اگر از حوزه و دانشگاه در مورد انسان سوال شود آنها خواهند گفت «حیوان ناطق» اما اگر از قرآن در مورد انسان سوال شود قران میگوید انسان «حی متاله» کسی است که «لا یقول الا الحق» این محدوده انسان است انسانی که به ذات اقدس اله متصل کرده شده است و در هر لحظهای که به سر میبرد روح الهی در انسان وجود دارد که آن اگر از انسان گرفته شود انسان حیوان و یا کمتر از حیوان میشود.
حضرت آیتالله جوادی آملی در ادامه سلسله جلسات درس تفسیر خود در تفسیر آیات ۱۰ تا ۱۷ سوره مبارکه «ص» روز سهشنبه، ۱۶ اردیبهشت ماه، بیان کرد: برای اینکه خداوند در فضای جاهلیت و شرک آلود بتواند حرفهای خودش را بزند اقتضای به یک مهندسی فرهنگی داشت تا در آن بتواند انسان را خوب تبیین کند، جهان را خوب تبیین کند و رابطه بین انسان و جهان را نیز تبیین کند. قرآن کریم انسان را به خوبی معرفی کرد. قرآن کریم در تعریف انسان کار را از مفهوم و ماهیت گرفته است و به عینیت برده است و کاری با مسائل مفهومی و ماهوی ندارد مگر به عرض، حقیقت شی را تبیین میکند و این روش قرآن کریم است.
وی افزود: خداوند در قرآن کریم برای تعریف انسان نیز از این روش استفاده کرده است. او نخست محدوده درون مرزی و بیرون مرزی انسان را مشخص کرد و گفت انسان این است و اگر این انسان از این محدود بیرون رفت آن انسان کمتر از حیوان است. این مسئله تحقیر یا سب و لعن نیست این تحقیق و حقیقت است. برای کشف این حقیقت و اثبات آن برابر قول معصومین سه راه است، یا چشم باطن باز کردن است تا انسان بتواند درون انسان را ببیند و از این تحقیق و حقیقت با خبر شود یا اینکه به حرف معصومان (ع) اکتفا کند یا چند روز صبر کند هنگام مرگ باطن افراد مشخص میشود.
آیت الله جوادی آملی در تبیین محدوده درون مرزی انسان اظهار کرد: بالاخره انسان با فکر و اندیشه دارد زندگی میکند انگیزه او را اندیشه او رهبری میکند و این انسان چه در اثبات و چه در سلب چیزی باید حتما برهانی عمل کند. از نظر تابع و متبوع بودن هم فرمود اگر تابعی محققانه باش و اگر متبوعی نیز محققانه باش که این مربوط به بخش انگیزه و عمل انسان است که انسان باید متحقق باشد بنابراین انسان در بخش درون مرزی و علمیباید محقق باشد و در بخش عمل و انگیزه باید متحقق باشد. اگر انسان این چهار امر را که اضلاع چهار گانه درون مرزی انسان است در تابع بودن متحقق، در متبوع بودن متحقق، در اثبات کردن محقق و در سلب کردن محقق، برابر چهار آیه اول سوره «ص» را حفظ کرد محدوده دورن مرزی خود را حفظ کرد و لازمه حفظ این محدوده درون مرزی حفظ برون مرزی است.
وی ادامه داد: خداوند فرمود چیزی در درون انسان حلول نکرده است اما تمام هویت انسان به جایی وابسته است و آن خداست لذا ذات اقدس اله درباره آفرینش انسان نفرمود «نفخت فیه روحا» بلکه در مورد حضرت آدم که خلیفه الله است فرمود «نفخت فیه من روحی» و در مورد بقیه انسانها فرمود «نفخت فیه من روحهی» این«ها» که ضمیر است و اضافه اشراقی را نشان میدهد پیوند تکوینی برون مرزی انسان است با خدا. اگر کسی این رابطه را قطع کرد و آن درون مرزی را نتوانست حفظ کند چون اگر او را حفظ میکرد این بیرون مرزی هم محفوظ بود میشد مانند حیوان و بدتر از آن خواهد شد که راه ترسیم و اثبات آن هم سه راهی بود که بیان شد. این ترسیم قران کریم است درباره انسان. پس اگر از حوزه و دانشگاه در مورد انسان سوال شود آنها خواهند گفت «حیوان ناطق» اما اگر از قرآن در مورد انسان سوال شود قران میگوید انسان «حی متاله» کسی است که «لا یقول الا الحق» «لایدرک الا بالبرهان» «لا یصدق الا بالبرهان» «لایفتی الا بالبرهان» این محدوده انسان است و از نظر برون مرزی این «ها» در «روحهی» همه رابه ذات اقدس اله متصل کرده است. چرا که روحی الهی به واسطه حضرت آدم در انسان دمیده شده است و فعل الهی زمان ندارد بنابراین هر لحظهای که انسان به دنیا بیایید و در هر لحظهای که به سر میبرد روح الهی در انسان وجود دارد که آن اگر از انسان گرفته شود انسان حیوان و یا کمتر از حیوان میشود.
