گفتوگو با حجتالاسلام و المسلمین عبدالقائم شوشتری
- فرق میان رؤیت، مکاشفه و رؤیا و حدّ و مرز آنها چیست؟ با چه مقدمات و تمهیداتی، میتوان به مراتب عالی، از رؤیای صادقه تا دیدار رسید؟
آنچه که به ذهن من میرسد، این است که «رؤیت» به معنای دیدار عادی است. مثل اینکه من الآن شما را رؤیت میکنم و بالعیان همدیگر را میبینیم. ولی «مکاشفه» یک نوع خواب است که در بیداری انجام میگیرد، مانند مکاشفه حاج سیّد احمد رشتی که شیخ عبّاس قمی آن را در مفاتیح نوشته است.
درست است، چنین اتّفاقی برای حاج سیّد احمد رشتی افتاده است. از کجا این دست موارد که ایشان در آن وقت شب و در بیابان که برف هم باریده بود، ماندند و مجبور شدند بنشینند تا به کاروان برسند. یک باغبانی در باغ مجاور با بیل به شاخهها میزند تا برگ آنها پایین بریزد. نشان میدهد ماجرا یک مکاشفه بوده است.
به فرض که حضرت در آنجا باغ میوهای هم داشته باشند، مگر لازم است که درختان را تکان بدهند تا برگهای آن بریزد. اصلاً معمول نیست که باغبان این کار را انجام دهد و بعدش هم اگر ایشان حضرت بوده، میتوانستند او را آنی به مقصد برسانند و لازم نبود که او را معطّل کنند که زیارت عاشورا بخواند و بگوید: چرا عاشورا نمیخوانی، عاشورا، عاشورا، عاشورا!
کسی که در آن برف و یخبندان است، وقتی هم زیارت عاشورا را با صد لعن و صد سلام بخواند و یا زیارت جامعه کبیره را با آن عرض و طول و بعد هم نافله بخواند، صد دفعه منجمد میشود. لذا قطعاً مکاشفه بوده، یعنی در عرض یک آن و یک لحظه، به او نشان دادهاند. اینکه حضرت با طیالارض ایشان را رساندند و سوار مرکب شده و به کاروان رسیدند، حضرت میتوانند این کارها را بکنند. ولی این، نوعی مکاشفه است، نه رؤیت و معاینه و نه خواب که بی نتیجه باشد. حالتی بین خواب و بیداری است. البته فراموش نکنیم که مکاشفه، حجت شرعی نیست. چون دو نحوه مکاشفه وجود دارد: رحمانی و شیطانی. چون بازشناسی آن دو در بعضی مواقع مشکل است، از این جهت، حجّت نیست. بلکه فقط عقل و اجماع و کتاب و سنّت حجت است. امّا خواب و مکاشفه و امثال اینها حجت شرعی نیستند. شخصی نقل میکرد: من یک دفعه در قم و در ایام تحصیل، بعد از ظهری بود، یقیناً از خواب بیدار شده بودم، امّا بلند نشدم و همین طور که دراز کشیده بودم، پلک هم نمیزدم، در اختیار خودم نبودم. دیدم یک پیرمرد بسیار نورانی پهلوی من نشسته و میگوید: ما میخواهیم تا دوازده روز دیگر مقدّمات اسم اعظم را به شما تعلیم دهیم. من چون با لب و زبان نمیتوانستم جواب دهم و در دلم جواب دادم که اگر بیشتر هم طول بکشد من حرفی ندارم، ولی امرتان را بفرمایید که چیست؟ فرمود: در ملاقات بعدی. در این بین، خانم آمد و در را باز کرد و گفت: فلانی. دید من جواب نمیدهم. با خودش گفته بود که شوهرم خواب است یا بیدار؟ هم چشمانش باز است و هم انگار خواب است.
حتی این حرف را من شنیدم. دقیقاً در مرز دو عالم بودم. در آن واحد، هم پیرمرد را و هم همسرم را میدیدم. از جایم هم تکان نخوردم که بفهمند بیدارم. همزمان، هم طبیعت را و هم ماوراء طبیعت را میدیدم، هم محسوس و هم غیرمحسوس را مشاهده میکردم. حالم عادی شده، از جای خودم برخاستم.
