یکی از علمای خراسان از دوستان مرحوم آخوند ملا محمدتقی مجلسی(ره) (پدر علامه مجلسی) نقل میکند:
هنگامیکه از کربلا بازمیگشتم، در اثنای راه در عالم رؤیا دیدم به داخل خانهای وارد شدم و در آن خانه، پیامبر خدا و ائمه معصومین(ع) تشریف داشتند و به ترتیب نشسته بودند و حضرت حجت منتظر(ع) پایینتر از همه آنها نشسته بودند و مرا نیز پایینتر از آن بزرگوار نشاندند.
ناگاه دیدم که آخوند ملامحمدتقی مجلسی شیشه گلابی آورد و قنداقهای را به پیامبر خدا(ص) داد و عرض کرد: «در حق این طفل دعا بفرمایید که خداوند او را مروج دین بگرداند.» پیامبر اکرم(ص) قنداقه را گرفتند و در حق او همان دعا را فرمودند و سپس قنداقه را به امیرالمؤمنین(ع) دادند و فرمودند: «در حق او دعا کن.» حضرت امیرالمؤمنین(ع) قنداقه را گرفتند و همانگونه دعا فرمودند و سپس قنداقه به امام حسن(ع) و امام حسین(ع) و یک یک ائمه(ع) داده شد و هر یک در حق او دعا کردند؛ تا نوبت به امام عصر(ع) رسید. آن حضرت نیز همانگونه دعا کردند و سپس قنداقه را تحویل من دادند و فرمودند: «تو هم در حق او دعا کن!» من طفل را گرفتم و مانند پیامبر و ائمه(ع) دعا کردم که خداوند او را مروج دین قرار دهد و سپس از خواب بیدار شدم.
اتفاقاً در طول آن سفر، از شهر اصفهان عبور کردم و به جهت رفاقت و دوستی دیرین، به منزل آخوند ملامحمدتقی مجلسی وارد شدم. بعد از ورود من، ملامحمدتقی بهاندرون خانه خود رفتند و قنداقه طفلی را آوردند و به دست من دادند و فرمودند: «این طفل امروز متولد شده است. در حق او دعا کن که مروج دین شود!» من آن قنداقه را گرفتم و همانگونه که گفته بود، دعا کردم. در این هنگام ناگهان، آن رؤیا به خاطرم آمد و برای آخوند ملامحمدتقی مجلسی نقل کردم و ایشان خوشحال شدند.
پینوشت:
* برگرفته از: العبقری الحسان، ج۲، ص۱۷۵.
هنگامیکه از کربلا بازمیگشتم، در اثنای راه در عالم رؤیا دیدم به داخل خانهای وارد شدم و در آن خانه، پیامبر خدا و ائمه معصومین(ع) تشریف داشتند و به ترتیب نشسته بودند و حضرت حجت منتظر(ع) پایینتر از همه آنها نشسته بودند و مرا نیز پایینتر از آن بزرگوار نشاندند.
ناگاه دیدم که آخوند ملامحمدتقی مجلسی شیشه گلابی آورد و قنداقهای را به پیامبر خدا(ص) داد و عرض کرد: «در حق این طفل دعا بفرمایید که خداوند او را مروج دین بگرداند.» پیامبر اکرم(ص) قنداقه را گرفتند و در حق او همان دعا را فرمودند و سپس قنداقه را به امیرالمؤمنین(ع) دادند و فرمودند: «در حق او دعا کن.» حضرت امیرالمؤمنین(ع) قنداقه را گرفتند و همانگونه دعا فرمودند و سپس قنداقه به امام حسن(ع) و امام حسین(ع) و یک یک ائمه(ع) داده شد و هر یک در حق او دعا کردند؛ تا نوبت به امام عصر(ع) رسید. آن حضرت نیز همانگونه دعا کردند و سپس قنداقه را تحویل من دادند و فرمودند: «تو هم در حق او دعا کن!» من طفل را گرفتم و مانند پیامبر و ائمه(ع) دعا کردم که خداوند او را مروج دین قرار دهد و سپس از خواب بیدار شدم.
اتفاقاً در طول آن سفر، از شهر اصفهان عبور کردم و به جهت رفاقت و دوستی دیرین، به منزل آخوند ملامحمدتقی مجلسی وارد شدم. بعد از ورود من، ملامحمدتقی بهاندرون خانه خود رفتند و قنداقه طفلی را آوردند و به دست من دادند و فرمودند: «این طفل امروز متولد شده است. در حق او دعا کن که مروج دین شود!» من آن قنداقه را گرفتم و همانگونه که گفته بود، دعا کردم. در این هنگام ناگهان، آن رؤیا به خاطرم آمد و برای آخوند ملامحمدتقی مجلسی نقل کردم و ایشان خوشحال شدند.
پینوشت:
* برگرفته از: العبقری الحسان، ج۲، ص۱۷۵.
ماهنامه موعود شماره ۶۸