داستان سرداب

 

حسن عاشوری

راستی امام مهدی(ع) در کجا و چگونه غایب شد؟ آیا در سرداب منزل پدرش غایب شد و هنوز نیز در آنجا است؟
در این باره به شیعه تهمت‌هایی زده‏اند و می‏گویند: شیعه معتقد است که مأموران خلیفه عباسی به منزل حضرت در «سامرا» هجوم آوردند، تا او را دستگیر کنند و آن حضرت که در آن هنگام در سرداب بود، از دیده‏‌ها پنهان شد و تا کنون در آنجا بدون آب و غذا زندگی می‏کند و روزی از آنجا ظهور خواهد کرد. این داستان چنان شهرت یافته است که وی را «صاحب سرداب» لقب داده‏اند.
این در حالی است که در منابع شیعی و کتاب‌های امامیه، هیچ نامی از «سرداب» نیست. نویسندگان اهل سنت در نوشته‏‌های خود بر این نظر اسرار می‏ورزند و متأسفانه این سخن دستاویزی برای حمله برخی از آنان به «تشیع» گردیده است.۱
آنان پنداشته‏اند که شیعیان در میان سرداب، امام خود را می‏جویند و ظهورش را از آن نقطه انتظار می‏کشند؛ از این جهت، تهمت‌هایی به شیعه زده و در این زمینه به خود زحمت مراجعه به منابع شیعه را نداده‏اند.
در حالی که بر اساس تاریخ و روایات شیعه، امام مهدی(ع) از هنگام ولادت در اختفا به سر می‏برد و بنا به مصالحی تولد و زندگی او آشکار نبود و بعد از رحلت پدر گرامی‌شان، غیبت صغرای آن حضرت، آغاز شد. امام مهدی(ع) بعد از نماز گزاردن بر پیکر پاک پدر و تدفین آن حضرت، وارد منزل شد و دیگر کسی آن حضرت را در اجتماع و در میان مردم ندید.۲
آن حضرت بنا به روایات شیعی در میان مردم زندگی می‏کند و در موسم حج حاضر می‏شود، ولی مردم او را نمی‏شناسند.۳
خانه‏ای که از آن سخن گفته می‏شود، دو قسمت داشت؛ یک سمت برای مردان و قسمت دیگر برای زنان، یک سرداب هم زیر اتاق‌ها قرار داشت. که در روز‌های گرم، اهل خانه در آن سرداب زندگی می‏کردند.
شیعه این خانه و این سرداب را محترم می‏دارد؛ زیرا امامانشان در این خانه زندگی می‏کردند، و در همین خانه، امام ‌هادی(ع)، امام عسکری(ع) و نیز امام مهدی(ع) خداوند سبحان را عبادت می‏کردند. این یک امر معقول و طبیعی است که به جهت علاقه‏مندی به پیشوا و رهبر دینی، آنچه متعلق به او است محترم داشته شود، در میان تمامی ادیان و مذاهب چنین است و شیعه از این عشق و احترام به مکان‌های مقدس و مشاهد مشرفه دفاع می‏کند و آن را از مصادیق «فی بیوت أذن الله أن ترفع…» می‏داند؛ امّا این احترام، غیر از آن تهمت‌های مخالفان، به شیعه است.
حقیقت این است که داستان غیبت حضرت مهدی(ع) در سرداب «سامرا» و زندگی کردن آن حضرت در این مکان، دروغ و بهتانی بیش نیست و هیچ یک از بزرگان شیعه، چنین باوری نداشته و ندارند.۴
 
 دو گزارش تاریخی درباره سرداب

در آغاز خلافت «معتضد» عباسی، در سال (۲۷۹ق.) دو بار خانه امام عسکری(ع) از سوی حکومت تفتیش شد.
یک‏بار «معتضد» سه نفر را به صورت مخفیانه به خانه حضرت فرستاد و فرمان داد: هر کسی را که در آن خانه یافتید، بکشید و سرش را برای من بیاورید، این سه نفر وارد خانه شدند و یک اتاق مخفی یافتند که پرده‏ای زیبا داشت. هنگامی‌که پرده را بالا زدند، گویا دریایی پر از آب دیدند که در انتهای آن مردی با بهترین هیئت، روی حصیری بر آب ایستاده و مشغول نماز است. دو نفر وارد آب شدند، و آنگاه که نزدیک بود غرق شوند با اضطراب از آن خارج شدند. ساعتی بیهوش ماندند؛ سرانجام سرپرست آنان از فرد نمازگزار عذرخواهی کرد، ولی آن فرد نمازگزار بدون التفات به آنان نمازش را ادامه داد. این سه نفر پیش خلیفه رفتند و آنچه را که دیده بودند برای او بیان داشتند. خلیفه گفت: این سخن را به هیچ‏کس نگویید.
بار دیگر در پی این حادثه «معتضد» حمله دیگری را ترتیب داد و گروه بیشتری را به خانه امام عسکری(ع) فرستاد، این گروه وقتی وارد خانه شدند، از درون سرداب صدای قرائت قرآن شنیدند، پس بر در سرداب ایستادند و مراقب بودند تا کسی از آنجا خارج نشود. فردی که درون سرداب بود (گویا امام مهدی(ع)) از غفلت آنان استفاده کرد و از سرداب خارج شد. وقتی رئیس آنان آمد، گفت: داخل سرداب شوید و فردی را که قرآن می‏خواند دستگیر کنید، گفتند: مگر او را ندیدی که خارج شد؟ گفت: پس چرا او را دستگیر نکردید؟ گفتند: گمان کردیم تو او را دیده‏ای. بنابراین، اقدامی نکردیم.۵
تنها موردی که نام سرداب در ارتباط با حضرت مهدی(ع) در روایات شیعی وجود دارد این دو مورد است و مربوط به ۱۹ سال پس از شروع غیبت صغرا است؛ آن هم با این مضمون که آن حضرت از سرداب خارج شد. این داستان کجا و داستان ساختگی شروع غیبت از سرداب و بقای حضرت در آن سرداب و اجتماع شیعه در آن مکان در هر صبح و شام و انتظار خروج حضرت کجا؟!.
 
  پی‌نوشت‌ها:

۱. معروف الحسنی، هاشم، سیره الأئمه الأثنی‌عشر، ج ۲، ص ۵۳۴.
۲. صدوق، محمد بن علی بن حسین، الارشاد، ج ۲، ص ۴۷۵.
۳. همان، ص ۳۷۹.
۴. طوسی، محمد بن حسن، الغیبه.
۵. همان، ص ۱۷۶.

 

ماهنامه موعود شماره ۷۹

همچنین ببینید

من مهدى هستم‏

سيد جمال الدين حجازى‏اين ماجرا مربوط به شخصى است كه «حسن عراقى» نام داشت. او در زهد و معنويت به جايى رسيد كه همرديف بزرگان عصر خويش قرار ...

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *