سعادتمند مردم عراق. واقعا بهت انگیز است. چه سعادتی است! خوشا به حال شما. کاش من میبودم، قدم شماها را میبوسیدم. پای شما تاج سر ماست ای زوار کاظمین! کشته میشود زن و بچه اش . خودش دست از این دریا بر نمی دارد.
همزمان با سالروز شهادت امام موسی کاظم (علیه السلام)، آیت الله وحید خراسانی از مراجع تقلید قم روز شنبه در درس خارج خود سخنانی را ایراد فرمودند که به شرح زیر است:
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا محمد و آله الطاهرین سیما بقیه الله فی الارضین واللعن علی اعدائهم الی یوم الدین.
یعرف الامام بالعلم و إجابه الدعوه
اهم همه مباحث مبحث امامت است. وجه این مدعا این است که امام حرف ربط بین انسان و خالق عالم است. اگر او نباشد مطلقا انسانیتی نیست. ما نفهمیدیم این مباحث را : أنتم السبیل الأعظم والصراط الأقوم؛ چه غوغائی است در کلمهی سبیل، آن هم عمده وصف به اعظم است. باز چه مباحثی است در صراط و چه دقائقی در اقوم است. علی ای حال همه عوام ایم. منشأ این است که از فقه دقائق و لطائف روایاتی که هر یک بحرٌ عمیق وامانده ایم.
این مقامیکه ربط بین خالق و خلق است؛ بیمنه رزق الوری وبوجوده ثبتت الأرض والسماء؛ این در نظام تکوین، آن هم در نظام تشریع.
در هر حکمی و محمولی اول موضوع را باید تحقیق کرد؛ چون نسبت موضوع به محمول، نسبت علت به معلول است. اقوی البراهین برهان “إن” است؛ از معلول به علت رسیدن تازه دلیل إنی است. اما فوق تصور: از علت به معلول رسیدن. لذا فقه این حدیث کتابی لازم دارد و مجالسی.
به برکت صاحب فردا که ما او را هرگز نشناختیم، لا اقل از این دریا به اقترافی قناعت کنیم. امام پیشوا است. امامت پیشوائی است. مقتدا، مقتدی، امام، مأموم، نسبت امامت.
هر انسانی مرکب است. جماد، نبات، حیوان، همه در ما موجود است. عناصر بدن از مواد جماد است. رشد و نمو از آثار نبات است. شهوت و غضب از نتائج حیوانیت ماست. آنچه به آن، انسان، انسان است، دو گوهر است: یکی: گوهر عقل. دوم: اراده. چه کرده آن حکیم علی الاطلاق؟ إنا خلقنا الإنسان من نطفه أمشاج. ترکیب اول ترکیب از روح است و بدن. باز هر یک مرکب است. آن روح و نفس ترکیبش از عقل و هوی است. اگر هوی غالب شد نتیجه اش اسفل سافلین. اگر عقل غالب شد، ثمرش اعلا علیین. وأما من خاف کسی که بترسد از پروردگارش ونهی النفس عن الهوی جنت، مأوای همچو بشری است.
علی ای حال، اول: عقل. دوم: اراده. امام یعنی امام عقل و اراده بشر. قهرا او که امام است… امامت مقول به تشکیک است. امامت کلیه، در تکوین و تشریع باید شخص امام در نقطه اعلائی که فوق آن تصور نمیشود، از علم باشد. چرا؟ همه اینها مبرهن به ادق براهین است. چون دعامه الانسان العقل . کمال عقل به علم است. قهرا امام باید در نهایه النهایات علوم قرار بگیرد علما. در مقام اراده هم باید آن اراده به حدی برسد که فانی بشود در اراده ی إنما أمره إذا أراد شیئا أن یقول له کن فیکون. همچو کسی میشود امام.
چه غوغایی است. افسوس که عمر گذشت، نفهمیدیم چه جواهری در زیارت جامعه هست: به شما نازل میشود باران. هر قطره به اوست. به شما امساک میشود آسمان ان تقع علی الارض. لولا الحجه لساخت الأرض بأهلها . این در نظام کون. در نظام شرع هم :بنا عرف الله بنا عبدالله لولانا ما عرف الله لولانا ما عبد الله.
جلوه آن علم، مجلای آن قدرت امام ابو ابراهیم ابو الحسن موسی بن جعفر الکاظم است. واقعا بهت انگیز است. عقل مبهوت است چه مقامی است. افسوس که ما هرگز نشناختیم او را. اگر میشناختیم فردا وضع مملکت اینچنین نبود که بازارها باز، هر کسی به کار خودش مشغول. چون نمی دانیم چه کسی رفت و چه گوهری بود. پنجاه و پنج سال زندگی: از بیست سالگی دوران امامت شروع شد، آن ابتلاء به منصور دوانیقی، بعد آن اختبار به حکومت هارون، بعد هفت سال…- اصلا زبان تاب گفتن ندارد- هفت سال چه زندانی؟! آن وقت چه کسی اسیر چه کسی؟! و چه تسلیمی! و چه رضایی!
هارون اعدا عدو اوست. یک جمله دارد – اینها حجت است- مأمون از پدرش پرسید: این کیست که او را بر همه بنی عباس و بنی هاشم در احترام مقدم میکنی؟ جمله هارون که قاتل اوست، این است، به پسرش مأمون گفت: این که تو میبینی خزینه علم تمام انبیاء است از آدم تا خاتم. او کیست که در قلب هارون این چنین منعکس است.
عالم نصرانی آمد به سراغ مطران. مطران اعلم علمای نصارا و یهود بود. وقتی رسید نزد مطران گفت: من آمده ام از تو که اعلم کل احبار و قسسینی به تورات و انجیل علم بیاموزم. این هم شهادت اعلم احبار یهود و قسسین نصارا. گفت: تو آمدی از من علم بیاموزی؟ علم همه تورات، علم تمام انجیل، علم تمام مزامیر و زبور داود، علم تمام صحف ابراهیم و نوح و آدم، آنچه علم از خدا بر هر پیغمبری نازل شده و هر خبری که در عالم از بدو تا ختم از عرش تا اعماق زمین، همه نزد یکنفر است. این عالم نصرانی بهتش زد. گفت مگر اعلم از تو هم کسی در روی زمین هست؟ گفت: چه خبر داری! آن کس که همه آنچه بر همه انبیا نازل شده، آنچه از علم تا کنون عالِمی تحمل کرده، آن علمها که احدی قدرت تحملش را ندارد، همه نزد یکنفر است. گفت او کیست؟ گفت: او موسی بن جعفر الکاظم است. این هم شهادت نصرانی، آن هم مطران اعلم احبار و قسسین .
آیا ما شناختیم که فردا روز کیست؟ اما آنچه خدا در باره او معین کرده: السلام علیک یا نور الله فی ظلمات الارض… السلام علیک یا خازن علم النبیین، السلام علیک یا خازن علم المرسلین… السلام علیک یا صاحب العلم الیقین. السلام علیک یا عیبه علم المرسلین
گفتنش عاجز میکند مغز را. سوره نور را بخوان، آیه نور را بفهم: الله نور السموات والارض: نور النور موسی بن جعفر است.السلام علیک یا نور الله . چه میشود گفت ای نور خدا در ظلمات زمین.
سلام بر تو ای خزینه دار علم نبیین. سلام بر تو ای عیبه علم مرسلین. سلام بر تو ای صاحب علم الیقین. هر جمله ای بحری است. این جنبه علمی او.
اما دوم: – وقت نیست به یک حدیث صحیح اکتفاء میکنیم .همه موظف اید هم خودتان بشناسید، هم به مردم بشناسانید. حدیث صحیح السند است که شیخ انصاری در احتیاط فقهی دست از آن احتیاط به این سند بر می دارد و به ضرس قاطع فتوا می دهد.
علی بن یقطین گفت: هارون ارکان مملکت را جمع کرد. کسی که قدرتمند ترین فرد بود در شعبده و سحر پیدا کرد. مجلس آراست. به او گفت: تمام غرض من این است که موسی بن جعفر را دراین مجلس خجل کنی. هارون با آن حکومت بر اقالیم، با آن ثروت، همچو وعده ای، همچو مرد قدرتمندی. بعد که سفرهانداخته شد، خادم امام رفت نان را بگیرد که خدمت آن حضرت بگذارد، نان از دست او پرید. مرتبه دوم باز نان پرید. مرتبه سوم نان پرید. سفره مرتب ولی غذای حضرت این جور دستخوش شعبده و سحر این ساحر. همه مجلس نگران؛ هارون در کمال مسرت؛ خندان، خوشحال که انعکاس این مجلس فردا در مملکت چه خواهد بود. یک مرتبه برگشت به پرده نگاه کرد – آن هم حدیث با این صحت سند. پرده منقش بود به نقش شیر- یک جمله گفت: یا اسد الله! خذ عدو الله! تا این کلمه را گفت یک مرتبه شیری که مثل آن شیر احدی ندیده، در مجلس نمایان شد. به یک حمله به یک لقمه مرد ساحر را بلعید، بعد آمد مقابل او سر به قدم نهاد. آنچه در متن حدیث است: خر هارون و ندماؤه. هارون، همه ندماء او، همه غش کردند، روی زمین افتادند. بعد از مدتی هارون به هوش آمد، سراسیمه، همانجا که به هوش آمد؛ یک اشاره کرد، نگاه کردند دیدند جز نقش پرده هیچ نیست. چه کرد؟ موسی عصا را انداخت سحر سحره را بلعید، [این] جسم و اجسام، اما آن نقش و جسم. تفاوت از زمین تا آسمان است. گفت: یا ابا الحسن! آرزوی من این است که به همان نفسی که آن قدرت را نشان دادی، این مرد را برگردانی. فرمود: اگر عصای موسی آنچه را بلعید برگرداند، این هم بر میگردد .
فردا(۲۵رجب سالروز شهادت امام موسی بن جعفر علیه السلام) روزی است که همچو کسی از گوشه زندان بیرون می آید، اما چه جور؟ روی یک تخته در. آن در، کنار جسر بغداد است، اما با چه بدنی؟ السلام علی الساق المرضوض بحلق القیود. یک جمله بس است. رض در لغت چیست؟ رض یعنی کوبیدن. چیزی که کوبیده شد، مرضوض است. حالا هفت سال آهن روی این پا با این استخوان چه میکند؟ آن هم کجا؟ فی ظلم المطامیر. مطموره چیست؟ آن گودالهائی که زیر زمین میکنند، اسمش مطموره است. زندان، گودال زیر زمین بود.
آیا فردا این شیعه در این مملکت در مقابل این ساق مرضوض، در مقابل آن ظلم مطامیر، چه وظیفه ای دارند؟
سعادتمند مردم عراق. واقعا بهت انگیز است. چه سعادتی است! خوشا به حال شما. کاش من میبودم، قدم شماها را میبوسیدم. پای شما تاج سر ماست ای زوار کاظمین! کشته میشود زن و بچه اش . خودش دست از این دریا بر نمی دارد.
ای جوانهای با غیرت ایران! کاری کنید که فردا نزد پیغمبر خجالت زده نشوید. تمام هیئتها همه باید بر سر و سینه بزنند، برای چه کسی؟ برای جنازه ای که المنادی علیه… دیگر گفتنی نیست. لا اله الا الله .
______
شعه نیوز