یک دروغ بزرگی که این ها میگویند و دامن میزنند این است که ما با رافضیها سر جنگ داریم و میخواهیم رافضیها را از بین ببریم و این جنگی که در سوریه اتفاق میافتد جنگ شیعه و سنی است.
به گزارش موعود به نقل از کیهان سید علی فاطمی همکار شهید هادی باغبانی در گفتوگو با روزنامه کیهان به بیان ناگفتههایی از این شهید و شرح وقایع سوریه پرداخته که در ذیل مشروح آن را میخوانیم.
*برای شروع از هادی باغبانی بگو، چه شد که آمد و وارد این جریان شد؟
هادی باغبانی نمیدانم چطورشد که آمد، اما وقتی آمد خیلی صاف و ساده آمد و قرار شد که بریم به عنوان تصویر بردار، چون شرایط آنجا حکم میکند که کسی که میخواهد برود یک وضع خاصی داشته باشد، تعریف کارها و مسئولیتها فرق میکند با وضعیت عادی فیلمسازی، یک وقت تو یک گروهی و اکیپی راه میاندازی؛ اول نیازها را میسنجی، کارگردان میخواهد، صدابردار میخواهد، تصویربردار میخواهد، هر کدام از اینها دستیار میخواهند و… اکیپ شلوغ میشود. در شرایط عادی برای این شلوغی تمهید می اندیشند، هزینه در نظر میگیرند و میروند و خوب و بد را سرهم میکنند. ولی شرایط جنگی به طور عام و شرایط سوریه به صورت خاص اجازه شلوغی نمیدهد. نمی توانی یک گروه بزرگ را راه بیندازی، بنابراین کسانی که میروند باید ارتش یک نفره باشند. هادی “کارگردان تصویربرداری” بود و این قابلیت را داشت؛ می فهمید سوژه چیست، می فهمید موضوع چیست، به دوربین و تشکیلات آن مسلط بود. قاب و زاویه نور را درک میکرد. میشد که یک نفری برود یک جایی یک کاری را پوشش دهد و با محتوایی که قابل خروجی گرفتن باشد برگردد. روزی که قرار شد با ما بیاید بلافاصله وسایل را تحویل گرفت. دوربین جدید گرفته بودیم، هندیکم کوچک که لرزه گیر قوی داشت و جدید بود. آمد زودتر بگیرد که باطرز کارش آشنا شود. وسواس داشت که سریع یاد بگیرد. دوربین را گرفت و رفت. فرداش آمد گفت سید زیر و بمش را درآوردم.
*اولین آشنایی شما چه مدت پیش بود؟
شاید دوماه و نیم پیش. که بعد، یک سفر یک ماهه با هم رفتیم. برگشتیم و بعد من گرفتار شدم، سفر بعدی را نرفتم و هادی رفت و دیگر از همان جا هم رفت.
*این بحث آنجا این طور است که فقط می خواهند یک سری تصویر گرفته شود یا دید هنرمندانه و تکنیک هم اهمیت دارد؟
قطعا باید فراتر از ثبت تصویر باشد، اگر نه دوربین کم نیست. تعداد زیادی آمدهاند آنجا با انواع واقسام دوربینها، اداره سیاسی ارتش سوریه، روابط عمومی دفاع وطنی و خیلی های دیگر هستند که تصویر میگیرند و لیکن تصاویری که میگیرند نهایتا برای گزارش خوب است. یعنی در یک گزارش خبری در اخبار فلان شب پخش شود و یک قسمت از این را هم نشان دهد. ولی مستند به معنای خاصش نیست. یعنی اینکه روایتی داشته باشد، استناد درستی داشته باشد، واقعیت را آن طور که هست بیان کند و تلاش کند به اینکه واقعیتی که بیان میکند گوشهای از حقیقت را نشان دهد. چون حقیقت محیط بر واقعیت است. ما هر کاری کنیم از چند زاویه دیده میشود. مستند اقتضائات خاص خودش را دارد. تو باید به درک کلی از ماجرا رسیده باشی، باید بدانی که چه می خواهی بگویی. باید بدانی که این اتفاق کجا دارد میافتد. شرایط محیطی را بشناسی، شرایط منطقهای آدمها و فرهنگشان را بشناسی و بدانی برای که تولید میکنی، جامعه مخاطبت را بشناسی و اینکه در جامعه مخاطبت روی چه کسی میخواهی تاثیر بگذاری.اگر این طور نباشداصلااین اتفاق شکل نمیگیرد. یعنی اگر ندانی برای چه کسی فیلم میگیری و واقعیت را به چه کسی میخواهی نشان دهی چیزی میگیری که مخاطب ارتباط درستی با آن برقرار نمیکند. هادی هم از این قاعده مستثنی نبود. درک کاملی از ماجرا داشت، اخبار را پی گیری میکرد، تحقیق زیادی کرده بود روی سوریه و با جزئیات آشنا بود.اگر دید هنری نداشته باشی نهایتا دکمه آن و اف و رک و پوز دوربین را می زنی و سر لنز را میگیری طرف سوژه و این اصلا کافی نیست.
*روی دو تا مطلب تاکید کردی؛ این که بدانی چه میخواهی بگویی و بدانی برای که میخواهی بگویی؟ آن چیزی که قرار است در جریان سوریه گفته شود چیست و آن کسی که قرار است این گفته هارا ببیند و بشنود کیست؟
اتفاقی که در سوریه در حال وقوع است در تاریخ بشر بیسابقه اگر نباشد کم سابقه است. و من بشخصه معتقدم این یکی از نقاط عطف تاریخ بشر هست و خواهد بود. آنجا رویارویی تمام خیر و تمام شر در حال شکل گیری است.
*پس مستقیما از سوریه شروع کنیم که اصلا چطور شد که سوریه به هم ریخت؟
بعد از ماجراهای خاورمیانه اتفاق افتاد. تفاوت و شباهتش با چیزی که بیداری اسلامییا بهار عربی اسم گذاری شده بسیار کلیدی است. در بررسی اتفاقات خاورمیانه میبینیم، بیشتر حرکت ها و خیزش ها از پایتخت شروع شد؛ نسل جوان و قشر متوسط جامعه شروع کردند. بیشتر پایه ریزی روی شبکههای اجتماعی و فضای مجازی مثل فیس بوک و توییتر بود. خیلی زیاد وابسته به ابزارهای ارتباطی مسالمت آمیز بود. با دست و شعر و سوت و گل و نهایتا سنگ و چوب پیش رفت. اما سوریه بسیار متفاوت بود. سوریه از حاشیه ها شروع شد. با کشتار ارتشیها و مردم شروع شد. بعدا فیلم هایش درآمد که در درعا از یک ضلع سومی، هم به مردم تظاهر کننده و هم به ارتشیها شلیک میکنند. رسانه ها به این قضیه هجمه بیسابقه ای کردند. رسانههای نظام سلطه برنامهریزی خیلی گستردهای کردند که از قبل شکل گرفته بود. من در بازار حمیدیه دمشق با کاسبی صحبت کردم که گفت یک سال قبل از شروع ناآرامی ها یکنفر آمد و به من دو میلیون قطعه پرچم قدیم سوریه را سفارش داد. همین