● مقدمه
پیرو مسئله حج در آیین یهود حج از زمان خلیل، ابراهیم(علیه السلام) بر مردم واجب شده، چنانکه آیه کریمه { وَ أَذِّنْ فِی النّاسِ بِالْحَجِّ یَأْتُوکَ رِجالاً وَعَلى کُلِّ ضامِر یَأْتِینَ مِنْ کُلِّ فَجّ عَمِیق }بیانگر است. این فریضه آسمانى مکان و زمان را معین ساخته و براى انجام آن شرط استطاعت را قائل شده است: { وَ لِلّهِ عَلَى النّاسِ حِجُّ الْبَیْتِ مَنِ اسْتَطاعَ إِلَیْهِ سَبِیلاً…}؛ «بر عموم مردم است در صورت استطاعت، حج بیت الله الحرام کنند.» این دعوت عام است و ویژه مسلمانان نیست و تنها مؤمنان یا فرقه خاص یا قبیله و نژاد به خصوص به آن مکلف نیستند و از آیه کریمه: { إِنَّ أَوَّلَ بَیْت وُضِعَ لِلنّاسِ لَلَّذِی بِبَکَّهَ مُبارَکاً وَ هُدىً لِلْعالَمِینَ} استفاده مى شود که خداوند این خانه را براى گروه هاى خاصى از بندگان قرار نداده که برکت و هدایت و رحمت و آمرزش ویژه آنان باشد و دیگران محروم بمانند.
آرى حج به غیر خانه خدا، از هیچ انسانى پذیرفته نیست و بدعت و مردود است و معناى حج حقیقى را ندارد.
خداوند در آیات کریمه قرآن، آمیختن حق و باطل را محکوم مى کند و گمراه ساختن مردم را مردود مى شمارد… چنانکه مى فرماید: { لِمَ تَلْبِسُونَ الْحَقَّ بِالْباطِلِ وَ تَکْتُمُونَ الْحَقَّ وَ أَنْتُمْ تَعْلَمُونَ} .
و یهودیان خود مى دانند که خداوند حج را تشریع فرموده است و نیز از قداست بیت الله الحرام آگاهى دارند و مى دانند که جدشان ابراهیم(علیه السلام) خانه اى را براى بندگان خدا بنا نهاده است، با این حال حق را انکار کرده و با باطل آمیختهاند و به مکان هایى که هواى نفسشان طلبیده و تعصّب نژادى شان حکم کرده، رهسپار شده و این سنت الهى را به انحراف کشیدهاند و در توالى نسل ها حقیقت بر آنها مشتبه گردیده است و مقدسات حقیقى و معتقدات واقعى ضایع گشته و هواهاى نفسانى نقش خود را بازى کرده است و این خصلت انسان است که اگر تحت ضابطه اى صحیح و زیر نظر ارشادگرى صالح نباشد دستخوش هواى نفس مى شود… خداوند همه را از انحراف نگهدار باشد!
یهودیان به اشکال مختلف با نوعى از مراسم حج سروکار دارند و به این منظور رهسپار اماکن متعدّدى مى شوند. هر فرقه اى راه ویژه اى براى خود برگزیده است و در اعیاد مخصوص، آهنگ حجّ آن اماکن مى کنند و با مذهب و تعالیم و عقاید خاص و اوامر و نواهى ویژه اى به انجام آن مراسم مى پردازند.
اندیشه حج براى یهودیان، امر جدیدى نیست بلکه پیشینه طولانى دارد. آن دسته از یهودیان که پیرو آیین ابراهیم(علیه السلام) بودهاند، حج را به سوى بیت الله الحرام انجام مى دادهاند و آنان که از اقوام سامى بودند، به سوى معابد و هیاکل و ابنیه و آثار و قبور مردگان که ـ در حج تمدن ها دیدیم ـ(۱) به انجام مراسم حج مى پرداختهاند.
به نظر مى رسد که حج یهود یک فریضه دینى بوده که تورات بر آن ها واجب نموده است.
این مطلب را در نوشتارى اینگونه مى خوانیم:
«حج به سوى یکى از معبدها، یک رسم دیرینه سامى است که حتّى در اجزاى قدیمى اسفار پنجگانه موسى، به عنوان یک فریضه دینى عنوان شده است. در «سفر خروج» فصل بیست و سوم، فقره چهاردهم آمده است: «در هر سال سه مرتبه براى من عید بگیرید» و در آیه سى و سوم از فصل سى و چهارم آمده است: «در هر سال سه مرتبه همه مردان باید در برابر خداى بزرگ، خداى اسرائیل ظاهر شوند.» و در سرزمین هاى عربى نیز اماکن بسیارى وجود داشته که در آن اماکن مراسمى همچون حضور در عرفات صورت مى گرفته است.»