وقتی بلند شدم، خانم گفت: شما خواب بودی یا بیدار؟ گفتم: هم خواب بودم و هم بیدار. شما آمدید داخل و اینها را گفتید؟ گفت: بله درست است. وی نقل میکرد:
دوازده روز نشده بود که دو مرتبه همین حالت پیش آمد. دفعه دوم هم در حالتی بود که میخواستم بخوابم یا میخواستم بیدار شوم. در یکی از این دو حالت بود. ایشان آمد و فرمود: الحمدالله آماده شدی. من به شما تعلیم میدهم و آن دو تا دستور است که اگر این دو تا دستور را عمل بکنی، موفق میشوی به اسم اعظم برسی.
من فکر کردم ایشان میخواهد ذکری را به ما تعلیم دهد. امّا بعد ایشان فرمود: ادب و مودّت، ادب در مقابل خدا و محبّت و عشق به خدا و همین طور با خلق خدا. یعنی ادب با خلق خدا و محبّت به خلق خدا. اگر کسی مدتی این را مداومت بکند، آمادگی برای تعلیم اسم اعظم پیدا میکند. این را گفت و غایب شد. ولی من نپرسیدم که تو کی هستی، چه کارهای؟ احتمال اینکه این ماجرا شیطانی باشد، خیلی کم است یعنی یک درصد هم احتمال شیطانی بودن وجود ندارد. چون تعلیم، تعلیم خوبی بود. اگر فرض کنید نعوذ بالله به انسان بگویند: شما نماز صبح نخوان؛ این شیطانی است، یا بگوید نماز صبح را سه رکعت بخوان؛ این شیطانی است. هر چه برخلاف دستورات خدا باشد یا بر خلاف دستورات خاتم الانبیاء(ع) و ائمه اثنی عشر(ع)، این رحمانی نیست بلکه شیطانی است.
- اگر کسی بخواهد رؤیای صادقه یا مکاشفهای برایش پیش بیاید، باید چه مقدماتی فراهم کند؟ و آیا ممکن است چنین امری برای هر کسی اتفاق بیفتد؟
این مسائل، مقداری به ساختار آفرینش انسان ربط دارد. یعنی کسانی هستند که قوّه خیال آنها خیلی ضعیف، و قوای عقلانی آنها قوی است. غالباً برای چنین افرادی، مکاشفه کم پیش میآید یا اصلاً مکاشفه پیش نمیآید. خیال، نعمت خوبی است. البته خیال، غیر از فکر و عقل است. خود خیال در حدّ خودش، نعمت خوبی است. مطالب ملکوت را روح انسان دریافت میکند و چیزی که به آن صورت میدهد، قوه خیال است. مثلاً شما اگر در خواب ببینید که ملکی آمد و به شما یک لیوان شیر داد تعبیرش این است که شما به زودی استادی را ملاقات خواهید کرد که به شما علم خواهد آموخت. این حقیقت را روح شما دریافته و این بشارت را دریافته و خوب هم دریافت کرده است. اگر بخواهند به انسان تفهیم کنند، یا باید بالفظ و کلام باشد یا با تصویر و صورت. قوه خیال اینجاست که به کار میآید و به کمک قوه تخیّل، صورت علم به صورت شیر یا لبن یا به صورت مَلک یا حتی میتواند به شکل حضرت خضر(ع) باشد. البته منظور حضرت خضر اصلی نیست. بلکه استادی خضر صفت، دست شما را خواهد گرفت. مکاشفه هم مثل خواب، تعبیر دارد و از نظر قاموس و لغت مثل هماند. عالم برزخ، عالم مکاشفه و عالم خواب، خیلی قریب الافق به هم هستند. هر کس تعبیر خواب بلد باشد، تعبیر مکاشفه و تعبیر برزخی هم میتواند بگوید.
اگر کسی در یکی از اینها وارد نباشد، در دو تای دیگر هم وارد نیست. این هم از ساختمان خلقت شخص، متأثر است، ولی چیزی که سبب میشود انسان زود این حالت را پیدا بکند، مداومت بر تلاوت این آیه است:
و من یتق الله یجعل له مخرجاً و یرزقه من حیث لا یحتسب و من یتوکّل علی الله فهو حسبه إِنّ الله بالغ أمره قد جعل الله لکلّ شیء قدراً.
