ما با پذیرفتن اینکه اشخاص با هم تفاوت دارند از اضطرار تغییر دادن آنها نجات پیدا میکنیم و پیوسته در صدد تغییر دادن دیگران بر نمی آییم و ارزشهای منحصر به فرد آنها را به رسمیت میشناسیم و در نهایت قبول اینکه اشخاص با هم متفاوت هستند به ما امکان می دهد که دست از داوری برداریم.
یک واقعیت اساسی که باید در روابط با دیگران مدنظر داشته باشیم این است که افراد در “دوست داشتن” با هم تفاوت دارند. توجه به این واقعیت اصولی برای ایجاد یک رابطه مثبت و صمیمانه به خصوص میان زوج ها ضرورت دارد. البته اما در عمل کمتر می پذیریم که اشخاص با هم متفاوت هستند و به جای آن می خواهیم هر طور که شده آنها را به میل خود تغییر دهیم. از تفاوت های یکدیگر می رنجیم و در برابر آنها مقاومت میکنیم، می خواهیم اشخاص موجود در زندگی ما مثل ما بیندیشند و رفتار کنند و چون واکنش متفاوتی نشان می دهند، آنها را به اشتباه کاری متهم میکنیم. زمانی که تنها می خواهند آنها را درک کنیم و در مقام دلجویشان باشیم، راه حل نشان می دهیم و تعیین تکلیف میکنیم، می خواهیم آنها را اصلاح کنیم و حال آنکه آنها به تنها چیزی که احتیاج دارند پذیرش، قدردانی و اعتماد است.
در موارد زیادی ما شکایت میکنیم که اگر دیگران تغییر کنند می توانیم دوستشان بداریم، اگر مطابق میل ما رفتار کنند می توانیم دوستشان بداریم اگر مثل ما احساس کنند، می توانیم دوستشان بداریم، اگر خواسته ما را بر آورده سازند می توانیم دوستشان بداریم. و اما مگر عشق چیست؟ آیا عشق تنها مشمول موقعیتی است که دیگری به طرز و سبک ما رفتار کند و انتظارات ما را بر آورده سازد؟ آیا عشق بدین معناست که دیگران را مطابق میل و خواسته خود تغییر دهیم و نگذاریم آنطور که خود انتخاب میکنند باشند؟ آیا عشق بدین معناست که به کسی چون به خواسته ما رفتار میکند مهر بورزیم؟ مطمئنا این عشق نیست ممکن است در نظر ارزانی کننده آن عشق به نظر برسد، اما مسلما در نظر طرف دیگر عشق نیست، عشق واقعی بی چشم داشت است، قید و شرطی در آن نیست. عشق متوقعانه نیست.
وقتی بپذیریم که اشخاص با هم متفاوت هستند می توانیم به طور جدی به تفاوت هایمان توجه کنیم. در نهایت همه انسان ها منحصر به فرد هستند و به همین دلیل طبقه بندی کردن آنها غیر ممکن است. اما اگر از تفاوت های یکدیگر آگاه شویم قدم بسیار موثری برداشته ایم.
مورفولوژی (ریخت شناسی) اشخاص را به سه گروه بدنی تقسیم میکند که هر کدام با ویژگی های روانی متفاوتی همراه هستند: عمل گرا، احساس گرا و ذهن گرا.
روان شناسان در اعصار مختلف با توجه به مشرب اشخاص را با چهار ویژگی تقسیم کردهاند که از جمله می توان به جسمانی، احساسی، فکری و غریزی اشاره کرد. گفته میشود که هر شخص از هر چهار ویژگی بر خوردار است و می تواند با آگاهی بیشتر این خصوصیات را در خود پرورش دهد.
اما جمعی مخالف گروه بندی کردن اشخاص هستند، زیرا طبقه بندی اشخاص را در محدوده قرار می دهد و بر گردنشان حصار میکشد. اینکه بگوییم این شخص تحلیلگر و آن دیگری احساسی و عاطفی است منجر به داوری ارزشی میشود. این تولید نگرانی میکند زیرا به تجربه می دانیم که در داوری ارزش بعضی ها در رتبه پایین تر از دیگران طبقه بندی میشوند. اشخاص متفاوت از هم دیده میشوند و این چیزی است که ما نگران آن هستیم.
از یک نظر داوری ها و تعصبات به دلیل تفاوت ها هستند. اما در یک سطح عمیق تر می توانیم به روشنی ببینیم که دلیل اولیه این داوری ها نپذیرفتن و به رسمیت نشنا ختن تفاوت های ماست. مثلا ممکن است یک تحلیلگر کسی را بیش از اندازه عاطفی بر چسب بزند و به اشتباه داشته باشد که همه باید مانند او باشند این باور سبب میشود که او نتواند به واقع به یک شخص عاطفی احترام بگذارد. به همین شکل ممکن است یک شخص “عاطفی” یک “تحلیلگر” را بیش از اندازه تحلیلگرا بر چسب بزند زیرا شخص عاطفی به تفاوت ها توجهی ندارد.
در حالی که تصدیق تفاوت ها می تواند یک تهدید به حساب آید. تهدیدی در میان نیست. با پذیرفتن اینکه اشخاص با هم تفاوت دارند از اضطرار تغییر دادن آنها نجات پیدا میکنیم. پیوسته در صدد تغییر دادن دیگران بر نمی آییم و ارزشهای منحصر به فرد آنها را به رسمیت میشناسیم. در نهایت قبول اینکه اشخاص با هم متفاوت هستند به ما امکان می دهد که دست از داوری بشوییم.
با قبول تفاوت های روانی خود می توانیم به یک وحدت و یگانگی برسیم و روابط خوب و سازنده داشته باشیم. به شکل انتزاعی و مجرد همه ما یکسان هستیم. در همه تعالیم معنوی به این یگانگی تاکید شده است. در اعماق وجود خود را در یک یگانگی معنوی با دیگران میبینیم. وقتی می خوانیم که در نقطه ای بچه ها از گرسنگی رنج میبرند در دل متالم میشویم، انگار که آنها فرزندان خود ما هستند. در نهایت همه می خواهیم از زنجیرهایی که ما را از یکدیگر جدا میکنند خلاص شویم و یگانگی خود را درک کنیم.
اشخاص با هم متفاوت هستند پذیرفتن و به رسمیت شناختن این تفاوت ها، بسیاری مسائل دامن گیر مناسبات زناشویی ما حل و فصل میشوند. مطمئنا همه زنها و مرد ها با هم تفاوت هایی دارند و این تفاوت ها کلی و اصولی هستند با افزایش علم و اطلاع از این تفاوت ها و با عنایت به نقشی که این تفاو ت ها در زندگی ما بازی میکنند اختلافات زناشویی تخفیف پیدا میکنند می توان به سوالات مهمی پاسخ داد، می توان دست از داوری ها کشید، می توان اختلافات را حل و فصل کرد و در نهایت از آنها اجتناب کرد.
مهر