گفتوگو با خواهران شیعهشده
اشاره:
جاذبههای درونی و بیرونی مذهب شیعه در نگاه زنان متدین سایر ادیان بسیارند. متون دینی متقن و قطعی الصدور، شریعت مستغنی و دستورالعملهایی فراوانی که مانع تحیر در مقام عمل میشوند و وجود الگوهای تربیتی متعالی از مهمترین جاذبههای مذهب تشیع به شمار میآیند. در گفتوگوی صمیمانهای که با چند تن از بانوان مسیحی مشرف شده به اسلام؛ «کلارا لانتسل»، «اودولیا مونیس» و «آتانوس رنالان» ترتیب داده شده است بر این گونه نقاط مثبت در مذهب تشیع تأکید گردیده است.
گفتوگو با خانم زینب لانتسل اهل اتریش
خانم لانتسل، ضمن عرض سلام و تشکر، با اشاره به ملیت خود بفرمایید در مذهب تشیّع، چه جاذبههایی وجود داشت که موجبات کشش شما به این دین را فراهم نمودند؟
با سلام، من اهل اتریش هستم. مذهب تشیّع جاذبههای بسیاری دارد، ولی شاید بتوانم در این میان، به دو محور اصلی که برای شخصِ من، بسیار زیبا و دوست داشتنی و مهم بودهاند، اشاره کنم: یکی از این جاذبهها، که در خاطرات دوران کودکی من نیز ریشه دارد، حضور با برکت جانبازان شیعهای بود که برای معالجه به اتریش میآمدند و بنا به مناسبتهایی، ما میتوانستیم در ارتباط نزدیک با آنان قرار بگیریم و جاذبههای روحی و رفتاری ایشان را درک نماییم. بعضی از جانبازان در طول جنگ، با وجود اینکه خیلیهاشان نه دست داشتند و نه پا و صورتهایشان به خاطر گازهای شیمیایی غیر قابل تشخیص بود، ولی از روحیه بسیار شادی برخوردار بودند و با ما بچهها شوخی میکردند. رفتار آنها به گونهای بود که تأثیر عمیقی بر ما میگذاشت. به طور کلی، همیشه ابعاد عاطفی و مهرآمیز یک دین یا آیین جاذبه زیادی برای معطوف نمودن دلها به سوی خود دارا هستند. حال اگر این عواطف در رفتار و شخصیت پیروان یک آیین مجسم شوند، میتوانند بهترین زمینه را برای جذب افراد به سوی آن آیین فراهم نمایند.
اما نکته دیگری که در آیین تشیع برای شخص من جالب بود، وجود «شریعت» محکم در این آیین است. مراد من از شریعت همان دستورالعملهای ظاهری این مذهب است که برای همه عرصههای عمل مکلفان، احکامی را پیشبینی کرده است.
به نظر من، یکی از دلایلی که موجب شده است دین مسیحیت برای مردم و جوانان جذابیتهای خود را از دست بدهد، این است که از ستون فقرات محکمیبرخوردار نیست؛ زیرا احکام آن چارچوب خاصی ندارند و هر کسی مطالب آن را به گونهای تفسیر میکند. برای مثال، از روزهای که در مسیحیت وجود دارد، تعریفهای مختلفی در دست است: بعضی آن را به صورتی سختتر از روزههای اسلام مطرح میکنند، و بعضی میگویند: برای تحقق روزه فقط نباید گوشت خورد یا فقط نباید شیرینی خورد و امثال این مطالب. نماز هم در مسیحیت اختیاری است و مراسم روز یکشنبه هم اجباری نیست.
به نظر من، وقتی انسان میخواهد به هدف والایی برسد، باید تلاش بیشتری بکند و دستورالعملهای بیشتری انجام دهد. همان گونه که یک ورزشکار برای کسب مدال تلاش میکند و حاضر است برای رسیدن به پیروزی، هر دستوری را انجام دهد. در هر حال، برای رسیدن به معنویت، انجام حداقلی از امور لازم است تا نتیجه حاصل شود، این حداقل فرایض، ستون فقرات دین است که دین بدون آنها کمکم فرو میپاشد، و مسیحیت در غرب هم اکنون دچار چنین سرنوشتی شده است. دینی را که اناجیل و متون مقدس کنونی مسیحیت ارائه میدهند بیشتر مطالبی نظری هستند و در دین مسیحیت، دستورالعملهای جزئی و دقیق برای چگونه زیستن وجود ندارند. یک مسیحی مؤمن اگر بخواهد به جای «دِیر» و «کلیسا» در اجتماع و خانواده زندگی کند با مشکلات خاصی روبهروست، زیرا نگاه این دین به اصل زندگی متأهلی و روابط زناشویی مثبت نیست و تأکید مسیحیت بیشتر بر تجرد و انزواست. اگر یک مسیحی بخواهد برای درس خواندن و تحصیل مسافرت کند و یا در مقام تربیت فرزند واقع شود و یا در سایر عرصههای عملی زندگی قرار گیرد، در آموزهها و گزارههای درون دینی متون مقدّس مسیحیت، نمیتواند احکام عملی خاصی راجع به دقایق این امور به دست آورد.
ولی در آیین تشیع، این ویژگی منحصر به فرد وجود دارد که به صورتی بسیار دقیق، درباره همه مسائل و حیطههای جزئی زندگی انسان احکامی وارد شدهاند. البته ناگفته نماند که این دستورالعملها واجب نیستند و هر کس بنا به میزان انگیزه و شوق خود، مختار است آنها را انجام دهد اما برای همه ابعاد اندیشه و عمل، پیشنهاداتی وجود دارند. برای مثال، حتی برای نحوهاندیشیدن، که اکنون به عنوان «تکنولوژی فکر» مطرح است و تازه علمیبودن آن به تازگی در علم «روانشناسی» کشف شده، دستورالعملهای ویژه و مدوّنی در شریعت مستغنی تشیع وجود دارد. شاید بتوان ادعا کرد که این نکته از ویژگیهای منحصر به فرد تشیع است و حتی سایر مذاهبِ درون دینی اسلام به خاطر اکتفا نمودن به سنت پیامبر(ص) و محرومیت از سنت معصومان(ع) واجد چنین شریعت غنی و گستردهای نیستند. مسلم است آیینی که میتواند در تمامی لحظههای زندگی عملی انسان حضور داشته باشد و با عقل و منطق هماهنگ باشد، جلوی احساس تنهایی و پوچی انسان را در دنیا میگیرد. ناگفته نماند که این احساس و بخصوص بی تفاوتی نسبت به هه چیز، در بین جوانان اتریشی خیلی زیاد است.
