اینگونه مشهور شده است که یزید بن معاویه فردی لاابالی و خوشگذران بوده و حدود الهی را رعایت نمیکرده است. آیا در منابع اهل تسنن نیز به این امور تصریح شده است؟
پاسخ :
در بسیاری از منابع معتبر اهل تسنن، به تفصیل در مورد ویژگی های شخصیتی و رفتاری یزید بن معاویه و نیز عدم پایبندی او به احکام شرعی و حدود الهی، سخن گفته شده است.
برای نمونه فقط به چند مورد از بسیار اشاره میکنیم:
۱ – ابن عساکر در تاریخ دمشق، در مدخل ترجمه یزید بن معاویه، به سند خود میگوید:
أنبأنا أبو الفرج غیث بن علی عن أبو بکر الخطیب عن أبو نعیم الحافظ عن سلیمان بن أحمد عن محمد بن زکریا الغلابی عن ابن عائشه عن أبیه قال: کَانَ یَزِیدُ فِی حَدَاثَتِهِ صَاحِبَ شَرَابٍ یَأْخُذُ مَأْخَذَ الْأَحْدَاثِ، فَأَحَسَّ مُعَاوِیَهُ بِذَلِکَ فَأَحَبَّ أَنْ یَعِظَهُ فِی رِفْقٍ، فَقَالَ: یَا بُنَیَّ مَا أَقْدَرَکَ على أن تصل إِلَى حَاجَتِکَ مِنْ غَیْرِ تَهَتُّکٍ یَذْهَبُ بِمُرُوءَتِکَ وقدرک، ویشمت بک عدوک ویسیء بک صدیقک ثُمَّ قَالَ: یَا بُنَیَّ إِنِّی مُنْشِدُکَ أَبْیَاتًا فَتَأَدَّبْ بِهَا وَاحْفَظْهَا، فَأَنْشَدَهُ:
انْصَبْ نَهَارًا فِی طِلَابِ الْعُلَا وَاصْبِرْ عَلَى هَجْرِ الْحَبِیبِ الْقَرِیبِ
حَتَّى إِذَا اللَّیْلُ أَتَى بِالدُّجَى وَاکْتَحَلَتْ بِالْغُمْضِ عَیْنُ الرَّقِیبِ
فَبَاشِرِ اللَّیْلَ بِمَا تَشْتَهِی فَإِنَّمَا اللَّیْلُ نَهَارُ الْأَرِیبِ
کَمْ فَاسِقٍ تَحْسَبُهُ نَاسِکًا قَدْ بَاشَرَ اللَّیْلَ بِأَمْرٍ عَجِیبٍ
غَطَّى عَلَیْهِ اللَّیْلُ أَسْتَارَهُ فَبَاتَ فِی أَمْنٍ وَ عَیْشٍ خَصِیبٍ
و لذه الأحمق مکشوفه یسعى بها کل عدو مریب [۱]
یزید در جوانی اش همدم شراب بود، معاویه از این خصلت او آگاه شد پس اراده کرد تا او را با نرمی، اندرز دهد؛ به او گفت: پسرم! تو بدون پرده دری و هتک حیثیت و ارزش خود هم توان کامیاب شدن را داری! پس خود را دشمن شاد و دوست گریز مکن! سپس گفت: پسرم! من اشعاری را برایت می خوانم. از آنها ادب بیاموز و به خاطرشان بسپار:
روزها در طلب رفعت کوش کن صبوری ز رخِ باده فروش
شب چو با پرده تاریک رسید سرمه اش چشم رقیبان پوشید
هر چه خواهی بکن و دل خوش دار که شب تار، نهار هوشیار
ای بسا فاسقِ عابدْ رخسار که شگفتی زند اندر شب تار
شب بر او پرده خود پوشیده باده در امن و امان نوشیده
لذت احمق کودن مکشوف دشمن حیله گر از آن مشعوف[۲]
۲ – ابن کثیر در ترجمه یزید، بعد از نقل عبارات فوق، ادامه می دهد:
وَکَانَ فِی یزید إِقْبَالٌ عَلَى الشَّهَوَاتِ وَتَرْکُ بَعْضِ الصَّلَوَاتِ فی بعض الأوقات، وإماتتها فی غالب الْأَوْقَاتِ.[۳]
یزید توجه ویژه ای به شهوت رانی و ترک بعضی از نمازها در بعضی از اوقات داشت، و در اغلب اوقات، آنها را به جا نمی آورد.