در هر یک از اعیاد سه گانه، فرقه هاى یهود به اماکن معیّنى آهنگ حج مى کردند. در روز «استغفار» (عید مظال(۲)) به سوى کوه سینا حج مى کرده و در عید «فِصح» به بیت المقدس و در عید «استیر» و «عید باران» و… به اماکن دیگرى رهسپار مى شدند که ان شاء الله در خلال بحث هاى آینده خواهد آمد.
با این حال، از تحقیق و تفحّص در تورات، مکان خاصى را پیدا نمى کنیم که از زبان پیامبرشان حضرت موسى(علیه السلام)، حج همانند یک دستور الهى آمده باشد. و جاى این پرسش است که: آیا خداوند براى یهودیان حج به مکان مخصوصى را واجب نساخته است یا اینکه راویان و نویسندگان متون دینى توراتى، آن را از قلم انداختهاند یا به عادت معروف قوم یهود که تورات را تحریف مى کردند آن را نیز تحریف نمودهاند؟!
بدین جهت است که اماکن حج متعدد شده و کوچ یهودیان در اعیاد سالانه به نقاط مختلف بوده و هر مکان عبادتى را با عنوان «بیت» مى نامیدهاند که در ازمنه مختلف محل برگزارى حج آنان بوده است؛ مثلا در «بیت المقدس» «بیت ایل» «بیت آون» که در نزدیکى بیت ایل بوده و «بیت اصل» در یهودا و «بیت حور» نزدیکى قدس و «بیت هاجن» در جایگاه تولد عیسى(علیه السلام)در «بیت لحم» و «بیت هاشطه» و سایر بیوت که شمارش آنها به درازا مى کشد و مى توان به کتاب مقدس در عهد جدید و قدیم مراجعه کرد که در آن جا درج شده است.
در خصوص زمان حج یهودیان «دکتر حسن ظاظا» مى نویسد:
«اوقاتى که در آن حج مى کنند همزمان با اعیاد آنهاست و اینها سه زمان است:
۱. عید فِصح، که در فصل بهار واقع شده و مدت آن هفت روز است و از روز پانزدهم نیسان به تقویم یهودى آغاز مى شود.
۲. «عید حصاد» یا «اسابیع»، (شبوعوت) که مدت آن یک روز است مصادف با ششم ماه سیوان به تقویم یهودى که در اوایل تابستان (یونیه) قرار گرفته است.
۳. «عید ظُلل»، (سرکوت) که مدت آن هشت روز است و در پاییز قرار دارد و از روز پانزدهم ماه «تشرین» یهودى آغاز مى گردد. موسم هاى سه گانه یاد شده را سه عید مى نامند که حج در آن ها مستحب است و با صدقات بسیارى همراه مى گردد.
فهرست محتوا
● حج حضرت موسى (علیه السلام)
ضرورى و مناسب است که بدانیم حضرت موسى(علیه السلام) چگونه حج مى کرد. پیش از آنکه به تحریف شریعت موسى(علیه السلام) به وسیله یهودیان بپردازیم.
هرگاه در اخبار و روایات و احادیث وارده از سنت شریفه تتبع کنیم، خواهیم دید که موساى کلیم بر خلاف حج پیامبران سلف حج نکردهاند. آن پیامبر گرامى نیز به سوى بیت الله عتیق حج کرده و طواف نموده و تلبیه گفته، به گونه اى که پدران و نیاکانش که پیام آوران حق و فرمانبرداران دستورات آسمانى بودهاند، حج کردند. این مطلبى است که روایات حج پیامبران بر آن تأکید مىورزد.
اکنون به چند مورد اشاره مى کنیم:
ابن عباس گوید: «در محضر پیامبرخدا(صلى الله علیه وآله) بودیم، مسافت میان مکه و مدینه را مى پیمودیم که به یک وادى رسیدیم. پیامبر(صلى الله علیه وآله) فرمود: نام این وادى چیست؟ پاسخ دادند: «وادى ازرق» فرمود: گوئیا مى نگرم موسى(علیه السلام) را که با گیسوان بلند در حالى که انگشتان دستش را در گوش ها نهاده بود و تلبیه حج مى گفت، ازاینوادى مى گذشت و آهنگ حجّ مکه مکرمه و کعبه مشرفه را داشت.»