اگر در اناجیل و متون دینی مسیحیت بر مهرورزی و گذشت تأکید میشود، قالب دقیق چگونگی این توصیهها بیان نمیگردد و افراد ممکن است در مرحله عمل و اجرای این توصیهها به جهالت دچار شوند. در اتریش، فرق ظاهری یک کاتولیک معتقد با یک شهروند غیر معتقد، به حضور او در کلیسا در روز یکشنبه و یا بعضی مواقع دیگر محدود میشود و نمیتوان در عمل، فرق چندانی بین آنان گذاشت. ولی مطلبی که حایز اهمیت است این است که اگر یک فرد شیعه به صورت بسیار جدی اهل عمل به همه دستورات دینی، اعم از واجب و مستحب و مکروه و حرام باشد، حتی در بیشتر اعمال روزمره و عادی زندگی خود نیز میتواند به صورتی متفاوت عمل کند و حتی اگر بخواهد و انگیزه داشته باشد، برای نحوه غذاخوردن و توفیق بیشتر در استفاده از امکانات نیز چندین دستورالعمل وجود دارند.
ما در اتریش وقتی میخواستیم به شریعت اسلام عمل کنیم، حضور دین را در جنبههای گوناگون زندگی به خوبی احساس میکردیم و به دلیل اینکه در اسلام ـ مثلاً ـ از شرکت در جلساتی که شراب خورده میشود و خوردن گوشت خوک و غذاهای غیر حلال منع شده است، رفت و آمد هایمان با دوستان و اقوام غیر مسلمان محدود میشدند و رفتار ما از طرف آنها شدیداً مورد انتقاد قرار میگرفت. با این وجود، من حُسن و فایده تک تک این احکام را با وجود خودم لمس کردم. قابل ذکر است که مصرف بیرویه شراب و گوشت خوک جزو مشکلات بزرگ جوامع غرب به حساب میآید و برای عوارض آن، مثل الکُلیسم (اعتیاد به شراب)، سرطان و تصادفهای ناگوار تا به حال راه حلی جز ترک مطلق ارائه نشده است.
در غرب، عمل کردن به شریعتی که در جای جای زندگی روزمره حضور دارد دشوار است، ولی در این دشواریها، حضور خداوند تجربه میشود و حسن تقرّب و ارتباط و محبت به او در عمل ظاهر میگردد. در شریعت مقدس علوی و محمدی(ص) حرکت به سوی کمال و معنویت با به جای آوردن احکام شرع وعبودیت آغاز میشود و عمل به شریعت نقطه آغاز سیر و سلوک عارفانه است. در مذهب تشیّ، ارکان مسلمانی، محبت و معرفت به خدا و پیامبر و فاطمه زهرا و دوازده معصوم(ع) از راه اجرای اعمال شرع تعریف میشود و انسان بدون به جای آوردن فرایض و مستحبات فقه شیعی نمیتواند در وادی محبت و اعتقاد و ایمان و عرفان، ثابت قدم بماند.
گفتوگو با خانم نرگس شهرابی (اودولیامونیس) اهل آمریکا
خانم اودولیا مونیس ضمن عرض سلام و تشکر، بفرمایید ملیت شما چیست و انگیزهتان برای تشرف به مذهب تشیع چه بوده است؟
با سلام، ارتباطی که با شیعیان مقیم آمریکا داشتم و بعد از آن، مسافرت به ایران و ارتباط نزدیک با شیعیان ایران سبب آشنایی من با اسلام و مذهب تشیع شد. من با تحقیقاتی که درباره اسلام کردم و آن را با مسیحیت مقایسه نمودم، به این مطلب پی بردم که در این مذهب، نقاط قابل توجهی وجود دارند. من چون میدانستم که خداوند همه جا هست به امید او به ایران آمدم. در رسانههای غربی و دستگاههای تبلیغاتی غرب، درباره اسلام و تشیع، تبلیغات سوء فراوانی صورت میپذیرد و چهره بسیار زشتی از اسلام و مسلمانان ارائه میشود. ولی وقتی که از نزدیک با ایشان آشنا شدم، به این نتیجه رسیدم که آن تبلیغات درست نبودهاند.
چه جاذبهها و نقاط جالب توجهی از مذهب تشیع سبب جذب شما به این دین شد؟
من اسلام را همان مسیحیت یافتم ولی مسیحیتی که به استکمال رسیده و نقائص آن برطرف شده است.
در آئین مسیحیت، در مسائل جزئی و دستورالعملهای مربوط به مطالب به ظاهر ساده و کوچک، حکمی وجود ندارد، ولی در اسلام قوانین فراوانی وجود دارند و درباره همه مسائل واقعی حیات فردی و اجتماعی انسان، دستوراتی موجودند. برای مثال، برای تربیت فرزندان، در اسلام دستورات خوب و متعددی وجود دارند و برای هر کس که میخواهد به جایی برسد راههایی ارائه شدهاند. من در کلیسا مدتی الهیات مسیحی را میآموختم. مادرم نیز یک مسیحی معتقد بود. من تمام مطالب انجیل را میدانم، ولی با وجود این، ما در اسلام هر روز مطلب تازهای یاد میگیریم. ولی پس از آموختن مطالب، هر کسی دو راه دارد: میتواند عمل کند و میتواند عمل نکند. در اسلام مطالب زیادی وجود دارند. وقتی پله پله و مرحله مرحله میخواهیم عمل کنیم، امکانش هست.
من در آن زمان که مسیحی بودم با خود میاندیشیدم که کلیسا در درون من است و هم اکنون میپندارم که باید کعبه در دل من باشد.
