پیرمرد گفت: دو هزار سال پیش، در سرزمینی دور، مردی را که به رویاها باور داشت، در چاهی انداختند و به بردگی فروختند. بازرگانان ما او را خریدند و به مصر آوردند. همه ما می دانیم کسی که به رویاها باور داشته باشد، از عهده تعبیر آنها نیز برمی آید. (پائولو کوئیلو، کیمیاگر، ترجمه آرش حجازی)نام کسی که پیرمرد درباره او به نیکی یاد میکند، یوسف است. همان یوسفی که یکی از پیامبران الهی بوده و درباره اوصاف زندگی او بسیار شنیده ایم. اما خصوصیت بارز این یوسف چیست؟
پیرمرد گفت: دو هزار سال پیش، در سرزمینی دور، مردی را که به رویاها باور داشت، در چاهی انداختند و به بردگی فروختند. بازرگانان ما او را خریدند و به مصر آوردند. همه ما می دانیم کسی که به رویاها باور داشته باشد، از عهده تعبیر آنها نیز برمی آید. (پائولو کوئیلو، کیمیاگر، ترجمه آرش حجازی)نام کسی که پیرمرد درباره او به نیکی یاد میکند، یوسف است. همان یوسفی که یکی از پیامبران الهی بوده و درباره اوصاف زندگی او بسیار شنیده ایم. اما خصوصیت بارز این یوسف چیست؟ باور به رویاها! همین ایمان یوسف به رویاها است که او را قادر به تعبیر آنها و به عبارتی بهره گیری از دنیا ساخته است. این بهره گیری نسبت به انسان های عادی در سطح بالاتری قرار دارد و ممکن است سرنوشت ملتی را با تعبیر رویای گوساله ها و گاوها تغییر دهد. همین ایمان است که شخصی را از سطح انسانی فراتر برده و به مقام روحانی می رساند. (۱)
پائولو کوئیلو در کنفرانس داووس ۲۰۰۱ درباره آثارش سخنرانی میکند.
امروزه با گسترش ارتباطات و نقش چشمگیری که هنر در محتوا سازی آن ایفا میکند، ایمان گرایی غلط و دیگر اقسام دوری از دینداری عاقلانه و عاشقانه در حال پیشروی است. امروز باید گفت تمام قدرت انسان غربی در خدمت تبلیغ چنین آموزه هایی در آمده است. هنر (با تمام اقسامش) با کمک فناوری و قدرت تبلیغات، غول بی شاخ و دمی را ساخته که ذهن هر انسانی را تحت تاثیر خود قرار می دهد. صنعت سینما با بهره گیری از قدرت ذهن و تخیل هنرمند و با بهره گیری از پیشرفته ترین فناورهای روز، واقعیتی را به مخاطب القا میکند، که چیزی بیش از اغراض صاحبان این صنعت و گاهی فرماندهان آنها نیست. امروزه صنعت سینما به بهترین شکل ممکن از عهده این کار برآمده و برای ایفای وظیفه خود نسبت به ترویج ایمان گرایی کوشیده است. از بهترین نمونه های این ایمان گرایی، فیلم بسیار زیبایی «زندگی پای» به کارگردانی آنگ لی و محصول سال ۲۰۱۲ کشور آمریکا است.
امروز مردم جهان بیش از پیش تحت تاثیر صنعت سینما و افکار صاحبان آن هستند.
خلاصه فیلم
پای پاتال جوان باهوشی است که به همراه خانواده اش در کشور هندوستان زندگی میکنند. پدر خانواده صاحب یک باغ وحش بزرگ است. مشکلات مالی آنها را مجبور میکند تا با فروش دارایی ها با کشتی به سمت کشور کانادا سفر کنند. آنها تعدادی از حیوانات را نیز با خود همسفر کرده تا شاید بتوانند در کشور کانادا آنها را فروخته و شغلی جدید برای خود مهیا کنند. طوفان، کشتی آنها را غرق کرده و پای تمام خانواده خود را از دست می دهد. او بطور تصادفی با چند حیوان از جمله یک ببر وحشی درون یک قایق قرار میگیرد. آنها تنها بازماندگان کشتی بزرگی هستند که به سوی کانادا در حرکت بود.
در ابتدا حیواناتی که درون قایق با پای بودند (یک گورخر، یک اورانگاتان، یک کفتار و ریچارد که ببری وحشی است) با یکدیگر مبارزه کرده و همدیگر را میکشند. در نهایت پای به همراه ریچارد تنها در قایق می مانند. بعد از آنکه پای یاد میگیرد چگونه می تواند خود را از ریچارد دور نگه داشته و در ضمن از قایق نیز دور نشود، طوفان و شرایط سخت زندگی روی قایق، برای چند روز آنها را اذیت میکند. در نهایت پای و ریچارد ارتباطی مسالمت آمیز با یکدیگر برقرار کرده و با شرایط سخت طوفان ها و گرسنگی کنار می آیند.