همچنین از حضرت ابى جعفر، باقر(علیه السلام) روایت شده که فرمود: «موسى بن عمران(علیه السلام) با گروهى مرکّب از هفتاد تن از پیامبران به قصد حج از گذرگاه «روحاء» عبور مى کرد در حالى که مى گفت: «لَبَّیْکَ عَبْدُکَ ابْنُ عَبْدَیْکَ».
و نیز از قول آن حضرت نقل شده که: «موسى(علیه السلام) از رمله مصر محرم شد و از «صفائح الروحاء» با حالت احرام گذشت و بر ناقه اى سوار بود که مهار آن از برگ خرما بود و دو جامه قطوانى (سفید) بر تن داشت و تلبیه مى گفت و کوه ها او را در تلبیه همراهى مى کردند.»
و نیز از امام صادق(علیه السلام) است که فرمود: «موساى پیامبر(علیه السلام) از صفائح روحاء عبور کرد و بر شتر سرخ موى سوار بود که افسار آن از برگ خرما بود و دو جامه قطوانى (سفید و کوتاه) دربرداشت و مى گفت: لَبَّیْکَ یا کَرِیمُ لَبَّیْک».
و ازرقى گوید: «پیامبر خدا، موسى(علیه السلام) بر شتر سرخ موى سواره حج کرد و به روحاء گذشت و دو جامه قطوانى دربرداشت که یکى را به صورت لنگ بست و دیگرى را بر دوش افکند و طواف خانه کرد و سپس سعى صفا و مروه نمود و درحالى که صفا و مروه را سعى مى کرد، ندایى از آسمان شنید که مى گفت: «لَبَّیکَ عَبْدی أنا مَعَک» و موسى(علیه السلام) با شنیدن این ندا به خاک افتاد و سجده کرد».
حضرت موسى(علیه السلام) از پیامبران اولوالعزم بود و امکان نداشت از طریق حجّ صحیح منحرف گردد و به راهى که جز رضاى خداوند است، ره بسپارد. بنابراین، انحراف هایى که در حج یهود رخ داده، عملکرد پیروان موسى(علیه السلام) است که به تعالیم و اوامر خداوند ملتزم نشده و در نتیجه به انحراف گراییدند و عقوبت گناهانشان را دیدند و به خفّت و ذلّت موسوم شدند؛ آن گونه که خداوند در قرآن کریم فرمود:
{…ضُرِبَتْ عَلَیْهِمُ الذِّلَّهُ وَ الْمَسْکَنَهُ وَ باؤُ بِغَضَب مِنَ اللهِ ذلِکَ بِأَنَّهُمْ کانُوا یَکْفُرُونَ بِآیاتِ اللهِ وَ یَقْتُلُونَ النَّبِیِّینَ بِغَیْرِ الْحَقِّ ذلِکَ بِما عَصَوْا وَ کانُوا یَعْتَدُونَ}
«نشانه ذلّت و بدبختى بر آنان زده شد و مشمول خشم خدا شدند؛ چرا که نسبت به آیات خدا کفر ورزیدند و پیامبران را به ناحق کشتند، از آن رو که به تبهکارى و تجاوز گرویدند.»
● انحراف یهود در حج
یهودیان سنّت پیامبرشان، موسى کلیم الله را ـ که در حج به خانه خدا توجه داشت ـ پیروى نکردند و چنانکه گفتیم، بیشتر تعالیم شریعت موسى و از جمله حج را تحریف کردند. گفتنى است که در حال حاضر حج از دیدگاه یهودیان واجب نیست و از ارکان عبادات آنها به شیوه اى که در اسلام دیده مى شود، به شمار نمى آید و حداکثر به عمره مسلمانان شباهت دارد.
پس از کلیم(علیه السلام) یهود به فرقه هاى مختلف درآمدند و هر فرقه اى شیوه اى را براى حج برگزید و مکانى را براى آداب و مراسم حج انتخاب کرد؛ به عنوان مثال:
۱. گروهى از آن ها آهنگ بیت المقدس و هیکل سلیمان نمودند.
۲. گروهى به کوه طور سینا رفتند.
۳. برخى «بئر حىّ» واقع در نزدیکى شهر الخلیل را برگزیدند.
۴. برخى دیگر به اماکن متبرکه به تعبیر آنها، که مهم ترین آنها کوه هاى برافراشته و تپه ها و چاه هاى آب و اماکن دیگر طبیعى است، رفتند.