پرچمیکه الان شورشیها و تروریستها به عنوان ارتش آزاد استفاده میکنند. این یک نکته انحرافی مضحک هم دارد. اینها پرچم را برای سوریه آزاد به کار میبرند در حالیکه این پرچم را که قسمت بالا سبز و در وسط سه ستاره قرمز دارد، فرانسویها برای سوریهای که مستعمره شان بود طراحی کرده بودند. پرچم سوریه استقلال یافته همین است که الان پرچم سوریه است. این، ذات استعماری آنها را نشان میدهد. دور نشوم ازبحث، کاسب گفت قیمت خوبی هم به من پیشنهاد دادند اما من ترسیدم و اینکار را نکردم. از سوی دیگر میبینیم دو ماه قبل از اولین راهپیمایی که ظاهرا مسالمتآمیز بود کمپهای پناهندگان سوری در انطاکیه ترکیه برپا شده بود و بین ۱۵ تا ۲۰ هزار نفر آمادگی پذیرایی داشت. قبل تر از آن ترکیه بعد از سرنگونی قذافی اعلام کرد که انقلابیون زخمی و آسیب دیده لیبیایی را به رایگان درمان میکند. کشتی، کشتی کماندوهای القاعده را از لیبی، تونس، شمال آفریقا، بعضی کشورهای عربی مثل یمن و نقاط دیگر آوردند در ترکیه جمع کردند. آن هم در انطاکیه که نزدیک شهر حلب و نقطه مرزی است که از قدیم هم مورد مناقشه این دو کشور بوده است. با یک خانم فعال زنان چپ سوسیالیست ترک مصاحبهای داشتم. ساکن انطاکیه بود. گفت یک هفته یا دو هفته قبل از راهپیماییهای سوریه این ها غیبشان زد. قبلش اینها در شهر میگشتند و شهر را برای خانواده ها ناامن کرده بودند.
میگفت: از یکی شان سؤال کردم تو چرا اینجا هستی؟ گفت زخمیشدهام آمده ام برای درمان، بعد انگشت شستش را نشان داد که یک چسب زخم زده بود. بعد از مدتی اینها غیبشان زد و بعد سوریه آتش گرفت. الان ارتش سوریه از ۲۷ کشور اسیر دارد. چچن، داغستان، یمن، لیبی، تونس، الجزایر، هلند، آمریکا، و… عموما تحت لوای جبهه النصره القاعده آموزش میبینند، تخصص پیدا میکنند مثل تخریب، تک تیرانداز، مواد شیمیایی و میآیند در جبهه النصره سازماندهی میشوند و در نقاط مختلف جا میگیرند و میجنگند. هر کسی را در طرف مقابل ببینند میکشند. من از خانهای در حمص تصاویری دارم که روی دیوارهایش بعد از تخریب نوشته بودند: حلال لنا نسائکم حلال لنا اولادکم حلال لنا اموالکم با اذن الله من جانب شیخ عرعور مع تحیات. یعنی زن وفرزند واموال شما بر ما حلال است در حلب دیدم روی دیوار مدرسه ای نوشته بود الامه یرید الخلافه الاسلامیه. این ها خیلی بلند الله اکبر میگویند، ریش هایشان را خیلی بلند میکنند، سبیل هایشان را می تراشند، پیشانیهایشان رد سجده دارد، سعی میکنند قبل از ظهر عملیات انجام دهند که اگر کشته شدند ناهار را با رسول الله در بهشت بخورند. کارت شناساییشان یک چیزهایی است به اسم “جواز السفر الی الجنه” یعنی پاسپورت بهشت. صفحه اول اسم و مشخصات و رده و دسته و گردان و گروهان دارد. صفحات بعدی یک سری چهارخانه خالی است مثل صفحه انتخابات در شناسنامه که به ازاء هر عملیاتی، هر آدم کشی و هر کار درخشانی یک مهر میخورد و هر مهرش یک حوری است، هر صفحه یک طبقه در بهشت است و برایشان ۷۲ حوری در نظر گرفته شده. تک تیراندازی را گرفته بودند، در حوالی حلب از او بازجویی کرده بودند. یک زن حامله را کشته بود. گفته بودند تو فاصله ات کم بود میدیدی که این زن حامله است چرازن حامله را کشتی؟ گفته بود به من گفتهاند هر کس از اینجا رد شد دشمن رسول الله است و باید کشته شود.