ارتباط مسالمت آمیز و تا حدودی دوستانه پای و ریچارد (ببر وحشی)
در ادامه و با گذر از طوفان های سخت و گرسنگی شدید آنها نجات یافته و جسد نیمه جان آنها به ساحل مکزیک می رسد. ریچارد و پای با یکدیگر نجات یافتهاند. ریچارد که اکنون بدنی بسیار نحیف دارد، بلافاصله از پای فاصله گرفته و بدون اندکی درنگ وارد اولین ورودی جنگلی میشود که پیش روی آنها است. پای نیز توسط مردم نجات مییابد.
در بیمارستان ماموران بیمه از چگونگی اتفاقات رخ داده از پای می پرسند. هنگامیکه پای متوجه میشود که آنها داستان ریچارد و ارتباط مسالمت آمیز و معجزه گون آنها را متوجه نمیشوند، داستانی معمولی و خیالی ساخته و تحویل آنها می دهد. ماموران نیز که چنین داستانی را منطقی تر تلقی میکنند، این روایت را پذیرفته و در مدارک خود ثبت میکنند.
اکنون پس از چندین سال که پای در کنار همسر و چند فرزندش زندگی میکند، نویسنده ای برای نوشتن زندگی او آمده است. پای در طول فیلم داستان زندگی عجیبش را برای نویسنده تعریف میکند. در نهایت از او می خواهد تا خودش تصمیم بگیرد که کدام یک را می پسندد؟ داستانی که او با ریچارد و طوفان های دریا داشته یا داستانی را که مورد پسند ماموران بیمه قرار گرفته است. نویسنده می پذیرد که باید بدون دلیل داستان ریچارد را پذیرفته و به آن ایمان بیاورد.
ریچارد پس از نجات بدون تامل وارد اولین ورودی جنگل میشود.
درباره فیلم
این فیلم پرهزینه مانند دیگر فیلم های هم سنخ خود از بهترین تکنیک های تصویربرداری و جلوه های ویژه بهره گرفته است. گرچه در بعضی صحنه ها اشتباهات فاحشی وجود دارد که بیننده حرفه ای را آزار می دهد(مانند زلال بودن بسیار زیاد آب اقیانوس و افتادن تصویر آسمان و عمق دریا در سطح آن)، با این وجود تصاویر سه بعدی اقیانوس و حیوانات وحشی از پرکشش ترین جلوه های این فیلم بوده و چهار جایزه اسکار از جمله اسکار جلوه های بصری را لایق آن میکند.
فیلم زندگی پای به کارگردانی آنگ لی محصول سال ۲۰۱۲
نکته جالب توجه در نقد این فیلم، ساختار دینی آن است که یادآور همان ترویج ایمان گرایی نزد فلاسفه مسیحی و ضدیت آنها با عقلانیت و تاریخ گرایی است. نقش اول فیلم، پای، کودک باهوشی است که از ابتدای زندگی خود به چهار دین مختلف روی آورده است. او بطور مشخص خود را مسیحی، بودایی، مسلمان خوانده و از تدریس آموزه های کابالا متوجه گرایش های او به دین یهود نیز میشویم.
از سوی دیگر هندی بودن این شخصیت، نشانه ای است از کشوری که به هفتاد و دو ملت مشهور بوده و بیشترین ادیان الهی و غیرالهی در آن حضور دارند. همه این موارد تاکید سازندگان فیلم بر پلورالیسم دینی است. پلورالیسم دینی یا کثرت گرایی دینی قائل به هسته ای مشخص در تمام ادیان است و فارغ از حق و باطل بودن ادیان، همه آنها را سعادتمند و بهره مند از حقیقت معرفی میکند. کثرت گرایان دینی معتقدند تمام ادیان به میزانی از حقیقت بهره برده و اگر شاخ و برگ زائد ادیان را حذف کنیم تمام آنها به یک حقیقت می رسند.
آنگ لی کارگردان فیلم زندگی پای
پس تا اینجا مقدمات کار برای ایمان گرایی فراهم شده است. پلورالیسم پله اولی است که راه را برای اعتقاد به ایمان گرایی باز میکند. چرا که می توان اینگونه نتیجه گرفت که هسته اصلی موجود در تمام ادیان همان ایمان و سرسپردگی به حقایقی کلی و سرمدی است که در ظاهر ادیان و فرقه های مختلف ظهور کرده است. هر کس که چشم و گوش خود را بر حق و حقانیت بسته و به آنچه به او گفته میشود ایمان بیاورد، سعادتمند و عاقبت به خیر است. اما این ظاهر زیبا، جلوه های دیگری دارد که پذیرش آن را مستلزم پشت کردن به بسیاری از مسائل مورد قبول دیگر می سازد.
عقلانیت و معرفتی که ایمان باید مبتنی بر آن باشد از جمله قربانیان این نوع از ایمان گرایی است.
هنگامیکه شخصیت اول فیلم به شکلی معجزه آسا از طوفان و غرق شدن در دریا نجات یافته و خود را در قایقی نسبتا بزرگ به همراه چند حیوان مییابد، آغاز مراحل سلوک او از علم به سوی ایمان است. همین معجزه اولین نشانه از جریانی است که او را به سوی حقیقتی غیرقابل بیان میکشاند. اساسا معجزه از جمله مولفه های دینی است که دقیقا بخاطر نداشتن توجیهی علمیبه این نام خوانده میشود. پس اولین قدم به سوی ایمان گرایی برداشته شد. این معجزه در قسمت های دیگری از درگیری قهرمان قصه با دریا، طبیعت و نفس خود بیشتر جلوه میکند. اینگونه می نماید که گویی دستی نامرئی شخصیت ما را از تنگنایی مخوف گذر داده و او را از مرحله علم گرایی یا عقلانی گرایی به ایمان گرایی سوق می دهد. این معجزات با نجات نهایی پسر جوان و رسیدن او به ساحلی امن در مکزیک تکمیل میشود.
پسر جوان گرچه در حال مبارزه با حوادث طبیعی است،
اما در واقع در حال شناخت خدا و گذار به ایمانی از سنخ مسیحی است.
متاسفانه با نجات یافتن پسر جوان، تنها حیوان باقی مانده از این نبرد طولانی یعنی ببر، به جنگل رفته و دیگر باز نمیگردد. (شواهد در حال نابودی است.) شاید ببر می توانست تنها شاهد پسرجوان برای داستان هایی باشد که در کنار او گذرانده است. هنگامیکه ماموران بیمه، جویای اتفاقات رخ داده در جریان دریانوردی پسرجوان میشوند، او هیچ شاهدی برای اتفاقات رخ داده ندارد. در واقع کشف و شهودی برای جوان رخ داده که هیچ دلیلی برای اثبات آن وجود ندارد.
پس او با ساختن داستانی عوام پسند، ماموران بیمه را قانع میکند. اما اکنون و پس از سال ها که او داستان زندگی اش را برای یک نویسنده تعریف میکند، از او می خواهد تا با او همراه شده و ایمان بیاورد. در نهایت، فیلم از بیینده می خواهد تا بین داستانی مشروح و زیبا که اختلاف پتانسیل داشته و دارای مولفه های دراماتیک است و داستانی خشک و بدون شرح که تنها مامورانِ بی روحِ بیمه را اقناع میکند، یکی را انتخاب کنند. شلیک نهایی به ذهن بیینده هنگامی اتفاق می افتد که شخصیت نویسنده می پذیرد که باید داستان مرد جوان را بدون شاهد از او بپذیرد.
پسر جوان گرچه از نجاتش خوشحال است اما توان آن را ندارد تا جلوی رفتن ببر (تنها شاهدش) را بگیرد.
همین قدرت تحمیلی سینما است که مخاطب را (اغلب) در مسیری از پیش طراحی شده قرار می دهد. مخاطب در انتها می پذیرد که واقعیت هایی وجود دارد که باید بصورت غیرعقلانی و بدون ارائه هیچ دلیلی پذیرفت. اما در این فیلم اشاره ای به این نکته نمیشود که پذیرش بی دلیل کشف و شهودات تنها از طرق خاص و با پذیرش مبنایی معرفتی شکل میگیرد. در واقع ایمان تنها در بستری عقلانی و در قالبی معرفتی شکل میگیرد. این تفاوت ایمان گرایی در دیانت مسیح (منظور دیانتی است که امروز ملاحظه میشود) و اسلام است.