● حج به بیت المقدس
بیت المقدس یا قدس از اهمّ اماکن مقدس نزد یهود است. همچنین این مکان مقدس از نگاه مسیحیان و مسلمانان مورد احترام است، از این رو حج بیت المقدس از قدرت ویژه اى برخوردار مى باشد.
یهودیان به ویژه فرقه «یهودا» که از داود و سلیمان تبعیت مى کنند، براى بیت المقدس به ویژه پس از بناى هیکل معروف درقدس شریف به دست حضرت سلیمان(علیه السلام)، احترام خاصى قائل اند.
قداست بیت المقدس از نظر یهودیان مقارن با بناى هیکل سلیمان است. هیکل سلیمان معبد مرکزى یهود بود که حرم حج و قبله نماز آنها از زمان داود و سلیمان به شمار آمده است. این معبد بزرگ در رهگذر تاریخ رو به ویرانى نهاده و امروزه جز بخشى از دیوار اصلى آن نمانده است که یهودیان آن را «دیوار غربى» مى خوانند و دیگر امت ها به نام «دیوار سوگوارى». این دیوار بخشى از حصارى است که در عهد هیرودیس بنا شده که هم عصر تولّد عیسى(علیه السلام) بوده است.
قدس شهرى است در نقطه مرکزى فلسطین که بر فراز تپه اى از سنگ، به ارتفاع ۷۶۲ متر قرار گرفته و با شهر «یافا» که شهر جدید البنایى است، تقریباً پنج کیلومتر فاصله دارد.
بیت المقدس از نظر پیروان آیین هاى یهود و مسیحى و اسلام مورد تقدیس و احترام است و مقدسات آیین هاى سه گانه در این شهر تاریخى قرار دارد. یهودیان عقیده دارند که یکى از دیوارهاى مسجد الاقصى با سنگ هایى ساخته شده که از هیکل سلیمان برجاى مانده و همان دیوار معروف به دیوار سوگوارى است. شاید این شهر همان شهرى باشد که در سفر تکوین تورات به نام «شلیم» از آن یاد شده که داود پس از خارج ساختن آن از دست «یبوسیان»(۳) پایتخت خود گرفت و سلیمان هیکل عظیم را در آن ساخت و بر عظمت و شکوه آن افزود و پادشاهان یهودا آن را مقرّ سلطنت خود قرار دادند و بسیارى از پیامبران بنى اسرائیل آنجا ظهور کردند و به ترویج شریعت خود پرداختند. گویند: «هر وجب از این سرزمین جایگاه نماز پیامبرى بوده است».
اعراب با یهودیان جنگیدند تا بیت المقدس قدیم را از چنگال آنها برهانند و یهودیان ناگزیر از این شهر عقب نشینى کردند، لیکن شهر جدید بیت المقدس همچنان در قبضه آنهاست.
خلاصه آنکه: فرقه یهودا، بیت المقدس و هیکل سلیمان را محلّ برگزارى حج سالانه خود قرار داده و در عید سالانه موسوم به «عید فِصح» به برگزارى مراسم مى پردازند. اهمّ مراسمى که در آنجا انجام مى شود، قربانى است که تعالیم دینى آن ها به آنان توصیه کرده است و با آنچه در تورات آمده تفاوت بسیار دارد. تورات به قربانى کردن گاو فرمان مى دهد.(۴) اما رساله دینى آنها قربانى کردن انسان را توجیه مى کند! بدینگونه در عید فِصح قربانى از کودکانى انتخاب مى شود که بیش از ده سال ندارند و یا کمى بیش از ده سال داشته باشند. خون این قربانى را با خمیر مى آمیختند و بدان تبرک مى جستند.
یهودیان خون قربانى را به طرق گوناگون بیرون مى کشند. گاهى قربانى را به صورت زنده در بشکه اى قرار مى دهند که در اطراف آن بشکه، سوزن هایى به داخل تعبیه شده که بر بدن قربانى فرومى رود و خون از آن سوزن ها جارى مى گردد و قربانى با عذاب و شکنجه جان مى سپارد و در این حال یهودیان از لذت سرمست مى شوند(۵) و گاه شریان هاى قربانى را از چند موضع پاره مى کنند تا خون از رگ ها بیرون بپاشد و گاه کودک را همانند گوسفند قربانى مى کشند و خون آن را به نحوى که اشاره شد مى گیرند و به حاخام یا کاهن یا ساحر مى دهند تا در تهیه فطیرهاى مقدس یا عملیات سِحر از آن استفاده کند.
