هر زمان که اسلام و قرآن هست، در همان زمان قائم، ولى، عالم به اسلام و شارح قرآن که خود خدا معیّن کرده است، باید باشد. لایفرّق بینهما، نمى شود قرآن باشد ولى شارح قرآن نباشد…
حقیقت اسلام در ایمان مى باشد به دلیل آیه الیوم أکملت لکم دینکم و إنما ولیکم اللّه و رسوله والذین امنوا و امثال اینها؛ انسان عاقل متوجه مى شود که نبىّ وصىّ مى خواهد، و وصایت تکوینا بقاء نبوّت است.
بنده ندیده ام که کسى اینگونه بگوید، ولى حقیقت مطلب همین است که: دلیل بر وجود بقیه اللّه(عج) در این زمان، از ابتداى غیبت صغرى تاکنون، همان روایت ثقلین با ضمیمه اى که در آن است، مى باشد:
“إنى تارک فیکم الثقلین، کتاب اللّه و عترتى… سألت ربّى ان یجمع بینهما و ان لایفرق بینهما، فاستجاب لى.
این روایت با ضمیمه ساءلت ربى … دلیل است بر اینکه در هر جا و هر زمانى که قرآن هست و مأمورٌ به است، به طوری که مرجع است، حالا یا صورتا یا واقعا، یا بعضا یا تماما، هر جا که قرآن باشد، شارح قرآن هم باید باشد، وصى پیغمبر هم باید باشد.
یعنى بقاء خود صاحب قرآن که إنما یعرف القرآن من خوطب به خودش باید باشد.
هر زمان که اسلام و قرآن هست، در همان زمان قائم، ولى، عالم به اسلام و شارح قرآن که خود خدا معیّن کرده است، باید باشد. لایفرّق بینهما، نمى شود قرآن باشد ولى شارح قرآن نباشد.
لذا در خود روایات اهل تسنن إلى ماشااللّه مواردى را ملاحظه مى کنید که در مورد آیه شریفه قرآن یا در مورد احکامى که آنها صادر کردهاند، حضرات معصومین خصوصا حضرت امیر(ع)، آنها را توضیح و تبیین کردهاند. به طوریکه اهل سنت نقل کردهاند که عمر در ۷۰ موضع گفته است: لولا على لهلک عمر.
یا مثلا زمانی که وجود مقدس رسول اللّه(ص) از دنیا رفت. برادر ابوبکر آمد و گفت: محمّد لایموت ابوبکر براى اثبات مرگ پیامبر(ص) به این آیه شریفه اءفان مات اءو قتل انقلبتم على اءعقبکم و حال اینکه این نکته را نفهمیده که إن در آیه شریفه قرآن إن شرطیه است، و به این معنا نیست که پیامبر مى میرد یا کشته مى شود. بلکه باید به این آیه شریفه قرآن کل نفس ذاقه الموت استدلال مى گردد. این آیه براى مرگ تمامی نفوس دلیل است. نه آن آیه شریفه افان مات … واقعا آیا اینها شارح قرآن بودند؟!
همین شارح بودن اهل البیت(ع) براى آیات شریفه قرآن که موارد عدیده اى از آن را خود اهل تسنن نقل کردهاند، دلیل قطعى بر ولایت و وصایت حضرات معصومین(ع) است.
روایت ثقلین با آن ضمیمه اى که در آن است، دلیل قطعى بر وجود امام زمان حىّ إلى زمان ظهوره است، نه اینکه بعدا موجود و متولّد مى شود.
آنها اشکال مى کنند که: از کجا معلوم است که حضرت متولّد شده است؟! مى گویند زنى خبر داده است که اتاق نورانى شد و…؟! راوى فقط یک زن است.
(جواب این اشکال اولا اینکه:) بله راوى یک زن است. آیا این همه مدت که حضرت در میان مردم ظاهر بوده کسى از اصحاب او را ندیده و مشاهده نکرده است؟!
(ثانیا:)خود امام حسن عسکرى(ع) و دیگر امامان(ع) خبر دادهاند و بعد از آن هم إلى ماشاءاللّه شیعه از وجود مقدسش این همه کرامات دیده و مى بینند.
