انسانی که در بند است به عرش نمیرود؛ وقتی به سمت عرش رفتیم همه منیتها را کنار گذاشته و سعی صفا و مروه به یاد هاجر به جا میآوریم، پس از آن همه گناهان ریخته میشود.
حج نماد یکه تازی توحید و سرفرود آوردن بندگانی است که گرد فرصتی میگشتند تا دل را به خلوتی با دوست سپرده و با اشک توبه و اشتیاق، زمزمی زلال بر دل جاری کنند و پاک و بی آلایش در محضر معبود حاضر شوند. در خصوص فلسفه حج با حجت الاسلام ابوالقاسم اقبالیان، استاد حوزه و دانشگاه بقیه الله (عج) و کارشناس فقه و اصول و علوم سیاسی و مولف کتاب های ” انقلاب اسلامی و ولایت فقیه” و”اصول عقاید به سبک ساده” گفتگویی انجام داده ایم که متن ذیل حاصل آن است:
چرا ماه ذی الحجه از ماه های حرام شمرده شده است؟ دلیل اصلی آن چیست؟
ماه های حرامیکه در قرآن ذکر شدهاند عبارت اند از رجب، ذی القعده، ذی الحجه و محرم؛ در این ماه ها خونریزی و قتل حرام بوده و هر گناه و منکری دو برابر عقوبت دارد. این چهار ماه عصاره تمام ماه های سال و ذی الحجه عصاره این چهار ماه و ایام معدودات (ده روز نخست) عصاره ماه ذی الحجه است و تمام امور دنیا در این همین زمان رخ داده است. بنابراین در این ایام که نقطه ثقلی زمان است دعا مستجاب، و خداوند برای آن حرمت خاصی قائل شده است.
فلسفه حج چیست و چرا این اعمال بر مسلمانان واجب شده است؟
عصاره همه کره زمین مکه است و عصاره مکه، مسجد الحرام و عصاره مسجد الحرام کعبه خانه خدا است و این نقطه ثقل مکانی است.
پروردگار عالم خواسته است همه مردم در مکانی مقدس جمع شوند تا ارتباط ها درست شود. حج کنگره جهانی و بین المللی است و در آن چهار ارتباط تصحیح میشود؛ ارتباط فرد با خود، ارتباط فرد با خدا، ارتباط مردم و ارتباط با مخلوقات. بنابراین در این مکان و زمان پیمان ها درست و ارتباط ها مستحکم میشود. لذا اصلی ترین فلسفه حج، تنظیم این چهار ارتباط است.
چه فلسفه ای پشت پوشیدن لباس سفید در ایام حج نهفته است؟
وقتی به مهمانی خدا دعوت شدیم، باید لباس ویژه ای بر تن کنیم و آن لباس سفید به دور از هر نوع آلودگی و بدی ها است و تمام گناهان را با پوشیدن آن در میقات به دور می ریزیم. بنابراین خودبینی ها و زیبایی های ظاهری را کنار گذاشته و با پیراهنی ساده و سفید و یکرنگ همراه با صلح و صفا وارد مرکز قیام الناس و خانه کعبه که پرچم همه دنیا است، میشویم.
پس از آن، نخستین عمل، اعلام حضور به خداست و دعوت او را لبیک میگوییم و وارد حریم او شده و حجرالاسود را که فرشته ای است، میبوسیم.
در این زمینه توضیح بیشتر بفرمایید؛ ظاهرا که حجرالاسود یک سنگ است چطور می تواند یک فرشته باشد؟
بله حجرالاسود فرشته و نخستین فردی است که در پاسخ خدا به “الست ربکم” “قالوا بلی” گفت (فرشته ها نیز این مرحله را طی کردهاند و تنها شامل انسان نمیشود) بنابراین حجرالاسود دری گرانبهاست و زمانی که حضرت آدم (ع) به زمین فرود آمد و از تاریکی های آن ترسید، این سنگ که فرشته ای بود، به زمین فرستاده شد و نوری از آن ساطع شد که آدم (ع) تا هر جایی این نور می تابید را علامت گذاری کرد. لذا پیامبر (ص) اشاره میکنند که خدا جسم نیست اما اگر دستی برای خدا باشد، آن حجرالاسود است که به عنوان شاهد ناظر به اعمال ما است.
همزمان و موازات با طواف انسان ها در زمین، ملائکه هم در آسمان طواف میکنند و انسان ها دو طواف دارند که محل اتصال عرش و فرش است و آن طواف جسم در زمین و روح آنها در آسمان است.
اما پس از آن وقتی این بندها و قیود دنیوی باز شد، پشت مقام ابراهیم (ع) نماز می خوانیم. انسانی که در بند است به عرش نمی تواند برود؛ وقتی به سمت عرش رفتیم همه منیت ها را کنار گذاشته و سعی صفا و مروه به یاد هاجر و تجلیل از مقام او به جا آورده و پس از آن همه گناهان ریخته میشود بیرون برای همین ناخن و مو گرفته میشود. وقتی این زائدات ریخت و انسان کامل شد به سمت سرزمین معرفت ویژه (عرفات) می رود و بعد از این معرفت را به شعور تبدیل کرده و به سرزمین مشعر می رود و شب تا صبح در این مکان باقی می ماند؛ سپس در سرزمین آروزها به نام منی می آید و در آنجا شیاطین را سنگ می زند و بدی های عمده را از خود دور کرده و سرانجام همچون حضرت ابراهیم (ع) که حاضر شد امتحان سخت بدهد، قربانی میکند و پس از آن با حلق (تراشیدن موی سر) تمام بدی ها و زائدات را از بین برده و مانند بچه های که تازه متولد شده، دوباره متولد میشود.
شبستان