زمان برگزارى حج یهود در بیت المقدس، روز چهاردهم ماه اول سال دینى آن ها، ماه نیسان است که به مناسبت نجات موسى و بنى اسرائیل از فرعون و قوم و خروج از مصر جشن مى گیرند.
ویل دورانت، درباره قربانى کردن کودکان مى نویسد:
«پیشینیان یهود را همانند پاره اى از اقوام عادت بر این بوده که کودکى را قربانى کنند. این کار را دوست مى داشتند تا بدینوسیله خشم آسمان را فرو نشانند! به مرور زمان ترجیح دادند این قربانى را از میان کودکان مجرم که به اعدام محکوم مى شدند، برگزینند. بابلى ها به این قربانى جامه پادشاهى مى پوشاندند تا به فرزند پادشاه شباهت پیدا کند سپس به دار مى آویختند و این کار در «رودس» و عید «کرونس» بود. گمان مى رود که قربانى کردن گوسفند یا بزغاله در عید فِصح در حقیقت تخفیف حکم قربانى بوده که با پیشرفت تمدن از قربانى انسان به قربانى حیوان تحوّل یافته است.»
چنین به نظر مى رسد که یهودیان در حال حاضر برّه یا بزغاله اى را در حج بیت المقدس قربانى مى کنند و انسان کشى یهودیان به شیوه دیگرى درآمده است!
● کوه موسى (علیه السلام) در صحراى سینا
یهودیان در آیین یهود بر این باورند کوهى که در طور سینا واقع است و ۳۲۰ کیلومتر از منطقه «عیون موسى» فاصله دارد و ارتفاع آن به ۷۶۰۰ پا مى رسد همان کوهى است که خداى تعالى با موسى(علیه السلام) در آن سخن گفت و الواح مقدس را بر او فروفرستاد. از این رو یهود کوه سینا را طى قرن ها تقدیس کرده و آهنگ زیارت آن نموده و آن را از مقدسات خود شمرده است.
«منشه حاریل» استاد جغرافیاى دینى و تاریخ ادیان در دانشگاه هاى عبرى مى گوید: «یهود همه ساله حج مى گزارند. از قرن هفتم میلادى تا به امروز آهنگ زیارت کوه موسى را مى کنند و براى رسیدن به این مکان، مشقت زیادى را متحمل مى شوند و ۳۸۰۰ متر کوه پیمایى مى کنند تا به قلّه آن برسند. آنها معتقدند که خداوند از بالاى این کوه با موسى(علیه السلام) تکلم کرده و همو رسالت و وصایایى را دریافت نموده است.
این کوه براى آنان به مثابه کعبه براى مسلمانان است. عدد کسانى که از بیست میلیون یهودى مشقت حج این کوه را تحمل مى کنند، کم نیست این کوه به صورت یکى از اماکن مقدس یهود درآمده است.»
نامبرده سپس به بیان بطلان این باور یهودیان پرداخته و در مقاله اى که در مجله المختار آلمان سال ۱۹۷۴ به چاپ رسیده، تصریح مى کند: آنچه در گزارش هیأت اعزامى آمریکایى آمده درست است و نتایج حاصله با نتیجه تحقیق مرکزى وى هماهنگى دارد و مى افزاید: کوهى که یهودیان به حج آن مى روند، کوهى نیست که در آن جا خداوند با موسى سخن گفته است و هنگامى که دلیل عدم موافقت او را با انتشار رسمى این تحقیق مى پرسند، پاسخ مى دهد: اعلام اینگونه مباحث و دیگر حقایق تاریخى به احساسات دینى و باورهاى آنها نسبت به اسطوره اى که به صورت یک عقیده درآمده است، لطمه خواهد زد.
حقیقت این است که آنچه تورات در مشخصات و علائم کوه موسى(علیه السلام) ذکر مى کند با آنچه در کوهِ مورد توجهِ یهود در حج سالانه دیده مى شود، تفاوت دارد؛ مثلا فاصله این کوه با «عیون موسى» و ارتفاع آن و دیگر علائم و نشانه ها و توصیف آن منطقه به عنوان معادن فیروزه و مس، که یهودیان در آن تاریخ به صنعت و تجارت آن شهرت داشتهاند.