ما چه مى دانیم همین امروز در کجاها چه اغاثه هایى براى مستغیث ها و چه اجاره هایى براى مستجیرها از طرف حضرت انجام مى شود؟! ما چه مى دانیم که چه کارهایى هر روز دارد مى شود؟!
بله، حضرت از اعین ظالمین محجوب است. المحجوب عن أعین الظالمین.
اما کسانی که نه ظالمند و نه رفیق ظالمند و نه با ظالمین معاشرند و نه در خانه و محله ظالمین هستند، آن حضرت از دیده آنها محجوب نیستند.
(ثالثا:) دیدن با چشم موضوعیت ندارد، بلکه این طریق و وسیله اى است براى حصول یقین. اگر آدم از پشت پرده صدائى را شنید، فهمید و بودن گوینده اى را یقین کرد، او براى ما خبرهائى داد و آن خبرها مطابق با واقع شد، از سابق ولاحق ما خبر داد، به وجود گوینده یقین پیدا مى کنیم ولو چشمانمان او را نبیند.
(رابعا:) همین دیدم را خیلى از بزرگان علماء ما هم ادّعا کردهاند. که اگر ما بگوئیم آنها دروغگو بودهاند که دیگر معلوم است که ما در چه حالى هستیم؟!؟
مقصود اینکه، ایمان یک مطلب است و آن هم اسلام است. و باید بگوئیم که اسلام هم همان توحید است، تمام انبیاء مثل یک نبى واحد و تمام اوصیاء مثل یک وصى واحد هستند. و همه اینها هم از توحید نشاءت گرفتهاند. ولذا در اول امر حضرت رسول(ص) فرمود: قولوا لاإله إلاّاللّه تفلحوا، هیچ چیز دیگرى نفرمودند.
در اول امر همین کلمه را فرمودند.
و بعد از مدتى فرمودند: هر کس دعوت مرا اجابت کند، او وزیر و وصى من خواهد شد. کسى جواب نداد. حضرت این کلام را دو یا چند بار تکرار کردند. آخر کار حضرت امیر(ع) بلند شدند و گفتند: من حاضرم و اجابت کردند.
بعد هم ابولهب عموى پیامبر به تمسخر گفت: براى مثال تو و دعوت تو، یک چنین طفلى باید اجابت کند و حرف تو را قبول کند. براى این ما را دعوت کرده بودى؟
ببینید برادر و برادرزاده چقدر با هم متفاوتند! یکى جهنمى محض و دیگرى بهشتى محض. همین حدیث ثقلین را اگر کسى تماما قبول کند، این حدیث خودش اقوى دلیل است بر اینکه امام زمان(عج) از همان زمانی که پدر بزرگوارش وفات کردند، موجود بوده و تاکنون حىّ و زندهاند.
مخالفان این را قائل نیستند و این اشکالات را هم بی خود مى کنند. همچنان که آن یازده امام دیگر را قائل نبودند.
در روایات داریم که ما منّا إلاّ مقتول اءو مسموم.
حضرات معصومین(ع) یا کشته شدند و یا زهر خورانده شدند.
البته مراد این نیست که در اثر زهر فورى بمیرند و همه فهمیده باشند که حضرت امروز زهر خورده و امروز هم وفات کرده است.
همچنانکه در رابطه با حضرت رسول(ص) هم نقل مى کنند که به حضرت زهر داده شده بود. بلى در مورد حضرت موسى بن جعفر(ع) یا حضرت جواد الائمه(ع) معلوم شد که در همان شب یا در همان روز با آن وسائل مسموم و شهید شدند (ولى در مورد بقیه حضرات معصومین(ع) اینگونه معلوم نشد.)
حضرات معصومین(ع) براى اثبات ولایت و وصایت خودشان اقامه برهان مى کردند. لکن مى فرمودند براى غیر خودتان اظهار نکنید.
امّا در زمان حضرت موسى بن جعفر(ع) با اینکه حضرت این معنى را به اصحاب فرموده بودند امّا آنها فرامین ایشان را رعایت نکردند و مطالب حضرت را اظهار کردند. لذا به خاطر عدم رعایت حدود فرامین امام(ع)، حضرت فرمودند: به من الهام شد که یا باید تو کشته شوى یا همه شیعیان. حضرت هم فرمودند: من حاضرم فداى مجموع شیعیان شوم.”
مرکز تنظیم و نشر آثار آیت الله بهجت