آنان که به طریق معمول، دربارهاندیشه و زندگانی امام خمینی(ره) داد سخن میدهند یا قلمفرسایی میکنند، بعضی آن حضرت را صرفاً پرچمدار مبارزه با سلسله پهلوی و حکومت سفاک شاهنشاهی دانسته، سراسر زندگانی و مبارزات آن بزرگمرد را در این محور خلاصه میکنند. جریانی که امام خمینی(ره) در برابر آن قیام کرد و تا آخرین لحظه حیات پربرکتش از مبارزه با آن لحظهای غفلت نورزید، نه فقط اسلام و امت مسلمان ایران، بلکه مجموعه فرهنگ، اقتصاد، و اجتماع جهانی را به مخاطره افکنده است.
امام خمینی(ره) از آغاز علنی شدن قیام خویش در سال ۱۳۴۱ شمسی، طیّ نطقی مبسوط، در اینباره فرمود:
حالا که خطر وارد شده است؛ و آن، خطر یهود است، ۱… آقایان بدانند که خطر امروز بر اسلام کمتر از خطر «بنیامیه» نیست.
عمدهترین جریان خطرآفرین برای اسلام
هدف این مقاله، یافتن پاسخی برای این پرسش مبنایی است که از دید امام خمینی(ره)، عمدهترین جریان خطرآفرین برای اسلام و مسلمین و بلکه جهان بشریت ـ به ویژه در دوران کنونی ـ کدام است؟ نویسنده محترم در پی آن است تا شیوههای برخورد حضرت امام(ره) را با این خطر سهمگین مورد بررسی قرار دهد.
آنان که به طریق معمول، دربارهاندیشه و زندگانی امام خمینی(ره) داد سخن میدهند یا قلمفرسایی میکنند، بعضی آن حضرت را صرفاً پرچمدار مبارزه با سلسله پهلوی و حکومت سفاک شاهنشاهی دانسته، سراسر زندگانی و مبارزات آن بزرگمرد را در این محور خلاصه میکنند. جریانی که امام خمینی(ره) در برابر آن قیام کرد و تا آخرین لحظه حیات پربرکتش از مبارزه با آن لحظهای غفلت نورزید، نه فقط اسلام و امت مسلمان ایران، بلکه مجموعه فرهنگ، اقتصاد، و اجتماع جهانی را به مخاطره افکنده است.
امام خمینی(ره) از آغاز علنی شدن قیام خویش در سال ۱۳۴۱ شمسی، طیّ نطقی مبسوط، در اینباره فرمود:
حالا که خطر وارد شده است؛ و آن، خطر یهود است، ۱… آقایان بدانند که خطر امروز بر اسلام کمتر از خطر «بنیامیه» نیست.۲
البته سلطه وحشتناک و همه جانبه یهود و دستپروردگان آنها بر مراکز و محافل حساس ایران [آن روز]، از یک سو؛ و اشغال قبله اول مسلمانان و معراجگاه پیامبر خاتم از سوی دیگر، تهاجمی سهمگین بود که غیرتمندان جهان نسبت به آن احساس خطر میکردهاند اما دامنه خطر به همین جا محدود نمیشود. سیطره این جماعت بر اهرمهای قدرت سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، و… در جهان، خصوصاًً مغربزمین، و تعقیب استراتژی اشغال سرزمینهای پهناور و زرخیز اسلامیبرای تحقق یافتن شعار «از نیل تا فرات»، توطئهای بزرگتر است که سایه شوم آن بر سر جهان اسلام سنگینی میکند.با آگاهی دقیق و حکیمانه از این واقعیتها بود که امام خمینی(ره) نوک پیکان مبارزه خویش را به سمت یهود و اسرائیل نشانه گرفت. و هم از این رو بود که او همه مشکلات جهان اسلام، از جمله ایران زیر سلطه پهلوی را از این زاویه تحلیل میکرد:
این جانب، حسب وظیفه شرعیه، به ملت ایران و مسلمین جهان اعلام خطر میکنم؛ قرآن کریم و اسلام در معرض خطر است. استقلال مملکت و اقتصاد آن در معرض قبضه صهیونیستهاست۳ خطر اسرائیل و عمال آن را به مردم تذکر دهید. در نوحههای سینهزنی، مصیبتهای وارده بر اسلام و مراکز فقه و دیانت و انصار شریعت [را] یادآور شوید.۴
حضرت امام(ره) پرچم مبارزه با برنامهها، اهداف، و عملکرد جنایتبار صهیونیسم جهانی را که در چند محور ذیل قابل تلخیص است، در دستان مبارک خویش گرفته بود:
الف) مسئله قدس، ب) سلطه بر ایران شاهنشاهی و ایجاد روابط مستحکم و گسترده با رژیم پهلوی، ج) پیگیری استراتژی ایجاد «اسرائیل بزرگ» و اشغال ممالک اسلامی منطقه، با هدف تحقق بخشیدن به شعار دیرینه «از نیل تا فرات»، د) سیطره همهجانبه بر نظام حاکم جهانی.