در حالى که کوه مورد توجه یهود در حجّ سالانه، از «عیون موسى» فاصله دارد و ارتفاع آن از کوه مذکور در تورات بیشتر است و مطالعات هیأت آمریکایى درباره آثار منطقه با آن وفق نمى دهد و معدن فیروزه و مس در آن جا وجود ندارد.
بنابراین اعتقاد اسطوره اى یهود درباره این کوه، یک بدعت آشکار است که هفت قرن پس از میلاد مسیح(علیه السلام) به وجود آمده، مانند آداب و تعالیم یهودى و تدوین تورات و نظائر آن. اما مناسک حج یهود به این کوه را از مقایسه اى که (هوتسما = Houtsma) میان وقوف مسلمانان به عرفات و کوچ بنى اسرائیل به کوه سینا نموده است، مى توان بیان کرد.
آنها از معاشرات با زنان خوددارى مى کنند. (سفر خروج، فصل ۱۹، آیه ۱۵) آنها لباس هاى خود را براى این مراسم شست و شو مى دهند (سفر خروج ۱۹/۱۰/۱۴) و در برابر خدا مى ایستند همانگونه که مسلمانان از زن اجتناب نموده و با جامه احرام دربرابر خالق وقوف مى کنند.
از جمله مناسک این کوه، نوشیدن آب از چشمه موسوم به «شیلوه مقدس) است که دعاى خاصى دارد و روشن کردن عبادتگاه و قربانى و آداب دیگر. به علاوه موسم آن که معمولا «عید سایبان بندى» یا «روز استغفار» است.
طبیعى است که هنگام بحث از معناى حقیقى این موسم، آن را با «عید پاییز» یهودیان سامى شمال مقایسه کنیم. عید سایبان بندى یا روز استغفار چیزى است که در تورات آمده و غالباً با عبارت اختصارى بر آن اطلاق «حج» مى شود (سفر القضات، فصل ۲۱، فقره ۱۹ و…) و (سفر شاهان نخستین، فصل هشتم، فقره ۲ و ۶۵).
● بئرالحىّ، چاه مقدس
فرقه دیگرى از یهود که پیرود آیین یهود ، منطقه اى را که چاه مقدس قرار دارد تقدیس مى کنند و به سوى آن حج مى گزارند. این فرقه، عقیده دارند که اینجا سرزمین جد اعلایشان اسحاق فرزند ابراهیم خلیل(علیه السلام)است که در آن شهر مى زیسته و بدرود حیات گفته است.
در تورات آمده است: پس از مرگ ابراهیم(علیه السلام) خداوند مقام نبوت را به پسرش استحاق داد و اسحاق در کنار «بئرالحىّ الرائى» اقامت گزید(۶) و نیز در تورات است که اسحاق در حیات پدر با مردم این سرزمین وصلت کرد و مادر وى ساره نام داشت. در خصوص ازدواج اسحاق با ساره، تورات داستانى را آورده که این مکان و آب چاه حىّ را در نگاه یهود قداست خاصى بخشیده است.
منطقه «چاه حىّ» در نزدیکى شهر الخلیل واقع است و الخلیل در ۴۴ کیلومترى بیت المقدس قرار دارد که همان شهر «حبرون» قدیم است و قبر ابراهیم خلیل(علیه السلام) و همسرش ساره و اسحاق و یعقوب و «رفقه» همسر اسحاق در آن است و مسجد و معبد بزرگى این قبرها را دربرگرفته است.
این پنج تن جایگاه خاصى در نظر برخى یهودیان دارند و لذا قبرهایشان را تقدیس نموده و به زیارتشان مى آیند و همچنین محلّى است براى آهنگ حج و وسیله تقرب به خدا و تقدیم قربانى و نذورات و هدایا و خواندن دعا و گریه و زارى براى برآمدن حوائج و نعیم بهشت و تحصیل رضاى خداوند.
دکتر حسن ظاطا، در باره حجّ این منطقه مى نویسد: چاه «حىّ رائى» در نزدیکى الخلیل است که بسیارى از پارسایان یهود به حج آن مى آیند و تا به امروز ادامه دارد؛ زیرا در تورات آمده است:
«پس از مرگ ابراهیم، خداوند اسحاق را مشمول کرامت خود قرار داد و اسحاق در کنار چاه حىّ رائى اقامت گزید و همانجا قبل از مرگ پدرش ابراهیم و مادرش ساره با رفقه ازدواج کرد».