یکی دیگر از جاذبههای دین اسلام این است که پایه محبت کردن مردم به یکدیگر در این دین وجود دارد. البته ممکن است مسلمانان در عمل به دین خود، کوتاهی کنند و آن گونه که اسلام توصیه کرده است، در مقام تحمل و صبر و گذشت نباشند.
از بین جاذبههای متعدد دین اسلام، آنچه برای شخص شما بیشتر اهمیت داشته چه بوده است؟ و آیا به جا آوردن دینی مثل نماز برای شما مشکل نیست؟
شاید مهمترین نکته اسلام برای من، توجه فراوان این دین به جایگاه زن بوده است. حقوق و تکالیفی که در اسلام برای زن در نظر گرفته شدهاند. و جایگاه او را تعیین مینمایند، بسیار مهم و ارزشمندند. در اسلام، زن به عنوان یک مادر و یا به عنوان یک دختر و یا به عنوان همسر، قابل تجلیل و تکریم است. این مطالب خیلی برایم جالب توجه بودهاند. به جای آوردن اعمال و مراسم دینی برای شخصِ من آسان است زیرا من شاهد ساعتهای متوالی دعا و عبادت مادرم بودم که در زمینههای مختلف و به مدت طولانی نیایش میکرد.
گفتوگو با خانم زهرا زرنوش (آتانوس رنالان)
ضمن عرض سلام و تشکر، خانم رنالان لطفاً خود را معرفی کنید و به صورت مختصر، علت شیعه شدن خود را بیان فرمایید.
من آتانوس رنالان متولد ارومیه هستم. بعد از مسلمان شدن، نام خود را به انتخاب همسرم «زهرا» گذاشتم. مدتهای مدیدی از زندگی نوجوانی و جوانی خودم را در فرانسه و شوروی (سابق) گذراندهام و در ایران نیز در کلیسای ارتدکس ارومیه بخشهایی از الهیات مسیحی را تدریس نمودهام. این جانب در اثر یک حسن اتفاق که با همسر کنونیام آشنا شدم و از این طریق و با خواندن کتابهای مذهبی تحت تأثیر شخصیت امامان شیعه قرار گرفتم، مجذوب آیین تشیع گردیدم.
محتوای کتابهایی که انگیزه تشرف به تشیع را در شما زنده کرد چه بود؟
این کتابها بیشتر در زمینه مباحثی همچون نماز و عدل و نبوت و زندگی و رفتار بسیار زیبا و با عظمت پیامبر اکرم(ص) بودند.
جذابیتهای مذهب تشیع بیشتر در چه زمینههایی برای شما نمودار شدند؟
شاید بیش از هر چیزی، شکنجهها و رنجهایی که شخصیتهای محبوب شیعه در راه گسترش تشیع متحمل شدهاند، مرا تحت تأثیر قرار داده باشد. وقتی با جلوههای رفتاری و نوع برخوردها و معاشرت معصومان(ع) آشنا میشدم، یک حس درونی مرا به ایشان مجذوب میکرد. همسرم به فاطمه زهرا(س) بسیار علاقمند بود تا آنجا که میگفت: من با خود عهد کرده بودم که نام همسر آیندهام «فاطمه» یا «زهرا» باشد و این علاقه نیز سبب شد که مقدرات به سمت و سویی پیش رود که نام مستعار من نیز زهرا باشد. وجود حضرت فاطمه(س) نیز به صورت اسرارآمیزی مرا مجذوب خود نمود و ایشان از جهات گوناگونی میتوانست الگوی کامل و هه جانبهای باشد. من با حس درونی خود، مقام ایشان را بسیار بلند و بلندمرتبه حس میکنم. یکی از اسامی حضرت فاطمه(س) «صدیقه» است و چون من قبل از تشرف به تشیع نیز به صداقت خیلی اهمیت میدادم، راستی و صداقت وجود ایشان خیلی برای من دوست داشتنی بود.
از مقایسه تصویر وجودی حضرت فاطمه(س) و حضرت مریم(س) چه مطلبی به ذهنتان خطور میکند و چه حسی به شما دست میدهد؟
حضرت مریم(س) یک وجود مبارک و نازنین و مقدس است، ولی مقام حضرت فاطمه(س) متعالیتر و بلندمرتبهتر از حضرت مریم(س) میباشد. کرامت و معجزه ظهور حضرت عیسی(ع) و تحیت او به مریم باکره(س) نشان دهنده این است که آن حضرت منزلت بسیار بلندی نزد خدا داشت، ولی با این وجود، بهاندازه رنجهایی که حضرت فاطمه(س) در راه دین و گسترش آیین حقیقت متحمل شد، رنج نکشید. سیمای حضرت مریم(س) نزد من یک سیمای مقدس و صبور است، ولی دردها و رنجهای حضرت فاطمه(س) بسیار بیشتر از حضرت مریم علیهما السلام بود. من نه فقط به لحاظ اعتقادات اسلامی، بلکه بنا بر یک حس درونی درمییابم که مقام حضرت فاطمه(س) بالاتر از مقام مریم قدیس است.
چه مسائلی در مذهب تشیع وجود دارند که وقتی آنها را با بعضی از مسائل متناظر در آیین مسیحیت مقایسه میکنید، کامل بودن و رجحان داشتن مذهب تشیع را نتیجه میگیرید؟
در آیین تشیع، در هر مسئله جزئی که وارد میشدم در مییافتم که احکام فراوانی تکلیف آن مسئله را روشن کردهاند، حتی درباره امور معمولی همچون راه رفتن و خوابیدن، احکام فراوانی در مذهب تشیع وجود دارند. یک شیعه حتی در وقت خواب میداند که بهتر است چگونه بخوابد، بهتر است به کدام جهت قرار گیرد، بهتر است چه ذکری را بر لب جاری کند و بهتر است در چه ساعتی بخوابد و در چه وقتی بیدار شود. وجود این دستورالعملهای فراوان باعث میشود که انسان دیندار قانع شود و در هیچ موردی به بنبست نرسد. ولی در مسیحیت، هیچ کدام از این مطالب وجود ندارند. در مسیحیت، دستورهای جزئی و دقیق بسیار نادرند.
نکته بسیار مهم دیگری که در مقام مقایسه، سبب میشود نمود دستورات مذهب تشیع برایم جالب توجهتر باشند، این است که در این مذهب، در عین حال که بر انجام عبادتها و ارتباط با خدا تأکید شده است، تأکید زیادی هم بر این معنا صورت گرفته که این عبادات جمعی برگزار شوند؛ یعنی یک شیعه با توجه به دستورات آیین خود، میآموزد که ارتباط با خدا در عین ارتباط با خلق خدا امر ممکن و مطلوبی است. در مسیحیت، امور عبادی، مثل نماز و روزه بیشتر جنبه فردی دارند. در آیین مسیحیت، یکی از تفاسیر این است که باید در سال، ۵۰ روز روزه گرفت ولی این روزه وقت مشخصی ندارد و هر کس هر وقت بخواهد میتواند روزه بگیرد. ولی در اسلام، این وقت مشخص است و از این نظر، در یک ماه همه با هم روزه میگیرند. این عبادت دسته جمعی صفای بیشتری دارد و انسان را بیشتر به خدا نزدیک میکند. نماز جماعتهایی که هر روز شیعیان در سه وعده برگزار میکنند، جلوههایی جذاب و دوست داشتنی دارند که در هیچ مذهب و آیین دیگری وجود ندارند.
نکته سومی هم که در مقام مقایسه باید ذکر کنم این است که بسیاری از آموزههای دین اسلام توسط علوم جدید تأیید شدهاند. در قرآن و سنت اسلامی، پیش گوییهای علمی فراوانی وجود دارند. دستورات جزئی و کلی، که در تشیع وجود دارند و پس از چهارده قرن، امروزه علم از روی بعضی از اسرار آنها پرده بر میدارد. وجود میکروبی در آب دهان سگ، که فقط با خاک پاک میشود (این عمل در اصطلاح فقه شیعه «تعفیر» خوانده میشود). و بسیاری از امور دیگر مطالبی هستند که علم جدید آنها را اثبات کرده است. ولی در آیین مسیحیت، مامطالب مهمی را که بتوانیم آنها را بدین صورت به عنوان نمونههای ارتباط علم و دین معرفی کنیم، نداریم و حتی در مواردی نیز علوم جدید بعضی از آموزههای تحریف شده دین مسیحیت را زیر سؤال میبرند. مذهب تشیع آنقدر به علم و تحصیل بها داده است که من فکر میکنم در هیچ مذهب و دین دیگری تا این اندازه بر علم پافشاری نشده است. اگر این نکته برای جهانیان بازگو گردد قطعاً قدرت جذابیت آیین تشیع بالا میرود.
یکی از خاطرات مذهبی را که طی مدت تشرف به مذهب تشیع برایتان جالب توجه بوده و سبب تقویت اعتقاد شما به این مذهب شده است، بیان نمایید.
مهمترین خاطرهای را که در این رابطه دارم خاطره سفر به حج عمره است. من با همسرم رابطه بسیار خوبی داریم و بسیار به هم نزدیک هستیم و هیچ مسافرتی (حتی کوتاه مدت) بدون هم نرفتهایم تا اینکه در یک قرعهکشی، تشرف به حج عمره به نام همسرم افتاد، ولی ایشان همت کرد و با بیان سابقه من برای مسئولان اجازه مرا نیز گرفت و توفیق یافتیم که با هم به حج مشرف شویم. من هنگام شنیدن بعضی از مسائل عاطفی کمتر رقت میکردم و اشک میریختم، ولی نمیدانم لحظهای که در مقابل قبر پیامبر(ص) قرار گرفتم، چه اتفاقی افتاد و در روح من چه تحولی پدید آمد که بسیار منقلب شدم. من نمیتوانم این واقعه را شرح دهم؛ چون آن حالی که بر قلب من گذشت، نوعی حس درونی بود! نمیدانم از آن حالت چه تعبیری داشته باشم.۱ ولی شیرینترین و زیباترین لحظه عمرم، لحظهای بود که با قبر پیامبر(ص) روبهرو شدم. از سوی دیگر، وقتی به بقیع مشرف شدم، ارتباطی که با صاحبان این قبور برایم پیش آمد، مرا به حقانیت این مذهب بیشتر معتقد کرد. از آن پس، هر وقت کسی به حج میرود و یا میشنوم که از حج برگشته است، قلبم میشکند و آرزو میکنم که ای کاش من هم موفق شوم دوباره به حج مشرف گردم.
آیا در خاطرات قبل از تشرف شما به تشیع، مطلبی وجود دارد که زمینهساز استقبال شما از آیین تشیع شده باشد؟
بله، شاید شکها و تردیدهایی که درباره بعضی از مطالب الهیّات مسیحیت برایم پیش میآمدند زمینه خوبی برای جذب من پیش آوردند؛ زیرا واقعاً تصویری را که من از خدا داشتم، با تصویر پسر خدا بودن حضرت عیسی(ع) متناقص مییافتم و حتی در مبانی الهیات مسیحی و عرفان و فلسفه مسیحی هم مطالبی که بتوانند کاملاً این مطلب را روشن کنند، وجود ندارند. ولی در آموزههای دین اسلام، مطالبی درباره جایگاه و مقام حضرت عیسی(ع) وجود دارند که هرگز مقام او را تنزل نمیدهند، بلکه بر مقام او میافزایند. در دین اسلام، عیسی «روح الله» است و پسر خدا نیست و این مطلب حتی از نسبت پسری برای خدا بالاتر است.
البته در پایان مطلب هم باید ذکر کنم که نوع برخورد و رفتار همسرم با من، چه قبل از تشرف به اسلام و چه بعد از آن، از زمینههای جذب من بود؛ زیرا ایشان مرحله به مرحله و آرام آرام مرا با ابعاد گوناگون دین اسلام آشنا کرد.
پینوشت:
* بر گرفته از فصلنامه تخصصی بانوان شیعه، سال دوم، شماره ۳، بهار ۱۳۸۴.
۱. این بانوی مسلمان شده با یادآوری این خاطره در حین گفتوگو، اشک میریخت.
جاذبههای درونی و بیرونی مذهب شیعه در نگاه زنان متدین سایر ادیان بسیارند. متون دینی متقن و قطعی الصدور، شریعت مستغنی و دستورالعملهایی فراوانی که مانع تحیر در مقام عمل میشوند و وجود الگوهای تربیتی متعالی از مهمترین جاذبههای مذهب تشیع به شمار میآیند. در گفتوگوی صمیمانهای که با چند تن از بانوان مسیحی مشرف شده به اسلام؛ «کلارا لانتسل»، «اودولیا مونیس» و «آتانوس رنالان» ترتیب داده شده است بر این گونه نقاط مثبت در مذهب تشیع تأکید گردیده است.
گفتوگو با خانم زینب لانتسل اهل اتریش
خانم لانتسل، ضمن عرض سلام و تشکر، با اشاره به ملیت خود بفرمایید در مذهب تشیّع، چه جاذبههایی وجود داشت که موجبات کشش شما به این دین را فراهم نمودند؟
با سلام، من اهل اتریش هستم. مذهب تشیّع جاذبههای بسیاری دارد، ولی شاید بتوانم در این میان، به دو محور اصلی که برای شخصِ من، بسیار زیبا و دوست داشتنی و مهم بودهاند، اشاره کنم: یکی از این جاذبهها، که در خاطرات دوران کودکی من نیز ریشه دارد، حضور با برکت جانبازان شیعهای بود که برای معالجه به اتریش میآمدند و بنا به مناسبتهایی، ما میتوانستیم در ارتباط نزدیک با آنان قرار بگیریم و جاذبههای روحی و رفتاری ایشان را درک نماییم. بعضی از جانبازان در طول جنگ، با وجود اینکه خیلیهاشان نه دست داشتند و نه پا و صورتهایشان به خاطر گازهای شیمیایی غیر قابل تشخیص بود، ولی از روحیه بسیار شادی برخوردار بودند و با ما بچهها شوخی میکردند. رفتار آنها به گونهای بود که تأثیر عمیقی بر ما میگذاشت. به طور کلی، همیشه ابعاد عاطفی و مهرآمیز یک دین یا آیین جاذبه زیادی برای معطوف نمودن دلها به سوی خود دارا هستند. حال اگر این عواطف در رفتار و شخصیت پیروان یک آیین مجسم شوند، میتوانند بهترین زمینه را برای جذب افراد به سوی آن آیین فراهم نمایند.
اما نکته دیگری که در آیین تشیع برای شخص من جالب بود، وجود «شریعت» محکم در این آیین است. مراد من از شریعت همان دستورالعملهای ظاهری این مذهب است که برای همه عرصههای عمل مکلفان، احکامی را پیشبینی کرده است.
به نظر من، یکی از دلایلی که موجب شده است دین مسیحیت برای مردم و جوانان جذابیتهای خود را از دست بدهد، این است که از ستون فقرات محکمیبرخوردار نیست؛ زیرا احکام آن چارچوب خاصی ندارند و هر کسی مطالب آن را به گونهای تفسیر میکند. برای مثال، از روزهای که در مسیحیت وجود دارد، تعریفهای مختلفی در دست است: بعضی آن را به صورتی سختتر از روزههای اسلام مطرح میکنند، و بعضی میگویند: برای تحقق روزه فقط نباید گوشت خورد یا فقط نباید شیرینی خورد و امثال این مطالب. نماز هم در مسیحیت اختیاری است و مراسم روز یکشنبه هم اجباری نیست.
به نظر من، وقتی انسان میخواهد به هدف والایی برسد، باید تلاش بیشتری بکند و دستورالعملهای بیشتری انجام دهد. همان گونه که یک ورزشکار برای کسب مدال تلاش میکند و حاضر است برای رسیدن به پیروزی، هر دستوری را انجام دهد. در هر حال، برای رسیدن به معنویت، انجام حداقلی از امور لازم است تا نتیجه حاصل شود، این حداقل فرایض، ستون فقرات دین است که دین بدون آنها کمکم فرو میپاشد، و مسیحیت در غرب هم اکنون دچار چنین سرنوشتی شده است. دینی را که اناجیل و متون مقدس کنونی مسیحیت ارائه میدهند بیشتر مطالبی نظری هستند و در دین مسیحیت، دستورالعملهای جزئی و دقیق برای چگونه زیستن وجود ندارند. یک مسیحی مؤمن اگر بخواهد به جای «دِیر» و «کلیسا» در اجتماع و خانواده زندگی کند با مشکلات خاصی روبهروست، زیرا نگاه این دین به اصل زندگی متأهلی و روابط زناشویی مثبت نیست و تأکید مسیحیت بیشتر بر تجرد و انزواست. اگر یک مسیحی بخواهد برای درس خواندن و تحصیل مسافرت کند و یا در مقام تربیت فرزند واقع شود و یا در سایر عرصههای عملی زندگی قرار گیرد، در آموزهها و گزارههای درون دینی متون مقدّس مسیحیت، نمیتواند احکام عملی خاصی راجع به دقایق این امور به دست آورد.
ولی در آیین تشیع، این ویژگی منحصر به فرد وجود دارد که به صورتی بسیار دقیق، درباره همه مسائل و حیطههای جزئی زندگی انسان احکامی وارد شدهاند. البته ناگفته نماند که این دستورالعملها واجب نیستند و هر کس بنا به میزان انگیزه و شوق خود، مختار است آنها را انجام دهد اما برای همه ابعاد اندیشه و عمل، پیشنهاداتی وجود دارند. برای مثال، حتی برای نحوهاندیشیدن، که اکنون به عنوان «تکنولوژی فکر» مطرح است و تازه علمیبودن آن به تازگی در علم «روانشناسی» کشف شده، دستورالعملهای ویژه و مدوّنی در شریعت مستغنی تشیع وجود دارد. شاید بتوان ادعا کرد که این نکته از ویژگیهای منحصر به فرد تشیع است و حتی سایر مذاهبِ درون دینی اسلام به خاطر اکتفا نمودن به سنت پیامبر(ص) و محرومیت از سنت معصومان(ع) واجد چنین شریعت غنی و گستردهای نیستند. مسلم است آیینی که میتواند در تمامی لحظههای زندگی عملی انسان حضور داشته باشد و با عقل و منطق هماهنگ باشد، جلوی احساس تنهایی و پوچی انسان را در دنیا میگیرد. ناگفته نماند که این احساس و بخصوص بی تفاوتی نسبت به هه چیز، در بین جوانان اتریشی خیلی زیاد است.
اگر در اناجیل و متون دینی مسیحیت بر مهرورزی و گذشت تأکید میشود، قالب دقیق چگونگی این توصیهها بیان نمیگردد و افراد ممکن است در مرحله عمل و اجرای این توصیهها به جهالت دچار شوند. در اتریش، فرق ظاهری یک کاتولیک معتقد با یک شهروند غیر معتقد، به حضور او در کلیسا در روز یکشنبه و یا بعضی مواقع دیگر محدود میشود و نمیتوان در عمل، فرق چندانی بین آنان گذاشت. ولی مطلبی که حایز اهمیت است این است که اگر یک فرد شیعه به صورت بسیار جدی اهل عمل به همه دستورات دینی، اعم از واجب و مستحب و مکروه و حرام باشد، حتی در بیشتر اعمال روزمره و عادی زندگی خود نیز میتواند به صورتی متفاوت عمل کند و حتی اگر بخواهد و انگیزه داشته باشد، برای نحوه غذاخوردن و توفیق بیشتر در استفاده از امکانات نیز چندین دستورالعمل وجود دارند.
ما در اتریش وقتی میخواستیم به شریعت اسلام عمل کنیم، حضور دین را در جنبههای گوناگون زندگی به خوبی احساس میکردیم و به دلیل اینکه در اسلام ـ مثلاً ـ از شرکت در جلساتی که شراب خورده میشود و خوردن گوشت خوک و غذاهای غیر حلال منع شده است، رفت و آمد هایمان با دوستان و اقوام غیر مسلمان محدود میشدند و رفتار ما از طرف آنها شدیداً مورد انتقاد قرار میگرفت. با این وجود، من حُسن و فایده تک تک این احکام را با وجود خودم لمس کردم. قابل ذکر است که مصرف بیرویه شراب و گوشت خوک جزو مشکلات بزرگ جوامع غرب به حساب میآید و برای عوارض آن، مثل الکُلیسم (اعتیاد به شراب)، سرطان و تصادفهای ناگوار تا به حال راه حلی جز ترک مطلق ارائه نشده است.
در غرب، عمل کردن به شریعتی که در جای جای زندگی روزمره حضور دارد دشوار است، ولی در این دشواریها، حضور خداوند تجربه میشود و حسن تقرّب و ارتباط و محبت به او در عمل ظاهر میگردد. در شریعت مقدس علوی و محمدی(ص) حرکت به سوی کمال و معنویت با به جای آوردن احکام شرع وعبودیت آغاز میشود و عمل به شریعت نقطه آغاز سیر و سلوک عارفانه است. در مذهب تشیّ، ارکان مسلمانی، محبت و معرفت به خدا و پیامبر و فاطمه زهرا و دوازده معصوم(ع) از راه اجرای اعمال شرع تعریف میشود و انسان بدون به جای آوردن فرایض و مستحبات فقه شیعی نمیتواند در وادی محبت و اعتقاد و ایمان و عرفان، ثابت قدم بماند.
گفتوگو با خانم نرگس شهرابی (اودولیامونیس) اهل آمریکا
خانم اودولیا مونیس ضمن عرض سلام و تشکر، بفرمایید ملیت شما چیست و انگیزهتان برای تشرف به مذهب تشیع چه بوده است؟
با سلام، ارتباطی که با شیعیان مقیم آمریکا داشتم و بعد از آن، مسافرت به ایران و ارتباط نزدیک با شیعیان ایران سبب آشنایی من با اسلام و مذهب تشیع شد. من با تحقیقاتی که درباره اسلام کردم و آن را با مسیحیت مقایسه نمودم، به این مطلب پی بردم که در این مذهب، نقاط قابل توجهی وجود دارند. من چون میدانستم که خداوند همه جا هست به امید او به ایران آمدم. در رسانههای غربی و دستگاههای تبلیغاتی غرب، درباره اسلام و تشیع، تبلیغات سوء فراوانی صورت میپذیرد و چهره بسیار زشتی از اسلام و مسلمانان ارائه میشود. ولی وقتی که از نزدیک با ایشان آشنا شدم، به این نتیجه رسیدم که آن تبلیغات درست نبودهاند.
چه جاذبهها و نقاط جالب توجهی از مذهب تشیع سبب جذب شما به این دین شد؟
من اسلام را همان مسیحیت یافتم ولی مسیحیتی که به استکمال رسیده و نقائص آن برطرف شده است.
در آئین مسیحیت، در مسائل جزئی و دستورالعملهای مربوط به مطالب به ظاهر ساده و کوچک، حکمی وجود ندارد، ولی در اسلام قوانین فراوانی وجود دارند و درباره همه مسائل واقعی حیات فردی و اجتماعی انسان، دستوراتی موجودند. برای مثال، برای تربیت فرزندان، در اسلام دستورات خوب و متعددی وجود دارند و برای هر کس که میخواهد به جایی برسد راههایی ارائه شدهاند. من در کلیسا مدتی الهیات مسیحی را میآموختم. مادرم نیز یک مسیحی معتقد بود. من تمام مطالب انجیل را میدانم، ولی با وجود این، ما در اسلام هر روز مطلب تازهای یاد میگیریم. ولی پس از آموختن مطالب، هر کسی دو راه دارد: میتواند عمل کند و میتواند عمل نکند. در اسلام مطالب زیادی وجود دارند. وقتی پله پله و مرحله مرحله میخواهیم عمل کنیم، امکانش هست.
من در آن زمان که مسیحی بودم با خود میاندیشیدم که کلیسا در درون من است و هم اکنون میپندارم که باید کعبه در دل من باشد.