-
مسئله قدس
حضرت امام در تمام دوران مبارزات خویش، مسلمانان را تشویق میکرد که برای آزادی قدس و فلسطین و محو رژیم نامشروع صهیونیستی بکوشند. در دیدگاه ایشان، همواره مسئله فلسطین در رأس مسائل و مشکلات مسلمین و بزرگترین مصیبتجهان اسلام است:
از مصیبتهای بزرگ مسلمین، قضیه اسرائیل تجاوزکار است۵
ما میگوییم، اسرائیل باید از صفحه روزگار محو شود و بیتالمقدس مال مسلمین و قبله مسلمین است۶
غصب فلسطین و کشتار و اخراج و آواره ساختن میلیونها زن و مرد و کودک بیدفاع و بیپناه فلسطینی، همراه با جنایات وحشتناک و مکرر در آن سرزمین و ویران ساختن صدها شهر و روستا و مکان مقدس مسلمانان و قتلعام مستمر کودکان و جوانان به پا خاسته آن سامان، مسئلهای نیست که بررسی آن در یک کتاب یا مقاله بگنجد. از این گذشته، نباید فراموش کرد که توطئه اشغال فلسطین و ایجاد «اسرائیل» در قلب جهان اسلام، سرفصل توسعهطلبی گستردهای است که متأسفانه هنوز ملتهای مسلمان از عمق و گستره آن، آگاهی کافی نیافتهاند. امروز، حتی جنایات صهیونیستها در سرزمینهای اشغالی و درد جانکاه میلیونها آواره فلسطینی در کشورهای مختلف، هنوز برای مسلمانان به خوبی تشریح نشده است. نیز عمق فاجعه اشغال فلسطین و ابعاد توطئه اشغالگران و حامیان جهانی آنها، برای مردم کشورهای اسلامی تفسیر نگشته است.
حضرت امام خمینی(ره)، با تمام وجود، این حقایق را درک کرد و یکتنه به مبارزه با اشغالگران برخاست. او همواره مسلمانان، به خصوص رهبران و اندیشمندان امت، را به مبارزه برای نابودی دشمن مشترک اسلام، یعنی رژیم غاصب صهیونیستی، و آزادی سرزمین فلسطین دعوت مینمود:
بیش از بیست سال است فریاد کردهایم که اجتماع کنید و این غده سرطانی را از بین مسلمین بیرون کنید. بیتالمقدس را از او بگیرید؛ کشورهای اسلامی را از این غده سرطانی آزاد کنید.۷
حضرت امام نه تنها مصیبت اشغال را در رأس مصیبتهای جهان اسلام میدانست، بلکه معتقد بود که این مسئله در گسترهای فراتر از محدوده زمان یا مکان خاص جای دارد: «مسئله قدس یک مسئله شخصی و یک مسئله مخصوص به یک کشور و یا یک مسئله مخصوص به مسلمین جهان در عصر حاضر نیست بلکه حادثهای است برای موحدین جهان و مؤمنان اعصار گذشته و حال و آینده؛ از روزی که مسجدالاقصی پیریزی شد تا آنگاه که این سیاره در نظام هستی در گردش است. و چه دردناک است برای مسلمانان جهان در عصر حاضر که با داشتن آن همه امکانات مادی و معنوی، مرأی و منظر آنان، به پیشگاه خداوند متعال و رسولان عالیقدرش این چنین جسارت واقع شود؛ آن هم از یک مشت اوباش جنایتکار! و چه ننگ است برای دولتهای اسلامیکه با در دست داشتن شریان حیاتی ابرقدرتهای جهان، بنشینند و تماشاگر باشند که آمریکا، ابرجنایتکار تاریخ، یک عنصر فاسد بیارزش را در مقابل آنان علم کند و با عدهای ناچیز، عبادتگاه مقدس و قبله اول آنان را غصب نموده و با کمال وقاحت در مقابل آنان قدرتنمایی کند! و چه شرمآور است سکوت در مقابل این فاجعه بزرگ تاریخ…!»۸
-
تسلط یهود بر ایران شاهنشاهی
سلطه روزافزون یهودیان و دستپروردگان آنها بر ایران شاهنشاهی که روابط عمیق سران پهلوی با رژیم صهیونیستی از آن حکایت میکرد یکی از انگیزههای قیام حضرت امام خمینی(ره) در برابر حاکمیت پهلوی بود. در دیدگاه آن حضرت، شاه از کارگزاران صهیونیستها بود که مأموریت داشت تا زمینههای گسترش نفوذ آنها در این کشور اسلامی را فراهم سازد:
اینجانب کراراً خطر اسرائیل و عمال آن را که در رأس آنها، شاه ایران است گوشزد کردهام. ملت اسلام تا این جرثومه فساد را از بن نکنند، روی خوش نمیبینند و ایران تا گرفتار این دودمان ننگین است، روی آزادی نخواهد دید. از خداوند متعال، نصرت مسلمین و خذلان اسرائیل و عمال سیاه آن را خواستارم.۹
بر کسی پوشیده نیست که ایران به لحاظ موقعیت خاص تاریخی ـ فرهنگی و نیز وضعیت ویژه جغرافیایی ـ اقتصادی، در قرون اخیر، پیوسته دستخوش توطئهچینی یهود و دستپروردگان آن بوده است. در عصر پهلوی، نهادها و محافل مخفی و قدرتمند صهیونیسم جهانی در تمام شئون اقتصادی، سیاسی، فرهنگی، نظامی، و اطلاعاتی ـ امنیتی دخالت داشتند. بر اساس مدارک موجود، یهودیها و مأمورانشان سمتهای حساس کشور را برعهده داشتند. و در جنبههای گوناگون، امور را در جهت برنامهها و اهداف خود سوق میدادند. به عبارتی، آنان طراح و برنامهریز حکومت پهلوی نیز بودند. هشدارهای عالمانه حضرت امام نسبت به خطر گسترده و فزاینده یهود در آن دوران سیاه، در زمره معتبرترین مدارک تاریخی جای دارند. این گنجینه گرانبها، همچنین نشانگر مبارزات حماسی بزرگمردی است که با الهام از فرهنگ عاشورا، به نبرد با دشمن مهاجم برخاست.
امام خمینی(ره)، به پیروی از جد بزرگوارش ـ حسینبن علی(ع) ـ زمانی پرچم مبارزه را بر دوش گرفت که خصم با تمام امکانات خویش، در میدان حاضر بود و همه اهرمهای قدرت را در دست داشت. در حقیقت، محمدرضا پهلوی به عنوان سرکرده مأموران اسرائیل، ایران شاهنشاهی را پایگاه نظامی و جاسوسی صهیونیسم جهانی ساخته بود. در این میان، حضرت امام که به حقانیت مبارزهاش یقین کامل داشت، لحظهای از حرکت پیامبرگونهاش باز نایستاد: «امروز به من اطلاع دادند که بعضی اهل منبر را بردهاند در «سازمان امنیت» و گفتهاند، شما با سه چیز کار نداشته باشید، دیگر هر چیز میخواهید بگویید؛ یکی، شاه را کار نداشته باشید، یکی هم اسرائیل را کار نداشته باشید؛ یکی هم نگویید دین در خطر است. این سه تا امر را کار نداشته باشید، هر چه میخواهید بگویید. خوب؛ اگر این سه تا امر را کنار بگذاریم، دیگر چه بگوییم؟ ما هر چه گرفتاری داریم، از این سه تاست؛ تمام گرفتاریهای ما. اسرائیل مملکت را به باد میدهد. اسرائیل سلطنت را میبرد؛ عمال اسرائیلی، آقا! اسرائیل دوست اعلیحضرت است؟ یک چیزهایی، یک حقایقی در کار است… میگویند از شاه و اسرائیل حرف نزنید. رابطه بین شاه و اسرائیل چیست؟ شاید به نظر سازمان امنیت، شاه یهودی باشد. این که ادعای اسلام میکند و میگوید «من مسلمانم» و بر حسب ظواهر هم مسلمان است، شاید سری در کار باشد..۱۰. افشای نقشههای پنهان و خزنده یهود بر ضد دین و امت اسلام، آن هم در زمان اوج قدرت این جماعت در ایران، نه تنها نشانگر بینش عمیق و حکیمانه امام راحل(ره)، بلکه بیانگر مردانگی و همت بلند آن حضرت بود:
اسرائیل نمیخواهد در این مملکت دانشمند باشد؛ اسرائیل نمیخواهد در این مملکت قرآن باشد؛ اسرائیل نمیخواهد در این مملکت علمای دین باشند؛ اسرائیل نمیخواهد در این مملکت احکام اسلام باشد. اسرائیل به دست عمال سیاه، مدرسه [= فیضیه] را کوبید؛ ما را میکوبند؛ شما ملت را میکوبند؛ میخواهند اقتصاد شما را قبضه کنند؛ میخواهند زراعت و تجارت شما را از بین ببرند؛ میخواهند در این مملکت دارای ثروتی باشند، ثروتها را تصاحب کنند به دست عمال خود؛ این چیزهایی که مانع هستند، چیزهایی که سد راه هستند، سدها را بشکنند. قرآن سر راه است، باید شکسته شود؛ روحانیت سد راه است، باید شکسته شود؛ مدرسه فیضیه سد راه است، باید خراب شود؛ طلاب علوم دینیه ممکن است بعدها سد راه شوند، باید از پشت بامها بیفتند؛ باید سر و دست آنها شکسته شود. برای این که اسرائیل به منافع خودش برسد، دولت ما به تعبیعت اسرائیل، ما را اهانت میکند۱۱
از دیدگاه حضرت امام(ره)، توطئه خزنده و خطرناک یهود برای تسلط بر اهرمهای قدرت در ممالک اسلامی ـ از جمله ـ نه تنها در دوره سلطنت پهلوی، بلکه در گسترهای بس طولانیتر جریان داشته است:
عمال اسرائیل در ایران، در هر جا انگشت میگذاری، میبینی که یکی از اینها هست: مراکز حساس، خطرناک. این [یهودی]ها آنهایی بودند که در «شمیران» توطئه کردند «ناصرالدین شاه» را بکشند و مملکت ایران را قبضه کنند. اینها حکومت را از خودشان میدانند. اینها در کتابهایشان نوشتهاند، در مقالاتشان نوشتند: «حکومت مال ماست. باید یک سلطنت جدیدی به وجود بیاوریم و یک حکومت جدیدی به وجود بیاوریم»…۱۲
به منظور شناخت بیشتر بینش ژرف و داهیانه حضرت امام و مبارزات حسینوار آن مرد بزرگ با دشمن اصلی، بجاست تا به پارهای از اسناد تاریخی اشاره کنیم.
طبق مدارک موجود، در دوران حساس مشروطه تا کودتای رضاخان، رئیسالوزرا (نخستوزیر)های دولتهای مختلف از مأموران شبکه جهانی یهود و به عبارتی دقیقتر: سازمان جهانی «فراماسونری» بودند. این عده، هم از لحاظ فکری و هم از جنبه تشکیلاتی، موظف به فرمانبرداری از کارفرمایان خود بودند و در اجرای برنامههای سیاسی، اقتصادی، و فرهنگی آنها از هیچ تلاشی فروگذار نکردند. صرفنظر از شخصیتهای مورد اشاره، وزرا و صاحبمنصبانی دیگر نیز دارای چنین ماهیت و وابستگیهایی بودند که تشریح عملکرد خائنانه آنان از عهده این نوشتار خارج است.
اینک، به ماهیت یکی از اینگونه افراد، به طور گذرا میپردازیم. و آگاهان از مسائل تاریخی و سیاسی میدانند که با روی کار آمدن رضاخان، کفالت نخستوزیری به یکی از چهرهها و مهرههای رمزآمیز تاریخ معاصر ایران، «محمدعلی فروغی»، واگذار گردید. او در دوران سلطنت رضاخان، چهار بار به نخستوزیری منصوب شد. پس از روی کار آمدن «محمدرضا پهلوی» و در دوران اول پادشاهی وی نیز فروغی سه بار به نخستوزیری رسید. ناگفته نماند که این شخص در دوره قاجاریه هم چندین بار وزیر دارایی، وزیر عدلیه، و وزیر امور خارجه گشته. در برخی دیگر از وزارتخانهها و ادارات مهم آن زمان نیز سمتهای حساس را دارا بوده است. جالب توجه است که هم سلطنت رضاخان و هم سلطنت پسرش محمدرضا با نخستوزیری فروغی شد. او علاوه بر عهدهداری مأموریتهای خارجی، جمعاً پنج بار وزیر امورخارجه، چهار بار وزیر دارایی، سه بار وزیر عدلیه، چهار بار وزیر جنگ، یک بار وزیر اقتصاد ملی، و یک بار وزیر دربار بود.۱۳
با این حال، محمدعلی فروغی بیشتر به عنوان یک دانشمند به جامعه معرفی شده است. خوب است بدانید که جدّ بزرگ این خانواده فروغی از یهودیان «بغداد» بوده است، و محمدعلی فروغی، خود، از سرکردگان و فعالان سازمان «فراماسونری»، بنیانگذار و استاد اعظم «لژ بیداری ایران»، و از خادمان دانشمندمآب یهودیت جهانی در کشور ما بود.۱۴ به طور مختصر باید به این واقعیت اشاره نمود که نقش و عملکرد چندین بعدی فروغی و امثال او در تاریخ معاصر ایران، بسیار وحشتناک و تکاندهنده است. به این سان، جای تأسف و تعجب است که هنوز جوانان دانشجو و دانشپژوه کشور ما، درباره چنین مهرههایی آگاهی کافی ندارند.
یهود، برای دستیابی به اهداف پنهان خود، به انتخاب مقامهای درجه اول کشور بسیار اهمیت میداد. در مورد روی کار آمدن رضاخان، همین اشاره کافی است که:
صعود سلطنت رضاخان را گامی از سوی صهیونیسم، به منظور تأمین شرایط لازم برای تأسیس «تمدن یهود» در خاورمیانه [و بلکه ایجاد و استقرار سلطنت جهانی یهود] ارزیابی کنیم. این گام توسط «اردشیر ریپورتر»، سرجاسوس انگلیس در ایران، به فرجام رسید و رژیمی ضداسلامی مردم ایران، این نیروی عظیم را از منطقه خاورمیانه بیگانه و منزوی سازد.۱۵
پس از رضاخان، فرزند و ولیعهد او به سلطنت نشست و ادامه نقش و مأموریت پدر به او تفویض شد. در مدت ۳۷ سال سلطنت محمدرضا، سراسر کشور جولانگاه محافل و مأموران «یهودی ـ ماسونی» گردید. اکثر کسانی که در این مدت به عنوان نخستوزیر انتخاب شدند، یا از دستان و اعضای بلندپایه لژهای فراماسونری بودند و یا از دستنشاندگان و مأموران یهود و ماسون؛ در این زمینه نیز به نمونهای اکتفا میکنیم:
«امیرعباس هویدا» از نخستوزیران معروف دوران سلطنت محمدرضا پهلوی به شمار میرفت. او از نوادگان «میرزا یعقوب» یهودی و از بهائیان مشهور و عضو بلندپایه فراماسونری ایران بود. وی از بهمن ۱۳۴۳ تا مرداد ۱۳۵۶، حدود سیزده سال سمت نخستوزیری را بر عهده داشت و در میدانی به پهنه ایرانزمین، یکهتازی میکرد:
در دوران هویدا، پیوندهای نهان و عیان دربار پهلوی با محافل قدرتمند و چپاولگر غرب و صهیونیسم جهانی، به مستحکمترین شکل خود رسید۱۶
البته میان کسانی چون «فروغی»، «هویدا»، «منصور»، «زاهدی»، «عَلَم»، «اقبال» و «شریف امامی» ـ که در دوران محمدرضا، نخستوزیر بودند ـ و برخی از وزرا و امرا و اشرافزادگان ـ که با محافل پشتپرده یهودی ـ فراماسونری ارتباط پنهان و تشکیلاتی داشتند ـ چندان نمیتوان فرق نهاد زیرا همه این افراد در حد توان و موقعیت خویش، خدمات شایانی به محافل جهانی یهود و خیانتهای جبرانناپذیری به ملت ایران و فرهنگ اسلامی این سرزمین کردند.
این حقایق حساس، هیچگاه از دید امام خمینی(ره) دور نماند. او در دوران سیاه سکوت و سکون با فریادها و پیامهای حسینوار خود، چهره دشمنان را افشا نمود و لحظهای در مبارزه با آن سستی نورزید:
تأسف بالاتر، تسلط اسرائیل و عمال اسرائیل است بر بسیاری از شئون حساس مملکت؛ و قبضه نمودن اقتصادیات آن، به کمک دولت و عمال دستگاه جبار۱۷
در دیدگاه امام خمینی، هدف اصلی دشمن آن بود که فرهنگ نورانی اسلام را از صحنه اجتماع بزداید و علمای راستین را در میان مردم منزوی سازد. «سازمان اطلاعات و امنیت» رژیم شاهنشاهی نیز به دستور کارفرمایان جهانی خویش، با تمام توان در این جهت تلاش میکرد:
هدف اجانب، قرآن و روحانیت است. دستهای ناپاک اجانب با دست این قبیل دولتها قصد دارد قرآن را از میان بردارد و روحانیت را پایمال کند. ما باید به نفع یهود آمریکا و فلسطین هتک شویم و به زندان برویم، معدوم گردید، و فدای اغراض شوم اجانب شویم!۱۸
حضور کارشناسان و مشاوران یهودی در رأس دستگاه پهلوی و مراکز حساس تصمیمگیری، از دربار گرفته تا سازمان امنیت و هیأت دولت و سازمان طرح و برنامه و رادیو ـ تلویزیون و…، از دیگر مسائل اسفناکی بود که امام امت آن را افشا کرد:
مشاورین سلاطین سابق علما بودند، «علیبن یقطین» بوده است؛ گاهی ائمه اطهار(ع) بودهاند. حالا مشاورین چه کسانی هستند؟ اسرائیل! مشاورها از اسرائیل [میآیند]۱۹
ایران عصر پهلوی نه تنها پایگاه نظامی ـ جاسوسی یهود و آمریکا بود، بلکه طرحها و برنامههای مهم حکومت پهلوی به دست یهودیان و فراماسونرها تدوین میشد و برای اجرا به شاه و نخستوزیر یا دیگر مقامهای اجرایی ابلاغ میگردید. برنامه انحرافی موسوم به «انقلاب سفید» یا «انقلاب شاه و ملت» نمونهای آشکار از همین برنامهها بود. این طرح به نام محمدرضا پهلوی شهرت پیدا کرد؛ اما بر آگاهان پوشیده نیست که اصول این طرح، همسو با منافع کارفرمایان جهانی محمدرضا و سرمایهداران بزرگ بینالمللی، به سرکردگی صهیونیسم جهانی طرحریزی گشت. طبق اسناد موجود، این پروژه به دست یکی از یهودیان سرشناس با نام «والت راستو»۲۰ طراحی گشت. او عضو فعال نهاد نیمهمخفی «شورای روابط خارجی آمریکا»، رئیس «شورای برنامهریزی وزارت امورخارجه امریکا»، مشاوره امنیت ملی آن کشور، و یکی از طراحان اصلی جنگ افتضاحبار ویتنام بود۲۱ این جامعهشناس امریکایی در خانواده یهودی «ویکتور هارون» به دنیا آمد و مدتی دراز مشاورکاخ سفید بود. حدود یک دهه (۱۹۶۰ تا ۱۹۷۰ م. = ۱۳۳۹ تا ۱۳۴۹ش.) نام این فرد بر جامعهشناسی غرب سنگینی میکرد۲۲
در محافل مخفی جهانی، «والت راستو»؛ و در دنیای پیدای سیاست، محمدرضا پهلوی و برخی دیگر به عنوان طراحان «انقلاب سفید شاه و ملت» معروف شدند اما در حقیقت، نهادهای نیمهپنهان یهودی ـ که «راستو» عضوی از آن خانواده بود ـ کارگزاران اصلی این فتنه بودند. چهاندیشهمندانه و آگاهانه است این سخن امام خمینی: «این اصلاحات ادعایی [انقلاب شاه] به نفع بازرگانی آمریکا و اسرائیل در ایران بود.»۲۳ در این مورد نیز حضرت امام با بینش عمیق خویش، نوک پیکان مبارزه را به سوی محمدرضا و کارفرمایان یهودیاش نشانه گرفت این بزرگمرد مبارز که مرکز جهانی توطئه و فتنه را کاملاً شناخته بود، پس از عتابهای مکرر به شاه و صاحبمنصبان درجه اول کشور، با قدرت و صلابت، به آنان فرمود:
آقا مگر شما یهودید؟ مگر مملکت ما، مملکت یهود است؟۲۴
و آنگاه، علمای اسلام را به میدان این مبارزه سرسختانه دعوت کرد:
خطر اسرائیل و عمال ننگین آن، اسلام و ایران را تهدید به زوال میکند. من برای چند روز زندگی با عار و ننگ ارزشی قائل نیستم و از علمای اعلام و سایر طبقات مسلمین انتظار دارم که با تشریک مساعی، قرآن و اسلام را از خطری که در پیش است نجات دهند۲۵۱
در دوران سلطنت پهلوی، صهیونیستها با جدیت تمام به فعالیتهای خزنده فرهنگی و اطلاعاتی پرداختند و کوشیدند تا اندیشههای غیراسلامی و یهودیگرانه را در ایران، خصوصاً در میان قشر جوان، رواج دهند. این، خود حقیقتی است قابل تأمل که متأسفانه کمتر مورد بررسی قرار گرفته است.
طبق اسناد و مدارک تاریخی، پس از شهریور ۱۳۲۰، مجدداً و به تدریج، «یهودگرایی» به شکل روشنفکران غربگرای ایران ترویج شد. […] طبق اسناد موجود، «یعقوب نیمرودی» در سال ۱۳۳۴ وارد ایران شد و هدایت شبکه «موساد» در ایران را به عهده گرفت. در نتیجه عملکرد اطلاعاتی و سیاسی و فرهنگی سرویسهای جاسوسی غرب بود که رژیم پهلوی در دهه ۱۳۴۰ به نزدیکترین متحد اسرائیل و بزرگترین پایگاه صهیونیسم در منطقه بدل گردید. این موفقیت تا حدود زیادی با نام یعقوب نیمرودی و شگردهای زیرکانه او پیوند خورده است. یعقوب نیمرودی به عنوان رابط موساد (سرویس «زیتون») با ساواک، نقش تبدیل ساواک به زائده سازمان اطلاعاتی محدود نبود و وی با هدایت «لرد ویکتور روچیلد» [یهودی] و در همکاری با «شاپور ریپورتر»، مجری طرحهای پیچیدهای در عرصههای فرهنگی و اقتصادی، نیز بود. از جمله این طرحها باید به تبلیغ پیشرفتهای «ملت ستمدیده یهود» در میانه «دریای توحش عرب» و بهرهگیری از «ناسیونالیسم ایرانی» به منظور القای پیوندهای باستانی ایرانیان و یهود، همزمان با ترویج «عربستیزی» اشاره کرد. [… از سوی آنان، ] چنین القا شد که گویا بین آیین کهن ایرانیان و دین یهود، وجوه اشتراک فراوان بوده است؛ و همانگونه که «کورش» منجی «قوم یهود» بود، ایران کنونی نیز باید حامی و نجاتبخش قوم یهود باشد. روشن است که این تبلیغات، حرفی جز جدایی مردم ایران از ملل مسلمان منطقه و ایجاد همدردی با مهاجرین یهودی در فلسطین و یا حداقل بیتفاوتی را پی نمیگرفت. این مشی تبلیغاتی، حرفی جز جدایی مردم ایران از مردم مسلمان منطقه و ایجاد همدردی با مهاجرین یهودی در فلسطین و یا حداقل بیتفاوتی را پینمیگرفت. این مشی تبلیغاتی، نقش پس پرده «روچیلد»های بریتانیا را در هدایت عوامل ایرانی «اینتلیجنس سرویس» نشان میدهد. [در ضمن، باید] توجه داشته باشیم که برخی از متنفذترین عوامل ایرانی بریتانیا چون «قوام الملک شیرازی» و «ذکاءالملک فروغی» طبق روایت یهودی بودهاند.}۲۶
حضرت امام خمینی(ره) با آگاهی از همین واقعیتها، پیامبروار هشدارد داد:
اسرائیل در تمام شئون سیاسی و نظامی ایران دخالت دارد و ایران به صورت پایگاه نظامی اسرائیل درآمده و کشور زیر چکمه یهود پایمال میشود۲۷
همچنین، امام یک خطر بزرگ فرهنگی را نیز گوشزد فرمود: «ذخایر ما این جوانها هستند. جوانهای ما را دارند اغفال میکنند؛ دارند به آنها تزریق میکنند که هر بدبختی شما دارید از اسلام است.»۲۸
آن حضرت در ادامه همین سخنرانی، درباره تبلیغات انحرافی و نیات پلید یهود در ایران، فرمود:
در دو روز پیش از این، سه روز پیش از این، در شانزده شهریور، در تهران، «دروازه دولت»، یک بساطی یهودیها درست کردند: چهارصد پانصد نفر یهودی دزد دور هم جمع شدند و غایت حرفشان این بوده است؛ یکی شعاری برای یکی دادند و یک فحش به یکی دادند. آن وقت گفتهاند: «مجد مال یهود است. یهود برگزیده خداست. ما ملتی هستیم که باید ما حکومت کنیم.»۲۹
این، نشان میدهد که در عصر پهلوی، یهودیان بسیار بیشتر از دیگر اقلیتها و حتی مسلمانان، دارای آزادی و اختیار بودهاند. بیفایده نیست که به اعتراف یکی از نویسندگان یهودی در اینباره اشاره شود. «حبیب لوی» نوشته است:
سلطنت این پادشاه بزرگ [رضاخان] انقلاب عظیمی در بهبود وضع آزادی و آسایش یهودیان ایران پدید آورد. و اگر گفته شود که زمان «رضا شاه کبیر» برای یهودیان ایران نظیر زمان «کورش کبیر» و عصر فرزند او «محمدرضا شاه» نظیر عصر «داریوش اول» گردید، راه اغراق نپیمودهایم. آزادی یهودیان ایران و اجرای اعلامیه «بالفور» که ـ در زمان رضا شاه کبیر بود ـ و اجتماع پراکندگان در زمان محمدرضا شاه، این دو نظر را تقویت و تأیید میکند۳۰
یکی از برنامههای بسیار مفتضحانه که با طراحی یهودیان و صرف هزینهای هنگفت، در زمان سلطه محمدرضا پهلوی، اجرا شد، «جشن دوهزار و پانصد ساله شیراز» بود:
اطراف مملکت ایران در این مصیبت گرفتار هستند؛ و میلیونها تومان خرج «جشن شاهنشاهی» میشود. از قراری که یک جایی نوشته بود، برای جشن خود تهران، هشتاد میلیون تومان اختصاص داده شده است. این، راجع به خود شهر است. کارشناسان اسرائیلی مشغول به پا داشتن این جشن هستند؛ و این تشریفات را آنها دارند درست میکنند: این اسرائیل که دشمن اسلام است و الآن درحال جنگ با اسلام است؛ این اسرائیل که «مسجدالاقصی» را خراب کرد ـ و دیگران میخواستند ترمیم کنند و روپوشی کنند جرم اسرائیل را ـ؛ نفت از ایران رفته است و در رادیوهای بزرگ دنیا گفته شده است کشتی نفت ایران برای اسرائیل که در حال جنگ با مسلمین است رفته است. اینها کارهایی است که برایشان باید جشن گرفت.۳۱
امام خمینی(ره) ضمن نکوهیدن فسادگریهای شاه و یهودیها در ایران، سکوت برخی از روحانیان و طلاب را به باد انتقاد گرفت و از آنها خواست که دستکم با نوشتن یک نامه اعتراضآمیز، با این فسادگریها مقابله کنند:
اگر علمای ایران دستهجمعی اعتراض کنند، همهشان را میگیرند؟ همه علمای ایران را میگیرند و اعدام میکنند یا تبعید میکنند؟! اگر از تمام مملکت ایران، حجتالاسلام و آیتالله دارد ـ اگر اینها اعتراض بکنند و این مهر سکوت را بردارند و این امضا را ـ که سکوت آنها امضا حساب میشود ـ این مهر را بردارند، سکوت را بردارند، همه آنها را از بین میبرند؟! آنها اگر میخواستند از بین ببرند، اولش خوب بود مرا از بین ببرند. نبردند از بین؛ صلاحشان نمیدانند. ای کاش صلاحشان بود! من میخواهم چه کنم این زندگی را؟ مرگ بر این زندگی من!۳۲
بزرگ پرچمدار اسلام پابرهنگان و مستضعفان، هرگونه حرکت مرموز یهود در کشورهای اسلامی را توطئهای در مسیر تحقق استراتژی توسعهطلبانه صهیونیسم و ترویج فرهنگ یهودی ـ بنیاسرائیلی میدانست. از این رو، بهانههای بنیاسرائیلی عافیتطلبان و دنیاخواهان خاموش را ناموجه شمرد و فرمود:
کفایت میکند که ما جمع بشویم در مسجد کذا و کذا و فقه بخوانیم و اصول بخوانیم، لکن غافل باشیم از همه جهات مسلمین؟ غافل باشیم از این یهود میخواهد ممالک اسلامی را قبضه کند؟ تا اینجا برسد؛ تا همه جا برسد؛ این امور را میخواهد خراب کند. ما باید غافل باشیم از این؟۳۳
زینالعابدین صدیق
پینوشتها:
٭ پژوهه صهیونیت، ج۱، مرکز فرهنگی ضیاء اندیشه.
۱. صحیفه نور، ج۱، ص۱۴؛ ۱ فروردین ۴۱.
۲. همان، ص۵۲، ۲۸ اردیبهشت ۴۲.
۳. صحیفه نور، ج۱؛ ص۳۴؛ اسفند ۱۳۴۱.
۴. همان، ص۱۲؛ ۱۷ شهریور ۶۱.
۵. صحیفه نور، ج۱۶، ص۳۸؛ ۲۱ بهمن ۶۰.
۶. همان؛ ص۱۲۸؛ ۲۵ فروردین ۶۱.
۷. صحیفه نور، ج۱؛ ص۲۰۷.
۸. همان؛ ص۵۶؛ ۱۳ خرداد ۴۲ (روز عاشورا).
۹. همان؛ ص۵۷؛ ۱۳ خرداد ۴۲ (روز عاشورا).
۱۰. همان، ص۵۴؛ ۱۳ خرداد ۴۲ (روز عاشورا).
۱۱. رحمانی، شمسالدین، فرهنگ و زبان، ص۱۲۹ و ۱۳۰.
۱۲. ر.ک: همان، صص۱۷۰ـ۱۲۵، فصل ویژه «محمدعلی خان فروغی». همچنین بنگرید به: کتاب ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، ج۲.
۱۳. فردوست، حسین، ظهور و سقوط سلطنت پهلوی (جستارهایی از تاریخ معاصر ایران)، ج۲؛ ص۱۲۴.
۱۴. همان، ص۳۶۷.
۱۵. صحیفه نور، ج۱؛ ص۶۲؛ ۱۸ فروردین ۱۳۴۳.
۱۶. همان؛ ص۲۷؛ ۱۳۴۱.
۱۷. همان، ص۱۱؛ ۱۰ فروردین ۱۳۴۱.
۱۸.Walt Rostow.
۱۹. جهت آشنایی بیشتر با این یهودی، بنگرید به: سایههای قدرت از «جیمز پرلاف».
۲۰. فردوست، همان، ج۲؛ ص۳۰۲.
۲۱. امام خمینی: «راه امام، کلام امام»، مصاحبه با روزنامه «السفیر»؛ ۱ بهمن ۱۳۵۷.
۲۲. صحیفه نور، ج۱؛ ص۵۶؛ ۱۳ خرداد ۱۳۴۲.
۲۳. همان؛ ص۷۷؛ ۲۵ اردیبهشت ۴۳.
۲۴. فردوست، همان، ج۲؛ ص۱۲۶ تا ۱۲۸.
۲۵. صحیفه نور، ج۱؛ ص۱۵۷؛ ۱۹ بهمن ۴۹. و همان، ص۴۶؛ ۱۲ اردیبهشت ۴۲.
۲۶. همان؛ ص۹۱ تا ۹۲؛ ۱۸ شهریور ۴۳.
۲۷. همان.
۲۸. لوی، حبیب، تاریخ یهود ایران، ج۳، ص۹۵۹.
۲۹. صحیفه نور، ج۱؛ ص۱۶۸؛ ۶ خرداد ۵۰.
۳۰. همان؛ ص۱۷۰ و ۱۷۱؛ ۶ خرداد ۵۰.
۳۱. همان؛ ص۱۷۰؛ ۶ خرداد ۱۳۵۰.