۳ – یعقوبی در تاریخ خود، دستور معاویه به زیاد بن ابیه برای اخذ بیعت مردم بصره برای یزید و نیز جواب زیاد به معاویه را اینگونه نقل میکند:
لمّا أراد معاویه أن یأخذ البیعه لیزید من الناس، طلب من زیاد أن یأخذ بیعه المسلمین فی البصره، فکان جواب زیاد له:
ما یقول الناس إذا دعوناهم إلى بیعه یزید، و هو یلعب بالکلاب و القرود، و یلبس المصبّغات، و یدمن الشراب، و یمشی على الدفوف و بحضرتهم الحسین بن علی، و عبد اللّه بن عباس، و عبد اللّه ابن الزبیر، و عبد اللّه بن عمر؟ و لکن تأمره یتخلّق بأخلاق هؤلاء حولا أو حولین فعسانا أن نموّه على الناس![۴]
هنگامیکه معاویه بر آن شد تا از مردم برای یزید بیعت بگیرد، ابتدا از زیاد بن ابیه خواست تا مسلمانان بصره را به بیعت فرا خواند. زیاد در پاسخ او نوشت:
اگر مردم را به بیعت با یزید فرا بخوانیم، یزیدی که سگ بازی و میمون بازی میکند و لباسهای رنگارنگ می پوشد و دائم الخمر است و با آهنگ دف می رقصد در حالی که در میان مردم، حسین بن علی و عبدالله بن عباس و عبدالله بن زبیر و عبدالله بن عمر حضور دارند، مردم چه خواهند گفت؟ ابتدا فرمانش بده تا یکی دو سال به اخلاق اینان در آید تا شاید امر را بر مردم مشتبه کنیم!
همچنین یعقوبی در چند صفحه بعد، هنگامیکه به تلاش معاویه جهت اخذ بیعت اهل مکه و مدینه برای پسرش یزید اشاره میکند، ماجرای خودداری عبدالله بن عمر و عبدالله بن زبیر از بیعت با یزید به دلیل فسق آشکار او را اینگونه بیان میکند:
حجّ معاویه و حاول أن یأخذ البیعه من أهل مکّه و المدینه فأبى عبد اللّه بن عمر و قال: نبایع من یلعب بالقرود و الکلاب و یشرب الخمر و یظهر الفسوق، ما حجّتنا عند اللّه؟
و قال ابن الزبیر: لا طاعه لمخلوق فی معصیه الخالق و قد أفسد علینا دیننا.[۵]
معاویه به حج رفت و کوشید تا مردم مکه و مدینه را به بیعت با یزید وادار کند. عبدالله بن عمر سرپیچی کرد و گفت: با کسی بیعت کنیم که میمون باز و سگ باز است و شراب می خورد و فسق و فجور را علنی کرده است؟ حجت ما نزد خداوند چه خواهد بود؟
و ابن زبیر هم گفت: اطاعت خالق در معصیت مخلوق نشاید. یزید دین ما را فاسد کرده است.
۴ – ابن اثیر در الکامل فی التاریخ، در مدخل ترجمه یزید چنین میگوید:
حَجَّ یَزِیدُ فِی حَیَاهِ أَبِیهِ، فَلَمَّا بَلَغَ الْمَدِینَهَ جَلَسَ عَلَى شَرَابٍ لَهُ …[۶]
یزید در زمان حیات پدرش به حج رفت، پس زمانی که به مدینه رسید، مجلس شراب برپا کرد…
۵ – بَلاذُری در انساب الأشراف، یزید بن معاویه را اینگونه معرفی میکند:
یزید بْن مُعَاوِیَه فکان یکنى أبا خالد.
حَدَّثَنِی الْعَمْرِیّ عَن الْهَیْثَم بْن عدی عَنِ ابن عیاش وعوانه وعن هشام ابن الکلبی عَنْ أبیه وأبی مخنف وغیرهما قالوا: کان یزید بْن مُعَاوِیَه أول من أظهر شرب الشراب والاستهتار بالغناء والصید واتخاذ القیان والغلمان والتفکه بما یضحک منه المترفون من القرود والمعاقره بالکلاب والدیکه ثم جرى على یده قتل الحسین وقتل أهل الحره ورمی البیت وإحراقه … [۷]
یزید بن معاویه که کنیه اش ابو خالد بود.