یکی دیگر از جاذبههای دین اسلام این است که پایه محبت کردن مردم به یکدیگر در این دین وجود دارد. البته ممکن است مسلمانان در عمل به دین خود، کوتاهی کنند و آن گونه که اسلام توصیه کرده است، در مقام تحمل و صبر و گذشت نباشند.
از بین جاذبههای متعدد دین اسلام، آنچه برای شخص شما بیشتر اهمیت داشته چه بوده است؟ و آیا به جا آوردن دینی مثل نماز برای شما مشکل نیست؟
شاید مهمترین نکته اسلام برای من، توجه فراوان این دین به جایگاه زن بوده است. حقوق و تکالیفی که در اسلام برای زن در نظر گرفته شدهاند. و جایگاه او را تعیین مینمایند، بسیار مهم و ارزشمندند. در اسلام، زن به عنوان یک مادر و یا به عنوان یک دختر و یا به عنوان همسر، قابل تجلیل و تکریم است. این مطالب خیلی برایم جالب توجه بودهاند. به جای آوردن اعمال و مراسم دینی برای شخصِ من آسان است زیرا من شاهد ساعتهای متوالی دعا و عبادت مادرم بودم که در زمینههای مختلف و به مدت طولانی نیایش میکرد.
گفتوگو با خانم زهرا زرنوش (آتانوس رنالان)
ضمن عرض سلام و تشکر، خانم رنالان لطفاً خود را معرفی کنید و به صورت مختصر، علت شیعه شدن خود را بیان فرمایید.
من آتانوس رنالان متولد ارومیه هستم. بعد از مسلمان شدن، نام خود را به انتخاب همسرم «زهرا» گذاشتم. مدتهای مدیدی از زندگی نوجوانی و جوانی خودم را در فرانسه و شوروی (سابق) گذراندهام و در ایران نیز در کلیسای ارتدکس ارومیه بخشهایی از الهیات مسیحی را تدریس نمودهام. این جانب در اثر یک حسن اتفاق که با همسر کنونیام آشنا شدم و از این طریق و با خواندن کتابهای مذهبی تحت تأثیر شخصیت امامان شیعه قرار گرفتم، مجذوب آیین تشیع گردیدم.
محتوای کتابهایی که انگیزه تشرف به تشیع را در شما زنده کرد چه بود؟
این کتابها بیشتر در زمینه مباحثی همچون نماز و عدل و نبوت و زندگی و رفتار بسیار زیبا و با عظمت پیامبر اکرم(ص) بودند.
جذابیتهای مذهب تشیع بیشتر در چه زمینههایی برای شما نمودار شدند؟
شاید بیش از هر چیزی، شکنجهها و رنجهایی که شخصیتهای محبوب شیعه در راه گسترش تشیع متحمل شدهاند، مرا تحت تأثیر قرار داده باشد. وقتی با جلوههای رفتاری و نوع برخوردها و معاشرت معصومان(ع) آشنا میشدم، یک حس درونی مرا به ایشان مجذوب میکرد. همسرم به فاطمه زهرا(س) بسیار علاقمند بود تا آنجا که میگفت: من با خود عهد کرده بودم که نام همسر آیندهام «فاطمه» یا «زهرا» باشد و این علاقه نیز سبب شد که مقدرات به سمت و سویی پیش رود که نام مستعار من نیز زهرا باشد. وجود حضرت فاطمه(س) نیز به صورت اسرارآمیزی مرا مجذوب خود نمود و ایشان از جهات گوناگونی میتوانست الگوی کامل و هه جانبهای باشد. من با حس درونی خود، مقام ایشان را بسیار بلند و بلندمرتبه حس میکنم. یکی از اسامی حضرت فاطمه(س) «صدیقه» است و چون من قبل از تشرف به تشیع نیز به صداقت خیلی اهمیت میدادم، راستی و صداقت وجود ایشان خیلی برای من دوست داشتنی بود.
از مقایسه تصویر وجودی حضرت فاطمه(س) و حضرت مریم(س) چه مطلبی به ذهنتان خطور میکند و چه حسی به شما دست میدهد؟
حضرت مریم(س) یک وجود مبارک و نازنین و مقدس است، ولی مقام حضرت فاطمه(س) متعالیتر و بلندمرتبهتر از حضرت مریم(س) میباشد. کرامت و معجزه ظهور حضرت عیسی(ع) و تحیت او به مریم باکره(س) نشان دهنده این است که آن حضرت منزلت بسیار بلندی نزد خدا داشت، ولی با این وجود، بهاندازه رنجهایی که حضرت فاطمه(س) در راه دین و گسترش آیین حقیقت متحمل شد، رنج نکشید. سیمای حضرت مریم(س) نزد من یک سیمای مقدس و صبور است، ولی دردها و رنجهای حضرت فاطمه(س) بسیار بیشتر از حضرت مریم علیهما السلام بود. من نه فقط به لحاظ اعتقادات اسلامی، بلکه بنا بر یک حس درونی درمییابم که مقام حضرت فاطمه(س) بالاتر از مقام مریم قدیس است.
چه مسائلی در مذهب تشیع وجود دارند که وقتی آنها را با بعضی از مسائل متناظر در آیین مسیحیت مقایسه میکنید، کامل بودن و رجحان داشتن مذهب تشیع را نتیجه میگیرید؟
در آیین تشیع، در هر مسئله جزئی که وارد میشدم در مییافتم که احکام فراوانی تکلیف آن مسئله را روشن کردهاند، حتی درباره امور معمولی همچون راه رفتن و خوابیدن، احکام فراوانی در مذهب تشیع وجود دارند. یک شیعه حتی در وقت خواب میداند که بهتر است چگونه بخوابد، بهتر است به کدام جهت قرار گیرد، بهتر است چه ذکری را بر لب جاری کند و بهتر است در چه ساعتی بخوابد و در چه وقتی بیدار شود. وجود این دستورالعملهای فراوان باعث میشود که انسان دیندار قانع شود و در هیچ موردی به بنبست نرسد. ولی در مسیحیت، هیچ کدام از این مطالب وجود ندارند. در مسیحیت، دستورهای جزئی و دقیق بسیار نادرند.
