به مناسبت فرا رسیدن سالروز میلاد فرخنده امام علی النقی(ع) ۴۰ حدیث نورانی از آن حضرت با موضوعاتی نظیر خدا ترسی، فروتنی، شکرگزاری، پرهز از تملق، صله رحم و … منتشر میشود.
ابوالحسن امام علی النقی الهادی علیهالسلام پیشوای دهم شیعیان، در نیمه ذی حجه سال ۲۱۲ هجری قمری در اطراف مدینه در محلی به نام «صُریا» به دنیا آمد. پدرش پیشوای نهم، امام جواد علیهالسّلام و مادرش بانوی گرامی سمانه است که کنیزی با فضیلت و با تقوا بود. مشهورترین القاب امام دهم، نقی و هادی است و به آن حضرت ابوالحسن الثالث نیز میگویند. امام هادی علیهالسّلام در سال ۲۲۰هجری پس از شهادت پدر گرامیشان که هنوز بیش از هشت سال نداشت، به امامت رسید.
به مناسبت سالروز میلاد آن امام همام، ۴۰ حدیث نورانی تقدیم مخاطبان گرامی میشود:
۱. یگانگی خدا
لَمْ یزَلِ اللهَ وَحْدَهُ لاشیء معه ثُمَّ خَلَقَ الاشیاء بدیعاً و اختار لِنَفْسِهِ اَحْسَنَ الاَسماءِ؛ (بحارالانوار، ج۵۴، ص۸۳.)
خداوند از ازل تنها بود و چیزی با او نبود. سپس اشیا را به صورت نو ظهور آفرید و برای خودش بهترین نامها را برگزید.
۲. فروتنی
التواضع اَن تعطی الناس ما تُحِبُّ ان تُعطاهُ؛ (الکافی، ج۲، ص۱۲۴)
فروتنی آن است که با مردم چنان رفتار کنی که دوست داری با تو چنان باشند.
۳. نقد پذیری
لبعض موالیه: عاتِبْ فلاناً و قل له ان الله اذا اراد بِعَبْدٍ خیراً اذا عُوتِبَ قَبِلَ (وسائل الشیعه، ج۲، ص۱۸)
امام هادی(ع) به یکی از دوستانش فرمود: فلانی را توبیخ کن و به او بگو: خداوند چون خیر بندهای خواهد، هر گاه توبیخ شود، بپذیرد (و در صد جبران نقص براید).
۴. جایگاه اجابت دعا
اِنَّ للهِ بقاعاً یحِبُّ اَن یدْعی فیها فَیستَجیبَ لِمَن دَعاهُ و الحَیرُ منها؛ (بحارالانوار، ج۹۸، ص۱۱۳.)
همانا برای خداوند بقعههای است که دوست دارد در آنها به درگاه او دعا شود و دعای دعا کننده را به اجابت برساند، و حائر حسین(ع) یکی از آنهاست.
۵. دنیا جایگاه آزمایش
ان الله جَعَلَ الدنیا دار بلوی و الآخره دار عقبی، و جَعَلَ بَلْوَی الدنیا لِثوابِ الاخرهِ سَبَباً و ثوابَ الاخرهِ مِنْ بَلْوی الدنیا عِوَضاً (بحارالانوار، ج۷۵، ص۳۵۶.)
همانا که خداوند دنیا را سرای امتحان و آزمایش، و آخرت را سرای رسیدگی، و بلای دنیا را وسیله ثواب آخرت، و ثواب آخرت را عوض بلای دنیا قرار داده است.
۶. ستمکار بردبار
اِنَّ الظالِمَ الحالِمَ یکادُ اَنْ یعضی علیه بِحِلْمِهِ، و انَّ المُحِقَّ السَّفیه یکادُ ان یطْفِیءَ نُورَ حَقِّهِ بِسَفهِهِ (تحف العقول، ص۲۹۸.)
به راستی ستمکار بردبار، بسا که به وسیله حلم و بردباری خود از ستمش گذشت شود و حقدار نابخرد، بسا که به سفاهت خود نور حق خویش را خاموش کند.
۷. انسان بیشخصیت
مَنْ هانَتْ علیه نَفْسَهُ فلاتَأمَنْ شَرَّهُ (بحارالانوار، ج۷۲، ص۳۰۰.)
کسی که خود را پست شمارد، از شر او در امان مباش.
۸. حکمت ناپذیری دل فاسد
اَلْحِکْمَهُ لا تَنْجَعُ فی الطّباع الفاسِدَهِ (بحارالانوار، ج۷۵، ص۳۷۰.)
حکمت، اثری در دلهای فاسد نمیگذارد.
۹. خدا ترسی
مَنْ اتَّقی الله یتَّقی، وَ مَنْ اطاعَ لله یطاع، و من اطاعَ الخالق لم یبال سَخَطَ المَخْلُوقین، و مَنْ اَسْخَطَ الخالق فَلییقَنَ ان یحِلَّ به سَخَطَ المَخلوقین؛ (بحارالانوار، ج۶۸، ص۱۸۲)
هر کسی از خدا بترسد، مردم از او بترسند، هر که خدا را اطاعت کند، از او اطاعت کنند، و هرکه مطیع آفریدگار باشد، باکی از خشم آفریدگار ندارد، و هر که خالق را به خشم آورد، باید یقین کند که به خشم مخلوق دچار میشود.
۱۰. اطاعت خیرخواه
مَنْ جَمَعَ لَکَ وَدَّهُ وَ رایهُ فَاجْمَعْ له طاعَتَکَ؛ (تحف العقول، ص۴۸۳.)
هر که دوستی و نظر نهاییاش را برای تو همه جانبه گرداند، طاعتت را برای او همه جانبه گردان.
۱۱. اوصاف پروردگار
اِنَّ اللهَ لا یوصَفُ اِلاَّ بِما وَصَفَ به نَفْسَهُ وَ اَنّی یوصَفُ الذَّی تَعجِزُ الحَواسُّ اَنْ تُدْرِکَهُ وَ الاَوْهامُ اَنْ تَنالُهُ وَ الخَطَراتِ اَنْ تَحُدَّهُ وَ الاَبْصارُ عَنِ الاحاطَهِ بِه نَای فی قُرْبِهِ وَ قَرُبَ فِی نَایهِ، کَیفَ الکَیفَ بِغَیر اَنْ یقال: کَیفَ، وَ اینَ اْلاینَ بِلا أن یقالَ: اینَ هُو، مُنْقَطِعُ الکَیفِیهِ وَ الاینیهِ الواحِدُ الاَحَدُ، جَلَّ جَلالُهُ و تَقَدَّسَتْ اسْماؤُهُ؛ (بحارالانوار، ج۴، ص۳۰۳)
به راستی که خدا جز بدانچه خودش را وصف کرده است، وصف نشود. کجا وصف شود آن که حواس از درکش عاجز است، و تصورات به کنه او پی نبرند، و در دیدهها نگنجد، او با همه نزدیکیاش دور است و با همه دوریاش نزدیک، کیفیت و چگونگی را پدید آورده، بدون اینکه خود کیفیت و چگونگی داشته باشد. مکان را آفریده، بدون این که خود مکانی داشته باشد. او از چگونگی و مکان برکنار است، یکتای یکتاست، شکوهش بزرگ و نامهایش پاکیزه است.
۱۲. رذایل اخلاقی
اَلْحَسَدُ ماحِقُ الحَسَناتِ، وَ الزَّهْوُ جالِبُ المَقتِ، وَالعُجْبُ صارِفُ عَنْ طَلَبَ الِعِلْمِ داعٍ اِلی الغَمْطِ وَ الجَهْلِ، وَ البُخْلُ اَذَمُّ اْلاَخْلاقِ وَ الَّطَمَعُ سَجیهٌ سَیئَهٌ؛ (بحارالانوار، ج۶۹، ص۱۹۹.)
حسد نیکوییها را نابود سازد، و فخر فروشی دشمنی آورد، و خودپسندی مانع از طلب دانش است و به سوی خواری و جهل فرامیخواند، و بخل ناپسندیدهترین خلق و خوی است، و طمع خصلتی ناروا و ناشایست است.
۱۳. خدا، آری. روزگار، نه!
روزی یکی از یاران امام هادی(ع) که بر اثر تصادف با حیوانی صدمه دیده بود، بر آن حضرت وارد شد و با اشاره به زخمهایی که برداشته بود، به روزگار بد میگفت. آن حضرت، خطاب به او سخنی به این مضمون فرمودند: روزگار را ملامت نکن؛ زیرا همه حوادث عالم به دست خداوند است و روزگار هیچ نقشی در پیدایش امور ندارد و غیر خداوند به گونه مستقل در زندگی مردم مؤثر نیستند و نیز فرمودند: «لاتَعُدْ و لاتَجْعَل للایام صنعاً فی حکم الله؛ یعنی برای روزگار اثر و نقشی در حکم خداوند، به حساب نیاور و قرار مده.».
آن شخص با شنیدن سخنان امام، به واقعیت امر، آگاه شد و توبه کرد. (وسائل الشیعه، ج۷، ص۵۰۹)
۱۴. نتیجه بی اعتنایی به مکر خدا
من اَمِنَ مَکرَ الله و الْیمَ اَخْذِهِ، تَکَبَّرَ حَتی یحِلَّ به قضاؤه و نافَذَ اَمْرُهُ، وَ مَنْ کان علی بینَهِ مِنْ رَبَّهِ هانَتْ علیه مَصائِبُ الدنیا و لو قُرِضَ و نُشِرَ؛ (تحف العقول، ص۴۸۳.)
هر که از مکر خدا و مؤاخذه دردناکش آسوده باشد، تکبر پیشه کند تا قضای خدا و امر نافذش او را فراگیرد، و هر که بر طریق خدا پرستی محکم و استوار باشد، مصائب دنیا بر وی سبک اآد؛ اگر چه (بدنش) قیچی شود و ریز ریز گردد.
۱۵. تقیه
لو قلتُ اِنَّ تارِکَ التَّقیهِ کتارک الصَّلاهِ لَکُنْتُ صادقاً؛ (وسائل الشیعه، ج۱۶، ص۲۱۱.)
اگر بگویم: هر کس تقیه را ترک کند، مانند کسی است که نماز را ترک کرده، هر آینه راست گفتهام.
۱۶. شکرگزار و شکر
اَلشَّاکِرُ اَسْعَدُ بِالشُّکْرِ مِنْهُ بِالنِّعْمَهِ الَّتِی اَوْجَبَتِ الشُّکْرَ لِاَنَّ النِّعَمَ مَتاعٌ وَ الشُّکْرَ نِعَمٌ وَ عُقْبی؛ (بحارالانوار، ج۷۱، ص۴۱۷.)
شخص شکرگزار به سبب شکر، سعادتمندتر است تا به سبب نعمتی که باعث شکر شده است؛ زیرا نعمت کالای دنیاست و شکرگزاری، نعمت دنیا و آخرت است.
۱۷. دنیا جایگاه سود و زیان
اَلدُّنْیا سُوقٌ رَبِحَ فیها قَوْمٌ وَ خَسِرَ آخَروُنَ؛ (بحارالانوار، ج۷۵، ص۳۶۶)
دنیا بازاری است که گروهی در آن سود برند و دستهای زیان بینند.
۱۸. پرهیز از تملق
قال ابوالحسن الثالثُ(ع) لِرَجُلٍ و قَدْ اَکْثَرَ مِنْ اِفْراطِ الثَّناءِ علیه اَقْبِلْ علی شَأنِکَ، فَاِنَّ کَثْرَهَ المَلَقِ یهْجُمُ علی الظِّنَّهِ و اذا حَلَلْتَ مِنْ اَخِیکَ فی مَحَلِّ الثَّقَهِ، فَاعْدِلْ عَنِ المَلَقِ الی حُسْنِ النِّیهِ؛ (بحارالانوار، ج۷۰، ص۲۹۵.)
امام هادی(ع) به کسی که در ستایش از ایشان افراط کرده بود، فرمودند: از این کار خودداری کن؛ زیرا تملّق بسیار، بدگمانی به بار میآورد هنگامیکه در نزد برادر مؤمنت مورد اعتماد و وثوق هستی، از تملق او دست بردار و حسن نیت نشان بده.
۱۹. جایگاه حسن ظن و سوءظن
اذا کان زَمانٌ العَدْلُ فیه اَغْلَبُ مِنَ الجَوْرِ فَحَرامٌ اَنْ تَظُنَّ بِاَحَدٍ سُوءاً حتی یعْلَمَ ذلک منه، و اذا کان زمانٌ الجَوْرُ اَغْلَبُ فیه من العدل فلیس لِاَحَدٍ اَنْ یظُنَّ بِاَحَدٍ خیراً مالم یعْلَمْ ذلِکَ مِنْهُ؛ (بحارالانوار، ج۷۵، ص۳۷۰)
هر گاه در زمانهای عدل بیش از ظلم رایج باشد، بدگمانی به دیگری حرام است، مگر آنکه (آدمی) بدی از کسی ببیند. و هر گاه در زمانی ظلم بیش از عدل باشد، نباید به کسی خوشبین باشد، مگر اینکه به نیکی او یقین کند.
۲۰. زیباتر از زیبایی
خَیرٌ مِنْ الخیر فاعِلُهُ، و اَجْمَلُ من الجمیل قائِلُهُ، و اَرْجَحُ من العلم حامِلُهُ، وَ شَرٌّ مِنَ الشَرِّ جالِبُه، وَ اَهُوَلَ مِنَ الهَوْلِ راکِبُهُ؛ (بحارالانوار، ج۷۵، ص۳۷۰)
بهتر از نیکی، نیکوکاری است، و زیباتر از زیبایی، گوینده آن است، و برتر از علم، حامل آن است، و بدتر از بدی، عامل آن است، و وحشتناکتر از وحشت، آورنده آن است.
۲۱. توقع بیجا
لاتَطْلُبِ الصَّفا مِمَّنُ کَدَرْتَ علیه، وَلاَ الْوَفَاء لِمَنْ غَدَرْتَ به، و لا النُّصحَ مِمَّنْ صَرَفْتَ سُوءَ ظَنِّکَ الیه، فَاِنَّها قَلْبُ غَیرِکَ کَقَلْبِکَ له؛ (بحارالانوار، ج۷۵، ص۳۷۰)
از کسی که بر او خشم گرفتهای، صفا و صمیمیت مخواه، و از کسی که به وی خیانت کردهای، وفا طلب نکن، و از کسی که به او بدبین شدهای، انتظار خیرخواهی نداشته باش که دل دیگران برای تو همچون دل تو برای آنهاست.
۲۲. برداشت خوب از نعمتها
اَلْقُوا النِّعَمَ بِحُسْنِ مُجاوَرَتِها وَ التَمِسُوا الزِّیادَهَ فیها بِالشُّکْرِ علیها، وَاعْلَمُوا اَنَّ النَّفْسَ اَقْبَلُ شَیءٍ لِما اُعْطِِتْ وَ اَمْنَعَ شَیءٍ لِما مُنِعَتْ؛ ۲۲
نعمتها را با برداشت خوب از آنها به دیگران ارائه دهید و با شکرگزاری افزون کنید، و بدانید که نفس آدمی روآورندهترین چیز است به آنچه به آن بدهی، و باز دارندهترین چیز است، از آنچه آن را بازداری.
۲۳. خشم بر زیردستان
اَلْغَضَبُ علی مَنْ تَمْلِکُ لَوْمٌ؛ (بحارالانوار، ج۷۵، ص۳۷۰)
خشم به زیردستان از پستی است.
۲۴. عاق والدین
اَلْعُقُوقُ ثُکْلُ مَنْ لَمْ یثْکَلْ؛ (مستدرک، ج۱۵، ص۱۹۴.)
نافرمانی(فرزند از پدر و مادر) مصیبت مصیبت نادیدگان است.
۲۵. تأثیر صله رحم در طول عمر
اِنَّ الرَّجُلَ لَیکُونَ قَدْ بَقِی مِنْ ثَلاثون سَنَهً فَیکُونَ وُصُولاً لِقَرابَته وُصُولاً لِرَحِمِهِ، فَیجْعَلُها الله ثَلاثه و ثلاثین سَنَهً، وَ إنَّهُ لَیکُونَ قَد بَقِی مِنْ أََجْلِهِِ ثَلاثٌ و ثلاثون سَنَهً فیکون عاقّاً لِقَرابَتِهِ قاطِعاً لِرَحِمِهِ، فَیجْعَلُها الله ثلاثَ سنینَ؛ (بحارالانوار، ج۷۱، ص۱۰۳.)
چه بسا شخصی که مدت عمرش سی سال مقدّر شده باشد، اما به خاطر صله رحم و پیوند با خویشاوندانش، خداوند عمرش را به ۳۳سال برساند، و چه بسا کسی که مدت عمرش ۳۳سال مقدر شده باشد، ولی به سبب آزردن خویشاوندان و قطع رحمش، خداوند عمرش را به سه سال برساند.
۲۶. نتیجه عاق والدین
اَلعُقُوقُ یعَقِّبُ القِلَّهَ اِلَی الذِّلَّه؛ (بحارالانوار، ، ج۷۵، ص۳۱۸)
نارضایتی پدر و مادر، کمی روزی را به دنبال دارد و آدمی را به ذلت میکشاند.
۲۷. بیطاقتی در مصیبت
اَلْمُصِیبَهُ للِصّابِرِ واحِدَهٌ وَ لِلْجازِعِ اِثْنَتانِ؛ (مستدرک، ج۲، ص۴۴۵)
مصیبت برای صابر یکی است و برای کسی که بیطاقتی میکند، دوتاست.
۲۸. همراهان دنیا و آخرت
اَلَنَّاسُ فی الدنیا بالاموالِ و فیالاخره بالاعمال؛ (بحارالانوار، ج۷۵، ص۳۶۸.)
میزان ارزیابی مردم در دنیا با اموالشان و در آخرت با اعمالشان است.
۲۹. شوخی بیهوده
اَلْهَزْلُ فُکاهَهُ السُّفَهاءِ وَصَناعَهُ الْجُهّالِ؛ (بحارالانوار، ج۷۵، ص۳۶۹)
مسخرگی، تفریح سفیهان و هنر جاهلان است.
۳۰. زمان جان دادن
اَذُکُرُ مَصْرَعَکَ بَینَ یدَی اَهْلِکَ و لا طَبِیبٌ یمْنَعُکَ و لا حَبیبٌ ینْفَعُکَ؛ (بحارالانوار، ج۷۵، ص ۳۷۰)
وقت جان دادنت را نزد خانوادهات یاد کن که در آن هنگام طبیبی نیست که جلوی مرگت را بگیرد و نه دوستی که به تو نفع رساند.
۳۱. نتیجه جدال
اَلمِراءُ یفْسِدُ الصَّداقَهَ القَدِیمَهَ وَ یحِلِّلُ العُقْدَهَ الوَثیقَهَ وَ اَقَلُّ ما فیه اَنْ تَکُونَ فیها الْمُغالَبَهُ وَ الْمُغالَبَهُ اُسُّ اَسْبابِ القَطِیعَهِ؛ (بحارالانوار، ج۷۵، ص ۳۶۹)
جدال، دوستی قدیمی را تباه میکند و پیوند اعتماد را میگشاید و کمترین چیزی که در آن است، غلبه بر دیگری است که آن هم سبب جدایی است.
۳۲. درک لذت در کاستی
اَلسَّهَرُ اَلَذُّ لِلْمَنامِ وَ الجُوعُ یزِیدُ فی طِیبِ الطَّعامِ؛ (بحارالانوار، ج۷۵، ص ۳۷۹)
شب بیداری، خواب را لذت بخشتر، و گرسنگی گوارایی غذا را زیاد میکند.
۳۳. اسیر زبان
راکِبُ الحَروُنِ اَسیرُ نَفْسِهِ، وَ الجاهِلُ اَسِیرُ لِسانِهِ؛ (بحارالانوار، ج۷۵، ص ۳۶۹)
کسی که بر اسب سرکش سوار است، اسیر هوای نفس خویش و نادان اسیر زبان خوش است.
۳۴. تصمیم قاطع
اَذْکُرْ حَسَراتِ التَّفْرِیطِ بِاَخْذِ تَقْدیمِ الْحَزْمِ؛ (بحارالانوار، ج۷۵، ص ۳۷۰)
افسوس خوردن کوتاهی در انجام دادن کار را، با تصمیمگیری قاطع جبران کن.
۳۵. خشم و کینهتوزی
اَلْعِتابُ مِفْتاحُ الثِّقالِ وَ العِتابُ خَیرٌ مِنَ الحِقدِ؛ (بحارالانوار، ج۷۵، ص ۳۶۹)
سرزنش و تندی کلید کم مهری است، و سرزنش بهتر از کینه توزی است.
۳۶. ظهور مقدّرات
المقادیرُ تُرِیکَ ما لم یخْطُرْ بِبالِکَ؛ (اعلام الدین، ص۳۱۱)
مقدرات چیزهایی را بر تو نمایان میسازد که به فکرت خطور نکرده است.
۳۷. خودخواهان مغضوب
مَنْ رَضِی عَنْ نَفْسِهِ کَثُرَ السَّاخِطُونَ علیه؛ (بحارالانوار، ج۷۵، ص ۳۶۸)
هر که از خود راضی باشد، خشمگیران بر او زیاد خواهند بود.
۳۸. تباهی فقر
اَلْفَقْرُ شِرَّهُ النَّفْسِ وَ شِدَّهُ الْقُنُوطِ؛ (بحارالانوار، ج۷۵، ص۳۶۸.)
فقر مایه آزمندی نفس و سبب ناامیدی زیاد است.
۳۹. راه پرستش
لو سَلَکَ النّاسُ وادِیاً وسیعاً لَسَلَکْتُ وادِی رَجُلٍ عَبَدَ اللهَ وَحْدَهُ خالصاً؛ (بحارالانوار، ج۶۷، ص۱۱۲)
اگر مردم به راههای گوناگون روند، من به راه کسی که تنها خدا را خالصانه میپرستد، خواهم رفت.
۴۰. آشکار نکردن برنامهها
اِظْهارُ الشی قبل اَنْ یسْتَحْکِمَ مُفْسِدَهٌ له؛ (تحف العقول، ص۴۵۷)
آشکار کردن هر کاری پیش از آنکه به سامان برسد، آفت آن کار است.
فارس