شوت در مقالهای در روزنامه دیولت روز دهم سپتامبر، علت مسلمان شدناش را نوشته است. به علت طولانی بودن متن مقاله در زبان آلمانی، ترجمهی کوتاه شدهی آن را که شامل رئوس گفتههای او در مقالهی یاد شده است، در زیر میخوانید:
- جذابیت اسلام در دوران کودکی و جوانی من
من نه مسلمانزادهام و نه به طور ناگهانی با اسلام مواجه شدهام. بیش از نیمی از عمرم را در جستجوی دینی واقعی بودهام. فقط یک بار در زندگی دینم را عوض کردهام. در ۱۹ سالگی برای این که از تنگنای لوتری خانهی پدری فرارکنم، کاتولیک شدم و ۳۰ سال بعد، اعتقادم به اسلام را اعلام کردم.
اسلام از دوران کودکی برایم جذابیت داشت. در سالهای پس از جنگ، منطقهی ما در اشغال نیروهای انگلیسی بود. در روستای ما شش سرباز هندی مسلمان با عمامه، نمایندهی این قدرت بودند. آنها در رستوران روستا اسکان داده شدند و ما بچهها را به طرز غریبی جلب میکردند. به ما خرما و انجیر میدادند و وقتی مراسم عبادی به جا میآوردند، اجازه میدادند که تماشایشان کنیم. به این ترتیب مراسم عبادی اسلامی خیلی زود در ذهنم حک شد.
کارستن نیبور، که گوته او را «نخستین حاجی آلمانی» خوانده است، ۲۰۰ سال پیش به کشورهای عربی سفر و به عنوان نخستین آلمانی، توصیف دقیقی از اماکن مقدس در مکه و مدینه منتشر کرده بود. در کلیسایی که نزدیک روستای ما قرار داشت، بخشهایی از این گزارش موجود بود که پاسخی شد به قلب جوان و کنجکاو من و نخستین جهتدهندهی سفر درونیام.
در دروان تحصیلات دانشگاهی هم با اسلام تماس پیداکردم. تز دکترایم را دربارهی نمایشنامههای عصر باروک نوشتهی آندرهآس گریفوس نوشتهام. یکی از این نمایشنامهها «کاتارینای گرجستانی» است و نیمی از آن، در اصفهان میگذرد. طرف مقابل کاتارینا، شاه عباس است. او میکوشد با حیله و وعده و وعید، کاتارینا را به حرمسرایش بکشاند. آثار گریفیوس بهانهای شد تا به طور اساسی به هنر و فرهنگ شرق اسلامیبپردازم.
از زندگی در خوابگاه دانشجویی بینالمللی در هامبورگ بهرههای روشنفکرانه و معنوی بسیار بردهام. چهار سال، دیوار به دیوار دانشجویان ایرانی، مصری و نیجریهای بودم. شب و روز با هم بحث میکردیم؛ آن هم نه فقط دربارهی مسایل عقیدتی. در کتابخانهی خوابگاه به طور منظم با مسیحیها، یهودیها و مسلمانان بحثهای دینی داشتیم. آن وقتها اسلام برای من در وحلهی اول تئوری رهاییبخش خلقهای جهان سوم بود.
همیشه این را به سکوت برگزار میکنند که آمدن شاه در بهار ۱۹۶۷ به آلمان نه تنها محرک اصلی جنبش دانشجویی بود، بلکه محرک نخستین مناقشات روشنفکری دربارهی اسلام در آلمان نیز شد. در برنامههایی که بهمن نیرومند، تقریباْ در تمام دانشگاهها راه میانداخت، همیشه این مسأله مورد بحث بود که آیا انقلاب یا اسلام، ایران و دیگر کشورهای در حال توسعه را از فقر رهایی میبخشد یا نه.
- اشتباهات گذشته
پس از پایان یافتن جنبش دانشجویی به حزب کمونیست آلمان پیوستم که طرفدار مسکو بود. به عنوان عضو حزب و هیأت اجرایی آن، مرتکب این اشتباه شده بودم که اسلام و سوسیالیسم مثل دو روی یک سکه متعلق به یکدیگرند: سوسیالیسم راه عدالت روی زمین را نشان میدهد و اسلام راه عدالت الهی را. مهمان مفتی تاشکند، بالاترین نمایندهی اسلام در اتحاد جماهیر شوروی بودم. با جان و دل به آموزشهای والای او دربارهی علم اخلاق اسلامیگوش میدادم و نمیخواستم باورکنم که او کارش را به سفارش «کا.گ.ب» انجام میدهد.
در کتابم «به سوی سیبری» توصیف کردم که اسلام و کمونیسم چگونه در آسیای میانه که تحت سلطهی اتحاد شوروی بودند، یکدیگر را به نحو احسن تکمیل میکنند. در کنفرانسی در انستیتوی شرقشناسی هامبورگ دربارهی خاورمیانه، برای اولین بار با «آنهماریه شیمل» آشنا شدم. مدتی طولانی به جلد کتابم که داس و چکش روی آن میدرخشید، نگاه کرد و بعد گفت: «لطفاْ چکش را بردارید. میماند فقط داس، که آن هم تبدیل به هلال ماه میشود و راه به اسلام را به شما نشان خواهد داد.» این پیشنهاد را با جان و دل پذیرفتم و از آن پس همیشه از او چارهجویی میکردم. کتابهایش در مورد اسلام برای من راهگشا شد.
سال ۱۹۸۷ به عنوان کسی که در جستجوی اسلام است، به ایران دعوت شدم. تأثیر این سفر روی من مخرب بود. چند سالی دیگر نیاز داشتم تا بتوانم در سال ۱۹۹۱ به طور قطعی مسلمان بشوم.
- تجزیه و تحلیل دقیق دین
مرکز اسلامی هامبورگ از همان روزهای اول انقلاب اسلامی، حتی قبل از عضویت رسمی در گروه، نقطه عزیمت مهمیبرای من شده بود.
امروز بیش از یک و نیم دهه است که عضو انجمن مسلمانان آلمانیزبان هستم که سال ۱۹۶۷ توسط مهدی رضوی تأسیس شد. جمعی هستیم که بعدازظهر شنبهها دور هم جمع میشویم. به کسی برای عوض کردن مذهب فشار نمیآوریم. بلکه برعکس، آنهایی که سر راهمان سبز میشوند و فوراْ دینشان را عوض میکنند، از نظر ما مشکوکاند. تجربه نشان میدهد که ماندگار نیستند. اینها چیز زیادی از اسلام و قرآن نمیدانند و اغلب تصورشان کاملا غلط است.
رضوی در سال ۱۹۶۷ تفسیر سورهی اول را شروع کرد و حلیمه کرآوزن که دو سال پیش جانشیناش شد، حالا به سورهی ۴۱ رسیده است. مسلمان شدن، روی کاغذ کار سختی نیست. فقط باید در برابر شاهد، شهادت بدهی. اما یکروزه نمیشود مسلمان واقعی شد. برای اینکه با جان و دل مسلمانی تسلیم اراداه الهی بشوی، به چیزی بیشتر از حرف خالی نیاز داری.