چند سال دیگر که این موج سلفی گری فروکش کند و دنیای اسلام سنی گرفتار خلأ فکری بشود به نظر شما، چه جایگزینی خواهد توانست به صورت یک موج نیرومند سامان تازه ای به دنیای اسلام بدهد؟ آیا جهان اسلام در لاک خود خواهد رفت یا با ایده تازه ای به صورت فعال در صحنه باقی خواهد ماند؟ این ایده چه ویژگی هایی خواهد داشت؟ از کدام نقطه سرزمینهای اسلامی خواهد خروشید….
یک بار دیگر هم از موج های فکری که طی صد سال گذشته جهان اسلام را درنوردیده صحبت کردم. جدای از کارهای سید جمال یا افراد مشابه او در سراسر جهان اسلام که نخستین کلید را برای بیداری و توجه به خود روشن کردند، درست از وقتی که شروع به کار جدی تر شد، سه موج فکری جهان اسلام را در بر گرفت، موج های فکری که هر کدام با هدف گزاری در بخش سیاسی، اقتصادی یا فرهنگی به صحنه آمدند و هر کدام پس از یک دوره فعالیت، بار و بنه خود را بسته و صحنه را ترک کرده، امت اسلامی را باز هم در خلأ شکست رها کردند.
سه موج اصلی بدین شرح است:
الف: موج ناسیونالیسم اعم از این که مارک اسلامی داشته باشد یا غیر اسلامی و یا حتی ضد اسلامی، که به هر حال همه اینها در عالم اسلام رخ داد، یکی از نیرومندترین امواجی بود که جهان اسلام را گرفت. این موج، استقلال سیاسی و فرهنگی را هدف گرفته بود و در همه زمینه ها تلاش کرد تا نگاهی نو و برنامه ای تازه داشته باشد. پان عربیسم و پان ترکیسم و در ایران هم نوعی جریانی که در دهه بیست و سی پدید آمد و به ملی شدن ناقص نفت انجامید، و حتی در افغانستان و جز اینها، همه و همه تحت تأثیر این موج قرار گرفت، موجی که پس از یک دوره کر و فر به آرامی فروکش کرد و تنها سایه ای از آن برجای ماند که هر از چند گاه به آن اشاراتی میشود و بیشتر تبدیل به یک خاطره شده است.
ب: موجود سوسیالیسم، باز هم با وجه اسلامی و غیر اسلامی، یکی از نیرومندترین این موجها بود. مارکسیسم بنیه اصلی آن بود، اما شکل های مختلف و بومیشده آن در میان اعراب (از همه انواع آن مانند عراقی و فلسطینی و سوری و ومصری) یا ایرانی ها و ترکها و دیگر اقوام دنیای اسلام، زمانی بسیار نیرومند بود. چه سازمان ها و دولت ها و احزاب که در پناه این جریان شکل نگرفت، چه کتابها و مقالات و مجلاتی که انتشار نیافت، انقلاباتی که بر پا نشد و آدم هایی که نابود نشدند، اینها همه دوره ای داشت اما موج یاد شده فروکش کرد و رفت که رفت.
ج: موج اسلام گرایی، چنان بود که گویی پس از سرخوردگی های ملی گرایی و سوسیالیستی، خود را نشان داد. البته اسلام همواره کنار جریانهای دیگر و در طول آنها بود، به خصوص در میان مسلمانان شبه قاره که رنگ ناسیونالیستی و سوسیالیستی کمتر میانشان تأثیر گذاشته بود. موج یاد شده از شبه قاره به مصر رفت و دوباره به سوریه برگشت و در ایران هم تأثیر گذاشت. در ایران مدل شیعی آن با تکیه بر معارف خاصی که ریشه در نجف و قم داشت و البته تحت تأثیر یک موج عظیم تر، به راه افتاد و این بار از ایران به دیگر کشورها سرایت کرد. این موج، امواج پیشین را به حاشیه راند و خود جانشین آنها شد.