این مفسر قرآن کریم تاکید کرد: پس خداوند درون مرزی و برون مرزی انسان را آنگونه که بیان شد مشخص کرده است و اگر در بخش پایانی سوره مبارکه ذاریات فرمود: «وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلَّا لِیَعْبُدُونِ» عبادت را وجود مبارک پیامبر مشخص کرده است چه اینکه فرمود انسان باید به مقام احسان برسد از ایشان پرسیدند مقام احسان چیست حضرت فرمود: «ان تعبد الله کأنک تراه، فإن لم تکن تراه، فإنه یراک» عبادت یا برای مشاهده حق است یا برای رسیدن به مقام مراقبت، یا انسان باید طرزی عبادت کند که معبود خود را ببیند و یا اگر به آن مقام نرسید آنگونه باشد که بیابد معبود او را میبیند.
وی افزود: این انسان با این خصوصیتی که ذات اقدس اله در قرآن کریم تبیین کرد از او توقعاتی هست، فرمود ما برای اینکه انسانیت او را از درون و پیوند برون مرزی او را از بیرون حفظ کنیم فطرت دادیم به او از درون و وحی و نبوت را از بیرون برای او فرستادیم که انسانیت او محفوظ بماند. دشمنان انسان که ابرقدرتاند، ملأاند، مستکبراناند، مسرفاناند کسانی هستند که دین را به اسارت گرفتهاند. در قصص قالب انبیاء سخن از حضور ملأ است یعنی متمکنانی که برای سرکوب رهآورد دین از یک سو و کشاندن جامعه به سمت میل و هوس خود از سوی دیگر فعالیت میکنند قرآن از آنها به عنوان ملأ یاد میکند. حضرت امیر المومنین (ع) در عهدنامه مشهور مالک اشتر به مالک فرموده است: «فَإِنَّ هَذَا اَلدِّینَ قَدْ کَانَ أَسِیراً فِی أَیْدِی اَلْأَشْرَارِ یُعْمَلُ فِیهِ بِالْهَوَى وَ تُطْلَبُ بِهِ اَلدُّنْیَا» این دین؛ یعنی قرآن و سنت رسول الله (ص) اسیر بود نه تنها در زمان وجود مبارک حضرت (ص) اسیر بود در زمان انبیاء قبلی هم اسیر بود اینکه فرعون ادعا میکند «إِنِّی أَخافُ أَنْ یُبَدِّلَ دینَکُمْ أَوْ أَنْ یُظْهِرَ فِی الْأَرْضِ الْفَساد» همین است، اینکه سایر ملأ در مللهای مختلف سعی میکردند مردم را از رهآورد دین محروم کنند همین مطلب است.
آیتالله جوادی آملی تصریح کرد: در سوره «ص» و در همین آیات مورد بحث هم نقش ملأ را میبینیم که آمدند و مزاحم انبیاء شدند و جلوی آنها را گرفتند «وَانْطَلَقَ الْمَلَأُ مِنْهُمْ أَنِ امْشُوا وَاصْبِرُوا عَلَى آلِهَتِکُمْ إِنَّ هَذَا لَشَیْءٌ یُرَادُ؛ مهتران قریش چون دریافتند که پیامبر از انکار خدایانشان دست برنمىدارد و به سازش با آنان گرایشى ندارد، مجلس او را ترک کردند و به یکدیگر گفتند: باید به راه خود بروید و بر پرستش معبودانتان ایستادگى کنید؛ قطعاً محمّد مىخواهد بدین وسیله بر مردم ریاست کند؛ چیزى که هر بشرى در پى آن است» یعنی آلهه را به قداست پرستیدن مقصود ماست و پیامبر هم که مدعی توحید است هدف سیاسی دارد و میخواهد بر شما مسلط شود هم مراد او پیروزی در این سیاست و هم ما باید دینمان را حفظ کنیم.
______
شفقنا