عَمرِی از هیثم بن عدی از ابن عیاش و عوانه و از هشام ابن کلبی از پدرش و ابو مخنف و غیر این دو، میگویند: یزید بن معاویه اولین کسی بود که شرب خمر را علنی کرد. او دلباخته غنا و طرب و شکار و همدمیبا دختران و پسران آوازه خوان بود. عیاشی و سرگرمیِ دیگرش، میمون بازی و جنگ اندازی سگها و خروسها بود سپس به دست او قتل حسین بن علی و قتل اهل حرّه و سنگ باران کعبه و آتش زدن آن صورت گرفت …
۶ – سیوطی در سِیَرُ أعلام النبلاء، به سند خود، اوصاف یزید را چنین بر میشمارد:
… زِیَادٍ الحَارِثِیِّ قَالَ: سَقَانِی یَزِیْدُ شَرَاباً مَا ذُقْتُ مِثْلَهُ! فَقُلْتُ: یَا أَمِیْرَ المُؤْمِنِیْنَ، لَمْ أُسَلْسِلْ مِثْلَ هَذَا! قَالَ هَذَا رُمَّانُ حُلْوَانَ، بِعَسَلِ أَصْبَهَانَ، بِسُکَّرِ الأَهْوَازِ، بِزَبِیْبِ الطَّائِفِ، بِمَاءِ بَرَدَى.
وَعَنْ مُحَمَّدِ بنِ أَحْمَدَ بنِ مِسْمَعٍ، قَالَ: سَکِرَ یَزِیْدُ فَقَامَ یَرْقُصُ فَسَقَطَ عَلَى رَأْسِهِ فَانْشَقَّ وَبَدَا دِمَاغُهُ.
قُلْتُ: کَانَ قَوِیّاً، شُجَاعاً، ذَا رَأْیٍ وَحَزْمٍ وَفِطْنَهٍ وَفَصَاحَهٍ، وَلَهُ شِعْرٌ جَیِّدٌ، وَکَانَ نَاصِبِیّاً فَظّاً غَلِیْظاًجَلْفاً، یتناول المسکر ویفعل المنکر.
افْتَتَحَ دَوْلَتَهُ بِمَقْتَلِ الشَّهِیْدِ الحُسَیْنِ, وَاخْتَتَمَهَا بِوَاقِعَهِ الحَرَّهِ فَمَقَتَهُ النَّاسُ وَلَمْ یُبَارَکْ فِی عُمُرِه. وَخَرَجَ عَلَیْهِ غَیْرُ وَاحِدٍ بَعْدَ الحُسَیْنِ ….[۸]
زیاد حارثی میگوید: یزید شرابی به من نوشاند که مثل آن را نچشیده بودم! پس به او گفتم: ای امیرالمؤمنین! تا کنون چنین شرابی ننوشیده بودم! یزید گفت: این شراب مخلوطی از خرمای شیرین، عسل اصفهان، شکر اهواز، کشمش طائف، و آب بَرَدَی[۹] است.
محمد بن احمد بن مسمع میگوید: یزید در حال مستی برای رقصیدن به پا خاست! ناگهان با سر به زمین خورد و سرش شکافت به گونه ای که مغزش نمایان شد.
من میگویم: یزید فردی قوی، شجاع، صاحب رأی و تصمیم و فطانت و فصاحت بود و خوب شعر میگفت، همچین او ناصبی، تند خو، خشن و بد عُنُق بود، و هماره مشروب می نوشید و اعمال زشت مرتکب میشد.