*اینها مدعی هستند جنگ سوریه مذهبی است. اوضاع شیعه و سنی آنجا به چه شکل است؟
اصلا در سوریه بد است از کسی بپرسی که دینت چیست. میگویند سوری هستم، مال فلان روستا. فخرشان به روستایی بودنشان است. یک گروه پنج نفره در یک منطقهای از من محافظت میکردند که هیچکدامشان با هم مذهب مشترک نداشتند. ارتشی که الان می جنگد همه دینی در آن هست.
*یعنی به خاطر اختلاف مذهبی شان بیشتر روی مسائل ملی تاکید میکنند؟
بله. اما اختلاف مذهبی نمیشود گفت، بلکه تفاوت مذهبی است. بیشتر خودشان را عرب سوری میدانند. جیش العرب السوری جمهوریه العربیه السوریه، همه تشکلهایشان اسمش هر چه هست آخرش عربی سوری دارد.
*به هر حال روی این قضیه مانور زیادی میکنند!
یک دروغ بزرگی که این ها میگویند و دامن میزنند این است که ما با رافضیها سر جنگ داریم و میخواهیم رافضیها را از بین ببریم و این جنگی که در سوریه اتفاق میافتد جنگ شیعه و سنی است. یک شبکهای راهانداختند و بالایش نوشتهاند، دم السنی واحد، خون سنی یکی است. به شدت تاکید میکنند که، ببینید ایران شیعه است و دارد به سوریه کمک می کند، حزب الله هم که به سوریه کمک میکند شیعه است، سوریه هم دولتش شیعه است، حالا ما باید شیعه را از بین ببریم، این ها دارند مسلمانان را میکشند و از این حرفها. ولی واقعیت را که میبینی تعداد اهل سنت و ادیان و مذاهب دیگر که به دست مسلحین تروریست در سوریه کشته شدند اگر از شیعه ها بیشتر نباشد کمتر نیست. تعداد زیادی از کودکان اهل سنت توسط سلفی ها سر بریده شدهاند.
*با علم به آنکه این ها سنی هستند؟
با علم به اینکه اینها سنی هستند و با هدف تحریک احساسات اهل سنت جهان که بگویند این ها را دولت کشت. دولت شیعه است پس باید شیعهها را بکشیم. وزارت اعلام سوریه فیلمهایی را در اختیار ما قرار داد که یک گروه وارد روستایی میشوند که تازه به تصرف تروریست ها در آمده. اهالی روستا را جمع کردند. یک عده نشستند، یک عده سرپا، همه ترسیده بودند. ۳ نفر را از اینها جدا میکنند و جلوی چشم بقیه اینها را میکشند بعد جنازه هارا جا به جا میکنند و یکی از آنها دوربینش را در میآورد، یک دوربین غیر حرفهای و شروع میکند فیلم گرفتن و میگوید:«الله اکبر، الله اکبر! تک تیراندازان ارتش جنایتکار بشار اسد یک خانواده روستایی را در فلان جا به قتل رساندند.» بعد از ظهر این فیلم از شبکه الجزیره پخش میشود. فردا این گروه توسط ارتش اسیر میشود و این فیلم از موبایل آن ها در میآید، یعنی جایی که چیزی ندارند، خودشان میروند آدم میکشند، فیلم میگیرند و می فرستند برای شبکه های مختلف و یا اینترنت.