ایمان گرایی در فیلم زندگی پای
ایمان گرایی در تاریخ دیانت مسیح
ایمان گرایی آنگونه که توصیف آن در بالا ذکر شد، یکی از مهمترین مولفه های دیانت مسیحی در عصر حاضر است. این ایمان گرایی گرچه ظاهری دینی و زیبا داشته و انسان هایی را که غرق در تجدد و مدرنیته شده به دنیایی بهتر و آرام تر نوید می دهد، اما مشکلاتی داشته که ریشه در انحراف و سودجویی دارد. این ریشه در تاریخ دیانت مسیح نهفته که متاسفانه مورد اغفال قرار گرفته و بر این اغفال اصرار ورزیده میشود. این تلاش برای پوشاندن و مخفی کردن تاریخ، هم در بین فلاسفه و هم در بین سوداگران هنری معاصر به چشم می خورد. کیرکگور فیلسوف ایمان گرای مسیحی در بیشتر آثار خود ایمان گرایی را ترویج کرده و از گرایش های تاریخی و دانش تاریخی به نام دانشی تقریبی و غیریقینی یاد میکند. “به وضوح هر چه تمامتر معلوم است که در امور تاریخی استوارترین یقین ها، چیزی بیش از تقرب و تخمین نیست و تقرب و تخمین سست تر از آن است که کسی بتواند سعادت ابدی خود را بر ان مبتنی سازد.” (کیرکگور، ۱۳۷۴، ص۶۵) گرچه کیرکگور یک متفکر و فیلسوف است و احتمالا قصد ساختن نظامی جامع و مفید را داشته اما در واقع این تقریبی و غیریقنینی بودن، ما را بر آن می دارد تا بدون توجه به واقعیت های تاریخی و تنها به بهانه ایمان، چشم از واقعت پوشانده و دل به دست کسانی دهیم که در عمل هیچ نیتی جز سودجویی ندارند.
ایمان مسیحی ایمان بدون عقلانیت و بدون معرفت هم در روش و هم در محتوا است.
اگر بخواهیم چشمان منصف خود را در برابر تاریخ بازکنیم باید داستان پر فراز و نشیب ایمان گرایی در تاریخ مسیحیت را بررسی کنیم. این همان داستانی است که با بسته شدن چشمان انسان ها در زیر ایمان گرایی کورکورانه دفن میشود. ایمان گرایی در تاریخ مسیحیت را می توان به سه مرحله ابتدایی، میانی و معاصر تقسیم کرد. ما در اینجا بصورت بسیار کوتاه و تنها برای اشاره، هر یک از این سه عنوان را با نماینده ای معرفی میکنیم. حضرت مسیح (ع) بیش از دو هزار سال پیش احیاگر دین یهود بوده و به اذن خداوند متعال و برای هدایت (و نه نجات) بشر به مانند دیگر رسولان بر مردم نازل شدند. اما متاسفانه از همان ابتدا و در میان حواریون کسانی پیدا شدند که به ایشان خیانت کردند. خیانت اصلی نسبت به دیانت مسیح، توسط پولس قدیس انجام شد. او که هرگز حضرت مسیح (ع) را ندیده بود و تا پیش از آن یک مبلغ یهودی بود، به بهانه یک رویا، مسیحی شده و دست به تغییراتی در احکام و اصول مسیحیت زد.
این احکام معارض و غیرالهی، پاسخگوی روح کمال طلب انسان های مسیحی نبوده و از همان ابتدا مشکلاتی با خدای پسر (حضرت مسیح) پدید آمد. چگونه ممکن است یک انسان فرزند خداوند بوده و یا بالاتر از آن از جنس خدا باشد؟ برای حل این مشکلات اولین مرحله از ایمان گرایی رخ می نماید: شورای نیقیه. بزرگان مسیح در شورایی در شهر نیقیه به سال ۳۲۵ میلادی گرد هم آمده و تصمیم میگیرند که از این پس تمام مسیحیان جهان حضرت مسیح را نه به عنوان رسول که به عنوان خدای پسر بخوانند. (شرح این شورا و مسائل و نظرات مختلف مطرح شده در آن بسیار جالب است.) اما مگر اصول اعتقادی با تصمیم چند انسان شکل میگیرد. مرحله دوم ایمان گرایی، مرحله فلسفی کردن آن بود. آنسلم و دیگر فیلسوفان غربی در ابتدای هزاره دوم به فکر مدون ساختن این ایمان بی فکر افتادند. آنسلم گفت: ایمان می آورم تا بفهمم. او ایمان را بر فهم مقدم کرده و تعقل را در مرحله بعد از ایمان قرار داد. مرحله سوم، فیلسوفان معاصری هستند که تمام قد برای ایمان گرایی تعظیم کرده و آن را به عنوان آموزه اصلی همه ادیان معرفی میکنند. آلوین پلانتینگا از جمله این فلاسفه است. او معتقد است گرچه وجود خدا اثبات هایی نیز دارد، اما در واقع تنها راه یقینی و معتبر برای رسیدن به خدا همانا ایمان است.