حکومت او با قتل حسین شهید آغاز و با واقعه حَرّه به پایان رسید. به این دلیل مردم از او نفرت داشتند و در طول زندگانی اش خیر ندید. و بعد از حسین افراد متعددی بر او خروج کردند …
۷ – و جالب تر از تمامی نقل های پیشین، اعتراف معاویه بن یزید، فرزند یزید بن معاویه، به صفات پلید و اعمال ناشایست پدر و همچنین جدّ خود است. او در اولین خطبه خود در روزهای نخستین خلافتش، بر منبر رفت و گفت:
إِنّ هَذِه الْخلَافَه حَبل الله وَإِن جدی مُعَاوِیَه نَازع الْأَمر أَهله وَمن هُوَ أَحَق بِهِ مِنْهُ عَلیّ بن أبی طَالب وَرکب بکم مَا تعلمُونَ حَتَّى أَتَتْهُ منیته فَصَارَ فِی قَبره رهینا بذنوبه. ثمَّ قلد أبی الْأَمر وَکَانَ غیر أهل لَهُ وَنَازع ابْن بنت رَسُول الله صلى الله عَلَیْهِ وَسلم فقصف عمره وانبتر عقبه وَصَارَ فِی قَبره رهیبا بذنوبه. ثمَّ بَکَى وَقَالَ إِن من أعظم الْأُمُور علینا علمنَا بِسوء مصرعه وبئیس منقلبه وَقد قَتَلَ عتره رَسُول الله صلى الله عَلَیْهِ وَسلم وأباح الْخمر وَخرب الْکَعْبَه وَلم أذق حلاوه الْخلَافَه فَلَا أتقلد مرارتها، فشأنکم أَمرکُم وَالله لَئِن کَانَت الدُّنْیَا خیرا فقد نلنا مِنْهَا حظا وَلَئِن کَانَت شرا فَکفى ذُرِّیَّه أبی سُفْیَان مَا أَصَابُوا مِنْهَا.[۱۰]
هنگامیکه معاویه بن یزید به ولایت عهدی رسید از منبر بالا رفت و گفت: این خلافت ریسمان الهی است و جدم معاویه آن را به نا حق از علی بن ابی طالب گرفت و آنچه می خواست انجام داد تا آنکه مرگش فرا رسید و در قبرش گرفتار گناهان خویش شد. سپس پدرم به خلافت رسید در حالی که صلاحیت آن را نداشت و با پسر دختر رسول خدا به نزاع پرداخت، پس عمر او نیز به پایان رسید در در قبرش گرفتار گناهان خویش شد. سپس گریه کرد و گفت: همانا از بزرگترین امور بر ما، علم ما به بدی جایگاه و پستی قرارگاه پدرم است، یزید عترت رسول خدا را به قتل رساند، شرب خمر را مباح کرد و کعبه را نیز خراب نمود و از شیرینی خلافت چیزی نچشید، من نیز از تلخی آن پیروی نخواهم کرد. پس خودتان در کار خویش نظر دهید! به خدا سوگند اگر تمامی دنیا خیر بوده باشد ما به تمام آن خیر رسیده ایم و اگر شر باشد، نسل ابوسفیان را بر آنچه از این شرّ بدانها رسیده است، کافی است!
با توجه به این موارد اشاره شده، که مشتی از خروار است، قضاوت را بر عهده خواننده بصیر و آگاه میگذاریم.
پی نوشت ها :
[۱] . تاریخ دمشق، ابن عساکر، ج۶۵، ص۴۰۵/ و نیز رجوع کنید: البدایه و النهایه، ابن کثیر، ج ۸، ص ۲۲۸ [۲] . همان گونه که میبینید، معاویه در این ابیات، پسر خود را فقط از آشکار نوشیدن شراب نهی میکند نه از نوشیدن آن به طور مطلق!و در عوض به او توصیه میکند تا در نهان و خلوت، به فسق و فجور خود ادامه دهد! [۳] . البدایه و النهایه، همان، ص ۲۳۰ [۴] . تاریخ یعقوبی، ج ۲، ص ۲۲۰ [۵] . همان، ج ۲، ص ۲۲۸ [۶] . الکامل فی التاریخ، ابن اثیر، ج ۳، ص ۲۲۴ [۷] . انساب الاشراف بلاذری، ج ۵، ص ۲۸۶ [۸] . سیر اعلام النبلاء، ج۵، صص۶ و ۷ [۹] . بردی ظاهرا نام نوعی گیاه است. [۱۰] . الصواعق المحرقه، ج۲، صص۶۴۱و۶۴۲منبع :گروه پاسخ گویی بنیاد امامت