این آیه را انسان باید هر روز بهاندازه خاصی بخواند. این را هم بگویم که داشتن مکاشفه، دلیل بر کمال شخص و نداشتن آن، دلیل بر نقص فرد نیست. چون راهها مختلف است. ممکن است عارفانی هم به مقصد رسیده باشند که در این مسیر طولانی، اصلاً مکاشفهای برایشان رخ نداده است و این امکان دارد. از آیتالله قاضی(ره) نقل میکنند که در دوران سلوکش تا سالهای متمادی، اصلاً مکاشفهای برایش رخ نداد و بعداً به ایشان عطا شد.
این بستگی به ساختمان فکری و ذهنی انسان دارد. خدا رحمت کند شیخ رجبعلی خیاط و همچنین بزرگواری به نام آیتالله صدرالله فاطمی در مکاشفه عجیب بودند. من آیتالله فاطمی را یک دفعه در مشهد ملاقات کردهام. متأسفانه کسی احوال ایشان را ننوشته است یا دیگرانی که عموماً ناشناس ماندهاند.
- آیا اساساً امکان تشرف در عصر غیبت وجود دارد؟ اگر جواب مثبت است این امکان برای عموم است یا خصوص؟
آری امکان تشرف در عصر غیبت وجود دارد، امّا نه برای همه، اشخاصی در ردیف علی بن مهزیار، آیتالله سیّد مهدی بحرالعلوم، آیتالله شیخ احمد مقدّس اردبیلی، آیتالله سیّد علی بن طاووس، اسماعیل هرقلی، محمّد بحرینی در قضیه انار وزیر ناصبی. تا زمانی که نیاز علمی و سلوکی ما را اساتید محترم حوزههای علمیّه و علمای اعلام بتوانند برآورده کنند، وقت ملاقات نیست. ما خودمان هم باید انصاف بدهیم، شخصیتی که این قدر افقش بالا است، ما نباید توقع داشته باشیم که وقتش را با ما تلف کند.
گر چه آن بزرگوار، به خاطر خدا همه دردسرها را تحمّل میکند.
«من که ملول گشتمی از نفس فرشتگان
قال و مقال عالمی میکشم از برای تو»
خلاصه اینکه حضرت از اکثریت شیعیان غایباند. ولی از کمالیافتگان جامعه، غایب نیستند. اگر به صدق و صحبت کلام تشرّفیافتگان یقین داشته باشیم، ده درصد آنها، اوتاد یا ابدال را دیدهاند. بیست درصد آنها، مکاشفه رحمانی بوده و بیست درصد هم مکاشفات شیطانی بوده است. یعنی شیاطین به عنوان حضرت مهدی(ع) خودشان را معرفی کردهاند. چهل درصد هم، علما و عرفایی که به کمال رسیدهاند و صاحب ولایت تکوینی جزئیه شدهاند، ولی مانند ابدال، صاحب منصب نیستند. مثلاً برخورد میکنید به قصهای در یکی از مساجد اصفهان که کسی گفت:
وارد مسجد شدم، دیدم آقایی دم حوض با حوصله وضو میگیرد. گفتم: آقا زود باش با این حوصله که وضو میگیری، اصلاً به نماز نمیرسی، زود باش که امام جماعت دارد به رکوع میرود. آن مرد در جواب گفت: «دَعه إنّه رجلٌ دهنّیٌ» عربی جواب داد یعنی «ولش کن امام جماعت، روغنی است یا روغن فروش است.»
من هم دیدم که ایشان اعتنایی به امام جماعت ما نمیکند، به جماعت ملحق شدم. بین دو نماز پیش امام جماعت رفته و گفتم: من آقایی را کنار حوض ملاقات کردم و چنین گفت، جریان چیست؟ تا این را گفتم، امام جماعت نعرهای زد و شروع کرد به گریه کردن و گفت: ایشان امام زمان(ع) بوده، تو چرا نفهمیدی؟ بعدش ادامه داد: من در نماز در این فکر بودم که از سهم امام از این به بعد مصرف نکنم، شاید شرعاً مسؤلیت داشته باشد. لذا در مزرعهای که از مرحوم پدرم باقی مانده، کنجد میکاریم و روغنش را گرفته و میفروشیم.
