شباهت‌های امام عصر(ع) و پیامبران الهی-۳

سیدمحمدتقی موسوی اصفهانی

 اشاره:
از امام صادق(ع) نقل شده است که می‌فرمایند: در آن هنگام آقای ما، قائم(ع) به خانه خدا به پشت خود تکیه‌زده می‌گوید: «ای مردم هرآنکه می‌خواهد آدم و شیث را ببیند، بداند که من آدم و شیث هستم، و هرکه می‌خواهد نوح و فرزندش سام را ببیند، بداند که من همان نوح و سامم و هر شخصی که مایل است ابراهیم و اسماعیل را ببیند، بداند که من همان ابراهیم و اسماعیل می‌باشم، و هرکه می‌خواهد موسی و یوشع را ببیند، من همان موسی و یوشع هستم، و هرکس می‌خواهد عیسی و شمعون را ببیند، من همان عیسی و شمعون هستم، و هرکس می‌خواهد محمد(ص) و امیرالمؤمنین، علی(ع)، را ببیند، بداند که من همان محمد و علی هستم و هرکه می‌خواهد حسن و حسین را ببیند، بداند که من همان حسن و حسین می‌باشم، و هرکه می‌خواهد امامان از ذریه حسین را ببیند، بداند که من همان ائمه اطهار هستم؛ دعوتم را بپذیرید و به نزدم جمع شوید که هرچه گفته‌اند و هرچه را نگفته‌اند، به شما خبر می‌دهم».1
این حدیث، دلالت دارد بر اینکه تمام صفات انبیای عظام و مکارم ائمه اطهار(ع) در وجود امام زمان ما، أرواحنا فداه، جمع است و از آن حضرت آشکار می‌گردد، همچنین آن حضرت فرموده‌اند: «سنت‌های پیغمبران(ع) و آنچه از غیبت‌ها برایشان واقع شد، در قائم ما اهل بیت نیز به طور کامل و صددرصد واقع خواهد شد… سپس خداوند عزّ و جل او را آشکار می‌کند و به دست او شرق و غرب زمین را فتح می‌نماید و حضرت روح الله، عیسی بن مریم از آسمان فرود می‌آید و پشت سرش نماز می‌خواند…» .2
در قسمت قبل، شباهت‌های میان امام زمان(ع) و چند پیامبر بزرگ الهی را بررسی کردیم، اینک توجه شما را به ادامه آن جلب می‌کنیم.

شباهت به حضرت اسحاق(ع):

خداوند متعال، ولادت حضرت اسحاق(ع) را ـ پس از آنکه ساره از بچه‌دار شدن مأیوس شده بود ـ  بشارت داد، و فرمود:
زنش در حالی‌که ایستاده بود بخندید، پس او را به اسحاق بشارت دادیم. (سارا) گفت: آیا می‌شود من بزایم در حالی‌که پیرزنی هستم و این شوهرم پیر (مردی) است. همانا این چیز شگفتی است.۳
به ولادت حضرت قائم(ع) نیز بعداز آن‌که مردم از ولادت ایشان مأیوس شدند، بشارت داده شد. چنان‌که عیسی بن الشیخ (یا مسیح) می‌گوید:
امام حسن عسکری(ع) با ما وارد زندان شدند، من در حق ایشان معرفت داشتم، به من فرمودند: تو ۶۵ ‌سال و یک ماه و ۲ روز عمر داری.
کتاب دعایی همراه من بود که در آن تاریخ ولادتم نوشته شده بود، وقتی به آن نگریستم دیدم همان‌طور است که آن حضرت فرمودند، سپس فرمودند: آیا اولاد داری؟ عرض کردم: نه، دست به دعا برداشتند که: خدایا فرزندی به او روزی کن که بازوی او باشد، که فرزند چه خوب بازویی است، سپس به این بیت از شعر متمثل شده، و گفتند:
من کان ذا عضد یدرک ظلامته
انّ الذّلیل الّذی لیست له عضد
هرکه بازویی داشته باشد حقوق پایمال شده خود را به دست می‌آورد، ذلیل آن کسی است که بازویی نداشته باشد.
به آن حضرت عرض کردم: آیا شما فرزندی دارید؟
فرمودند: آری به خدا سوگند برای من فرزندی خواهد بود که زمین را از قسط و عدل پر می‌کند، امّا الآن فرزندی ندارم؛ سپس (به این اشعار متمثل شده) فرمودند:
لعلّک یوماً إن ترانی کأنّما
بنی ّحوالیّ الأُسوُدُ اللّوَابِدُ
فإنّ تمیماً قبل أن یلد الْحصیٰ
أقام زماناً و هو فی النّاس واحد
شاید که روزی فرا رسد تو ببینی که فرزندانم همچون شیرانی در کنارم نشسته‌اند.۴
به راستی تمیم پیش از آنکه فرزندان زیادی را به دنیا آورد روزگاری دراز در میان مردم تنها بود.

شباهت به حضرت لوط(ع):

لوط(ع)، فرشتگان برای یاریش نازل شدند.
قالوا یا لوط إنّا رسل ربّک لن یصلوا إلیک.۵
گفتند: ای لوط، همانا ما فرستادگان پروردگارت هستیم. هرگز ـ دست آزار ـ آنان به تو نمی‌رسد.
حضرت قائم(ع) نیز: فرشتگان برای یاری آن حضرت فرمود خواهند آمد، و کنیز حضرت ابومحمد (امام عسکری)(ع) می‌گوید:
وقتی سید ـ یعنی حضرت حجت(ع) ـ متولد شدند نور درخشنده‌ای دید که از آن حضرت آشکار شد و تا افق آسمان رفت، و پرندگان سفیدی را دید که از آسمان فرود می‌آیند و بال‌های خود را بر سر و صورت و بدن ایشان می‌کشند،   سپس پرواز می‌کنند، وقتی به حضرت ابومحمد(ع) این مطلب را گفتیم خندیده، فرمودند: این‌ها فرشتگانی هستند، فرمود آمده‌اند تا به این مولود تبرک جویند، و این‌ها یاران او خواهند بود، هنگامی‌که قیام می‌کند.۶
و همچنین از شباهت‌های حضرت قائم(ع) به حضرت لوط این است که لوط(ع) از بلاد فاسقین بیرون رفت، حضرت قائم(ع) نیز از بلاد فاسقین بیرون رفتند.

شباهت به حضرت یعقوب(ع):
یعقوب(ع)، خداوند ـ پس از مدتی طولانی ـ تفرقش را جمع فرمود. حضرت قائم(ع) نیز، خداوند پریشانی و تفرق آن حضرت(ع) را پس از مدتی طولانی‌تر جمع خواهد ساخت. یعقوب(ع) برای یوسف آنقدر گریست تا این‌که چشمانش از اندوه سفید شد در حالی که خشم خود را فرو می‌برد.۷
حضرت قائم(ع) نیز برای جدشان، حضرت حسین(ع) گریستند، و در زیارت ناحیه فرموده‌اند:
به جای اشک بر تو خون می‌گریم.
یعقوب(ع) منتظر فرج بود و می‌گفت:
لا تیأسوا من روح الله إنّه لا ییأس من روح الله إلاّ القوم الکافرون.۹
حضرت قائم(ع) نیز منتظر فرج می‌باشند، چنان‌که روایات فراوانی شاهد بر این معنی است.

شباهت به حضرت  یوسف(ع):

یوسف(ع) زیباترین اهل زمان خود بود.
حضرت قائم(ع) نیز زیباترین اهل زمان خود می‌باشند.
حضرت یوسف(ع) مدتی طولانی غایب شد تا این‌که برادران بر او داخل شدند پس آن‌ها را شناخت در حالی‌که آن‌ها آن حضرت را نشناختند.۱۰
حضرت قائم(ع) نیز از خلق غائب شده، در عین حالی که در میان آنها راه می‌روند و آنان را می‌شناسند ولی آنها  ایشان را نمی‌شناسند.
یوسف(ع) خداوند امرش را یک شبه اصلاح فرمود، که پادشاه مصر آن خواب را دید.
حضرت قائم(ع) نیز خداوند متعال امر آن حضرت(ع) را در یک شب اصلاح می‌فرماید، پس در آن یک شب یاران حضرتش را از بلاد دور جمع می‌کند.
امام باقر(ع) می‌فرمایند:
در صاحب این امر شباهتی (سنتی) از یوسف(ع) هست و آن این‌که خداوند عز و جل در یک شب امر او را اصلاح می‌فرماید.۱۱
و از پیغمبر اکرم(ص) مروی است که فرمودند:
مهدی از ما اهل بیت است، خداوند امر او را در یک شب اصلاح می‌کند.۱۲
یوسف(ع) دچار زندان شد، و گفت:
ربّ السّجن أحبّ إلیّ ممّا یدعوننی إلیه.۱۳
در قائم(ع) نیز، مطابق حدیثی که از امام باقر(ع) آوردیم، چنین است:
در صاحب این امر سنتی از موسی و سنتی از عیسی و سنتی از یوسف و سنتی از محمد(ص) هست… و اما سنت از یوسف، زندان و غیبت است.۱۴
معنای این سخن آن است که دنیا با همه فراخی و زمین با همه پهناوریش برای ولی عصر(عج) زندان شده، به طوری‌ که از ستم معاندین و مخالفتشان ایمن نیست، از درگاه خداوند متعال می‌خواهیم که فرجش را تعجیل و خروج ایشان را سهل گرداند.
یوسف(ع) چند سال در زندان ماند.
قائم(ع)، ای کاش می‌دانستم که چقدر در این زندان غیبت به سر خواهند برد و کی بیرون خواهند آمد.
یوسف(ع) از خاص و عام خودش غایب شد و از برادرانش مخفی ماند و امر او بر پدرش یعقوب مشکل شد با این‌که مسافت میان او، خاندان و شیعیانش نزدیک بود.
قائم (ع) نیز همین‌طور است. امام باقر(ع) در بیان شباهت حضرت قائم(ع) به جمعی از پیغمبران چنین می‌فرمایند:
و اما شباهت او به یوسف بن یعقوب(ع) غیبت از خاص و عام و مخفی بودن از برادران و پوشیده شدن امر او از پدرش یعقوب پیغمبر(ع) با وجود نزدیک بودن مسافت بین آن حضرت با پدر و خاندان و پیروانش می‌باشد.۱۵

شباهت به حضرت خضر(ع):

حضرت خضر(ع) خداوند عمرش را طولانی نموده، و این موضوع نزد شیعه و سنی مسلم است و روایات بسیاری بر آن دلالت دارد، از جمله:
داود رقی می‌گوید:
دو تن از برادرانم به قصد زیارت مسافرت کردند، یکی از آن دو از شدت تشنگی بی‌تاب شد به طوری که از الاغ خود به زمین افتاد، و دیگری نیز بر روی دست او افتاد، ولی از جای برخاست و نماز خواند و به درگاه خدا و پیغمبر و امیرالمؤمنین و امامان(ع) استغاثه کرد و یک یک آنها را نام برد تا به نام جعفر بن محمد(ع) رسید، و شروع به التماس کردن و صدا زدن آن حضرت کرد، که ناگاه مردی را دید به بالینش ایستاده و می‌گوید: جریان تو چیست؟ ماجرای خود را برایش بازگو کرد. آن مرد قطعه‌چوبی به او داد و گفت:  این را بین دو لب او (دوست از حال رفته) بگذار. همین کار را کرد یک مرتبه دید او چشمش را باز کرد و برخاست نشست و اصلاً تشنگی احساس نمی‌کند، و رفتند تا قبر مطهر را زیارت کردند.
و چون به سوی کوفه مراجعت کردند، آن کسی که دعا کرده بود به مدینه سفر کرد و بر امام صادق(ع) وارد شد، آن حضرت فرمودند: بنشین، حال برادرت چگونه است؟ آن چوب کجاست؟ عرض کردم: ای آقای من وقتی برادرم به آن حال افتاد خیلی غمناک شدم و هنگامی‌که خداوند روح او را بازگرداند از خوشحالی چوب را فراموش کردم. حضرت صادق(ع) فرمود: ساعتی که تو در غم برادرت فرو رفتی برادرم خضر نزد من آمد، به دست او برای تو قطعه چوبی از درخت طوبی فرستادم. سپس آن حضرت به خادم خود رو کرد و گفت: برو و آن جای عطر را بیاور، خادم رفت و آن‌را آورد، حضرت آن را گشود و همان قطعه چوب را بیرون آورد، و به آن شخص نشان داد تا آن‌را شناخت، سپس دوباره آن را به جای خود بازگرداند.۱۶
حضرت قائم(ع) نیز، خداوند عمرش را طولانی قرار داده. بلکه از بعضی روایات استفاده می‌‌شود که حکمت این‌که عمر خضر(ع) طولانی شده این است که دلیلی بر طول عمر قائم(ع) باشد. حضرت امام صادق(ع) در روایتی طولانی فرموده‌اند:
و اما بنده صالح خضر(ع) را خداوند عمر طولانی عنایت فرمود، نه به خاطر نبوتی که برایش تقدیر کرده باشد یا کتابی بر او نازل فرماید و نه آیینی که شرایع دیگر را نسخ نماید، و نه برای امامتی که بندگان خود را به اقتدای به او ملزم سازد و نه اطاعتی که بر او فرض فرماید، بلکه چون در علم خداوند تبارک و تعالی گذشته بود که عمر قائم(ع) در دوران غیبت طولانی خواهد شد تا آنجا که بندگان او باور نکنند و آن عمر طولانی را انکار نمایند، خداوند عمر بنده صالح (خضر) را بدون سبب طولانی ساخت مگر به علت استدلال به وسیله آن بر عمر قائم(ع) و تا اینکه دلیل و برهان معاندین را قطع نماید که مردم را برخداوند حجتی نباشد.۱۷
امام رضا(ع) نیز فرمودند:
خضر(ع) از آب حیات آشامیده پس او زنده است و نمی‌میرد تا در صور دمیده شود و البته او نزد ما می‌آید و بر ما سلام می‌کند، صدایش شنیده می‌شود ولی خودش دیده نمی‌گردد، و او هرجا که نامش در میان آید حاضر می‌شود، پس هرکه از شما او را یاد کرد بر او سلام کند، او هر سال در مراسم حج حاضر است، تمام مناسک را انجام می‌دهد و در عرفه توقف می‌کند، و بر دعای مؤمین آمین می‌گوید: و خداوند وحشت قائم ما را در هنگام غیبتش به او به اُنس مبدل می‌سازد، و تنهاییش را به وسیله او برطرف می‌نماید.۱۸
نام خضر(ع) «بلیا» است و برخی اسم‌های دیگر را گفته‌اند، علت اینکه «خضر» نامیده شده این است که بر چوب خشکی نمی‌نشست مگر اینکه سبز می‌شد و نیز گفته شده که هرگاه نماز بگذارد اطرافش سبز می‌شود، ۱۹ و گفته‌اند برای اینکه او در سرزمین سفیدی بود که به یک‌باره تکان خورد و سبز شد.
در نجم الثاقب روایت شده که حضرت قائم(ع) به هر سرزمینی که بگذرند، سبز و پرگیاه می‌شود و آب از آنجا می‌جوشد، و چون از آنجا بروند آب فرو می‌رود و زمین به حال خود برمی‌گردد.
خضر(ع)، خداوند متعال به او قدرت و نیرویی عنایت فرموده که به هر شکلی که بخواهد، درمی‌آید؛ چنان‌که امام صادق(ع) فرموده‌اند.۲۹
حضرت قائم(ع) را نیز خداوند همین قدرت را عنایت فرموده، روایات و حکایاتی که بر این معنی دلالت می‌کند، بسیار است.
حضرت خضر(ع) مأمور به علم باطن بود، چنان‌که به موسی(ع) گفت:
إنّک لن تستطیع معی صبراً و کیف تصبر علی مالم تحط به خبراً.۲۱
قائم(ع) نیز مأمور به علم باطن است.
خضر(ع) وجه کارهایش آشکار نشد مگر بعداز آنکه خود فاش کرد.
حضرت قائم(ع) نیز وجه غیبتش آن‌طور که باید مکشوف نمی‌شود مگر بعداز ظهور.
خضر(ع) هرسال در مراسم حج شرکت می‌کند و تمام مناسک را انجام می‌دهد.
حضرت قائم(ع) نیز هرسال در مراسم حج شرکت نموده و مناسک را به‌جای می‌آورند. که روایات مختلفی از معصومین(ع) بر این امر تصریح دارد.


پی‌نوشت
:
٭برگرفته از: مکیال المکارم در فواید دعا برای قائم(ع).
۱. علامه مجلسی، محمدباقر، بحارالأنوار، ج۵۳، ص۹.
۲. شیخ صدوق، محمد بن علی بن حسین بن بابویه، کمال‌الدین و تمام النعمه، ج۲، ص ۳۴۵.
۳. سوره هود(۱۱)، ایه ۷۱ و ۷۲.
۴. راوندی، خرائج و جرائح، ص ۷۲.
۵. سوره هود(۱۱)، آیه ۸۱.
۶. شیخ صدوق، همان، ج ۲، ص ۴۳۱.
۷. سوره یوسف (۱۲)، آیه ۸۴.
۸. علامه مجلسی، همان، ج ۱۰۱، ص ۳۲۰.
۹. سوره یوسف (۱۲)، آیه ۸۷.
۱۰. همان، آیه ۸۸.
۱۱. شیخ صدوق، همان، ج ۱، ص ۳۲۹.
۱۲. علامه مجلسی، همان، ج ۵۲، ص ۲۸۰.
۱۳. سوره یوسف(۱۲)، آیه ۳۳.
۱۴. شیخ صدوق، همان، ج ۱، ص ۳۲۹.
۱۵. همان، ج ۱، ص ۳۲۷.
۱۶. علامه مجلسی، همان، ج ۴۷، ص ۱۳۸.
۱۷. شیخ صدوق، همان، ج ۲، ص ۳۵۷.
۱۸. همان، ج ۲، ص ۳۹۰.
۱۹. همان، ج ۲، ص ۳۹۱.
۲۰. قمی، علی بن ابراهیم، تفسیر، ۴۰۴.
۲۱. سوره کهف (۱۸)، آیه ۶۷.

 
ماهنامه موعود شماره ۵۸ 

همچنین ببینید

من مهدى هستم‏

سيد جمال الدين حجازى‏اين ماجرا مربوط به شخصى است كه «حسن عراقى» نام داشت. او در زهد و معنويت به جايى رسيد كه همرديف بزرگان عصر خويش قرار ...

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *