اَسماء حضرت مهدی (عج)

 

 

۱- مهدی (ع) از ابی سعید خدری و او نیز از پیامبر اسلام آورده است که فرمود : « نام مهدی، نام من است »
« اسم المهدی، اسمی »
امیر مومنان فرمود : نام مهدی، نام محمد است .
«اسم المهدی، محمد »
و آن گرامی، مهدی نامیده شد، چرا که خداوند او را به امور نهانی که هیچ کس از آن هاآگاهی ندارد هدایت و ارشاد می نماید روایت این است :
امام باقر (ع) فرمود : « اذا قام مهدی اهل البیت، قسم بالسویه و عدل فی الرعیه من اطاعه فقد اطاع الله من عصاه فقد عصاه الله و انما سمی المهدی لانه یهدی الا الامر خفی » یعنی : هنگامی‌که ما خاندان پیامبر، به پا خیزد ثروت ها رابه طور برابر تقسیم می‌کند و در جامعه به عدالت و دادگری رفتار می‌کند . هرکس او را فرمان برد خدای را فرمان برده است و هرکس او را نافرمانی کند خدای را نافرمانی کرده است و او مهدی نامیده شد چرا که به امور وشئون نهایی هدایت می‌گردد .

۲- قائم (ع)
آن حضرت قائم نامیده شد چرا که به بزرگ ترین قیام اصلاحگرانه تاریخ بشر دست می زند . او برای حق خالص که ذره ای باطل در آن راه نمی‌یابد، قیام می‌کند و به حق وعدالت به پا می خیزد .

واین چیزی است که قیام شکوهمند او را از دیگر قیام ها ممتاز می سازد، چرا که تاریخ بشر قیام ها و نهضت هایی را برای برخی شخصیت ثبت کرده است اما قیام و نهضت و انقلاب آنان در هدف ها، بر اساس حق و راه مستقیم نبوده است، اما مهدی (عج) براساس حق خالص و عدالت راستین و ناب به پا می خیزد و بس .
این روایت را بنگرید : ابو حمزه ثمالی می‌گوید :
از امام باقر پرسیدم :
« ای پسر پیامبر ! آیا همه شما قیام کننده به حق نیستید ؟
فرمود : چرا
گفتم : پس چرا آن حضرت قائم نامیده شده ؟
فرمود : هنگامی‌که نیای گرانقدرم حسین (ع) به شهادت رسید فرشتگان به بارگاه خد ناله و شیون کردند … خداوند امامان نه گانه، از نسل پاک حسین (ع) را، به آن ها نمایاند .
– البرهان فی علامات مهدی آخر الزمان، متقی هندی، باب ۳، روایت ۸و۹
– عقد الدرر، باب ۳، ص ۴۰
– عقدالدرر، باب ۳، ص ۴۰
با دیدن آنان شادمان گردید و دیدند که یکی از آن ها به نماز ایستاده است و خدا با نشان دادن او به فرشتگان فرمود : من به وسیله این قائم از قاتلان حسین (ع) انتقام خواهم گرفت و امام صادق (ع) نیز فرمود : حضرت مهدی (ع)قائم نامیده شد چرا که قیام شکوهمند او، به حق و عدالت است و هدف ها و شیوه ها و وسایل او در راه رسیدن به هدف نیز همه و همه براساس حق است .

۳- منتظر
آن حضرت با این نام خوانده شده است، چرا که مردم همواره ظهور و قیام او را انتظار می‌برند تا با قیام خویش این سیاره خاکی رااز ظلم و بیداد پاک سازد . از امام جواد (ع) پرسیدند : چرا حضرت مهدی (ع) را قائم نامیدند ؟ فرمود : چون پس از آن که یاد و نام مقدسش در میان مردم فراموش شد و بیشتر معتقدان به امامت او آفت ارتجاع و ارتداد گرفتار آمدند، به پا می خیزد .» فرمود : بدان دلیل که او غیبت بسیار طولانی خواهد داشت،غیبتی که دوران آن سخت وطولانی است و مخلصان، انتظار قیام و ظهورش را می‌کشند و تردید کنندگان و بد
خواهان، وجود گرانمایه او را برای اصلاح جهان انکار می نمایند .

۴- صاحب الامر
آن گرامی صاحب الامر نامیده شده است، چرا که او پیشوا بر حقی است که خداوند از اطاعت او را بر همه بندگان واجب ساخته است، از جمله در قرآن می فرماید : هان ای ایمان آورندگان ! خدا و پیامبر و صاحبان امر را اطاعت کنید . روایات معتبر و صحیح صراحت دارند که اولی الامر در آیه شریفه امامان نور و از خاندان پیامبرند، که نخستین آنان علی (ع) و آخرین شان حضرت مهدی است .

۵- حجت

آن حضرت حجت نیز نامیده شده استن بدان دلیل که حجت خدا بر جهانیان است و خدا به وسیله آن گرامی‌بر بندگانش اتمام حجت می‌کند .