اتفاقاً از مجموع این داستان مشخص است که صد در صد امام زمان(ع) نبوده است. چون امام زمان(ع) نمیآید و این طوری آبروی مردم را ببرد. این چه فرقی با این دارد که من بدون گفتن «یا الله» درون خانه همسایه را نگاه کنم. تازه این بدتر است. بله ایشان، آدم فوقالعاده و برجستهای بوده، شیعه زلال پاکیزه و راه رفتهای بوده، امّا مرد کاملی نبوده است. حتی در حدّ اوتاد و ابدال هم نبوده است. بندگان خوب خدا که در رأس آنها چهارده معصوم(ع) هستند، عیوب ما را میبینند و میپوشانند، چون مظهر ستاریّت خدا هم هستند. در حالی که آن آقا باطن را دیده و ستاریّت نکرده است. فقط فایدهاش این بوده که آن امام جماعت خیلی گریه کرد و متنبه شد که دیگر نباید در نماز فکر دیگری کرد.
آن ده درصدی که خود حضرت را دیدهاند، شرعاً مأمور به کتمان هستند. قطعاً نباید بگویند، مگر اینکه از جایی درز شده باشد که آن حرف دیگری است. برای اینکه راه ادّعا برای مدّعیان کذّاب بسته شود. یعنی مثلاً شما دیده باشی و راست هم بگویی و این را نقل بکنی، فردا در تهران صد نفر مدعی میشوند که ما هم دیدهایم، مگر ما چه چیزی از شما کم داریم؟ اگر کسی دید، نباید بگوید.
- آیا شرایط خاصّی برای نیل به تشرّف ذکر شده است؟
سؤال بسیار خوبی است و من در این موضوع خیلی کار کردهام. خلاصه و محصول مطالعاتم، این شده که سه شرط برای ملاقات ضروری است: ۱. تقوای خالص و عمیق و کامل، آدم بیتقوا را به جایی راه نمیدهند. ۲. عشق و علاقه شدید به حضرت مهدی(عج) تا حدّ بیقراری، یعنی آن قدر در عشق قوی باشد که واقعاً بیتاب و بیقرار شده باشد و حالت اضطرار برایش پیش آمده باشد. ۳. مداومت بر اذکار و اوراد مخصوص.
عمل به دستورات فوق به سالک آمادگی لازم را میبخشد، ولی هیچ وقت سالک از امام بزرگوارش(ع) نباید طلبکار شود. ممکن است سالکی به شرایط فوق عمل بکند و به ملاقات هم موفق نشود. در قرآن کریم است که خداوند متعال را نمیتوان محاکمه کرد.
لا یُسئل عن شیء و هم یُسئلون.
نمیشود خداوند را مورد محاکمه قرار داد که مثلاً تو گفتی «ادعونی أستجب لکم» چرا من دعا کردم و اجابت نکردی؟ ما طلبکار نیستیم، بلکه همواره بدهکاریم. در مورد خدا و همچنین در مورد امام زمان(ع) ما باید محاکمه شویم و از ما سؤال میکنند، او میتواند ما را محاکمه کنند که چرا نمازت را بدون حضور قلب خواندی؟ ولی من نمیتوانم خدا را محاکمه کنم.
در بعضی از روایات از ائمه معصومین(ع) نقل شده که هر کس میخواهد به دیدار حضرت نایل شود به مدّت یک سال باید هر شب این شش سوره را به طور مرتب بخواند: حشر، حدید، صف، تغابن، جمعه و أعلی.۱
شب جمعه یک سوره دیگر هم به آنها اضافه میشود و آن سوره اسراء است. گفته شده کسانی که موفق به خواندن آنها شدهاند یا با خود حضرت ملاقات کردهاند یا با یکی از اوتاد و ابدال.
مرحوم شیخ عبدالکریم حائری(ره) یک اربعین ریاضت کشید که آقا را ملاقات کند. ولی بعد از چهل روز، یکی از اوتاد را ملاقات کرد. خودش به فرزندان و بعضی از دوستان به صورت خصوصی عرض نموده بود. پسرشان آیتالله مرتضی حائری نیز که مرد فاضلی بود، ایشان هم مرد بسیار فوقالعادهای بود. خدا رحمتشان کند. دو، سه تا خاطره با ایشان دارم. یک بار که من ایشان را از مسجد تا منزلشان بدرقه میکردم، گاهی وقتها این طوری و بین راه مزاحمشان میشدم تا وقتشان گرفته نشود. وقتی میخواستند وارد خانه شوند، به من گفتند: «پسر جان! الحمدالله روی جانت رو به خدا است. مواظب باش که جامعه خراب است، به جامعه خوش بین نباش. خدای نکرده اعمال و افکار افراد نامطلوب و گنهکار، روی تو را از خدا برنگرداند. الآن در حال حاضر، رو به قبله هستی.» مقصود قبله جان است. قبله جسم، خانه کعبه و قبله جان خداست. دائماً ما باید رو به بالا باشیم. هیچ آنی، حتی یک ثانیه در هیچ شرایطی، نباید دست از این قبله برداریم. دائماً باید روحمان متوجه به خدا باشد. همین سؤال را از خدمت علامه طباطبائی(ره) نیز پرسیدند، ایشان فرمودند: سه شرط دارد:
اوّل، تقوای خالص و عمیق و کامل. دوم، عشق و علاقه شدید به حضرت حجه بن الحسن(ع). سوم، زیارت آل یاسین. بعد فرمودند این زیارت آل یاسین که در مفاتیح است، گر چه درست است و از معصوم(ع) نقل شده است، امّا زیارت دیگری است که (سلام علی آل یاسین) دارد، امّا طولانیتر از این است و باید آن را بخوانند. چهل روز بخوانید، کافی است.
همین سؤال را من از بزرگان دیگری سؤال کردم. باز همین جواب را دادند.
- از وجود حلقههای یاران امام صحبت شد. (اوتاد و ابدال) ضمن معرفی این حلقه، دایره وظایف و اختیارات ایشان چگونه است؟ آیا جز اینان، در میان مردم تربیت شده، ممکن است حامل مأموریت از سوی امام بشوند؟ نمونه و شواهد آن در گذشته و حال کدامند؟
در دعای امّ داوود از حضرت صادق(ع) رسیده که «اللّهم صلّ علی الابدال و الاوتاد» پس معلوم میشود که خبری هست. ولی باید بدانیم که یاران امام زمان(عج)، منحصر به چند نفر ابدال و اوتاد نیستند. روحانیت شیعه که حافظان فرهنگ تشیّع بودهاند، یاران فرهنگی امام زمان هستند. نیروی مسلّح تشیّع، یاران نظامی امام زمان(عج) هستند. فقها و مراجعی که نگهبان دین و مذهب هستند، به قول خود حضرت حجت(ع) «انّهم حجتی علیکم و أنا حجه الله علیهم» یاران ارشد امام زمان(ع) و حجتهای او هستند. در حقیقت همه شیعیان، یاران امام زمان(ع) هستند. ولی فقیه، حاکم و اولوالأمر و نایب عالم امام زمان(ع) در دوران غیبت است. ولی فقیه وقتی در مسائل حکومت اسلامی اظهار نظر میفرماید و حکمی را دستور میدهد، باید تمام مسلمین و حتی اوتاد و ابدال از آن حکم اطاعت کنند. اوتاد و ابدال، مانند اصحاب دفتری امام زمان(ع) هستند، که در مأموریتهای ویژه و در فرصتهای فوقالعاده، مأموریتهایی انجام میدهند. مانند فتوایی که یکی از مراجع قدیم ـ به اشتباه ـ درباره دفن زن حامله گفت.
حضرت(ع) مأموری فرستادند و به آن مأمور فرمودند: برو و بگو «آقا میفرماید … » آقا منظورش امام زمان(ع) بود، ولی مستمعین فکر میکردند آقا، منظور آن عالم است، پس از دفن، آن مرجع بزرگوار در مجلس ترحیم آن بانو شرکت میفرماید. ایشان خبر نداشت که چه اتفاقی افتاده است. فکر میکرد بچه به همراه مادر دفن شده است. ایشان به خیال خودش، حکم خدا را بیان کرده است. شوهر آن زن ضمن تشکر از زحمتی که کشیدهاند گفت: از بابت مأموری که فرستادید و فرمودید اوّل بچه را بیرون بیاورید و سپس آن مادر را دفن کنید، تشکر میکنم.
آن مرجع گفت: من که کسی را نفرستادم. چنان پشیمان شد که تصمیم گرفت دیگر فتوا ندهد.
و از فتوا دادن خودداری میکرد. مأمور دیگری آمد و از قول حضرت(ع) گفت: شما در مسند افتاء بمانید. ما هوای شما را داریم.
امثال این قصه در تاریخ ما فراوان وجود دارد.
پینوشت:
۱. این شش سوره یا با کلمه (سَبَّحَ) شروع میشوند و با کلمه (یُسبِّح).
ماهنامه موعود شماره ۷۹