انقلاب اسلامی ایران تأثیر خود را در گسترش موج اسلام گرایی کشورهای اسلامیگذاشت، اما صورت اسلام گرایی به طور انحصاری در اسلام شیعی و انقلابی ایران نماند، بلکه پس از شکست دو موج اول و دوم و در خلأ آنها، همه جهان اسلام را گرفت چون نیاز به آن بود و واقعا خلأ وجود داشت. موج تازه نیاز به فکر و تئوری تازه داشت که در غیبت اندیشمندان اسلامی، وهابیت به خصوص بخش ضد غربی آن، تلاش زیادی برای بدست گرفتن آن کرد. در این شرایط نه صوفیان مسلمان و نه دیگر گروه ها مانند اخوانی ها، قدرت ایجاد یک موج را نداشتند. وهابیت با اسامی مختلف این کار را به مقدار زیادی انجام داد. حمله روسیه به افغانستان و بعد از آن تقابل القاعده با امریکا آن را تبدیل به یک موج فراگیر کرد. این ماجرا تا عمق جهان اسلام تأثیر گذاشت و حتی مسلمانان کشورهای اروپایی و امریکایی و استرالیایی را هم متأثر کرد.
بخشی از جریان انقلاب های عربی تحت تأثیر این موج بود. این که عرض میکنم بخشی، به خاطر آن است که بخش دیگر آن، موج غربگرایی بود که یکی دیگر از آلترناتیوهایی بوده و هست که در خلأ فکری در جهان اسلام، در حال وارد کردن فشار و نفوذ در درون جامعه اسلامی است.
اما اکنون: موج اسلام گرایی در جهان سنی گرفتار باتلاقی شده است که رفتارهای تند و افراطی بانیان آن از یک طرف و نقشه های امریکایی ها و اروپایی ها از سوی دیگر برای آن فراهم کردهاند. خشونت های فرقه ای که این گروه به آن دامن زد، این موج را گرفتار ضعف شدیدی کرده و با اطمینان می توان گفت که طی سالهای نزدیک، چیز مهمی از آن جز کلیپ های قتل عام و فجایع غیر قابل باور از آن باقی نخواهد ماند. به علاوه که این موج مانند امواج دو گانه گذشته، پشتیبانی فکری عمیق، مالی و اقتصادی و فنی و لجستیک ندارد و جدای از ضعف های فکری که ناشی از تفکر ظاهربینانه سلفی و وهابی است، اساسا از حمایت های مالی مستمر و ساختارهای استوار اقتصادی برخوردار نیست.
حالا جهان اسلام می ماند یک خلأ فکری دیگر که به زودی گرفتار آن خواهد شد. خلأیی ایدئولوژیک و فکری که میبایست در قالب یک ایده کامل، یک مانیفست تمام عیار و در عین حال مبتنی بر افکار و اندیشه های بومی پدید آید. این موج می تواند بر بنیاد همین اسلام باشد اما با چه وژگی هایی؟
اکنون پرسش این است که موج چهارم چیست و چگونه ماهیتی خواهد داشت؟
تفکر شیعی و خرد فلسفی اسلام چهاندازه در شکل دهی به این موج موثر خواهد بود؟
هرچه هست، آیا باید با تفکر جدید غربی کنار آید یا با آن مقابله کند؟ به هر حال مشخصه های فکری آن از نظر اسلامی و ارزشهای غربی چه خواهد بود؟
آیا لازم است پیش از به راهانداختن موج ساختارهای سیاسی و اقتصادی دنیای اسلام را محکم کرد؟
کشورهای اسلامی از قبیل ترکیه و ایران چه تأثیری در موج چهارم خواهند داشت و….
و ده ها پرسش اصلی دیگر که باید در نشست های علمیبه آن پاسخ داد و برای آن فکری کرد.
______
خبرآنلاین
رسول جعفریان