار و غیر مسلمانان است… بنده به ین مساله ایمان دارم که عاملان حوادث یازده سپتامبر و کسانی که هواپیما را به سوی برجهی دوقلو هدایت کردند، مسیحی نبوده و تنها کسانی که در ین امر دست داشتند پیروان دین اسلام بودهاند.”
در حال حاضر محافظهکاران آمریکا با سه چالش مهم و اساسی رو به رو هستند:
۱ـ ناتوانی در ارائه یک راه حل اخلاقی بری مشکلات اخلاقی جامعه و سیاست آمریکا
۲ـ رویارویی با تغییراتی که بر اثر مهاجرت اقوام دیگر به آمریکا در ساختار دینی ین کشور روی داده است.
۳ـ رویارویی با تهدید عقیدتی القاعده
مانسفیلد معتقد است که بنیانگذاران دولت آمریکا انسانهایی متدین و دین محور بودند و به هیچ وجه نمیخواستند که جدایی میان دین و سیاست در جامعه آمریکا پیش آید و حتی برخی از آنان فعالیت گروههی تبلیغاتی مسیحی در میان سرخ پوستان را مورد حمایت دولت قرار میدادند و با هزینه دولت، انجیل را چاپ میکردند و ساختمانهای ویژه نهادهی دولتی را در روز یک شنبه برای برگزاری مراسم دینی و مذهبی مسیحیان مورد استفاده قرار میگرفت.
ولی بعد از تنها یک قرن از تاسیس دولت آمریکا، ما شاهد یک روند معکوس در این دولت هستیم که ین مساله خود به دو عامل اساسی باز میگردد:
نخست: موج گسترده مهاجرتهای مختلف از کشورهی گوناگون به آمریکا، در این مهاجرتها که بعد از اتمام جنگهای داخلی در آمریکا رخ داد، مهاجران با خود ادیان جدید را به این کشور وارد کردند.
دوم: مصوبات دیوان عالی کشور آمریکا که در راستی جدایی دین از سیاست تنظیم شده است..
با تغییراتی که در قوانین آمریکا صورت گرفت، فرهنگ سیاسی جامعه آمریکا نیز متحول شد و سیاستمداران بلافاصله پس از به قدرت رسیدن، تلاشهای خود را وقف جدایی دین از زندگی روزمره و گسترههی کاری و عملی کردند.
در دهههای اخیر و به طور مشخص از زمان زمامداری جیمیکارتر که خود شخصیتی دینی و عاشق تدریس در کلیسا بود، دوباره جی پی دین در گستره حیات سیاسی آمریکا باز شد؛ به گونهی که بعدها کارتر، رونالد ریگان و بیل کلینتون نیز از این وضع تاثیر پذیرفتند و هم اکنون قدرت سیاسی راستگرایان در جامعه آمریکا روز به روز بیشتر میشد.
با روی کار آمدن جرج دبلیو بوش در سال ۲۰۰۱ راستیهای افراطی آمریکا بری رسیدن به اهدافشان در جهان به خصوص جهان اسلام وعرب امیدوارتر شدند و پس از یازده سپتامبر از هیچ تلاشی بری دستیابی به اهداف شومشان فروگذار نکردهاند.
منبع:مجله پیام فلسطین، شماره ۴۴