● معبد «ایل» در نزدیکى نابلس
یکی دیگر از موارد آیین یهود در آه فرقه دیگرى از یهود موسوم به «فرقه سامرى» این معبد را تعظیم مى کنند. اینها به جز «سفرهاى پنجگانه»، که بخشى از عهد قدیم است، ایمان ندارند و به رستاخیز و روز قیامت مؤمن نیستند؛ ابن حزم در کتاب ملل و نحل مى نویسد:
«آنها همه نبوت هاى بنى اسرائیل پس از موسى(علیه السلام) و یوشع را تکذیب مى کنند و شمعون و داود و سلیمان و اشعیا و الیسع و الیاس و عاموص و حبقون و زکریا و ارمیا و دیگر پیامبران را قبول ندارند. آن ها مى گویند شهر قدس همان نابلس است و هیجده میل با بیت المقدس فاصله دارد. آن ها براى بیت المقدس عظمت و حرمتى قائل نیستند. در شام زندگى مى کنند و خروج از آن جا را جایز نمى دانند.
معبد ایل که یعقوب آن را در کنعان بنا کرد، نزدیکى نابلس واقع شده که بنى اسرائیل به حج آن مى آمدهاند تا هنگامى که سلیمان در قدس هیکل را بنا نهاد و جایگاه آن معبد همچنان مورد توجه بود تا اینکه مملکت سلیمان پس از مرگش به دو بخش تجزیه شد:
۱ . سامره شمالى، که مردم این کشور با خاندان داود و سلیمان در جنوب خصومت داشتند و خود را اسرائیل مى نامیدند و در حج آهنگ بیت ایل را مى کردند.
۲ . یهودا، که از نسل داود و سلیمان بودند و در حج آهنگ هیکل سلیمان در «اورشلیم» را مى کردند و این نامى است که از زمان سلیمان بدان اشتهار داشته است.
و در این گذرگاه قبر یوسف قرار دارد و چاه یعقوب در نزدیکى آن واقع است.
و اما قبله اى که فرقه سامره به سوى آن توجه دارند، کوهى است به نام «غریز یم» که میان بیت المقدس و نابلس واقع است. مى گویند خداى متعال داود را به ساختن بیت المقدس در کوه نابلس فرمان داد و این همان کوه طور است که خداوند در آنجا با موسى سخن گفت، سپس داود رهسپار «ایلیا» شد و آن جا «بیت ایل» را بنا نهاد و بدینسان مرتکب خلاف و ستم گردید.
سامریان به این قبله توجه دارند و با یهودیانى که قبله شان بیت المقدس است مخالف اند.
مقصود از کلمه «ایل» خدا است و بیت ایل یعنى خانه خدا. این معبد در مجاورت کوهى و نخلى قرار دارد. کوه را همانند کوه عرفات دانسته و معبد را چون کعبه. و نخل را چون «عُزّى» که در وادى «بطن نخله» قرار داشت و خالد بن ولید به فرمان رسول خدا(صلى الله علیه وآله)آن را قطع کرد. چون مردم جاهلیت حج آن مى کردند و نذورات و هدایا بر آن مى آویختند.
فرقه سامره آداب دیگرى مانند طواف و قربانى دارند و بالاى آن کوه مى روند و بر آن وقوف مى کنند و نذورات و هدایایى براى آن درخت مقدس دارند تا حاجاتشان برآورده شود! در تورات، سفر قضا آمده: «دبوره» همسر «فیدوت» در آن زمان دو قرن پس از موسى(علیه السلام)، متولّى حوائج بنى اسرائیل بود. دبوره زیر آن نخل که میان رمله و بیت ایل قرار داشت، مى نشست و بنى اسرائیل به سوى آن مى رفتند تا حاجاتشان را برآورده سازد!
شایان ذکر است که دعاى معروف به سمات، که از ادعیه شیعه امامیه است، به قداست این مکان اشاره دارد و به نظر مى رسد که دلیل آن، تجلّىِ عظمت خداوند براى یعقوب نبى(علیه السلام) بوده است: (اَللّهمّ إنّی أسألک بِاسْمِکَ العظیم الأعظم الأعزّ الأجلّ الأکرم… و بمجدک الّذی تجلّیت به لموسى کلیمک(علیه السلام) و… ولیعقوب نبیک(علیه السلام) فی بَیْتِ ایل).
● حج به اماکن طبیعى
گروه دیگرى از یهود به سوى اماکن طبیعى، چون کوه هاى بلند و تپه ها و اشجار و چاه ها و چشمه هاى آب آهنگ حج مى کنند. مستند اینها پاره اى از نصوص تورات و تأسى به سنّت نیاکانشان مى باشد که این اماکن را تقدیس کرده و آن ها را آیات بزرگ الهى مى دانسته و به وسیله آن ها به خدا تقرّب مى جستهاند. این نصوص براى برخى اماکن طبیعى زمین، قداستى قائل شده است. «این ها فرائض و احکامى است که حفظ مى کنید تا در زمین خدا عمل نمایید تا در تمام روزهاى زندگى آن را در تصرف داشته باشید و همه اماکنى را که امت ها به پرستش خدایانشان پرداختند، چون کوه هاى سر به فلک کشیده و بلندى ها و زیر سایه درختان سرسبز ویران کنید و محلّ قربانى ها را نابود سازید و بت هایشان را بشکنید و ستون هایشان را به آتش کشید و تمثال خدایانشان را محو کنید و نامشان را از این مکان بزدایید و شما مانند آنها براى خدایتان عمل نکنید بلکه به جایى که خدایتان براى تبارهاى شما برگزیده و به نام هریک نهاده، بروید و قربانیان و هدایا و نذورات و عبادت ها و گاو و گوسفندهاى بِکر را تقدیم کنید.
این نص توراتى تأثیر عمیقى در درون برخى یهودیان نهاده که سالانه به این اماکن ویژه طبیعت ـ که اجدادشان متصرف شده و اهالى آن سرزمین ها را مى کشتند و مى سوزاند ـ آهنگ حج کنند و قربانیان و هدایا و نذوراتشان را تقدیم نمایند و همانگونه که در بخش اخیر این دستور آمده، نماز بگزارند و گوسفند و گاو بکر هدیه دهند یا قربانى کنند و آتش برافروزند و به نبرد تاریکى بروند.
چنین حجى، در حقیقت همان عادات دوران بت پرستى است که یهودیان قبل از بعثت حضرت موسى(علیه السلام)، اقتباس کرده و به فرزندانشان در طى قرون، به ارث گذاشتهاند تا سنت هاى نژادى را پاس دارند و آب و رنگ دینى به آن بدهند.
دکتر ظاظا حسن گوید: یهود یا بنى اسرائیل از درختان و کوه ها و تپه ها و چشمه هاى آب و چاه ها زیارتگاه هایى درست کرده و به حج این اماکن مى روند و بدان تبرّک مى جویند و معبدهایشان را بنا مى گذارند…
اما چشمه ها و چاه هایى که یهودیان آهنگ زیارت آن مى کنند، مشهورترین آنها «قادش» است که مفهوم آن قداست است و در لغت عربى «عین قدیس» چشمه مقدس تلفظ مى شود. و نیز «بئر سبع» که در صدر همه قرار دارد و در جنوب غربى غزه واقع است و سامیان پیشین بنى اسرائیل و بعضى دیگر عقیده داشتهاند که این چاه مسکونى است یعنى موجودات نامرئى از فرشتگان و جنّیان در آن زندگى مى کنند و عدد آن ها هفت مى باشد و اگر کسى نقض سوگند کند یا به عمد دروغ بگوید بر اوست که همراه طرف مخاصم خود نزد این چاه رفته و هفت بار بر خود لعن کند تا نسلش منقطع گردد و به مرگ همه عزیزانش مبتلا شود و مال و جان و شرفش آسیب پذیرد و آواره زمین شود و گوش و چشم و عقلش را از دست بدهد.
● پاورقی:
۱ . مقاله اى با این عنوان در شماره ۳۹ فصلنامه «میقات حج»، از همین نویسنده و مترجم.
۲ . عید سایه بان بندى یهود.
۳ . یبوسیان اسم طایفه اى از کنعانیان است که در کوهستان حوالى اورشلیم سکونت داشتند و اسرائیلیان به هلاک نمودن ایشان مأمور بودند. قاموس مقدس به نقل فرهنگ دهخدا واژه یبوسان.
۴ . عهد قدیم، سفر خروج، ص۲۹
۵ . الیهود والیهودیه. د. على، عبدالواحد وافى، صص ۴۴ و ۴۵ و کتاب حقایق و اباطیل فوزى محمد حمید، صص ۱۴۱ و ۲۰۰
۶ . عهد قدیم، سفر تکوین، فصل۲۵/ فقره ۱۱
منبع : میقات حج
برای مطالعه مطالب بیشتر در حوزه یهودیت لطفا اینجا کلیک کنید