شورای نیقیه در قرن چهارم میلادی که بزرگان دیانت مسیح به دور یکدیگر جمع شده
و برای مشکل ماهیت پیامبرشان و چند مشکل دیگر تصمیم گیری کردند.
این سه مرحله از ابتدای تاریخ دیانت مسیح تا امروز، همواره سعی در پوشش دادن خللی را داشتند، که از طریق اشتباهات و تحریفات غافلان و سودجویان بی تقوا بوجود آمده است. این ایمان گرایی و چشم پوشی از تعقل، تاریخ و آزاد اندیشی، افیون واقعی دین داری در عصر حاضر است. همانطور که ملاحظه کردیم فیلم جالب توجه زندگی پای به بهترین شکل ممکن ایده ایمان گرایی و پذیرش بی دلیل و بی چون و چرای حقایق هستی را به بیننده القا میکند. این نوع از ایمان گرایی چیزی جز ابزار سودجویی نبوده و راه بسیار خوبی برای بستن چشمان انسان های ساده لوحی است که دل به دین خدا داده و حاضرند برای آن هر کاری کنند.
ایمان گرایی در اسلام
در نقطه مقابل، دیانت اسلام مدل بسیار پیشرفته تر و بهتری برای ایمان ارائه می دهد. در این مدل هم جنبه سرسپردگی و عرفانی ایمان گرایی لحاظ شده و هم به هیچ عنوان چشم بندی و اغفال در آن وجود ندارد. کلید فهم مدل ایمان در اسلام این نکته است که: ایمان مبتنی بر معرفت است. در واقع ما معتقدیم ایمان مرحله بالاتری از علم (نه به معنای علم تجربی که با معادل ساینس خوانده میشود.) است. بیان ساده تر آنکه، ایمان در مسیحیت سرسپردگی هم نسبت به محتوا و هم نسبت به روش شناسی است. در حالی که ایمان اسلامیبا معرفت در روش شناسی آغاز شده و به سرسپردگی در محتوا منتج میشود. این یعنی فرد با ایمان با تعقل (این نعمت الهی) روش شناخت خدا را شناخته و در راه آن قدم می زند. هنگامیکه این قدم زنی به مراحل بالای قرب نائل آمد، مرحله جدیدی از شناخت شکل میگیرد که با نام ایمان خوانده میشود. این ایمان نیز گاهی با عقل (عقل ظاهر اندیش) مخالفت میکند، اما دل آدمی مطمئن است که روش عقلانی بوده و اینک باید دل سپرد.
از همین شیوه است که داستان مرید واقعی امام صادق(ع) که به اذن ایشان وارد تنور شده و سالم از آن بیرون می آیند، توجیه میشود. این مرید از طریق درست و عقلانی، پذیرفته که ولی امرش حضرت امام صادق (ع) است. همچنین او باور دارد که سخن ایشان سخن خداوند متعال است و بر عقلانیت او رجحان دارد. پس حال که امام از او می خواهد، تا عملی مخالف عقل انجام دهد (داخل تنور شدن)، با طیب خاطر و با ایمانی فرای عقل سرسپرده و داخل میشود. به امید رسیدن تمام انسان ها به چنین درجه ای.
ایمان در اسلام نسبت به روش شناسی عاقلانه و نسبت به محتوا عاشقانه است.
پانویس:
البته امروز در ایران نقدهای پائولو کوئیلو بیشتر حول عرفان گرایی او است. اما به نظر نویسنده توجه به ایمان گرایی آن هم از نوع ایمان مسیحی که در بیشتر آثار او موج می زند، اهمیت بیشتری دارد. ذکر نقل قول از کتاب های وی برای تایید این سخن بیش از مجال این مقاله است. ما تنها به این اظهار خود وی بسنده میکنیم که: ]خدا برای من فقط] یک تجربه ایمانی است؛ فقط همین. من فکر میکنم توصیف خداوند یک دام است. (پائولو کوئیلو، کنار رور پیدرا نشستم و گریستم، ترجمه آرش حجازی، ص ۴۴)
منابع:
۱- کیمیاگر، پائولو کوئیلو، ترجمه آرش حجازی، چ شانزدهم، تهران، کاروان، ۱۳۸۸
۲- انفسی بودن حقیقت، سورن کیرکگور، ترجمه مصطفی ملکیان، فصلنامه نقد و نظر، شماره ۳ و ۴، ۱۳۷۴
۳- سایت سینمایی Imdb.com
۴- فیلم نقد پائولو کوئیلو از سایت: Roshangari.ir
بخشی از سخنرانی آقای دکتر زرشناس در نقد پائولو کوئیلو