مرحوم ثقه الاسلام نورى در بیان اسماء شریفه امام عصر (علیه السلام)، با استناد به آیات و روایات و کتب آسمانى پیشین و تعبیرات راویان و تاریخ نگاران تعداد یکصد و هشتاد و دو اسم و لقب براى حضرت مهدى(علیه السلام)ذکر مىکند و مدّعى است که در این مقام، از استنباطهاى شخصى و استحسانهاى غیر قطعى خوددارى نموده است که در غیر این صورت چندین برابر این اسماء و القاب، قابل استخراج از کتب مختلفه بود. که از آن جمله است:

محمّد، احمد، عبداللّه، محمود، مهدى، برهان، حجّت، حامد، خلف صالح، داعى، شرید صاحب، غائب، قائم، منتظر و… .
کنیه هاى آن حضرت عبارتند از: ابوالقاسم (هم کنیه پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم))، ابوعبداللّه، اباصالح که مرحوم نورى ابو ابراهیم، ابوالحسن و ابوتراب را نیز از کنیههاى ایشان شمرده است. در اینجا به ذکر پارهاى عناوین و صفات که در ضمن زیارتهاى مختلفه و ادعیه مربوط به حضرت مهدى (علیه السلام) مورد تصریح قرار گرفته است اشاره داریم، با این امید که دقّت و تأمّلى در آنها، ما را با شئونات مختلفه آن بزرگوار آشنا ساخته و مقاماتى را که غالباً از لسان معصومین( علیهم السلام) در ضمن این دعاها و زیارتها براى امام دوازدهم(علیه السلام)بر شمرده شده براىمان روشنتر سازد.

قابل ذکر اینکه تمام این عناوین و اوصاف بطور خاص در مورد حضرت مهدى(علیه السلام)وارد گردیده، اگرچه بسیارى از آنها در مورد سایر امامان بزرگوار اسلام(علیهم السلام)نیز مىتواند مصداق داشته باشد. دیگر اینکه، آنچه ذکر مىشود نه به ادّعاى اسم یا لقب آن حضرت، بلکه به عنوان بهرهورى از تعابیر موجود در نصوص زیارت و دعاست، اعم از اینکه واژهاى مفرد یا جملهاى توصیفى باشد.