آن طرف فاجعه الحوله که در موردش کلا سکوت شد، یه موقعی بلوا کردند بعد سازمان ملل کمیته حقیقت یاب فرستاد، آمدند دیدند نه واقعا هیچ جور نمیشود به ارتش چسباند، کلا در موردش سکوت شد. بیست و چند بچه را ذبح کرده بودند که مثلا بگویند ارتش خیلی جنایتکار است. این دروغ رسانهای و دروغ عقیدتی که سعی میکند جنگ سوریه را جنگ مذهبی بین شیعه و سنی نشان دهد خیلی خطرناک است. من در سیده زینب در مربع امن حوالی حرم عمه سادات از خانواده های سنی مصاحبه گرفتم که پناه آوردهاند. خانوادههای سنی ساکن روستاهای مختلف غوطه شرقی به مربع امن حرم حضرت زینب پناه آوردهاند از دست ترویستهای سلفی که ادعا میکنند که سنی هستند و برای حفاظت از سنیها آمدهاند. باید این لکه ننگ زدوده شود. این ها با استفاده از توان رسانه ای العربیه، الجزیره، بیبیسی، سیانان و تمام غولهای رسانه ای نظام سلطه دارند این جنگ را جنگ شیعه و سنی معرفی میکنند که این طور نیست. “نبل” و “الزهرا” یک سال و چند ماه محاصره کامل است. این دو شهر فاصله کمیبا هم دارند و از معدود شهرهایی هستند که ساکنان آن شیعه اثنی عشری هستند. الان مجموعا حدود ۶۰ هزار نفر در این شهرها ماندهاند. این ها از همان اول از خودشان محافظت کردند. خندق کندند دور شهر.الان هم هیچی برای خوردن ندارند، یعنی قحطی است. به زحمت به وسیله هلیکوپتر های ارتش غذا به آنها می رسد. اما مقتدرانه دارند از شهرشان دفاع میکنند.
*ارتش حضور ندارد که کمکی به آنها کند؟
بین حلب تا نبل ۶۰ کیلومتر جاده است که بخش زیادی از آن و روستاهای اطرافش تحت تصرف تروریستهاست چون خیلی نزدیک به مرز ترکیه است. القاعده درآنجا حضور قوی دارد و به شدت تغذیه میشود و کشتار مردم برایشان اهمیت دارد. روزی نیست که بی هدف و کور به این دو شهر خمپاره و موشک شلیک نشود و اینها را به خاک و خون نکشند. اما نکته اینکه از بسیاری روستاهای سنی نشین اطراف نبل و الزهرا فرار کردند و به اینها پناه آوردند. اگر جنگ شیعه و سنی بود که سنی به شیعه پناه نمیآورد و یک جاهایی بالعکس، شیعه ها نمیرفتند به سنیها پناه ببرند. اینها یک مشت تکفیری هستند که هرکس را که جلو راهشان باشد میکشند. شهر که در اختیار اینهاست، میگویند آزاد شد. اما آزاد نیست چون شهر را وقتی تصرف میکنند هر موجودی که در شهر باشد دستگیر میکنند میآورند در ساختمانهای چند طبقه، اینها را در طبقات بالا سکونت می دهند، خودشان می روند طبقات زیر که ارتش نه می تواند با توپ بزند نه می تواند بمباران کند نه هیچ کار دیگر. فکر کردید برای چه بزرگ ترین ارتش عربی اینقدر کند عمل میکند؟
*یعنی در چنین موقعیتهایی ارتش کوتاه میآید و درگیر نمیشود؟
بله،چون مردم کشور خودشان است، آن سرباز که نمیتواند روی مردم خودش گلوله ببندد. هر دروغی که گفتند نباید باور کرد. در حمص از مدرسهای تصویر گرفتم که به تازگی آزاد شده. مذبح و سلاخخانه بود. یکی از آزمایشگاه هایش از خون فرش شده بود. در آنجا روزی به چند نفر تجاوز میکردند و بعد سلاخی میکردند. بعد تصویر میگرفتند که بگویند ارتش بوده.
*این خشونت دلیلش چیست؟ اینکه بگویند ارتش این کارها را کرده یا ایجاد رعب و وحشت کنند؟
وقتی تو کسی را میبینی که جلوی دوربین میآید یک جنازه را مثله میکند جگرش را در میآورد و میخورد این چه هست غیر از قساوت و حیوانیت؟! عمدتا جنازههایی را که به دستشان میافتد تکه تکه میکنند، یک خوی وحشیگری عجیب غریبی دارند، از حالت انسانی شان خارج شدهاند. اگر نه نمی توانستند یک بچه سه چهار ساله را سر ببرند.
این گفتوگو ادامه دارد…