نکته بسیار مهم دیگری که در مقام مقایسه، سبب میشود نمود دستورات مذهب تشیع برایم جالب توجهتر باشند، این است که در این مذهب، در عین حال که بر انجام عبادتها و ارتباط با خدا تأکید شده است، تأکید زیادی هم بر این معنا صورت گرفته که این عبادات جمعی برگزار شوند؛ یعنی یک شیعه با توجه به دستورات آیین خود، میآموزد که ارتباط با خدا در عین ارتباط با خلق خدا امر ممکن و مطلوبی است. در مسیحیت، امور عبادی، مثل نماز و روزه بیشتر جنبه فردی دارند. در آیین مسیحیت، یکی از تفاسیر این است که باید در سال، ۵۰ روز روزه گرفت ولی این روزه وقت مشخصی ندارد و هر کس هر وقت بخواهد میتواند روزه بگیرد. ولی در اسلام، این وقت مشخص است و از این نظر، در یک ماه همه با هم روزه میگیرند. این عبادت دسته جمعی صفای بیشتری دارد و انسان را بیشتر به خدا نزدیک میکند. نماز جماعتهایی که هر روز شیعیان در سه وعده برگزار میکنند، جلوههایی جذاب و دوست داشتنی دارند که در هیچ مذهب و آیین دیگری وجود ندارند.
نکته سومی هم که در مقام مقایسه باید ذکر کنم این است که بسیاری از آموزههای دین اسلام توسط علوم جدید تأیید شدهاند. در قرآن و سنت اسلامی، پیش گوییهای علمی فراوانی وجود دارند. دستورات جزئی و کلی، که در تشیع وجود دارند و پس از چهارده قرن، امروزه علم از روی بعضی از اسرار آنها پرده بر میدارد. وجود میکروبی در آب دهان سگ، که فقط با خاک پاک میشود (این عمل در اصطلاح فقه شیعه «تعفیر» خوانده میشود). و بسیاری از امور دیگر مطالبی هستند که علم جدید آنها را اثبات کرده است. ولی در آیین مسیحیت، مامطالب مهمی را که بتوانیم آنها را بدین صورت به عنوان نمونههای ارتباط علم و دین معرفی کنیم، نداریم و حتی در مواردی نیز علوم جدید بعضی از آموزههای تحریف شده دین مسیحیت را زیر سؤال میبرند. مذهب تشیع آنقدر به علم و تحصیل بها داده است که من فکر میکنم در هیچ مذهب و دین دیگری تا این اندازه بر علم پافشاری نشده است. اگر این نکته برای جهانیان بازگو گردد قطعاً قدرت جذابیت آیین تشیع بالا میرود.
یکی از خاطرات مذهبی را که طی مدت تشرف به مذهب تشیع برایتان جالب توجه بوده و سبب تقویت اعتقاد شما به این مذهب شده است، بیان نمایید.
مهمترین خاطرهای را که در این رابطه دارم خاطره سفر به حج عمره است. من با همسرم رابطه بسیار خوبی داریم و بسیار به هم نزدیک هستیم و هیچ مسافرتی (حتی کوتاه مدت) بدون هم نرفتهایم تا اینکه در یک قرعهکشی، تشرف به حج عمره به نام همسرم افتاد، ولی ایشان همت کرد و با بیان سابقه من برای مسئولان اجازه مرا نیز گرفت و توفیق یافتیم که با هم به حج مشرف شویم. من هنگام شنیدن بعضی از مسائل عاطفی کمتر رقت میکردم و اشک میریختم، ولی نمیدانم لحظهای که در مقابل قبر پیامبر(ص) قرار گرفتم، چه اتفاقی افتاد و در روح من چه تحولی پدید آمد که بسیار منقلب شدم. من نمیتوانم این واقعه را شرح دهم؛ چون آن حالی که بر قلب من گذشت، نوعی حس درونی بود! نمیدانم از آن حالت چه تعبیری داشته باشم.۱ ولی شیرینترین و زیباترین لحظه عمرم، لحظهای بود که با قبر پیامبر(ص) روبهرو شدم. از سوی دیگر، وقتی به بقیع مشرف شدم، ارتباطی که با صاحبان این قبور برایم پیش آمد، مرا به حقانیت این مذهب بیشتر معتقد کرد. از آن پس، هر وقت کسی به حج میرود و یا میشنوم که از حج برگشته است، قلبم میشکند و آرزو میکنم که ای کاش من هم موفق شوم دوباره به حج مشرف گردم.
آیا در خاطرات قبل از تشرف شما به تشیع، مطلبی وجود دارد که زمینهساز استقبال شما از آیین تشیع شده باشد؟
بله، شاید شکها و تردیدهایی که درباره بعضی از مطالب الهیّات مسیحیت برایم پیش میآمدند زمینه خوبی برای جذب من پیش آوردند؛ زیرا واقعاً تصویری را که من از خدا داشتم، با تصویر پسر خدا بودن حضرت عیسی(ع) متناقص مییافتم و حتی در مبانی الهیات مسیحی و عرفان و فلسفه مسیحی هم مطالبی که بتوانند کاملاً این مطلب را روشن کنند، وجود ندارند. ولی در آموزههای دین اسلام، مطالبی درباره جایگاه و مقام حضرت عیسی(ع) وجود دارند که هرگز مقام او را تنزل نمیدهند، بلکه بر مقام او میافزایند. در دین اسلام، عیسی «روح الله» است و پسر خدا نیست و این مطلب حتی از نسبت پسری برای خدا بالاتر است.
البته در پایان مطلب هم باید ذکر کنم که نوع برخورد و رفتار همسرم با من، چه قبل از تشرف به اسلام و چه بعد از آن، از زمینههای جذب من بود؛ زیرا ایشان مرحله به مرحله و آرام آرام مرا با ابعاد گوناگون دین اسلام آشنا کرد.
پینوشت:
* بر گرفته از فصلنامه تخصصی بانوان شیعه، سال دوم، شماره ۳، بهار ۱۳۸۴.
۱. این بانوی مسلمان شده با یادآوری این خاطره در حین گفتوگو، اشک میریخت.
ماهنامه موعود شماره ۶۰