بقیّه اللّه: باقیمانده خدا در زمین.
خلیفه اللّه: جانشین خدا در میان خلایق.
وجه اللّه: مظهر جمال وجلال خدا، سمت و سوى الهى که اولیاى حق رو به او دارند.
باب اللّه: دروازه همه معارف الهى، درى که خدا جویان براى ورود به ساحت قدس الهى، قصدش مىکنند.
داعى اللّه: دعوت کننده الهى، فرا خواننده مردم به سوى خدا، منادى راستین هدایت الى اللّه.
سبیل اللّه: راه خدا، که هرکس سلوکش را جز در راستاى آن قرار دهد سر انجامى جز هلاکت نخواهد داشت.
ولى اللّه: سر سپرده به ولایت خدا و حامل ولایت الهى، دوست خدا.
حجه اللّه: حجّت خدا، برهان پروردگار، آن کس که براى هدایتِ در دنیا، و حسابِ در آخرت به او احتجاج مىکنند.
نور اللّه: نور خاموشى ناپذیر خدا، ظاهر کننده همه معارف و حقایق توحیدى، مایه هدایت رهجویان.
عین اللّه: دیده بیدار خدا در میان خلق، دیدبان هستى، چشم خدا در مراقبت کردار بندگان.
سلاله النّبوّه: فرزند نبوّت، باقیمانده نسل پیامبران.
خاتم الاوصیاء: پایان بخش سلسله امامت، آخرین جانشین پیامبر (صلى الله علیه وآله وسلم).
علم الهدى: پرچم هدایت، رایت همیشه افراشته در راه اللّه، نشان مسیر حقیقت.
سفینه النّجاه: کشتى نجات، وسیله رهایى از غرقاب ضلالت، سفینه رستگارى.
عین الحیوه: چشمه زندگى، منبع حیات حقیقى.
القائم المنتظر: قیام کننده مورد انتظار، انقلابى بىنظیرى که همه صالحان چشم انتظار قیام جهانى اویند.
العدل المشتهر: عدالت مشهور، تحقق بخش عدالت موعود.
السیف الشاهر: شمشیر کشیده حق، شمشیر از نیام بر آمده در اقامه عدل و داد.
القمر الزّاهر: ماه درخشان، ماهتاب دلفروز شبهاى سیاه فتنه و جور.
شمس الظلاّم: خورشید آسمان هستى ظلمت گرفتگان، مهر تابنده در ظلمات زمین.
ربیع الأنام: بهار مردمان، سر فصل شکوفایى انسان، فصل اعتدال خلایق.
نضره الأیّام: طراوت روزگار، شادابى زمان، سرّ سرسبزى دوباره تاریخ.
الدین المأثور: تجسّم دین، تجسید آیین بر جاى مانده از آثار پیامبران، خودِ دین، کیان آیین، روح مذهب.
الکتاب المسطور: قرآن مجسّم، کتاب نوشته شده با قلم تکوین، معجزه پیامبر در هیئت بشرى.
صاحب الأمر: دارنده ولایت امر الهى، صاحب فرمان و اختیاردار شریعت.
صاحب الزمان: اختیار دارِ زمانه، فرمانده کل هستى به اذن حق.
مطهّر الأرض: تطهیر کننده زمین که مسجد خداست، از بین برنده پلیدى و ناپاکى از بسیط خاک.
ناشر العدل: برپا دارنده عدالت، بر افرازنده پرچم عدل و داد در سراسر گیتى.
مهدى الامم: هدایتگر همه امّتها، راه یافته راهنماى همه طوایف بشریت.
جامع الکَلِم: گردآورنده همه کلمهها بر اساس کلمه توحید، وحدت بخش همه صفها.
ناصر حق اللّه: یاریگر حقِ خدا، یاورِ حقیقت.
دلیل اراده اللّه: راهنماى مردم به سوى مقاصد الهى، راه بلد و راهبر انسانها در راستاى اراده خداوند.
الثائر بأمر اللّه: قیام کننده به دستور الهى، بر انگیخته به فرمان پروردگار، شورنده بر غیر خدا به امر خدا.
محیى المؤمنین: احیاگر مؤمنان، حیاتبخش دلهاى اهل ایمان.
مبیر الکافرین: نابود کننده کافران، درهم شکننده کاخ کفر، هلاک کننده کفار.
معزّ المؤمنین: عزّت بخش مؤمنان، ارزش دهنده اهل ایمان.
مذلّ الکافرین: خوار کننده کافران، درهم شکننده جبروتِ کفر پیشگان.
منجى المستضعفین: نجات دهنده مستضعفان، رهایى بخش استضعاف کشیدگان.
سیف اللّه الّذى لاینبو: شمشیر قهر خدا که کندى نپذیرد.
میثاق اللّه الّذى أخذه: پیمان بندگى خدا که از بندگان گرفته شده.
مدار الدهر: مدار روزگار، محور گردونه وجود، مرکز پیدایش زمان.
ناموس العصر: نگهدارنده زمان، کیان هستى دوران.
کلمه اللّه التامه: کلمه تامّه خداوند، حجّت بالغه الهى.
تالى کتاب اللّه: تلاوت کننده کتاب خدا، قارى آیات کریمه قرآن.
وعداللّه الّذى ضمنه: وعده ضمانت شده خدا، پیمان تخلّف ناپذیر الهى.
رحمه اللّه الواسعه: رحمت بىپایان خدا، لطف و رحمت بىکرانه پروردگار رحمت گسترده حق.
حافظ اسرار رب العالمین: نگهبان اسرار پروردگار، حافظ رازهاى ربوبى.
معدن العلوم النبویّه: گنجینه دانشهاى پیامبرى ـ خزانه معارف نبوى.
نظام الدین: نظام بخش دین.
یعسوب المتقین: پیشواى متقین.
معزّ الاولیاء: عزت بخش یاران.
مذلّ الأعداء: خوار کننده دشمنان.
وارث الانبیاء: میراث بر پیامبران.
نور ابصار الورى: نور دیدگان خلایق.
الوتر الموتور: خونخواه شهیدان.
کاشف البلوى: بر طرف کننده بلاها.
المعد لقطع دابر الظلمه: مهیّا شده براى ریشه کن کردن ظالمان.
المنتظر لاقامه الأمت و العوج: مورد انتظار براى از بین بردن کژیها و نادرستىها.
المترجى لازاله الجور و العدوان: مورد آرزو براى بر طرف کردن ستم و تجاوز.
المدّخّر لتجدید الفرائض و السنن: ذخیره شده براى تجدید واجبات و سنن الهى.
المؤمّل لاِحیاء الکتاب وحدوده: مورد امید براى زنده ساختن دوباره قرآن و حدود آن.
جامع الکلمه على التقوى: گرد آورنده مردم بر اساس تقوى.
السبب المتصل بین الأرض و السماء: واسطه بین آسمان و زمین، کانال رحمت حق بر خلق.
صاحب یوم الفتح و ناشررایه الهدى: صاحب روز پیروزى و بر افرازنده پرچم هدایت.
مؤلف شمل الصلاح و الرضا: الفت دهنده دلها بر اساس رضایت و درستکارى.
الطالب بدم المقتول بکربلا: خونخواه شهید کربلا.
المنصور على من اعتدى علیه وافترى: یارى شده علیه دشمنان وافترا زنندگان.
المضطرّ الّذى یجاب اذا دعى: پریشان و درماندهاى که چون دعا کند دعایش مستجاب شود.

همچنین ببینید

ماهنامه موعود شماره 280 و 281

شماره ۲۸۰ و ۲۸۱ مجله موعود منتشر شد

با امکان دسترسی سریع دیجیتال ؛ شماره ۲۸۰ و ۲۸۱ مجله موعود منتشر شد ماهنامه …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *