پیوسته از خود می پرسم چه سری در وجود زن نهفته است که پروردگار، مصدر رویش خلق را در نهاد وی قرار داده است؟ چرا خداوند او را برای حمل رازش(روحی که از اوست) برای ۹ ماه برگزیده است بی آنکه لب به شکایت بگشاید و مرد را چنین گوهری عطا نکرده است؟! بی شک در این امر، سری نهان است که جز خداوند «علام الغیوب»، کسی را یارای پی بردن به آن نیست.
زن، دارای تاریخ و رسالتی آسمانی است، حماسه ها و عبرت ها با خود دارد. هیچ مخلوق عظیم و یا ناچیزی نیست که از شیره ی جان وی نوش نکرده باشد. چه کسری ها، قیصر ها، پادشاهان، انبیاء و اولیائی که در آغوش او شیر خوردند. مادر، غم و اندوهشان را خریدار شد پس از آنکه بار سنگین حملشان را با شکیبایی بر دوش کشید (وَوَصَّیْنَا الْإِنسَانَ بِوَالِدَیْهِ حَمَلَتْهُ أُمُّهُ وَهْنًا عَلَى وَهْنٍ وَفِصَالُهُ فِی عَامَیْنِ) یعنی: و انسان را درباره پدر و مادرش سفارش کردیم، مادرش او را باردار شد رنج بر روى رنج و از شیر باز گرفتنش در دو سال است. لقمان/۱۴
این رنجی که موجودی سست بنیاد و پولادین اراده آن را تحمل میکند چیست؟ رنج حمل؟ یا رنج زایمان که هر زنی در اثنای آن، جان دهد همسنگ شهید پاداش خواهد داشت؟ یا رنج شیردادن و شب نخفتن ها؟ یا رنج به خاطر بیماری فرزندش؟ یا رنج نگرانی و دلواپسی های هر روزه ای که با بزرگ شدن وی و و در پی آن بزرگ شدن خواسته هایش ادامه مییابد؟
به راز خداوندی در زن باز میگردیم آیا کسی می تواند این را انکار کند که انبیاء بزرگ سه گانه- پیشوایان بزرگترین مذاهب زنده- در آغوش زن نبالیده و رشد نکردهاند؟ نخستین آنها آسیه همسر فرعون است که موسی (ع) را در آغوش گرفت و در برابر ستم او حمایتش کرد. او کسی بود که با تمام وجود از رسالت موسی پشتیبانی کرد تا جایی که فرعون شخصا دستور قتل وی را صادر کرد.
دومین زن بزرگ تاریخ، مریم پاک «سیده نساء» بود، همانگونه که خداوند در قرآن کریم از او یاد کرده است. او کسی است که مسیح-روح الله- را باردار شد و پیامبر بزرگ بنی اسرائیل را در آغوش کشید و به میان قوم خود بازگشت و چون قومش به پاکدامنی او شک کردند از فرط خجالت گفت: « قالت یا لیتنی مت قبل هذا وکنت نسیا منسیا * فناداها من تحتها ألا تحزنی قد جعل ربک تحتک سریا» گفت اى کاش پیش از این مرده بودم و یکسر فراموششده بودم/ پس، از زیر [پاى] او [فرشته] وى را ندا داد که غم مدار پروردگارت زیر [پاى] تو چشمه آبى پدید آورده است. مریم ۲۳و ۲۴
سومین زن بزرگ تاریخ حضرت خدیجه – بنت خویلد- همسر رسول اکرم(ص) است، اولین کسی که وی را باور کرد و به رسالت اش ایمان آورد و با جان و مال خود از اسلام حمایت کرد تا جایی که پیامبر سال وفاتش را عام الاحزان نامید. آخرین سفارشی که پیامبر (ص) در خطبه الوداع به مردم کرد نماز بود و زن(اوصیکم بالنساء خیرا) یعنی: سفارش میکنم شما را تا به زنان نیکی کنید. ما هم مردم را سفارش میکنیم تا به زنان نیکی کنند!
کدام یک از ما گرفتار خود برتر بینی نیستیم؟ و درگیر رسوم جاهلی و بقایای تحکم فراعنه؟ این، حقیقتی تلخ است. ما مردان، سرپرست زنان در امر و نهی کردن و ستمگری هستیم. نه! کسی در میان ما نیست که از کتاب خداو سنت رسولش چیزی فراتر از (واضربوهن: آنان را کتک بزنید) و (مثنی و ثلاث و رباع: یک دوم، یک سوم و یک چهارم)- که در تقسیم میراث کاربرد دارد- را خوانده باشد. نزد ما مردان وجود زن تنها به کلفتی، شیر دادن و پرورش کودکان محدود میشود.
از دهه ی پنجاه قرن گذشته ی میلادی، زنان به صورت تصاعدی در جهان عرب گام به زندگی شغلی و سیاسی نهادند و در بسیاری موارد نوآوری کردند، ولی مردان پیوسته آنان را مورد پیگرد قرار می دهند و پیش پای آنان با رسوم جاهلانه سنگ اندازی میکنند. آیا معقول است که پارلمان ها و وزارت خانه های عربی تنها ۲ زن را در ترکیب خود جای داده باشند؟
حتی حزب کوتا در پارلمان عراق که به زنان سهمیه ی ۲۵ کرسی مجلس را اعطاء نمود در عملکرد خود انصاف را رعایت نکرد. احزاب مرد سالار شروع به جستجوی زنان کردند تا با داهیه ی دفاع از حقوق زن عوام فریبی کنند و قدرت بیشتری کسب نمایند. زنان توانایی سرپیچی از ولی نعمتانشان- که آنان را به کرسی پارلمان رساندهاند- را ندارند. حتی این زنان، انصاف را با زنان جامعه ی خود رعایت نمیکنند، جامعه ی ای که زن را همچون آتشی که هیزم را میبلعد در کام میکشد و می سوزاند.
در عراق بیش از نصف زنان بی سواد هستند یا به اجبار خانواده، درس و تحصیل را رها کردهاند. در این کشور سالانه صدها زن اقدام به خودکشی میکنند و یا ربوده میشوند. روزانه هزاران دختر بچه به اجبار به خانه ی شوهر فرستاده میشوند. این در حالی است که به ندرت صدایی را میشنویم که دعوت به برخورد منصفانه با زنان کند، البته اگر نمایندگان پارلمان و نهادهای حقوقی را مستثنی کنیم!
در سوریه زنان پناهنده ابزاری برای ارضاء حس سیری ناپذیر هوسرانی مردان شدهاند، برخی نیز فتوا به ازدواج دختران خردسال می دهند و آنان را به عقد مردان کهنسالی در می آورند که فقط دارایی فراوانی دارند.
در مصر، زنان در خیابان ها(همچون مرغ کباب شده) وسیله ای برای هرزگی سگ های هار و بی قید و بند شدهاند تا جایی که آمار آزارهای جنسی به ارقامی وحشتناک رسیده است.
در لبنان زن را میکشند و درون دیگ می پزند ولی جنایتکار را از مجازات می رهانند چون او یک مرد است… در تونس آزادی زن روز به روز کمتر میشود تا جایی که برخی از زنان انقلابی آرزوی دوران زین العابدین بن علی را میکنند… در لیبی زن را نقطه ی ضعفی می دانند که باید آن را پوشاند تا کسی به ماهیت وی پی نبرد… در عربستان سعودی زن را مجبور میکنند تا چشمانش را هم – علاوه بر صورتش- بپوشاند و کورکورانه به دنبال مرد راه بیفتد. در روزگاری که زنان جهان آرزوی سفر به مریخ را در سر می پرورانند رویای زنان سعودی از نشستن پشت فرمان خودرو فراتر نمی رود. این زنان نمی توانند بدون ترس و لرز در خیابان راه بروند و خرید کنند از بیم آنکه مبادا به اتهام تحریک مردان، روانه ی زندان شوند. این وضعیت در سایر کشورهای عربی نیز تفاوت چندانی ندارد.
رنج ازلی و ابدی سهم زن از هستی است و آدم، همچنان برای رانده شدن از بهشت وی را سرزنش میکند!
در پایان باید بگویم: سلام بر تو ای مادر، همسر و دختر صبوری که در مقابل سنگدلی و ستم ما شکیبایی میکنی! سلام ما بر تو تا زمانی که عدالت الهی برای تو و به نفع تو توسط مرد محقق شود.
زن اشک آسمان است و باران رحمتی که با تبسم بر زمین می ریزد تا گلوهای عطش کرده را سیراب کند.
زن، شکوفه ایست که عطر و رنگ و زیبایی به هستی میبخشد و خارش را برای خود نگاه می دارد. زن دفع غم و بلا میکند و اندوه را از سینه ها می زداید و تنها، سکوت پیشه میکند.
سهم زن از جان و مال نصف من است و واجب است که مرد از نیمه ی او به تمامه دفاع کند، غم و دردش را درک کند، چون ما بدون نیمه ی دیگرمان تا ابد ناقص خواهیم بود.
_________
منتظر الزیدی- قدس العربی_شفقنا